رفتن به محتوای اصلی

چه فکر میکنی،،،می شناسمت

چه فکر میکنی،،،می شناسمت

چه فکر میکنی،،،می شناسمت،

بنام هر غزل،

که رندانه می سراید آن شاعر سپید،

بنام ارغوان هر بهار،

که شور غنچه های سرخ میزند بسر،

بنام مرتضی،

بنام آن شکوفه ی شکفته برفرازخون،

بنام گالیا،

وآن سکوت رفته برزبان جان،

بنام شهر درد،

بنام شهر دود و آه،

بنام مردمان هر دیار،

دراین خروش سبز و،

این وداع تلخ،

چه فکر میکنی،

می شناسمت،،،،،،،،،،،،

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید