مقدمه
الف - ویژگی احزاب در جامعه در حال گذار به دموکراسی
به رغم تجربه بیش از یکصد ساله در عرصه فعالیتهای سازمانی و حزبی در ایران، تاکنون ما با دو شکل مشخص احزاب یا سازمانهای سیاسی مواجه بودهایم: حزب یا سازمان با رهبری مستبد، و حزب و یا سازمان با محوریت شخصیتها.
حزب یا سازمان با رهبری مستبد، بیانگر جامعهای کاملا استبدادی است و فرهنگ سیاسی حاکم بر این نوع احزاب، فرهنگی استبدادی است.
احزاب یا سازمانهای سیاسی با محوریت شخصیتها، پدیده خاص گذار از جوامع استبدادی به جوامع دموکراتیک میباشند. فرهنگ سیاسی در این نوع احزاب و سازمانها در مرز میان فرهنگ سیاسی جامعه قدیم و مدرن باقی میماند. سازمانها و احزاب چپ ایران نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
ویژگیهای احزاب بطور کلی و احزاب و سازمانهای چپ در جوامع در حال گذار با سیطره حکومتهای اقتدارگرا، ضعف بدنه حزبی و ساختار هیرارشیک (سلسله مراتبی آن) میباشد. بدنه حزبی، حوزهای کارآمد و مستقل و منتقد نیست. شخصیتهای محوری حزب نیز قادر به توسعه و نوآوری نیستند، اغلب اسیر واکنشهای بی هدف و "باری به هرجهت" هستند. به دلیل محدودیتهای شناختی از اوضاع ملی و بینالمللی و فقدان برنامه و طرح سیاسی مشخص، سیاستورزی در این احزاب با بنبست مواجه است.
ب - دگرگونی در وضعیت احزاب در آستانه قرن بیست و یکم
دو فاکتور داخلی و خارجی، باعث دگرگونی وسیع در وضعیت احزاب، چه در سطح ملی و جهانی شده است.
فاکتور داخلی: این تغییر در احزاب، گذار از احزاب طبقاتی به احزاب تمامخلقی یا به عبارت دیگر حرکت به سمت میانه است. ویزگی این تغییر این است که دیگر احزاب نمیتوانند به یک قشر معینی متکی باشند، و این بدان معنی است که احزاب باید طیف وسیعی از موضوعات را در برنامهشان بگنجانند و نتیجه دیگر این تغییر این است که، ما دیگر شاهد احزابی با میلیونها عضو نیستیم. کاستن تعداد اعضا، منجر به تغییرات ساختاری وسیعی در احزاب شده است.
فاکتور خارجی: این تغییر را میتوان از دهه 1980 مشاهده نمود. ابتدا آغاز به کار تلویزیونهای شخصی و در ادامه این سالها اینترنت و تکنولوژی اطلاعاتی دیگر و شکلگیری ستون چهارم قدرت یعنی رسانههای عمومی، تغییرات وسیعی را در احزاب دامن زده است.
برپایی و تاسیس حزب جدید
حال سئوال این است که با توجه به شرایط عام ملی و بینالمللی، چگونه حزبی را باید تاسیس نمود؟ اگر چه آگاهی و شناخت از این شرایط عام، شرط لازم برای ورود به بحث ما است اما بدون در نظر گرفتن وضعیت ویژهای که ما در آن قرار داریم، یعنی حوزه فعالیت ما (خارج از کشور) نمیتوان پاسخ صحیحی پیدا نمود.
حوزه فعالیت ما
مشخه ویژه ما این است که حوزه فعالیت ما، در شرایط تبعید در خارج از کشور است.
نیروها به گونهای فراملیتی و تنها در عرصههای سایبری سازماندهی شدهاند و فاقد هرگونه سازمان پایهای در فضای واقعی هستند و به دلایل زیر کمتر موفق میباشند:
رابطه سازمانهای سیاسی در فضای سایبری با مخاطبانش مانند رابطه شرکتهای فروش کالا یک رابطه یکجانبه میباشد. این رابطه فاقد ارتباط معنوی و فرهنگی است و امکان مشروعیتی برای ارگانهای رهبری به وجود نمیآورد و در نتیجه ارتباطات سست و کمدوام میباشند و افراد به مرور زمان از صحنه خارج میگردند.
فعالیتهای اعتراضی در فضای سایبری کوتاهمدت و کماثر هستند، زیرا بر اساس فعالیت داوطلبانه افرادی که همدیکر را نمیشناسند شکل میگیرد و به سرعت مانند موجی به انتها میرسد. تنها با نهادهای پایهای که در آنها تقسیم کار و بازخوردها (فیدبک) و ارزیابی از فعالیتها وجود دارد، میتوان این موجها را زنده نگه داشت.
ارگانهای هدایتی در فضای سایبری به دلیل فقدان بازخوردها و ارزیابی از نتایج فعالیتها در دور تسلسل گفتمانها باقی میمانند و از واقعیت به دور میشوند. ناگفته نماند که فضای سایبری نقش منفی در جهت دو قطبی و رادیکالیزه کردن نظرات ایفا میکند.
ملزومات درونی یک حزب آینده
ملزومات درونی یک حزب جدی عبارتند از الف: ایدهآلها و آرزوهای مشترک، دموکراسی درون حزبی، شفافیت، توسعه حزبی
ایدهآلها و آرزوهای مشترک
گفته میشود که: اگر کسی بندرش رامشحص نکند، هر بادی باد موافق است. حزب بدون ایدهآلها و آرزوهای مشترک، حزبی فاقد قطب نما است. تسلط دگمهای نئولیبرالی در این سی سال اخیر، نه تنها در اقتصاد وجود دارد، بلکه در فرهنگ و نوع زندگی ما نیز حاکم شده است. ابعاد این تسلط تا این حد بوده که هلموت اشمیت صدر اعظم آلمان و یکی از رهبران بانفوذ بزگترین حزب سوسیال دموکرات جهان مدعی بود که هر که سخن از ایدهآل میگوید، باید به پزشک معالجش رجوع کند.
شکستها و بحران در سوسیال دموکراتی نشان داد که حق با هلموت اشمیت نبود و حزب بدون ایدهآلها و آرزوهای مشترک، در چارچوب سیاستهای پراگماتیستی و سیاستهای موجود و ممکن درجا خواهد زد.
دموکراسی درونحزبی
حزبی که هدف و آرزوهایش مشخص شده است باید وسیله لازم را برای رسیدن به هدف پیدا کند. و این کار سادهای نیست. احزاب سیاسی در شرایط امروز بازیگران عرصههای پرتناقض و دینامیک و پرمطالبه هستند. آنها باید بتوانند موضوع برای سیاست تولید کنند و قادر به سیاستورزی باشند و برای این امر به شدت نیازمند نیروی انسانی خلاق، مشتاق و پرتحرک هستند. این نیرو فقط در محیطی دموکراتیک و فراگیر است که احساس تعلق خاطر میکند، کار میکند، فکر میکند. مناسبات حزبی غیردموکراتیک که در آن مناسبات حزبی تابعی باشد از مناسبات فردی و امتیازدهیها و امتیازگیریها، جایی برای این نیروی انسانی نیست.
نیروی انسانی حزب، خون حزب است. این خون باید بتواند جریان پیدا کند.
طبیعی است که در کنار دموکراسی باید قانون هم در حزب وجود داشته باشد و این با اساسنامهای فراگیر و دموکراتیک ممکن است.
شفافیت حزبی
شفافیت یکی از ستونهای اصلی ساختار حزبی است. ساختار حزب باید به گونهای باشد که بتوان رهبران حزب را مورد سئوال قرار داد و آنها را ملزم به پاسخگویی نمود و این امر تنها در سایه شفافیت حزبی ممکن است.
راه گذار از الیگارشی حزبی به دموکراسی حزبی، از ترویج مشارکت سلیقههای گوناگون میگذرد، حتی اگر این سلیقهها مخالف سلیقه و آرزوهای حزبی باشند.
توسعه حزبی
برای توسعه حزبی باید شرایطی را فراهم نمود که بتوان به سراغ سلیقههای گوناگون و متنوع رفت. باید تنوع را اصل لاینفک حزبی بدانیم و برایش برنامه داشته باشیم. حزبی توسعهیافته تلقی میشود که چشم و گوشش برای درگیر کردن گروههای اجتماعی باز باشد و از نمایندگی کافی سیاسی برخوردار باشد. برای توسعه حزبی، فکر، برنامه و تخصص لازم است.
ادامه دارد
افزودن دیدگاه جدید