عموم رفتارها و اقدامات حاکمیت در روزهای اخیر در مواجهه با جنبش جاری حاکی از آن اند که حاکمیت می خواهد اولاً حس ناامیدی، ناتوانی و استیصال را در جامعه و مشخصاً در این جنبش رخنه دهد و آن را به پذیرندگی محض وضع وادارد، و ثانیاً از این طریق راه را برای سرکوب آن هموار سازد. منظور از سرکوب در اینجا، در درجۀ نخست سرکوب روانی و انگیزشی جنبش توسط حاکمیت است، سپس سرکوب فیزیکی، تا به این ترتیب به زعم خودش شرایط را برای برآمدهای اعتراضی بعدی از میان بردارد. سه نمونه از این اقدامات:
در حالی که اعدام محمد حسینی و محمد مهدی کرمی موجی از اعتراض و خشم را نسبت به این اقدام برانگیخته است، خبر تدارک اعدام دو تن دیگر از معترضان به "جرم" محاربه انتشار می یابد و بلافاصله خبر صدور 3 حکم اعدام دیگر.
به جای حسین اشتری، فرماندۀ پیشین نیروی انتظامی، که پروندۀ قطوری از قتل معترضان خیزشهای 96 و 98 و همچنین جنبش جاری از خود به جای گذاشته است، احمدرضا رادان به این پست منصوب می شود تا تداعی کنندۀ تدارک برای خشونت و صلبیت بیشتر باشد.
امروز، 19 دی، به عنوان سالروز قیام قم در سال 1356، دستاویزی می گردد تا باز خامنه ای به تصفیه حساب با جنبش جاری برخیزد. او باز دست امریکا و اروپا را در اعتراضات می بیند، اعتراضات را فراتر از اغتشاش خیانت می خواند و بر لزوم برخورد "جدی و عادلانه" با خیانت تأکید می کند، کشتارهای تا کنون را تأئید می کند، برای خاموش کردن صداهائی در درون رژیم تلاش می کند که از زبان خود وی "تا گفته میشود دخالت دشمن خارجی، عدهای آن را انکار میکنند و میگویند این حوادث تقصیر شما است".
جمهوری اسلامی بسیار کوشید تا تعرضات مرگ آورش علیه شهروندان را به عنوان یک هنجار عادی معرفی کند و حساسیت جامعه را نسبت به این رفتار از آن بزداید. اما حساسیت جامعه نسبت به چنین تعرضی علیه مهسا امینی، دستمایه ای برای جنبش کنونی شد که بیش از سه ماه جریان دارد. اجتماع مردم، در نخستین ساعات صبح امروز در برابر زندان رجائی شهر و اعتراض به احکام اعدام محمد قبادلو و محمد بروغنی نیز نشان می دهد که تقلای آن برای کشاندن جنبش جاری به یأس و استیصال راه به جائی نخواهد برد.
تقلای عبث
تقلای عبث
افزودن دیدگاه جدید