رفتن به محتوای اصلی

بهزاد کریمیولایت، شگفت پدیده‌ای است و آن نوع "اکسیر"ی که هر "طلا"یی را تواند مس سازد! این، مسند و منصبی به نام ولایت است که شر اصلی می باشد و نه کسی که بر آن نشسته است. ولی فقیه نیست که ولایت می آورد بلکه ولایت است که ولی فقیه می پروراند! بهترین را هم بر آن بنشانند، بدل به هیولا می شود! ولایت فقیه، از خمینی شاعر فرمان قتال بیش از چهار هزار زندانی طی چند روز را می گیرد و از خامنه ای شعر دوست یک ستمگر اخموی کنونی می سازد.
احمد هاشمیحزبی که هدف و آرزوهایش مشخص شده است باید وسیله لازم را برای رسیدن به هدف پیدا کند. و این کار ساده‌ای نیست. احزاب سیاسی در شرایط امروز بازیگران عرصه‌های پرتناقض و دینامیک و پرمطالبه هستند. آنها باید بتوانند موضوع برای سیاست تولید کنند و قادر به سیاست‌ورزی باشند و برای این امر به شدت نیازمند نیروی انسانی خلاق، مشتاق و پرتحرک هستند. این نیرو فقط در محیطی دموکراتیک و فراگیر است که احساس تعلق خاطر می‌کند، کار می‌کند، فکر می‌کند
امیر ممبینیوحدت فدائیان، به شرطی که این وحدت از تعداد تشکلها بکاهد، قطعاً تأثیر مثبتی برجای میگذارد و تأثیر فدائیان در جنبش چپ را بیشتر میکند. شرط افزایش این تأثیر درک نوین از چپ است. گروه‌های موجود بازمانده از قبل از انقلاب در تصور تشکیلاتی خود تا حدی سکتاریست هستند. آنها هنوز آماده نشدند تا حتی نامهای خود را که بیانگر ایدئولوژی‌های سپری شده است تغییر بدهند و استاندارد حزبی ایران را با استاندردهای جهان دموکراسی هماهنگ کنند. امروزه فدایی خلق و مجاهد خلق یعنی چه؟
دنیز ایشچیآنچه که برای من گنگ و نامفهوم است، امضای لیست بلندبالائی از رفقای سابق که دوستان فعلی هستند تحت عنوان جمعی از فعالین سیاسی دیگر نمیدانم چه هدفی را تعقیب میکند. در شرایط استمرار و رادیکالیزه شدن جنبش مردمی این کارکرد چه هدفی را میتواند تعقیب بکند؟ ایا این کار در همان راستای رسمیت و مشروعیت بخشیدن بیشتر به همان آشفتگی سیاسی ساختاری باشگاهی نمیباشد؟ آیا نبایستی عوض این کار به همکاری در راستای پروژه وحدت چپ و همکاری عملی میان سازمان های مختلف چپ و سکولار دموکراتیک به میزان بیشتری دامن زده میشد؟
دنیز ایشچیکارزار اخیر تظاهراتی پان ایرانیست ها در روزهای اخیر در اقصا نقاط جهان و در کشورهای مختلف، بخصوص آمریکا و اروپا نشان داد که از یک طرف هزینه قابل توجهی روی این قضیه گذاشته بودند، دوما حرکت آنها بصورتی مستقل و مجزا از جریان های دیگر سکولار و دموکرات هدایت ، سازماندهی و اجرا میشد. این در شرایطی بود که آنها از بقیه میخواستند که به صف آنها بپیوندند و زیر پوشش رهبری آنها به اعتراضات خویش برعلیه جمهوری اسلامی ایران بپردازند
سهراب مبشریسرمایه داری دارد کل تمدن بشر را نابود می کند. این چیزی نیست که من ادعا کنم. نظر هر دانشمند قابل اعتنا در رشته پژوهش اقلیمی را که بپرسید به همین نتیجه می رسید. برخی نظیر استیون هاوکینگ ناامید شده اند و می گویند تنها راه نجات بشر کوچ به کرات دیگر است. آنها که وظیفه اصلی خود را مبارزه در راه بدیلی برای سرمایه داری می دانند هنوز می کوشند تمدن بشر را روی همین کره زمین نجات دهند. بدون این کار همه چیزهای خوب دیگر بی معنی است
محمد اعظمیبا چنین رویکردی است که جمهوری اسلامی داستان خودکشی زندانیان را بدون شرم اعلام می کند. این حکومت و مقامات امنیتی و قضائی اش برای خاموش کردن حرکت مردم هنوز در این توهم اند که می توان با سرکوب حرکتی را که در اعماق جامعه و در گستره کل کشور سر برآورده، خاموش کنند. اینکه رژیم مرگ در زندان را به خود زندانیان متصل کرده است، نه برای فریب مردم، که در اساس برای کاشتن تخم ترس و ارعاب در دل مردم است. می خواهند عقوبت یک اعتراض در جمهوری اسلامی را گوشزد نمایند. می خواهند مرگ را سزای اعتراض به فساد و رانت خواری و استبداد در اذهان مردم بنشانند و وحشت را در چشم
احمد هاشمیاز آنجایی که شکاف سیاسی موجود در ایران بر محور تضاد بین دموکراتیزه کردن جامعه و اقتدارگرایی است. سناریو های احتمالی، سناریو هایی در مسیر گذار دموکراتیک در جامعه ایران هستند، اما این بدان معنی نخواهد بود، که همه سناریو ها اجبارا به دموکراسی منجر خواهند شد، زیرا مجموعه ای از پارامتر های مختلف در دایره ای از تاثیرات متقابل قرار دارند و با دینامیسم مختص به خود، با یکدیگر در ارتباط هستند.
بهزاد کریمیشما اگر بخواهید همچنان اصلاح طلب باقی بمانید ملزم به ایستادگی بر الزامات آن هستید.اصلاح طلبی در پایین ترین سطح خود یعنی پافشاری بر اجرای هر آنچه که در قوانین موجود، توسط مستبدان حاکم مهجور و مسدود مانده است. شما درست از چنین نقطه عزیمتی موظفید که نسبت خود با ولی فقیه و ذوب شدگان در ولایت او را تعیین کنید. آخر تا کی سر دزدیدن و سکوت منفعلانه کردن و دنباله روی از "اعتدال"؟
ناصر فکوهیشیوه درست آن است که پیش از «تخریب» هر چیزی، به امکان «ساختن» جایگزین آن اندیشید؛ اینکه یکی از این دو (تخریب) ساده و در دسترس و دیگری (ساختن) سخت و دور از دسترس است. از این دریچه دید و برخلاف گروهی از نظریه‌های تاریخ‌گرایانه و به همین میزان ساده‌انگارانه اتوپیایی، اگر هدف، دگرگونی مثبت جامعه باشد، مهم نیست در جامعه‌ای در مقطعی خاص، کدام گروه یا گروه‌ها حاکم هستند و کدام در زیر حاکمیت؛ مهم این است که مشخص باشد برای این هدف، در کوتاه یا دراز‌‌مدت چه کارهایی و با کدام ابزارها می‌توان انجام داد؟