خودتو بزن به کوچه علی چپ!

ـ حاج اصغر... چرا چیزی نمیگی؟ اوضاع خیلی شیر تو شیره.

ـ چی بگم آق اکبر؟ تو که خودت شدی یه پا بی بی سی... کاری صورت گرفته؟ حالا یه صدایی هم از ما در بیاد... مگه اتفاقی میفته؟ به افغانی هایی که کارت نداشته باشن نون نمیدن. مجبورن به اینو اون التماس کنن که براشون نون بخرن. پول نونو میدن... ولی این که نشد زندگی.

منظورم این نبود حاج اصغر!

لابد قضیه برجامه که کلافت کرده آق اکبر!؟ فرض هم بگیر که دعوای اینا با اونا تموم بشه... خب ... چیش به این مردوم میرسه؟ یه پول قلمبه میاد دستشون و از این پول هم یه چیزی میدن دست مردم تا کمی صداها بخوابه... بعدش چی؟ همین حالا میگن نداریم ولی هی خبر از دزدی میاد... خودشون هم میگن دلخوش به برجام نباشید.

حسابی دارن میزنن تو کول هم... حاج اصغر. خواسته بشینه که دیده باندو زدن... دیده هوا پسه ... سریع دنده عقب میگره و سر خرو کج میکنه به جای دیگه... خلاصه نرسیده به اونجا خبر میاد که زمین رو هم شخم زدن... من موندم که حالا کجا نشسته؟ شما خبر داری حاج اصغر؟

از چی خبر دارم آق اکبر؟ نکنه مملکت بشار اسد رو میگی؟

آی که خوب خوندی حاج اصغر.

اینا خودشون چشماشونو بستن و سراشون رو هم کردن اونجایی که روم نمیشه بگم. اینا خیال میکنن که مسجد جای اینکاراست. صبر کن ببین که تا چند وقت دیگه دست از پا درازتر برمیگردن و صداشو هم در نمیارن. آره آق اکبر... اینا زیادی هارت و پورت میکنن. آخه خصیصه آخوندا اینه.

راستی آق اکبر از همسایه بغلی چه خبر؟ اونا هم مثل اینکه زدن به تیپ هم. میگن این حاج باقر صدر حسابی زده به سیم آخر...

نه حاج اصغر... باقر صدر بابای این صدر هستش.

حالا چه فرقی میکنه آق اکبر... چه جن باشه چه تخم جن. خلاصه که اینا هرجا پاشون وا میشه؛ کاری ندارن جز انداختن مردم به جون هم.

پنج شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۱

۱ آگوست ۲۰۲۲