رفتن به محتوای اصلی

آیا انقلاب ژینا "محل جمع یا دلیل افتراق" است؟

آیا انقلاب ژینا "محل جمع یا دلیل افتراق" است؟

در دایره‌ی سالگرد انقلاب ژینا، بسیاری از قلمزنان ارتجایی رژیم، مزدورانی بسیار بیرون از کشور، سرسپردگان جناح راست پهلوی چیان و نیز تنی چند از بیخبران، تلاش می کنند انقلاب ژینا را در حالی پایان یافته و عقیم جلوه دهند که، مردم بلوچستان نزدیک به یک سال، مشعل جمعه های زاهدان را شعله ور نگهداشته و در خیابانها فریاد "زنده باد انقلاب" سر می دهند. مردم خشمگین در شمال، ملایان را زیر چرخ ماشینهایشان له می کنند و نگهبانان، آیت الله های شان را در بانک به رگبار می بندند و سیل انقلاب روزانه زیر مهمیز اعدامهای بیرحمانه ی انقلابیون، خروشانه روان است.

دریغ و درد از ناباوری و تردید و به محاق گذاشتن چنین انقلاب بزرگی، آن هم از کسی که خود را ملتزم به چپ می داند، البته با تأکید و تبلیغی دلسوزانه از همدمی دیگر!

انقلابی که با مضمونی رنسانسی، پس از سه انقلاب ناتمام پدید آمده است و همچنان در کوه و برزن هر شهر، پیروزمندانه می تازد، چگونه می توان آن را با تردید "محل جمع یا دلیل افتراق"قرار داد؟!

انقلاب مشروطه، هرچند که در دوره ی پادشاهان پهلوی، با افزودن چندین "متمم ارتجاعی، به عقب رانده شد و پادشاه را در خدمت نگهداشتن مذهب برحقه‌ی شیعه ی دوازده امامی ملزم نمود و دست پنج ملای دین را سدّ راه هر نوآوری برگمارد، قانون انجمنهای ایالتی ولایتی را به طور کلی پایمال نمود و ایران را تا امروز به دو بخش "مرکز و حاشیه" تبدیل نمود"، امّا نتوانستند برخی مضامین آن را به جبر زمان و تکنولوژی پیشرفته ی جهانگیر، از میان بردارند.

انقلاب و جنبش بزرگ ملی کردن نفت و دوره ی تاثیرگذار مصدقی را نیز هر چند که با کودتای آمریکاییان و سپردن رهبری به فرزند پادشاه مخلوع سر بریدند و استبدادی بدتر ازدوره ی ناصری را برقرار نمودند، امّا تاثیر ژرف آن، نابود شدنی نبود.

انقلاب بزرگ و بی بدیل و همه جانبه‌ی بهمن ۱۳۵۷ را نیز با آوردن هایزر، ژنرال ۴ ستاره‌ی ارتش آمریکا واگذار کردند و انقلاب را در دست مطلق ملّایان شیعه نهاده عملا به شکست کشاندند، امّا شبنم باران تجارب ارزنده‌ی آن، از قامت کنشگریهای نیروهای انقلابی برگرفته نشد،.هرچند که حاکمیتی کاملا قرون وسطایی را آن چنان برقرار کردند که نمونه های ستمگری آن را مانند آنچه در زیر می خوانیم، جهان تا به امروز برخود ندیده است:

کشتار بیرحمانه‌ی ۴۰۰ تن زن و مرد و کودک تماشاچی سینمای آبادان، یکی از توطئه‌های شوم این جنایتکاران بهیمی، پیش از رسیدن به حکومت بود. امّا پس از دست یافتن به حکومت:

۱ـ اعدام قریب سی تن از تیمساران و اسپهبدان و وزرای رژیم گذشته بدون محاکمه و داشتن وکیل؛

۲ ـ ترور نیروهای سیاسی در حد وزیران و هنرمندان، سر بریدن آنها با کارد آشپزخانه، در روز روشن در پایتختهای داخل و خارج؛

۳ـ راه انداختن قتلهای زنجیره ای و سپس کشتن شکنجه گران و جاسوسان افشاشده ی خود به وسیله خوراندن واجبی در زندانها؛

۴ـ اسید پاشی بر چهره ی دخترانی که لباس ویژه ی تعیین شده ی رژیم را نمی پوشیدند؛

۵ـ برنامه ریزی کشتار گروه بزرگی از نویسندگان و اهل قلم کشور؛

۶ـ راه انداختن جنگ ایران و عراق به قصد نابودی همه ی انقلابیون کشور به بهانه ی سرنگونی صدام حسین و دستیابی به کربلا و قدس و کشتار بیش از یک میلیون از جوانان در جنگ؛

۷ـ اعدام چندین تن از رهبران سیاسی حزب تود ه ی ایران، دستگیری بیشماری از نظامیان و اعدام ناجوانمردانه ی ناخدا افضلی فرمانده نیروی دریایی و فاتح جنگ، به تهمت جاسوسی؛

۸ ـ نسل کشی بیش از هفت هزارتن از سیاسیون زندانی به سال ۶۷ بدون آگاهی دادن خانواده ها و انداختن اجساد بدون گور و کفن شان در چندین گودال کنده شده ی خاوران؛

۹ ـ کشتار هزاران تن درخیزشهای سه گانه ی جنبش سبز، دی و بهمن ماه سالهای ۹۶ و ۹۸ و پس از آن ، در خیابانهای سراسر کشور؛

۱۰ـ کشتارهای بیرحمانه ی مردم در بیش از ۳۰۰ شهر، به ویژه در تهران، مازنداران، کردستان و کشتار ۱۲۰ تن از بلوچهای نمازگذار و زخمی نمودن ۴۰۰ تن از آنان در کمتر از یک ساعت؛

۱۱ـ اعدام بیش از ده ها تن از جوانان انقلاب ژینایی، پس از کشتن ژینا دختر کرد و زندانی نمودن بیش از سی هزارتن از انقلابیون؛

۱۲ـ سرکوبی جنبش بزرگ معلمان و زندانی نمودن بیش از ۲۰۰ تن از رهبران آنان؛ تیرباران دهقانان اسپهانی و کور کردن بسیاری از آنان در تظاهرات آرام برای آب؛

۱۳ـ محاصره‌ی شهرهای سقز و بانه و مهاباد با تانک و توپ و کشتار جوانان کردستان؛

۱۴ـ مسموم نمودن بیش از ۷۰۰ تن از دختران مدارس و کشتار چند تن از آنان؛

۱۵ـ ممنوعیت واکسنهای پیشرفته، به عنوان مبارزه با غرب و کشتار نزدیک به یک میلیون از مردم کشور در این بیماری مرگزا؛

۱۶ـ کور کردن بیش از ۱۴۰۰ تن از مردم با تفنگهای ساچمه ای؛

۱۷ـ زندانی کردن و بازجویی بسیاری از کودکان دبستانی توسط پلیس در کلانتریها؛

۱۸ـ کشتار روزانه ی ده ها تن از کوله بران و سوختبران کرد و بلوچ و نظامی کردن بیشتر شهرهای کردستان و بلوچستان.

باری، ذکر این زمینه های ستمگرانه‌ی روشن و آشکا ر که همگان حتاّ بیشتر از آن را می دانند، از این رو موکدا آورده شد تا روشن گردد:

انقلاب ژینا انقلابی است بس بزرگ که مفت و آسان مضمون رنسانسی به خود نگرفته است. بلکه بذر پاشیده و زمینه‌ی تجارب آن سه انقلاب است و جنایتها و استبداد بیشمار و استثنایی و جهانی این دوره، مسببات واقعی آن را فراهم آورده اند.

مجموعه‌ی ایثارگری نیروهای عدالتخواه جامعه‌ی بزرگ و رنگارنگ کشور و اعمال ستمهای رنگارنگ دو استبداد یکصد ساله به آنجا انجامیدند که دخترانی ۱۳ ساله چون سارینا و حدیثها، جوانانی ۲۳ ساله چون رهنودردها در زیر دار خود، "پایان روزگار کهن و دینی" را اعلام داشته، گفتند: "اینک جهان کهن همه‌ی خرافات دینی به سر آمده است و مقصد زنده دلان خواب پریشانی نیست، از همین خاک جهان دگری ساختن است".

آنها پا گذاشتن به جهانی نو را با این جمله ی کوتاه که پس از جاودانی شدن ما "شادی کنید، شادی!" بشارت دادند. پس به راستی و به طور رئالیستی می بینیم که انقلاب ژینا، انقلابی است بس بزرگ با مضمونی جدا رنسانسی. زیرا:

الف: جهان کهنه‌ی دینی و خرافاتی را برهم زده است.

ب: با فریاد همه گیرمناطق مردم چند ملیتی ایران، که گفتند: "بلوچستان، کردستان، جانــــم فدای ایران"،  "کردستان، بلوچستان، چشم و چراغ ایران"، آن یکپارچگی میهنی را که رضاخانها در پنجاه و اندی سال و ملّاییت در ۱۴۰۰ سال، نتوانستند ایجاد کنند، آن را در "ژرفای دل و جان و زبان" هر ایرانی آفرید.

پ:انقلاب ژینایی تاثیر و انعکاس جهانی این همدلی بزرگ و جانانه را چنان سر بر آسمان افراشت که سدهاهزار تن از ایرانیان در شرق و غرب جهان، آن را آن چنان به نمایش گذاشتند که از شوق آن، زنان پارلمانتاریست اروپایی، گیسو بریده فریاد زدند: "کرامت انسانی را در ین انقلا ب، از زنان ایرانی می آموزیم".

انقلاب ژینا شعار هستی بخش و فرح افزای "زن، زندگی، آزادی" را آن چنان معنایی بخشید که تابلوی رنگین هر نشست و کنفرانس و کنگره های نیروهای تلاشگر راه عدالت و آزادی شد، چنان که زبان پرطمطراق و ولنگار ملّاییت و رژیم پوسیده‌ی آن را علیه خود به بند کشیده و لال گردانید.

این انقلاب توانسته است همه‌ی اقشار شهری و روستایی، معلم و کارگر و دانشجو، بیکار و بازنشسته را همدل گرداند. مزدوران و لشکرهای رنگارنگ و لباس شخصی را آن چنان گیج و منگ و خسته کرده است که تا هم اکنون نیز سر در گریبان و در حالت سرگردانی به سر می برند.

سیل این انقلاب مسیر "ترس مردم از رژیم و قداره کشانش را به ترس رژیم و دژخیمانش از مردم و به ویژه زنان غیور" کشور بر گردانده است و اینک می رود تا بساطشان را با احضار گردان دوم و اصلی اش که همانا "همبستگی ملی احزاب و سازمانهای جدی و مبارز دو استبدادند در هم پیچد". امّا بزرگترین دستآوردهای این انقلاب عبارتند از:

۱ـ گسستن باور اکثریت مردم ایران و توده های ملیتی از مشروعیت دینی رژیم

۲ـ اتحاد و همبستگی همه‌ی اصناف کشور و دادن منشور دوازده گانه‌ی آنان

۳ـ تلاش بزرگ همبستگی احزاب و سازمانهای جدی به ویژه در خارج از کشور

۴ـ به پیروزی رساندن مبارزات در رفع تبعیض زنان و ملیتها. جا انداختن فدرالیسم در تامین حقوق از دست رفته‌ی ملیتهای کشور، سست گرداندن باور دولتها و قدرتهای بزرگ از ماندگاری رژیم.

زنده باد انقلاب و سیل روان آن، سرنگون باد رژیم ملّاییت اسلامی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید