رفتن به محتوای اصلی

جنبش سبز، خزان امید

جنبش سبز، خزان امید
معترض بودیم؛ به دروغ، به خیانت، به نفاق، به ظلم. آزادی می‌خواستیم!

شب را تا صبح نخوابیدیم. این بار نمی‌خواستیم ماجرای دور قبل تکرار شود. تقریبا یقین داشتیم که بردیم. آمار اعضای ستادها و نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که یک بار دیگر قرار است 76 احیا شود. مسیر روشن بود. به کم قانع نبودیم. تغییر باید اساسی باشد. از نیمه شب تا صبح منتظر آمار جدید بودیم. اگر روال سابق برقرار باشد، تا به حال باید آمار جدید را اعلام می‌کردند. اما چرا این همه سکوت؟ نتایج اعلام شد. باور نکردنی است. چرا؟ مگر می‌شود؟ بالاخره کارشان را کردند. اینها تنها جملات من نبود. این بهتی بود که میلیونها نفر در سراسر کشور با آن مواجه شده بودند. قرار شد به مسالمت‌آمیزترین روش ممکن اعتراض کنیم. تظاهرات سکوت! با تلفن و پیامک و شبکه‌های مجازی اطلاع رسانی کردیم. حس عجیب همبستگی شکل گرفته بود. معترض بودیم. به دروغ، به خیانت، به نفاق، به ظلم. آزادی می‌خواستیم. می‌خواهم بنویسم، فریاد بزنم، حرف بزنم، همان باشم که هستم. این‌ها دلایل ما برای رای دادن بود. اینها امید بود.

29 خرداد هم گذشت. پیام مشخص بود. تصمیم گرفته بودند که به هر قیمتی ما را سرکوب کنند. آن روز که مردم را به رگبار بستند، با ماشین از روی آنها رد شدند. ندا را غرق خون کردند. آن روز که ما به آنها ضاربانمان پناه می‌دادیم، اما با گلوله و باتوم پاسخ گرفتیم؛ امیدمان را ناامید کردند. حالا وقت مبارزه بود. مبارزه با دست خالی. ما جان داشتیم و آنها گلوله، ما حرف می‌زدیم، آنها حذف می‌کردند. گویی تمام نیکی در برابر تمام پلیدی ایستاده است. هدف ما یک مسیر بود. اصلاحاتی عمیق. ما تغییر می‌خواستیم. یادم می آید وقتی که ستاد تعطیل می‌شد، در خفا می‌گفتیم این که دموکراسی نمی‌شود. پس کی نوبت ما می‌شود. ما هم آزادی می‌خواهیم. پاسخ می‌شنیدیم، این بهترین و کم‌هزینه ترین راه است. ادامه دهید. تا ۱۰ سال دیگر درست می‌شود. ۱۰ سال دیگر گذشت و تنها گلهای بیشتری پرپر شدند. سیاهی بر نور چیره شد و ما همچنان در انتظاریم.

منتخب آنها و منتخب ما تنها یک بهانه بودند؛ امروز که به آن روزها نگاه می‌کنم این سؤال برایم مطرح است: آیا واقعاً رئیس جمهور وقت مقصر بود؟ صحنه را از جای دیگر هدایت می‌کردند؛ او هم بازیچه بود؛ اما چون شرایط باب میلش پیش می‌رفت، سکوت کرد. او هم بهتر از هر کس دیگری می‌دانست که کارگردانان بازی را تعیین می‌کنند. اما در آن زمان او نقش اصلی بود. پس سکوت کرد و از این سناریو لذت برد. اگرچه او هم در این بازی، به مانند تمام کسانی که از اول انقلاب حذف شدند، نهایتاً محو شد. امروز دیگر همه می‌دانیم که سکوت در برابر حذف هر کس دیگر، مصیبت آفرین است. این را به تجربه کسب کردیم. تجربه‌ای گزاف. حالا بهتر می‌فهمیم که چرا ملی- مذهبی‌ها، هواداران جبهه‌ملی، فدائیان خلق، مجاهدین خلق، توده‌ای‌ها و ... به ما می‌گفتند، این کژراهه، به آسانی اصلاح نمی شود. ساختار حکومت پتانسیل اصلاح ندارد. هر آنچه آنها تجربه کردند، نسل ما هم تجربه کرد. خون، حبس، ننگ و حسرت. آزموده را دوباره آزمودن، عقلا خطاست. ما خطا کردیم.

اگر همیشه یک رهبر مدیریت عتراضات را برعهده می‌گرفت و مردم پشت سرش حرکت می‌کردند، این بار مردم پیش قدم بودند و نخبگان سیاسی در پی آنها حرکت می‌کردند. جنبش سبز آنقدر دایره خودی‌هایش وسیع بود که همه حذف شده‌های سابق را هم به خود دعوت کرد. هر کس آزادی می‌خواهد و خشونت طلب نیست، راهش باز است. ما ایران را برای همه ایرانیان می‌خواستیم. ما تمامیت خواه نبودیم. ما معتقد بودیم ایران متکثر است و نمی‌شود نسخه واحد برای همه مردم پیچید. ما امنیت می خواستیم اما نه امنیتی که دستاوردش تنها برای نظامی‌ها و خودی‌های نظام است. امنیت در ابراز آزادانه عقاید، امنیت اقتصادی، امنیت در بروز آزادی‌های فردی و اجتماعی.

اما رو به روی ما تفکری بود که فقط خودش را بر حق می‌دید. آنها حتی خون ما را مباح می‌دانستند. ما خواهان وجود آنها در کنار خود بودیم و آنها خواهان نابودی ما به هر قیمتی. امروز می‌دانیم که بازجو عباد، نفوذ کرد تا مبادا سناریوی دیگری ناخواسته اجرا شود. آنها سخت به ما نفوذ کردند و ما نرم از آنها جذب کردیم.

از آن روزها بیش از ۱۱ سال می‌گذرد و شرایط خیلی تغییر کرده است. حتی هواداران رئیس جمهور وقت هم امروز با ما در یک جبهه هستند. همه آزادی می‌خواهیم. مرزبندی‌ها دیگر مانند آن روزها نیست. سطح توقعات ما هم بالاتر رفته و دره‌ای عمیق از اعتماد بین ما و حکومت شکل گرفته است. پرانتز ما آنقدر بزرگ شد که بسیاری از رقبای سال ٨٨ امروز با ما یک جبهه را تشکیل می‌دهند. جنبش سبز دلیل رشد آگاهی سیاسی شد. جامعه مدنی پس از جنبش سبز تغییر کرد. اینها دستاوردهای سبز بود. بهار سبز امید، امروز زمستان سردی را سپری می‌کند. جنبش سبز هم به تاریخ پیوست تا مجددا جوانه سبز دیگری نمایان شود. بیش از یک قرن برای آزادی مبارزه کردیم و هنوز به نتیجه نرسیدیم. بالاخره این انتظار روزی به پایان می‌رسد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید