کنگره « زن، زندگی ، آزادی» قرار پیشنهادی تغییر نام حزب را تصویب کرد، از این پس حزب با عنوان «حزب چپ ایران» نامیده میشود.
تردیدی در این نیست که یک حزب آینده، در جامعهی متکثر، تنها با تکثر انسانی ومجموعه متنوعی از پیشنهادات برنامهای میتواند موفق باشد. با توجه به این اصل تغییر نام حزب، یک گام ضروری و مهم در این راستا است.
اکنون با تغییر نام حزب میتوان انتظار داشت، که کنشگران مدنی و سیاسی خارج از نحلهی فدائیان خلق نیز به حزب بپیوندند، آنچه اما باقی می ماند، این سئوال است که با کدام تنوع برنامهای، حزب میتواند هم در برونمرز و احتمالا در ایران جای پای محکمتری باز کند؟
دو موج محیط زیستگرایی در ابعاد تاریخی – جهانی و موج محیط زیستگرایی کنونی در ایران، تنوع برنامهای در حزب چپ ایران را ضروری ساخته است.
دو موج محیط زیستگرایی در بعد تاریخی - جهانی و موج محیط زیستگرایی کنونی در ایران
در بعد تاریخی – جهانی ما تا کنون دو موج محیط زیستگرایی را شاهد بودهایم و اکنون صحبت از موج سوم محیط زیستگرایی است.
صنعتی شدن و رشد اقتصادی مدام در کشورهای سرمایه داری سه گانه ( آمریکا، اروپای غربی، ژاپن) باعث شوکهای متعدد بر محیط زیست شد.
نخستین شوک: تولید دی اکسید کربن و اکسید نیتروژن ناشی از فرایند های تولید آهن و فولاد و پالایش نفت خام که باعث ایجاد باران های اسیدی در اروپای غربی، آمریکای شمالی شد، که آن هم به تخریب جنگل ها و ذخایر آبی منجر گشت.
دومین شوک: انتقآل آلودگی های صنعتی در آب های جاری بود، که نتیجه آن مرگ دسته جمعی آب زیان بود.
سومین شوک: تولید زباله صنعتی و به ویژه زبالههای اتمی بود، که موضوع د فن آن ها به مسئله پیچیدهای تبدیل شد.
انتقال رسمی و قاچاق این زبالهها ازکشورهای سرمایه داری سه گانهی صنعتی به کشورهای توسعه نیافته، باعث تخریب محیط زیست در آن کشورها شد.
در این زمینه بود که موج اول محیط زیستگرائی آغاز شد. نتیجه موج اول محيط زيستگرائي انتشار گزارش معروف "محدودیت رشد" در رابطه با آیندهی زمین، توسط کلوپ رم، در سال سـال ۱۹۷۲ بود .
نتیجهی مهم دیگر، موج اول محيط زيستگرائی كنفرانس سازمان ملل تحت عنوان محيط زيـست انـسان بود، كـه با شرکت نمایندگان ۱۱۳ کشور در سـال ۱۹۷۲ در اسـتكهلم سـوئد برگـزار شـد.
آغـاز مـوج دوم محـيط زيستگرائی با چاپ گـزارش ”کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه“ توسط برانتلنـد (Brundtland) نخست وزیر وقت نروژ در سندی تحـت عنـوان ” آيندهی مشترك ما ” درسال ۱۹۸۷ بود. برای اولین بار در اسناد سازمان ملل واژهی ”توسعه پایدار“وارد شد.
توسعه پایدار جایگزین دیدگاهی شد، که توسعه را تنها مترادف با رشد اقتصادی و صنعتی شدن میدانست.
دیدگاهی که باعث مشکلات اقتصادی وسیع و فقر متزاید در جهان سوم و همچنین تخریب محیط زیست و ناهنجاربی های اکولوژیکی غیر قابل جبرانی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه شدهبود.
یکی از مهمترین نتایج دو موج محـيط زيستگرائی ، شکلگیری احزاب سبز بود.
موج محیط زیستگرایی کنونی در ایران
در پی استمرار و گسترش بحرانهای محیط زیستی و تغییرات بومشناسانه در ایران، محیط زیست از یک موضوع تخصصی و دانشگاهی به یک چالش عمومی و همهگیر تبدیل شدهاست.
با اجتماعی شدن محیط زیست به طور مشحص از سال های ۱۳۷۹، ما شاهد برآمد یک موج محیط زیستگرائی در ایران بودهایم، با شکست اصلاحطلبان این موج تا حدودی فروکش کردهاست.
حاصل این موج این است که غالب کنشگران محیط زیستی به این نتیجه رسیدهاند، که تنها راه بهبود اوضاع محیط زیست در ایران و همچنین تغییرات بنیادین اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی و اکوژیکی، ایجاد انقلابی فراگیر در سیاست، برنامهریزی و مدیریت است و این امر تنها در شرایط یک حکمرانی دموکراتیک ممکن است.
چرا این تنوع برنامهای برای " حزب چپ ایران" ضروری است؟
"استوارت وایت" در مقاله "چپ آینده: سرخ، سبز و جمهوریخواه" مینویسد:
"می دانیم که رویکرد چپ باید سرخ و سبز باشد، سرخ باید باشد از آن حیث که تعهد و تاکید تاریخی خود بر مسئله ی برابری اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را در برگیرد. سبز باید باشد از آن جهت که بی هیچ لکنتی پای موانع پایداری محیط زیستی را به میان کشد."
برپایی حکمرانی دموکراتیک و تحول سوسیال – اکولوژیکی در ایران هستهی اصلی برنامیه چپ دموکرات وکنشگران سبز در ایران است، لذا وجود حزبی با این تنوع برنامهای در شرایط کنونی ایران، برای برکناری رژیم اقتدارگرا و ایجاد دو تحول مضاعف : تحول دموکراتیک و تحول سوسیال- اکولوژیک امری حیاتی است.
افزودن دیدگاه جدید