خداحافظی با تحلیل طبقاتی
اگر پذیرفته باشیم که یکی از شاخص های نفی و دفن ایدئولوژی سوسیالیستی از طرف بخشی از چپ ایران خداحافظی با تحلیل طبقاتی بوده باشد، واقعیت این است که موقعیت طبقاتی افراد، به موازات هویت های جنسی، دینی، ناسیونالیستی، شهروندی و ارزش های اخلاقی و غیره آنها، نقشی اساسی در ساختاربندی بافت فرهنگی روانی، انگیزه های آنها در تحول آفرینی های اجتماعی و بالاخره سمت گیری های سیاسی اجتماعی آنها نقش آفرینی ایفا می نماید.
این بخش از چپ با نفی و دفن تحلیل طبقاتی، از هویت حزب طبقه کارگر بودن خداحافظی می نماید، و به حزب همگانی عموم ملّتی که در آن ارزش های عموم شهروندی جای آن را گرفته و "رقابت و چالش طبقاتی در بهترین حالت خویش با حاشیه ها رانده میشود" فرا روئی نموده و به حزب برنامه محوری تبدیل میگردد، که افراد از هویت های طبقاتی خویش کنده شده، حول برنامه ای مشترک، که دائم در حال تغییر میباشد گرد می آیند.
در نظام ارزشی حزب چپی که با تحلیل طبقاتی خداحافظی کرده باشد، ارکان برنامه آن را که مرکز ثقل هویتی این چپ را تشکیل میدهد، همان چهار یا پنج بند دفاع از " آزادی"، " حقوق بشر"، " حفاظت از محیط زیست"، " رفع تبعیض" و "عدالت اجتماعی" تشکیل میدهند. همانطور که قبلا گفته شد، لیبرال دموکراسی نه تنها هیچکدام از این بندها را رد نمیکند، بلکه بخاطر صدور این ارزش ها میباشد که میخواهد حکومت های کشورهای دیگر جهان، از جمله عراق، سوریه، لیبی، ایران، افغانستان، کوبا، ونزئولا، چین، و روسیه و غیره را عوض کرده، تغییر دهند. اینجاست که استراتژی محوری سیاست خارجی جهانی این بخش از چپ، در همسوئی با امپریالیسم، به مبارزه با دیکتاتوری های جهانی، از جمله چین و روسیه تبدیل میگردد.
جایگزینی آن با شیوه تحلیلی " همه با هم "
وقتی بخش مربوط به تحلیل طبقاتی را از مجموعه پارامترهای دخیل در نظام ارزشی و متدهای تحلیلی ما حذف میشود، جای آن را متد تحلیلی "همه با هم" شهروندی میگیرد. این شیوه نگاه و نظام تحلیلی در مورد تحلیل سیاسی داخلی ایران، و همچنین تنظیم صف بندی های ما با یاران و در مقابل رقیبان ما در عرصه مسائل جهانی نیز بطور همزمان صدق میکند.
وقتی بخش تحلیل طبقاتی را از پارامترهای تحلیلی حذف میکنیم، آلترناتیو "دموکراسی" را که هر کسی تفسیر متفاوت و جداگانه خویش را از آن دارد، بعنوان استراتژی گذار از جمهوری اسلامی ایران تعیین میکنیم، با توجه به بحث های قبلی، نیروهایی را که ما آنها را در گروه بندی "غیر دموکراتیک" قرار میدهیم، از جمله در عرصه جهانی حکومت های کوبا، ونزئولا، چین، روسیه، و امثال اینها از گروه دوستان خویش حذف کرده، تمامی قدرتمداری های نئولیبرال به اصطلاح دموکراتیک را که خود را سیمای دموکراسی جهانی معرفی میکنند، و هر روز بخاطر الکسی ناوالنی ها و خوان گوایدوها، در حالیکه "جورج فلوید ها" را در خیابان ها و "جولیان اسانژ ها" را در زندان ها خفه کش میکنند، پیراهن ها خویش را سینه چاک میکنند، در گروه بندی " همه با هم جهانی" خویش قرار میدهند.
بر اساس این نظام فکری، ما از دوستان خویش، تحت پوشش کلماتی مانند " جامعه جهانی"، یا " مجامع بین المللی" که "منظور همان حکومت هایی که خاورمیانه و افغانستان را به این روز نشاندند"، تقاضا میکنیم که تحت پوشش این القاب فراگیر شهروندی دموکراتیک جهانی تشریف بیاورند و فکری به حال مردم افغانستان در مقابل "طالبان" بکنند. همزمان، با استفاده از این القاب مشخص میکنیم که حکومت هایی که امپریالیسم جهانی آنها را غیر دموکراتیک تعریف میکند، هر روز از طرف امپریالیسم جهانی زیر بمباران پروپاگانداهای تبلیغاتی، محاصره های اقتصادی و خطرات امنیتی قرار گرفته اند، در صفوف دوستان جهانی ما نباشند.
استراتژی تحلیلی "همه با هم" در مورد سیاست داخلی ایران این بخش از چپ نیز به همان صورت خود نمایی میکند. این استراتژی راهکار نیروهای متعلق به "لیبرال دموکراسی سکولار" را در گروه بندی نیروهای آزادیخواه و دموکرات قرار داده، جهت عبور و گذار از قدرتمداری حاکمه نئولیبرال اسلامی ولایت فقیه با ما همدست میداند. در شرایطی که نئولیبرالیسم سکولار ایرانیان خارج نشین بشدت پشتشان به نئولیبرالسم جهانی و امپرالیستی وابسته می باشند. در این شرایط این چپ میباشد که بصورت یک سیاهی لشکر پشت سر آنها جهت به قدرت رساندن یک قدرتمداری دیگر نئولیبرال وابسته به اردوگاه جهانی امپریالیستی ، به جاده صاف کن معرکه تبدیل میگردد.
اینجا استراتژی عبور از جمهوری اسلامی ولایت فقیه، به گذار به لیبرال دموکراسی سکولار ، با حمایت همان دوستان بین المللی نام برده تبدیل میگردد. حزب برنامه محور ما در خیال است تا از یک حزب سیاسی رزمنده تبدیل به حزبی از، یا وابسته به اکادمیسین ها و کارشناسیانی تبدیل میگردد. حزب چپ برنامه محوری که خود در قدرت نیست تا برنامه های خویش را به مردم ارائه داده و با پشتوانه نهادهای دولتی و ساختارهای مدنی مردمی به مرحله اجرا در بیاورد، میخواهد تا پیشنهادات برنامه ای خویش را به نئولیبرال های حاکمه تقدیم نماید، تا آنها به انتخاب خویش در مدیریت سیاسی از آنها استفاده نمایند.
در مورد مناسبات نئولیبرال ها با نیروهای چپ، زمانی که آنها در قدرت بوده باشند، فقط لازم است تا نگاه کوتاهی به تاریخ روابط احزاب چپ با قدرتمداری های حاکمه مافیایی کلان سرمایه داری در کشورهای جهان سوم نظری انداخت و مشاهده کرد که تجربه چه نشان میدهد.
شیفت پردایم جهانی
میشود با اطمینان گفت، که جهان امروز یکی از نقاط عطف خویش را گذرانده، و در یکی از نقاط چرخش های کلان تاریخی خویش قرار دارد. گرچه خود این نکته جای بحث چندین کتاب میتواند باشد، فقط کافیست به ویژگیهای این چرخش کلان تاریخی در چندین مورد اشاره نمود.
پیشرفت های انقلاب تکنولوژیک در عرصه های تکنولوژی های روبوتیک، هوش مصنوعی، تکنولوژی دیجیتال، شکل گیری رسانه های مجازی، درست شدن پول دیجیتال ، یکی از این عرصه های دگرگون کننده میباشد. این انقلاب صنعتی تاثیرات شگرف خود را نه تنها در عرصه های تولیدات و بهره وری اقتصادی، فرهنگ روانی انسان ها، بلکه در تمامی عرصه های زندگی انساتی، مناسبات فرهنگی، رقابت های سیاسی و غیره بر جای میگذارد.
پیش بینی اینکه در همین دهه ای که ما در آن هستیم، چین به اولین و قدرتمندترین اقتصادی جهانی تبدیل خواهد شد، و آمریکا و انگلیس در این عرصه به کشوری می بازند، یا اینکه دلار آمریکااز موقعیت ممتاز واحد پولی مبادلاتی جهانی به زیر کشیده خواهد شد، در شرایطی که چین تا همین چند دهه قبل، یکی از کشورهای جهان سوم بود، و چند دهه قبل از آن یکی از مستعمرات قدرت های اروپایی بود، یکی دیگر از ابعاد این تحول کلان جهانی میباشد.
پیش بینی اینکه با باخت موقعیت درجه اولی در عرصه اقتصادی به چین، و شکل گیری واحد های پولی دیجیتال، احتمال زیادی میرود که دلار آمریکا از موقعیت واحد پولی مبادلات جهانی پایین آمده و دیگر واحد پولی اصلی مبادلات جهانی را از دست بدهد؛ و دیگر واحد اصلی پولی مبادلات جهانی نباشد، موجب چه عکس العمل هایی از طرف آنها در اقصا نقاط دنیا خواهد شد.
ویروس کرونا بعنوان یک شاخص و محک سنجشی شفاف، اشکالات کلان و فراوان اساسی کشور های جهان سرمایه داری، بخصوص سرمایه داری امپریالیستی و کلان را به بصورت یک آبکش سوراخ سوراخ شده به نمایش گذاشت. به همان نسبت، به موازات کاهش تولیدات ناخالص ملی این کشورها، میزان بدهکاری ها، تولید اسکناس های پولی بدون پشتوانه به میزان های چندین برابر تولید ناخالص ملی این کشورها، به وضوح نشان میدهد، که این حباب گنده و باد کرده، روزی خواهد ترکید.
فجایعی که کشورهای امپریالیستی در سوریه، عراق، لیبی، افغانستان، و خود ایران آفریده اند، از یک طرف و توطئه بر سر کار آوردن مجدد "طالبان" ها در افغانستان و بعضی کشورهای دیگر، نه فقط آبروی اخلاقی اندک جهانی آنها را از بین برد، بلکه فاصله میان بلوک های اروپا از یک طرف، و بلوک انگلوساکسونی آمریکا انگلیس از طرف دیگر و بالاخره روسیه و چین در مقابل آنها را به موازات بلوک بندی های در حال شکل گیری دیگر منطقه ای جهانی را هر چه بیشتر گشاد تر و از همدیگر دورتر کرد. این امر، حکومت های کشورهای جهان سوم، یا کوچک تر دیگر مناطق مشخصی که بصورت استراتژیک خود را به بلوک آمریکا – انگلیسی چسبانده بودند، را به دوباره فکر کردن کشانده است
در یک چنین شرایطی، مردم، بخصوص نسل های جوان کشورهای کلان سرمایه داری، به موازات مردم کشورهای جهان سوم، به دنبال آلترناتیو جداگانه ای غیر از نظام های سرمایه داری غربی میباشند. این آلترناتیو، نه تنها بر پایه های نظام ارزشی کاملا جداگانه ای در شرف شکل گیری میباشد، بلکه این نظام ارزشی به همراه خویش ادبیات جدید خود، نظام فرهنگی ویژه خویش، و مناسبات اجتماعی متناسب با شرایط نوین را شکل داده و می آفریند.
ادامه دارد
دنیز ایشچی 22 اوت 2021
دیدگاهها
جواد عزیزتلاش میکنم نوشته ای…
جواد عزیز
تلاش میکنم نوشته ای را که شروع کرده ام به اتمام برسانم. من هفته ای حدود شصت ساعت کار میکنم، و اگر جواب شما را نداده ام، حمل بر بی حرمتی نباشد. باید خواهش کنم کمی بیشتر صبر کنید، چشم، جواب سوالات شما را در حد توان خواهم نوشت. نقد یک سیستم فکری میتواند بالنده، مثبت و سازنده باشد. نگران نباشید. انتقادات من از روی دلسوزی است.
شبنم عزیز. فکر نمی کنم، من عصبانی بوده باشم. خیلی مرسوم شده است که انتقاد کنندگان از آمریکا را یا حامیان جمهوری اسلامی قلمداد میکنند، یا روسیه و چین. چه بخواهید، چه نخواهید، تفاوت های جدی میان چین و روسیه، از یک طرف و آمریکا و انگلیس و غیره از طرف دیگر موجود میباشد. این همانی کردن غیر مسئولانه است. این همانی نکردن هم به مفهوم افتادن در دامن روسیه و چین نیست.
اقای دنیز با وجودی که در دو…
اقای دنیز با وجودی که در دو قسمت اول نکاتی مورد توجه وتاییدم بود متاسفانه نتیجه گیریها در قسمت سوم بسیار مغرضانه واساسا غیز منطقی هست .بیشتر به نوعی عصبیت میماند.حتما شما زیر پوشش امپریالیسم امریکا به چین وروسیه پناه نمیبرید .امیدوارم این چنین باشد
باسلام به دنیز گرامی اگرممکن…
باسلام به دنیز گرامی اگرممکن است به سئولات من جواب دهید.اول،مطابق کدام سندحزب چپ مبارزه طبقاتی راکنارگذاشته وبه دنبال آن طبقه کارگررا.دوم،کدام حزب دردنیا فقط یک برنامه رابه پیش میبرد.سوم،اگردرایران حقوق بشررعایت شودمردم ایران شایدبعدازصدسال کمی روی آزادی راببینندولی بازهم همین حقوق بشررادراسنادحزب نشان دهید.ازاهداف آزادی وعدالت وتوسعه پایداروحفظ محیط زیست کدام یک با اندیشه های کمونیست ها درتضاداست.چهارم ،این همه باهمی رافقط دریکی ازنوشته های درج شده دربه پیش نشان دهید،هرکدام میخواهدباشد.وباقسمت پیشترفت تکنولوژی باشماموافقم.پنجم.اگرحزب برنامه رامحورقرارداده است برای بوجودآمدن همان آلترناتیوی است که درنظرشما اتوماتیک واردرجوانان بوجودمی آیدولی حزب معتقداست این آگاهی رابایدبوجودآورد(همان آلترناتیو)اماضعف حزب رادراین موردنشان ندادید.ودرپایان دنیزگرامی همه داریم برای یک هدف مبارزه میکنیم ،چه افتخاری که به جان هم بیفتیم.آن اندیشه ای که شما پیگیرش هستیدیک حزب وحداقل سه سازمان آن راه راادامه میدهند.فرض که اندیشه شمادرست بازهم چیزی راازدست ندادید،حداقل میدانیدکه بلاخره یکی ازآنها امرشمارابه پیش میبرد.من هم برای شما وهم برای آنها احترام قائل هستم ،وحتی بحث های تئوریک رابگونه مجردعیب نمی دانم ولی وقتی برای آن اصرارداریم ما به اعضابگذاریم غیرازفرسودن چپ چیزی نصیب مانمیشود.
افزودن دیدگاه جدید