رفتن به محتوای اصلی

ساختارشکنی نسل جدید و چه باید کرد چپ دموکرات

ساختارشکنی نسل جدید و چه باید کرد چپ دموکرات

«ژاک دریدا» بامهارت و پشتکار خستگی‌ناپذیری درراه شکستن ساختارهای فلسفه مدرنیسم کوشش می‌کرد. شاید بشود گفت که "دریدا" خود ساختار و فرمول‌بندی‌های خاصی برای فلسفه ارائه نمی‌داد، بلکه بیشتر به دنبال زیر سؤال بردن فرمول‌بندی‌های دوران مدرنیسم بود.

از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق سابق، شکست انقلاب‌ها در ایران و روی کار آمدن عقب‌مانده‌ترین بخش نیروی‌های اجتماعی و حاکمیت سیاسی آن‌ها به مدت بیش از چهل سال، شکست سیاسی و پاشیدگی ساختاری تمامی احزاب سیاسی اپوزیسیون چپ، سکولار، ملی و دموکرات در داخل ایران و عدم توانایی آن‌ها برای بازگشت و فعالیت آشکار و علنی در داخل کشور، هم‌زمان با و به‌موازات ده‌ها سال شستشوی مغزی، آموزش، تعلیم و تبلیغات منفی حکومتی بر روی نسل‌های بعد از انقلاب، نه‌تنها سؤال‌های تاریخی فراوانی را در اذهان نسل‌های جدید آفریده است، بلکه در آن‌ها یک سؤال کلان را نیز ایجاد کرده است. آن‌ها به این باورمندی رسیده‌اند که راهکارهای سیاسی سنتی هیچ‌کدام راه به‌جایی نبرده‌اند. آن‌ها غالباً نه به فدائیان خلق، نه به حزب توده ایران، نه به مجاهدین خلق و نه به جبهه ملی ایران و بالاخره نه به راهکارهای هیچ‌کدام از احزاب دیگر اپوزیسیون دوران انقلاب باورمند نبوده و به دیده اعتماد نمی‌نگرند.

نسل جدید دربرگیرنده ده‌ها میلیون تحصیل‌کرده است، که به خواسته‌های خویش درزمینه‌ی آزادی‌های حقوق بشری، ارزشمندی‌های ضد تبعیضی؛ ازجمله رفع تبعیض علیه زنان، گروه‌بندی‌های اتنیکی و دینی غیرخودی آگاه بوده و خواهان جامعه‌ای مدرن، مدنی، سالم و عادلانه می‌باشند. آن‌ها به‌سلامت محیط‌زیست به‌موازات سلامت محیط انسانی اهمیت می‌دهند. آن‌ها برای پیش برد اهداف خویش، در مرحله اول راهبرد اصلاحات و تأثیرگذاری سازنده در قدرت‌مداران حاکمیت سیاسی را به چالش کشیدند. این چالش‌های آن‌ها بارها و بارها در زمان‌های رفسنجانی، خاتمی، موسوی، احمدی‌نژاد و بالاخره ریاست جمهوری روحانی به تیرخورده و با شکست مواجه گردید.

آن‌ها با چیره‌دستی تمام پارادوکس نیازمندی‌های زندگی شاد و شکوفایی جوان‌ها در نظام سنتی حاکم عقب‌مانده را از طریق به راه انداختن گروه‌های هنری و موسیقی ویژه علنی و زیرزمینی، فعالیت‌های ورزشی، به راه انداختن فعالیت‌های سازنده تیمی، حتی به راه انداختن مهمانی‌های مخفی به چالش می‌کشیدند. آن‌ها جهت چیرگی بر بحران‌های مربوط به ازدواج‌ها و طلاق‌ها در بافت فرهنگی عقب‌مانده و سنتی حاکم به ابتکارات ویژه خویش متوسل می‌شدند. آن‌ها جهت عقب نماندن از قافله جوانان کشورهای مدرن و پیش رفته به استفاده از آخرین مدهای لباس و غیره، تعقیب، تقلید و رقابت کردن با آخرین دستاوردهای ورزشی، هنری و سینمای جهانی را در شرایطی به‌پیش می‌بردند که همواره با طنز و به سخره گرفتن و با چالش کشیدن نظام فرهنگی سیاسی حاکم، تلاش می‌کردند تا به زیست مدرن و متعالی خویش ادامه بدهند. بازهم باید تأکید کرد که متدولوژی نسل‌های بعد از انقلاب نه‌تنها نظام فرهنگی سیاسی حکومتی حاکم، بلکه راهکارهای احزاب سیاسی سنتی را نیز به چالش می‌کشید.

ساختارشکنی نسل جدید را درزمینهٔ ازهم‌پاشیدگی خانوادگی در خارج از کشور به‌وفور می‌بینیم. انگیزه‌های آن‌ها درزمینهٔ معیارها و الگوهای اجتماعی پیش‌زمینه و لازمه ازدواج در داخل ایران هر چه بوده باشد، تا چه اندازه فاکتورهای رسم و سنت و همگونی با الگوها و معیارهای جامعه داخل ایران در این زمینه دخیل بوده باشند، وقتی‌که به خارج از ایران مهاجرت می‌نمایند، بخش قابل‌توجهی از آن‌ها این الگوها م معیارها را زیر پا گذاشته از همدیگر جداشده راه را برای تجربیات جدیدی برای خویش بازمی‌گشایند. گرچه در این زمینه‌ها نه آمار و نه تحقیقات مشخصی در دست است و نگارنده بر اساس تجربه و مشاهدات خود این نکات را به‌صورت نوشته جاری می‌کند، اما عمدتاً در این زمینه‌ها این خانم‌ها می‌باشند که خواهان رهایی از بندهای ارزشی جامعه مردسالار بوده و رهایی بیشتر خویش از یوغ معیارها و ضد ارزش‌های جامعه مردسالار را می‌خواهند بیازمایند.

به‌موازات این روندهای تز و آنتی‌تزهای ارزشی و ضد ارزشی نظام سنتی ولایی حاکم ازیک‌طرف و نظام مدنی و مدرن جهانی دیگر از طرف دیگر که به نفی راهکارهای سنتی حکومتی و احزاب سیاسی سکولار سنتی از طرف نسل‌های جوان می‌انجامد، احزاب سیاسی سکولار، دموکرات اپوزیسیون و خصوصاً چپ‌های دموکرات در داخل یک پارادایم دیگری با چالش‌های ویژه خویش درگیر می‌باشند که چندان برای نسل‌های بعد از انقلاب مفهوم نبوده و در اذهان آن‌ها به‌صورت مسئله آن‌ها مطرح و تلقی نمی‌گردد. شاید به‌راحتی بشود گفت که دره‌ای عمیق بین پارادایم‌های ارزشی و چالش‌های پیش روی نسل جوانان بعد از انقلاب درزمینه‌ی آینده سازی مدنی آن‌ها برای جامعه‌ای مدرن و عادلانه با چالش‌های سیاسی برنامه‌ای نسل قبل از انقلاب و احزاب سیاسی آن‌ها مشاهده می‌گردد. این دره عمیق را چگونه باید پر نمود؟

احزاب سیاسی این نسل در حال حاضر شبکه‌های موجود هرازگاهی سرگردان و در مواردی هدایت‌شده از جاهای مختلف در رسانه‌های مجازی دیجیتال می‌باشند که به صورتی پویا و سیال جاری بوده و به‌موازات ساختارشکنی‌های سنتی در تلاش هستند تا ساختارهای ویژه خویش را بیافرینند. هنوز آن‌ها به آفرینندگان راهکارها و ساختارهای ویژه و آلترناتیو تبدیل نشده‌اند، بلکه به صورتی سرگردان در میان شبکه‌های موجود با بازیگرانی تبدیل‌شده‌اند که به بازتولید محصولات موجود در این عرصه‌ها ادامه می‌دهند.

اگر استراتژی اصلاحات درون حکومتی با شکست موجه گردیده است، راهکارهای محوری جاری در دنیای رسانه‌های مجازی در حال حاضر از دو محور نمی‌توانند خارج عمل نمایند. یا این جریان‌ها باید در راستای نئولیبرالیسم با هدایت و رهبری سرمایه‌داری کلان جهانی و در رأس آن امریکا و رسانه‌های تبلیغاتی آن‌ها به‌پیش برده ‌شود، که آن‌ها در مورد ایران پروژه آلترناتیو سازی عظمت‌گرای سنت پرستی تاریخی سلطنتی را به میدان آورده‌اند. آلترناتیو دیگر، آلترناتیو راهکار رادیکال و تحول‌گرایی سوسیالیستی است که توسط شخصیت‌های کاریزماتیکی مانند برنی ساندرز و غیره در دنیای مجازی نمایندگی می‌گردد. گرچه بعد از شکل‌گیری حزب چپ ایران ( فدائیان خلق) فعالیت چپ‌های دموکرات در عرصه‌های دنیای رسانه‌ای مجازی و دیجیتال به میزان چشمگیری افزایش‌یافته است، اما در این عرصه برای نسل جوان ایرانی، آلترناتیو نئولیبرالی تاکنون با قدرت بیشتر و به شیوه مؤثرتری در میدان عمل کرده است.

گرچه بخش عظیمی از نیروهای چپ و بخصوص چپ‌های دموکرات با آینده‌نگری و پویایی تمام در تلاش بوده و هستند تا خود را هرروز به میزان بیشتری به‌روز کرده و با دستاوردهای علمی، تجربی مدنی اقتصادی اجتماعی سیاسی تطبیق دهند، هنوز بخش قابل‌توجهی از چپ ایران در هاله‌ها و پوسته‌های الگوهای سیاه‌وسفید دوران جنگ سرد باقی‌مانده و در اذهان خویش بر خرده‌حساب‌های تاریخی خویش با رقیبان سیاسی خویش در میان نحله‌های مختلف چپ ایران غالب نیامده اند. این در شرایطی است که ازیک‌طرف چپ دموکرات این ضرورت را درک می‌کند که باید الترناتیو سیاسی منسجم‌تر و قدرتمندتری را درصحنه سیاسی کشور به نمایش بگذارد، از طرف دیگر جهت دست‌یابی به چنین هدفی راهکار تشکیل بلوک متحدی از سازمان‌های سیاسی چپ موجود درصحنه سیاسی کشور ( بخوان خارج از کشور) را در برنامه سیاسی خویش قرار داده است.

آیا چپ‌های دموکرات ایران جهت تبدیل‌شدن به یک آلترناتیو معتبر و ریشه دواندن توده‌ای خویش در جامعه نباید پیوند با نسل‌های جوان ساختارشکنی را که به دنبال الترناتیو مدرن و مترقی می‌باشند را در دستور کار خویش قرار دهد. آیا وقت آن نرسیده است تا نسل‌های جوان و نهال‌های آینده‌ساز کشور از طریق سپردن پرچم آلترناتیو سوسیالیستی به دست آن‌ها بستر و زمینه تاکتیک محوری چپ دموکرات درزمینهٔ سازمان‌دهی آلترناتیو منسجم و فراگیر چپ قرار گیرند؟ نسل‌های جوان بریده از نظام ولایت‌فقیه و وامانده از اصلاحات درون حکومتی، نسل‌های ساختارشکن نظام‌ها و الگوهای فرهنگی رفتاری سنتی که حتی راهکارهای احزاب سیاسی سنتی را نیز به چالش می‌کشند، بر بستر پویایی اندیشه‌ورزی و چالشگری ارزشی خویش مناسب‌ترین بستری می‌باشند تا به‌دوراز آلودگی‌ها و بیماری‌های نظام‌های فکری ساختاری سنتی و کهن بسترهای آرمانی، سیاسی و برنامه‌ای مدرن‌تر، دموکراتیک‌تر و مدنی‌تری را با تلفیقی از دستاوردهای نسل‌های گذشته برای آیندگان به ارمغان بیاورند. صرف کردن ده سال دیگر انرژی و توان چپ‌های دموکرات جهت پیوند باشخصیت‌ها و جریان‌های سیاسی دیگر درون جبهه چپ را که از خستگی‌ها و در مواردی، بیماری‌های چندین دهه گذشته رنج می‌برند، به‌هیچ‌وجه مناسب‌ترین راهکار پاسخگوی نیاز تاریخی فراگیرتر و ریشه دواندن چپ‌های دموکرات امروز نیست.

 

19 فوریه 2019

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید