چه فکر میکنی،،،می شناسمت،
بنام هر غزل،
که رندانه می سراید آن شاعر سپید،
بنام ارغوان هر بهار،
که شور غنچه های سرخ میزند بسر،
بنام مرتضی،
بنام آن شکوفه ی شکفته برفرازخون،
بنام گالیا،
وآن سکوت رفته برزبان جان،
بنام شهر درد،
بنام شهر دود و آه،
بنام مردمان هر دیار،
دراین خروش سبز و،
این وداع تلخ،
چه فکر میکنی،
می شناسمت،،،،،،،،،،،،
افزودن دیدگاه جدید