رفتن به محتوای اصلی

بحران هویت در چپ - بخش پایانی

بحران هویت در چپ - بخش پایانی

چند نکته کوتاه در مورد حزب توده ایران

حزب توده ایران بطور تاریخی به فاصله کوتاهی و بدنبال از هم پاشیدن حزب کمونیست ایران توسط رضا میر پنج، بر پایه های شکل گیری گروه پنجاه و سه نفر تشکیل گردید. از این نظر، امروز هم خود را ادامه دهنده حزب کمونیست ایران و جنبش سوسیالیستی کارگری ایران قلمداد میکند. حزب در آینده ای خیلی نزدیک به هشتادمین سالگرد تاسیس خود میرسد.

میدانیم که جنبش فدائی در نتیجه نقد دیالکتیکی تاریخی حزب توده ایران تاسیس و در سال پنجاه و هفت به بزرگترین سازمان سیاسی چپ سوسیالیستی ایران فرا رویید که در ایران از پایگاه اجتماعی چندین میلیونی برخوردار بود. تظاهرات چند صد هزار نفری فدائیان خلق در میدان آزادی یکی از نمودهای این پایگاه توده ای و مردمی بود.

میدانیم که بنیانگذار استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران، که سازمان اکثریت هم برای مدتی اندکی از آن پیروی کرد، حزب توده ایران بود. دستگیری ها و زندان و اعدام فعالین سیاسی اجزاب سیاسی چپ و آزادیخواه دیگر ثابت کرد که این استراتژی تا چه اندازه ای اشتباه بوده است. جنبش فدائی با نقد مداوم این استراتژی و راهکارهای دیگر خویش، دائما با پویایی تلاش کرده است تا در چالش با مسائل روز با شفافیت برخورد نماید.

برعکس، حزب توده ایران نه در مورد دوران حکومت دکتر مصدق، نه در این مورد که چرا با نقد دیالکتیکی اشتباهات حزب توده ایران جنبش فدائیان خلق در ایران شکل گرفت و نه در مورد استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران، نقد درخوری به مردم ایران ارائه نداده است. نقد نکردن سیاستهای خویش از طرف حزب توده ایران فقط با پشتیبانی موقعیت و مناسبات خویش با احزاب برادر جهانی، بصورت فرضیه ای پذیرفته شده اتوماتیک؛ خود را نماینده سیاسی اصلی جنبش کارگری سوسیالیستی ایران و حزب طبقه کارگر در ایران معرفی می نماید. با این پیش فرضیه، انتظار دارد که بقیه نحله های چپ سوسیالیستی آمده و به آن بپیوندند.

حزب توده ایران به یک سوار تک چشمی می ماند که فقط یک سمت خویش را میبیند، ولی با این وجود با تمام سرعت به پیش تاخته و از بقیه می خواهد به دنبال آن راه بیافتند. حزب خودش را به مانند سّکه ای به نمایش می گذارد، که فقط یک سمت دارد، و رویه دیگر آن دیده نمیشود. حزب هیچگاه اشتباهات تاریخی خویش را به نقد نکشیده، با شفافیت در این موارد برخورد ننموده است. لج بازی حزب در این مورد به آنجا می انجامد که امروز هم حزب، از دوران مدافعه خویش از استراتژی شکوفائی جمهوری اسلامی ایران، فقط جنبه های انتقادات خویش در چهل و چند سال پیش را به نمایش گذاشته و روی حمایت های خویش که به مراتب گسترده تر و عمیق تر بود، کاملا سرپوش می گذارد.

آنچه به بحث امروز ما مربوط میشود این است که این محفل گرایی، دگماتیسم، لج بازی، یکسویه نگری و ادامه این استراتژی که چون حزب مناسبات تاریخی ویژه ای با احزاب برادر خویش دارد، به آن این امتیاز را میدهد که بخاطر حق آب و گل، بقیه باید کور کورانه به دنبال آن راه بیافتند. این امر نشان میدهد که نه تنها حزب از تاریخ نیاموخته، بلکه نمیخواهد بیاموزد.

نظام ارزشی کار سالاری به جای سرمایه سالاری

ارزش محوری و کلان دوران گذار امروز، بر محور ارزش مداری کارسالار مبتنی است. نظام های اجتماعی بر پایه های یک سری از ارزش های اجتماعی مبتنی می باشند. قانونمندی های اداری دیوانی، مناسبات ساختاری اجتماعی، مناسبات اقتصادی، بافت های فرهنگی اجتماعی، و بالاخره مناسبات سیاسی و امنیتی هر دورانی بر محور ارزش های کلان آن دوران مشخص استوار می باشند. جامعه بشری طی چندین صده گذاشته بطور غالب بر محور ارزش مداری سرمایه سالار تنظیم، کنترل و اداره گردیده است.

بر یک چنین پایه هایی است که در نظام سرمایه داری، تمامی مناسبات نامیرده شده شامل قوانین، مناسبات اقتصادی ،بافت های فرهنگی، مناسبات اجتماعی، نظام قضائی کشور، ساختاربندی سیاسی امنیتی و غیره، همه بر محور ارزش مداری سرمایه سالاری استوار است.

معلمین بزرگ جنبش سوسیالیستی این امر را از یکصد و پنجاه سال پیش تشخیص دادند، که ارزش مداری کارسالاری و ساختارهای مدنی اقتصادی آن باید از بطن همین نظام سرمایه داری نزج گرفته، تکوین یافته و شکوفا گردند. وقایع پیش روی ما همه نشان میدهند که یک پردایم شیفت جدیدی در حال شکل گیری است که تاثیرات و بازتاب های مشخص و ویژه ای بر تحولات جاری به جای میگذارد. به گل نشستن پروژه های ویران گراننه امپریالیستی در خاورمیانه و افغانستان، عدم توان مقابله لازم با بحران ناشی از ویروس کرونا را میتوان از این نمونه ها شمرد. دوران پسا کرونا میتواند بحران اقتصادی اجتماعی گسترده تری را به همراه داشته باشد. به همین دلیل، در شرایط شیفت پردایم مناسبات جهانی به سمت آغاز پایان سلطه قدرتمداری جهانی امپریالیستی، به موازات رشد انقلابی و عظیم علمی فنی و تکنولوژیک بشری، این دستاوردها زمینه را برای نفی نظام ارزشی کهنه، از سرمایه سالاری به کار سالاری انتخاب گذار های سوسیالیستی فراهمتر می نماید.

ظالمانه بوده نظام سرمایه سالاری، سقوط نرخ بهره وری در این نظام، نقش تخریبی آن در گرمایش کره زمین، نقش ضد بشری آن در به راه انداختن جنگ های ادامه دار و پایان ناپذیر منطقه ای، روی آوردن آن به پرورش مجدد نظام های ارزشی ضد بشری و ارتجاعی تروریستی اسلامی مانند طالبان در افقانستان به موازات ناسیونالیسم افراطی و انواع ارتجاع فاشیستی دینی و غیره، همه شاخص هایی هستند دال بر نقش تخریبی و ویران گرانه این نظام در نزدیکی به دوران پایان عمر خویش.

این دوران، شرایطی را فراهم تر می نماید که مردم کشورهای جهان سوم، بصورت های مستقل تری آلترناتیو گذار مستقیم سوسیالیستی را برای نظام مدیریت اقتصادی سیاسی خویش انتخاب نمایند. این مساله شامل ایران نیز میگردد. جنبش چپ سوسیالیستی ایران میتواند بصورت یک آلترناتیو واحد با آلترناتیو سوسیالیستی برای گذار و عبور از جمهوری اسلامی ایران در صحنه ظاهر گردد.

آلترناتیو سوسیالیستی

اگر قبول داشته باشیم ساختار اجتماعی اقتصادی فرهنگی حقوقی سیاسی آلترناتیو مبتنی بر نظام ارزشی کار سالاری، سوسیالیسم نامیده میشود، امروز بیش از هر زمان دیگر لازم است که پرچم آن برافراشته شده و بعنوان جایگزین معرفی گردد. امروز بیش از هر زمان دیگر لازم است تا از تاریخجه قهرمانانه و پر خون بیش از صد ساله جنبش سوسیالیستی در ایران دفاع کرده و اجازه نداد تا لجن پراکنی های دشمنان آن را آلوده نماید.

اگر تاریخچه جنبش سوسیالیستی در جهان توام با شکست ها و پیروزی ها، اشتباهات و موفقیت ها، حتی بعضی موارد توام یا جنایات غیر قابل دفاع بوده است، در عمر کوتاه یکصد و پنجاه ساله خویش توانسته است درس های لازم را گرفته و دوران کودکی خویش را از سر گذرانده و بتواند بصورتی رنگارنگ خود را بعنوان آلترناتیو های متنوع و گوناگون قدرتمند در عرصه های مختلف جهانی ارائه نماید.

طی دو سه دهه اخیر امپریالیسم تا حدود زیادی هم با موفقیت در تلاش بوده است تا از هم پاشیدگی اتحاد جماهیر شوروی را بعنوان مرگ آرمان سوسیالیسم به عنوان یک نظام اجتماعی سیاسی معرفی کرده و آن را به عنوان یک نظام دیکتاتوری تاریک، عقب مانده، ارتجاعی شکست خورده معرفی نماید، بشریت مانند فاشیسم هیتلری نباید آن را دوباره تجربه نماید.

در شرایطی که در تمام کشورهای جهان جنبش کارگری سوسیالیستی یکی از نیروهای قدرتمند اپوزیسیون سیاسی آن کشورها می باشند، در تعداد محدودی از کشورهای جهان نیز، زیر بمباران شدید تبلیغاتی، امنیتی و محاصره های اقتصادی امپریالیستی، تعداد معدودی از کشورهایی که در آنها قدرت سیاسی بدست نیروهای سوسیالیستی افتاده بود، قادر گردیده اند، تا سنگر خویش را حفظ نمایند.

الگوی " چین "، یکی از نمونه هایی است، که در آن حزب کمونیست چین طی مدت هفتاد سال گذشته توانسته است قدرت سیاسی را حفظ نموده وکشور را هدایت نماید. این حزب بصورت کنترل شده توانسته است تا به سرمایه داری این امکان را بدهد تا در شکوفایی اقتصادی کشوری نقش فعال خویش را به موازات ساختارهای اقتصادی دولتی و تعاونی و غیره ایفا نماید. این رهبری حزب کمونیست چین است که قادر گردیده است تا این کشور را طی چندین دهه، از یک کشور جهان سوم، به سطح دومین اقتصاد جهان برساند.

این امر موجب گردیده است تا ضد تبلیغات قدرتمند و هدفمندی از طریق رسانه های دنیای کلان سرمایه داری در این مسیر که چین یک کشور سرمایه داری پیشرفته است، و در مسیر سوسیالیستی حرکت نمی نماید به راه انداخته شود. ما حکومت چین را در مسیر سوسیالیستی قبول داشته باشیم، یا آن را سرمایه داری کلان تلقی بکنیم، یک حکومت دیکتاتوری بدانیم که به مردم خویش آزادی نمیدهد، یا کشوری تلقی بکنیم که بیش از هشت صد میلیون نفر را از فقر بیرون آورده است، این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که چین تحت رهبری حزب کمونیست که دهها بلکه چند صد میلیون عضو دارد، قادر گردیده است تا از یک کشور عقب مانده طی چندین دهه به یکی از پیشرفته ترین کشورهای جهان فراروید. چین، نه انتظار میرود در عرض همین دهه به اولین اقتصاد دنیا فرا روییده، بلکه از نظر پیشرفت های علمی فنی، در تمام عرصه های تکنولوژی روبوتیک، فضایی، هوش مصنوعی، پول دیجیتال و شهرهای هوشمند و غیره نیز درسطح پیشرفته ترین کشورهای چهان قرار گیرد.

تجربه چین نشان میدهد که حزب سیاسی طبقه کارگر میتواند با برنامه ریزی و هدایت و کنترل خویش میتواند به صورت مدیریت شده ای به سرمایه داری امکان رشد و شکوفایی در راه رشد اقتصادی و رفاه عمومی را فراهم نماید. بر عکس این امر صادق ناست. به این مفهوم که، حاکمیت قدرتمداری کلان سرمایه داری همیشه به مفهوم سرکوب به قصد نابود کردن احزاب سیاسی طبقه کارگر بوده و حتی امکانات فعالیت های سندیکایی را هم از آنها میگیرند.

نیروهای اجتماعی پایگاه چپ سوسیالیستی

هسته مرکزی، فانوس دریایی و موتور محرکه نیروهای محرکه تحول و گذار از جمهوری اسلامی ایران به و آفرینش سمت گیری بدون برگشت جامعه سوسیالیستی را همچنان طبقه کارگر ایران تشکیل میدهند. یاران کارگران در این پیکار متناسب با شرایط تاریخی اجتماعی تنوع و ویژگی مشخص خود را می یابند. جامعه سوسیالیستی، با ارزشمداری کار سالاری آزادی و رفاه و امکانات شکوفایی اقشار دیگر جامعه از جمله زنان، گروه های اتنیکی تحت ستم، دیگر زحمتکشان، پیشه وران، روشنفکران را فراهم می نماید.

در ایران خودمان، همیشه جنبش های دانشجویی و معلمان از نیروهای رزمنده صف مقدم یاران طبقه کارگران ایران بوده اند. آنها به دلیل اینکه در زمینه آموختن و آموزش دادن در صفوف مقدم جامعه قرار دارند، از طرف دیگر، اکثر آنها خود از طیف های زحمتکش و فقیز جامعه برخاسته اند، با آگاهی به آنچه در جامعه میگذرد، در پیکار رهاییبخش هم خود را در صفوف مقدم همراه کارگران می یابند.

این در حالی است که نیروهای اجتمایجنبش های ضد تبعیض، از جمله مبارزه علیه تبعیض جنسی، یا اتنیکی، و یا دینی و غیره، لزوما به دنبال عبور از یک ساختار کلان اجتماعی به ساختار دیگر نهستند. آنها در هر ساختاری که بوده باشند، خواهان آزادی و برچیده شدن تمام اشکال و نمودهای رفتاری تبعیض آمیز می باشند. احزاب سیاسی چپ و سوسیالیستی در صفوف مقدم جنبش ضد تبعیض بوده و نشان داده و میدهند که پیشگامان جنبش برابری و آزادی فردی و اجتماعی هستند.

اگر خصوصا پس از بر سر کار آورده شدن جمهوری اسلامی ایران، جنبش زنان در ایران بر علیه تبعیض های ارتجاعی بر علیه آنان اوج گرفته و بعنوان یکی از عرصه های موثر و قدرتمند مبارزه آزادی و عدالت خواهانه کشور تبدیل شده است. جنبش زنان ایران، نشان میدهند که به همراه دیگر جنبش های ازادیخواهانه ضد تبعیض دیگر، میتوانند در صفوف مقدم مبارزات آزادیخواهانه همگام با کارگران، دانشجویان، معلمان، روشنفکران و دیگر زحمتکشان شانه به شانه در این پیکار تاریخی گذار به جامعه ای آزاد و عادلانه مبارزه نمایند.

ضرورت تاریخی همکاری ها، ائتلاف ها، جبهه، یا اتحاد

برآمد واحد چپ ایران، به موازات خیزش های جنبش کارگری، نقشی حیاتی در تثبیت نیروهای جبهه گذار سوسیالیستی، بعنوان هسته مرکزی و مرکز ثقل جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران است. امروز، به هزاران دلیل متفاوت میتوان گفت که شرایط برای اتحاد نیروها، سازمان ها و احزاب چپ در ایران، و تشکیل سازمان یا حزب واحد فراهم است. آنچه را که می توان بطور واقعبینانه در مورد آن صحبت کرد، در درجه اول ضرورت برآمد واحد نیروهای سوسیالیستی در صحنه سیاسی کشور برای موفقیت آنها در برگشت ناپذیر کردن گذار سوسیالیستی از جمهوری اسلامی ایران است. موضوع دیگر اینکه، برای هموار کردن چگونگی راههای همکاری ها، تبادل نظر ها در مسیر شکل گیری ائتلاف ها و همکاری های پایدار چگونه می تواند برنامه ریزی شده و هموار گردد.

نیروهای چپ و سوسیالیستی، از حزب چپ ایران (فدائیان خلق) گرفته تا حزب توده ایران گرفته تا نحله های مختلف دیگر جنبش فدائیان خلق، از احزاب چپ محلی گرفته تا افراد منفرد چپ، تا به امروز یا نخواسته یا نتوانسته اند از تکنولوژی رسانه های مجازی جهت تمرین این همکاری ها، تبادل نظر ها و ائتلاف ها استفاده لازم در حد پاسخگویی به ضرورت نیاز تاریخی را نموده باشند. از جمله قدم های مشخصی که در این مسیر میتوان برداشت میتوان به موارد زیر اشاره نمود.

یک – برآمد واحد سیاسی در قبال مسائل روز. احزاب و سازمان های چپ بصورتی خیلی کم و قابل اغماز در عرصه های سیاسی برآمد مشترک نموده اند. در واقع، میزان برآمد های مشترک آنها با همدیگر روندی نزولی داشته و امروز شاید سال به سال هم اتفاق نمی افتد.

دو – سریال های بحث ها و تبادل نظر های مداوم در رسانه های مجازی از تلگرام، یوتیوب، یا پالتاک گرفته تا کلاب هاوس و دیگر روش های موجود. رسانه های دیجیتال و مجازی چنان امکاناتی را فراهم نموده اند که از طریق استفاده موثر از آنها میتوان راه های چندین ساله با ابزار کهن را امروزه در چندین ماه طی کرد. از جمله موثرترین این امکانات، کلاب هاوس است که می تواند نقشی حیاتی و کلیدی در نزدیکی هر چه بیشتر نیروهای جبهه سوسیالیستی به همدیگر ایفا نماید.

سه - برآمد های مشترک بصورت برنامه های مشترک در مناسبت های مشخص یا تاریخی و روز. آیا یکصدمین تاسیس حزب کمونیست ایران، یا هشتادمین سالگرد تاسیس حزب توده ایران یا پنجاهمین سالگرد تاسیس جنبش فدائیان خلق، فقط متعلق به گروه های مزبور است، یا متعلق به کل جنبش چپ سوسیالیستی ایران هستند. چگونه میتوان در این مناسبت ها برآمد مشترک نمود، یا در مراسم همدیگر بصورت فعالتری نقش آفرینی نمود.

چهار – تشکیل کمیته های مشترک موقت برای اجرای پروژه های مشخص. به عنوان مثال، برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، میتوان یک کمیته مشترک موقتی را تشکیل داد تا این پروژه مشخص را به مرحله اجرا در بیاورد.

پنجم – پیگیری در استمرار و ادامه دار بودن این برآمد ها. تنها و تنها از طریق استمرار این همکاری ها و برآمدهای مشترک است که نه تنها سد های بی اعتمادی شکسته شده و پلهای اعتماد و شناخت از همدیگر ساخته خواهند شد؛ بلکه فرهنگ روانی مناسباتی فراگیر و واحدی شکل خواهد گرفت که همه بتوانند خود را متعلق به آن یافته و زیر چتر آن گرد بیایند.

پایان سخن

چگونگی مضمونی وساختاری فاز و مرحله بعدی برآمد مشترک چپ سوسیالیستی ایران، در شکل جبهه ای یا اتحا و یا غیره، بستگی به پیشرفت های مضمونی و فرهنگی و ارتباطاتی در برآمد های مشترک فاز های ذکر شده مشابه آنچه در بالا ذکر شد خواهد بود. تنها یک چنین همکاری هایی است که قادر خواهد بود محفل ها، نحله ها و گروه ها و سازمان های مختلف را تحت پوشش فرهنک روانی و آموزه های سوسیالیستی در ارتباطی مستحکم تر دور هم گرد بیاورد.

دیدگاه‌ها

شبنم

پاراگراف اخرتو ن واقعا تعجب برانگیزه چطور از نوشته من چنین برداشتی شده، چپ برنامه خود را تقدیم سرمایه داران وکارفرمایان کمپانیهای بزرگ کند!!! .لطفا یک بار دیگه بخونید 

ی., 24.12.2023 - 21:02 پیوند ثابت
شبنم

اقای دنیز از شما انتظار دارم در نقد صداقت را رعایت کنید در نوشته ام جایی در دفاع از امپریالیسم امریکا پیدا نمیکنید .کتابی که معرفی کردم کار تحقیقی با اعداد وارقام هست .در ضمن من در شرایط فعلی حکمیت سرمایه داری جهانی شرایط را مناسب برای به قدرت رسیدن یک حزب چپ نمیدانم توضیح هم دادم چرا .اتفاقا در شرایط جامعه مانند جوامع ما ابتدا جریان چپ باید به طبقه کارگر وفرودستان نشان دهد به طور عملی در کنارشان هست واین پیوند در روند خود حتما به آلترناتیو قوی در مقابل سرمایه تبدیل خواهد شد .بله من هم اعتقاد دارم حزب باید بخشی ار فعالیتش د. ر حوزه حقوق بشر وسیاسی باشد بلکه انرژی اصلی در پیوند با طبقه کارگر باید برنامه ریزی شو د.

پ., 26.08.2021 - 20:54 پیوند ثابت
جواد

دنیزجان من باورنمی کنم حزب طبقه کارگرراکنارگذاشته باشدازتمام نوشته های درج شده دربه پیش فقط یک بخش مجزاراجع به طبقه کارگرومسائل کارگری است .درتمامی مقاله های تئوریک درجدشده دربه پیش نظربه مسائل ودیدگاه ها ی طبقه کارگروحل مسائل جامعه به نفع ستمدیدگان ومحرومین ومخصوصا طبقه کارگرداردوحتی معتقدم همان دیدگاه حزب کمونیست چین رادارد.بااین تفاوت که اگربه قدرت کامل رسیددرکلیت همان شیوه رابه پیش میبردواگرهم شریک شدبازهم سعی میکندهمان مراحل رابگذراند.وحتی اگرماننداین زمان دراپزسیون بودبازهم راه حل های منطقی جامعه رانشان دهد.واین افتخاری برای حزب است که درهرمرحله ای برنامه ای داردومنتظررسیدن شرایط مساعدنمیشود.دنیزجان راه برای حزب چپ بسیارسخت ترازآن احزاب وسازمانهایی است که فقط باتئوری جلومیروند.این یکی سختی راپذیرفته ولی آن یکی مانندمذهبسون فقط باکتابش جلو میرود.این یکی ممکن است اشتباه بکندچون کاری میخواهدبکندولی آن یکی فقط نظاره گراست تامهدی موعودبیاید.به هرحال تعصبت برای ایجادیک نظام انسانی ستودنی است.

پ., 26.08.2021 - 20:19 پیوند ثابت
دنیز

جواد گرامی، درود بر شما و سپاس مجدد از بابت توجه شما به مقاله من.
من بیشتر بر اساس کردار روزمره کارهای کرده و نکرده قضاوت میکنم، مواضعی که در روز گرفته شده و یا نگرفته شده اند. کسی نمیرود برای قضاوت در مورد مساله افغانستان و طالبان، قانون اساسی و منشور ده ماده ای آمریکا را بخواند و از روی آن قضاوت بکند. گرچه قدیم ها این شیوه تحقیق مبتنی بر آرشیو آثار دیگران و نوشته ها مرسوم بود "آرکیالوژی"، به استنباط من بصورت زنده هر چه بیشتر جای آن را تحلیل آنچه در عمل جاری است و در اسناد نیاوده و یا اسناد آن هنوز بیرون داده نشده اند همراه با اسناد موجود و منتشر شده "جینیالوژی" ( استنباط من از میشل فوکو) ، قضاوت میکنند.  تجربه شخصی من با رفقا این بوده است که با افتخار گفته اند، ما حزب طبقه کارگر نیستیم، و کجای اساسنامه من چنین مساله ای از طرف حزب مطرح شده است. 
اشتباه نشود، من هم مثل همه عزیزان دیگر، مدافع آزادی، حقوق بشر، نظام برنامه ای مبتنی بر حفاظت از محیط زیست،  رفع هر گونه تبعیض جنسی و اتنیکی و غیره بوده، خواهان توسعه واقعی علمی، صنعتی و اقتصادی کشور و عدالت اجتماعی میباشم. به هیچ وجه هم نمیگویم این ارزش ها مخالف با اندیشه های سوسیالیستی – کمونیستی میباشند. شما برای پیاده کردن این ارزش ها احتیاج دارید به اینکه در آن کشور یک قدرتی حاکم بوده باشد که پیگیرترین نیرو بوده و توانسته باشد مدت طویلی خود را در قدرت سیاسی حفظ نماید، تا اینکه بتواند بصورت بازگشت ناپذیری نهادهای اقتصادی علمی مدنی سیاسی حقوقی لازم را جهت پیاده کردن آنها مستقر نماید. این نیرو فقط نیروی چپ سوسیالیستی میباشد. 
در بخش پایانی مقاله من دوست عزیز "شبنم" نوشته اند که " برای نقش چپ بعنوان آلترناتیوی جهت کسب قدرت سیاسی مخالفم، چپ باید در آپوزیسیون حکومت ها بوده و مطالبه محور باشد". آیا فکر نمیکنید عزیزانی با یک چنین باورهایی در صفوف حزب "برنامه مطالباتی محور" کم نیستند. حرف من بر سر این است که برای اتحاد، استحکام مناسباتی میان نیروهای چپ و استحکام پیوند آنها با جنبش های کارگری، دانشجویی، معلمان، زنان و غیره چه گام های عملی برداشته میشود. مساله بر سر تعیین و تشخیص اولویت هاست. آیا چپ به آن میزانی که روی افشاگری دادگاه "حمید نوری" وقت میگذارد، روی اعتصابات سرتاسری کارگران هم وقت و انرژی میگذارد؟ نزدیکی، همکاری، ائتلاف و اتحاد چپ و پیوند آن با جنبش های کارگری، عملا در اولویت سوم چهارم قرار گرفته است. 
امیدوارم توضیحات من منظور من را تا حدودی روشن تر کرده باشد. 
 

پ., 26.08.2021 - 07:47 پیوند ثابت
دنیز

جواد گرامی، درود بر شما و سپاس مجدد از بابت توجه شما به مقاله من.
من بیشتر بر اساس کردار روزمره کارهای کرده و نکرده قضاوت میکنم، مواضعی که در روز گرفته شده و یا نگرفته شده اند. کسی نمیرود برای قضاوت در مورد مساله افغانستان و طالبان، قانون اساسی و منشور ده ماده ای آمریکا را بخواند و از روی آن قضاوت بکند. گرچه قدیم ها این شیوه تحقیق مبتنی بر آرشیو آثار دیگران و نوشته ها مرسوم بود "آرکیالوژی"، به استنباط من بصورت زنده هر چه بیشتر جای آن را تحلیل آنچه در عمل جاری است و در اسناد نیاوده و یا اسناد آن هنوز بیرون داده نشده اند همراه با اسناد موجود و منتشر شده "جینیالوژی" ( استنباط من از میشل فوکو) ، قضاوت میکنند.  تجربه شخصی من با رفقا این بوده است که با افتخار گفته اند، ما حزب طبقه کارگر نیستیم، و کجای اساسنامه من چنین مساله ای از طرف حزب مطرح شده است. 
اشتباه نشود، من هم مثل همه عزیزان دیگر، مدافع آزادی، حقوق بشر، نظام برنامه ای مبتنی بر حفاظت از محیط زیست،  رفع هر گونه تبعیض جنسی و اتنیکی و غیره بوده، خواهان توسعه واقعی علمی، صنعتی و اقتصادی کشور و عدالت اجتماعی میباشم. به هیچ وجه هم نمیگویم این ارزش ها مخالف با اندیشه های سوسیالیستی – کمونیستی میباشند. شما برای پیاده کردن این ارزش ها احتیاج دارید به اینکه در آن کشور یک قدرتی حاکم بوده باشد که پیگیرترین نیرو بوده و توانسته باشد مدت طویلی خود را در قدرت سیاسی حفظ نماید، تا اینکه بتواند بصورت بازگشت ناپذیری نهادهای اقتصادی علمی مدنی سیاسی حقوقی لازم را جهت پیاده کردن آنها مستقر نماید. این نیرو فقط نیروی چپ سوسیالیستی میباشد. 
در بخش پایانی مقاله من دوست عزیز "شبنم" نوشته اند که " برای نقش چپ بعنوان آلترناتیوی جهت کسب قدرت سیاسی مخالفم، چپ باید در آپوزیسیون حکومت ها بوده و مطالبه محور باشد". آیا فکر نمیکنید عزیزانی با یک چنین باورهایی در صفوف حزب "برنامه مطالباتی محور" کم نیستند. حرف من بر سر این است که برای اتحاد، استحکام مناسباتی میان نیروهای چپ و استحکام پیوند آنها با جنبش های کارگری، دانشجویی، معلمان، زنان و غیره چه گام های عملی برداشته میشود. مساله بر سر تعیین و تشخیص اولویت هاست. آیا چپ به آن میزانی که روی افشاگری دادگاه "حمید نوری" وقت میگذارد، روی اعتصابات سرتاسری کارگران هم وقت و انرژی میگذارد؟ نزدیکی، همکاری، ائتلاف و اتحاد چپ و پیوند آن با جنبش های کارگری، عملا در اولویت سوم چهارم قرار گرفته است. 
امیدوارم توضیحات من منظور من را تا حدودی روشن تر کرده باشد. 
 

پ., 26.08.2021 - 07:46 پیوند ثابت
دنیز

شبنم عزیز؛ درود بر شما.
من احتیاج به ترجمه خسرو کلانتری ندارم که بطور معجزه آسا پیش بینی بکنم که چین با بحران های عظیم روبرو شده از هم خواهد پاشید. من به زبان انگلیسی به قدر کافی مطالعه کرده و مسائل داخلی چین را از  گذشته تا کنگره ملی اخیر، یا یکصدمین سالگر تاسیس حزب کمونیست، و تحولات علمی فنی اقتصادی و غیره تعقیب می کنم. من در محل کارم هم همکاران چینی زیادی داشته ام. بحرانی که در آمریکا جاری است که به این صورت افتضاح و بی آبرویی از افغانستان خارج میشود، به مراتب عمیق تر است، که میتواند به جنگ های منطقه ای خطرناکی تبدیل گردد. 
 وقتی در یک کشور  که در آن حزب کمونیست قدرت سیاسی را در است دارد و شیوه اقتصاد دولتی "در سطوح منطقه ای؛ ناحیه ای  و مرکزی" به موازات، ولی غالب بر اقتصاد سرمایه داری در جریان میباشد، که نتیجه آن از میان برداشتن فقر، بی خانمانی و فراهم کردن بهداشت، و تحصیل رایگان که در آن همه خانه و کاشانه ای برای خود دارند برای نزدیک به یک و نیم میلیارد نفر جمعیت کشور خویش بوده و آنها  از بابت اقتصادی تامین میباشند، به نظر من سمت گیری این کشور در جهت نظام سوسیالیستی میباشد. امپریالیسم همان بلائی را که بر سر دیگر کشورهای با سمتگیری سوسیالیستی آورده است؛ میخواهد بر سر چین هم بیاورد. خیلی از ماها جو گیر تبلیغات رسانه های مجازی و حقیقی غربی می باشیم. این به آن مفهوم نیست که ما در مناسبات اقتصادی خویش با چین هشیار نباشیم و امتیازات غیر عادلانه به آنها بدهیم. مناسبات اقتصادی ما با آنها مثل هر کشور خارجی دیگر بر اساس استقلال و برابر حقوقی مبتنی خواهد بود.
در این مورد که توصیه میکنید که بهتر است احزاب چپ به هیچوقت در فکر کسب قدرت سیاسی نباشند، همیشه در اپوزیسیون بوده و برنامه های خود را تقدیم دولت های سرمایه سالاری با قدرتمداری کارفرمایان کمپانی های بزرگ بنمایند، از این طریق به مردم آگاهی بدهند، این به رویاهای خواب شیرین شبهای زمستان می ماند. بهتر است کمی واقع بین تر باشیم.
با سپاس از شما بخاطر توجه به مقاله من.  دنیز

پ., 26.08.2021 - 06:46 پیوند ثابت
شبنم

با سلام در مورد چین به عنوان الگوی کشور سوسیالیستی کاملا مخالفم چین یک کشور سرمایه داری دولنی که ویژگیهای خاص خود را دارد طبق اسناد طبقه سرمایه داران در چین به طور جدی در حال افزایش هست .وبدلیل نبود دموکراسی چین در چند سال اینده با بحرانهای شدیدی روبرو خواهد شد .ارجاع میدم به کتاب بحران بی پایان  ترجمه خسرو کلانتری .در رابطه با جبهه واتحاد چپ کاملا موافقم ..حزب چپ باید بیشترین نیرویش را جهت این کار بزاره .قبلا در این مورد توضیح دادم .ولی به عنوان آلترناتیو در کسب قدرت حکومتی کاملا مخالفم .جریان متحد چپ باید بتونه تا بستر مناسب جهانی در نقش اپوزسیون طرح برنامه داشته باشه .در کنار طبقه کارگر وفرودستان که شامل تمامی مطالبه گران میباشد بعنوان پیشرو عمل کنه .بهم ریختن حاکمیت فعلی وهمزمان بدست گرفتن حکومت بهیچ وجه به سود نیست شرایط باید برای تقویت اتحادیه وسندیکاها وجامعه مدنی  با محوریت برنامه سوسیالیستی باید ایجاد شود همانکاری که باید در ۵۷ انجام میشد ونشد وبعنوان آلترناتیو نگهبان ارزشهای سوسیالیستی باشد تا بستر جهانی ایجاد گردد .در همین سطح به مفهوم این است که اموزش مجانی .بهداشت مجانی ،ازادی مطبوعات،قوه قضاییه مستقل،سلامت جامعه محور،دانشگاه مستقل ومجانیوووووو،انقدر کار هست که بتونه بیرون از حاکمیت ب ای پیشبردش پرچمدار باشه .تشکیل حزب به مفهوم گرفتن قدرت حکومتی سمه در این دنیای حاکم سرمایه داری بعد مدتی مردم بر علیه حزب بلند شده مرگ برچپ راه خواهند انداخت .انزوای کوباه ،ویتنام در مقطعی،ونزوئلا وو،،و،را جلو رویمان داریم .نیروی چپ فقط در شرایط فعلی به شکل متحد باید آلترناتیو عملکرد هر حکومتی شوند .مهمترین مسله تقویت جبهه چپ در شرایط فعلی وبرنامه مشخص داشتن جهت مقابله با حکومتها در کنار طبقه کارگر فرودست میتونه باشه

چ., 25.08.2021 - 08:20 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید