رفتن به محتوای اصلی

انتخابات آمريکا و صف بندی در بين جريان های حکومتی و نيروهای اپوزيسيون

انتخابات آمريکا و صف بندی در بين جريان های حکومتی و نيروهای اپوزيسيون
راست افراطی و سلطنت طلبان بازندگان انتخابات امريکا

انتخابات امريکا به شکل شگفت‌انگیز و بی سابقه ای مورد توجه جهانيان از جمله مردم کشور ما قرار گرفت. بنا به گزارش شرکت گوگل، ایرانی‌ها از نظر شاخص پیگیری این انتخابات، سومین کشور جهان بودند. در حالی که مردم آمریکا در این گزارش آماری، در رده نهم قرار داشتند. مردم ايران رابطه مستقيمی ميان نتايج انتخابات امريکا با معيشت خود و وضعيت اقتصادی و سياسی کشور می بينند. اين تاثيرپذيری از انتخابات امريکا حتی در روزهای شمارش آرا، در بالا و پایین رفتن قیمت ارز، طلا و سکه قابل مشاهده بود. اين وضعيت يک سئوال جدی را در مقابل ما قرار می دهد. کشوری که ادعای استقلال دارد، چرا معيشت مردم و وضعيت اقتصادی و سياسی کشور به انتخابات امريکا و جابجائی در کاخ سفيد وابسته شده است؟

شعار "استقلال" به جهت وابستگی رژيم شاه به امريکا، يکی از شعارهای اصلی مردم ايران در انقلاب بهمن بود. در طی چهار دهه، جمهوری اسلامی تامين "استقلال" کشور را از افتخارات و دستآوردهای خود قلمداد کرده و امريکاستيزی را به عنوان يکی از منابع مشروعيت خود جاانداخته است. در نگاه اول می توان برادعای سران رژيم در تامين استقلال کشور صحه گذاشت. ولی در نگاه عميق تر می توان دريافت که جمهوری اسلامی، کشور ما را به امريکا و سياست های کاخ سفيد وابسته کرده است.

اين وابستگی موجب شده است که مردم و نيروهای سياسی کشور انتخابات امريکا را به اميد جابجائی در کاخ سفيد و گشايش در وضعيت کشور، از نزديک تعقيب کنند. جمهوری اسلامی با سياست امريکا ستيزی در ۴۲ سال گذشته، شعار نابودی اسرائيل، سياست های توسعه طلبانه در منطقه، پروژه هسته ای و برنامه موشکی موجبات تقابل با جامعه بين المللی و به ويژه امريکا، اسرائيل و برخی دولت های منطقه را فراهم آورده است. با خروج دولت ترامپ از برجام و اعمال تحريم های اقتصادی فلج کننده و فشار حداکثری، اقتصاد کشور در سه سال متوالی با رشد منفی مواجه گشته، حدود ۲۰ درصد کوچک شده، فقر و بيکاری افزايش يافته، قيمت کالاهای ضروری مردم به طور سرسام آوری بالا رفته، از حجم طبقه متوسط کاسته شده و برحجم تهيدستان و حاشيه نشينان افزوده شده و به گفته سران حکومت، اکنون ۶۰ میلیون ایرانی نیازمند کمک‌های ماهانه هستند. دولت قادر نيست شهروندان ایرانی را حتی برای دو هفته با تامين هزينه زندگی در خانه نگه دارد. سران رژيم مردم را به محل کار می فرستند و روزانه بيش از ۴۰۰ نفر جان خود را از دست می دهند.

جمهوری اسلامی با اقدامات و سياست های مخرب، زندگی مردم کشور ما را به نتيجه انتخابات امريکا و سياست های دولت برآمده از آن وابسته کرده است. اين امر تاثيرش را بر مردم ايران و نيروهای سياسی هم گذاشته و به شکل گيری صف بندی در ميان آن ها انجاميده است. در يک طرف صف، طرفداران ترامپ قرار دارند که در روند انتخابات به صحنه آمدند و از ترامپ و سياست های آن حمايت کردند و از باخت او ناراحت شدند. در جانب ديگر نيروهائی قرار دارند که نتيجه انتخابات امريکا را مثبت تلقی کرده، از شکست ترامپ استقبال کرده و آن را فرصتی برای بازگشت امريکا به برجام و انجام مذاکره بين تهران و واشنگتن و احتمالأ برداشتن تحريم های اقتصادی به حساب آوردند.

گروه هائی از مردم ايران که از سياست های فاجعه بار جمهوری اسلامی، سرکوب ها و کشتارها، فقر، بيکاری، تورم و زندگی فلاکت بار به تنگ آمده و به دليل نبود چشم انداز برای برون رفت از وضعيت کنونی، می خواستند ترامپ برای دور دوم در انتخابات پيروز شود، تا فشار حداکثری تداوم يابد و به تغيير سياست های رژيم ايران و يا به سرنگونی آن بيانجامد. آن ها نگرانند که با آمدن بايدن و بازگشت امريکا به برجام، رژيم ايران تقويت شود و به تغيير تن ندهد. خيزش دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ نشان داد گروه های وسيعی از جامعه نسبت به تغيير نااميد شده، به اين دريافت رسيده اند که حکومت تن به اصلاح نمی دهد و هم چنان سياست های مخرب خود را پيش می برد. نااميدی از تغيير، زمينه را برای اميد بستن به ترامپ در بين بخشی از مردم فراهم آورده بود.

صف بندی  در بين جريان های حکومتی

در بين جريان های حکومتی صف بندی مشخصی حول انتخابات امريکا و مذاکره دو دولت شکل گرفته است. جريان راست افراطی در ايران که جناح افراطی اصول گرايان است، همسو با راست افراطی در امريکا، حضور ترامپ در کاخ سفيد، تحريم اقتصادی ايران و سياست فشار حداکثری را در جهت تقويت خود در صحنه سياسی کشور می بينند. آن ها از ابتدا مخالف برجام بودند و بهر وسيله متوسل شدند تا آن را تخريب کنند. با خروج ترامپ از برجام و اعمال تحريم های اقتصادی، جريان راست افراطی تقويت شد و به مجلس چنگ انداخت. اکنون برای قبضه قوه مجريه هم خيز برداشته و می خواهد يکی از فرماندهان سپاه را به مقام رئيس جمهور برساند تا تمام قوا را در اختيار خود بگيرد. بعد از پيروزی جو بايدن فرصت بازگشت امريکا به برجام و مذاکره بين دو کشور فراهم آمده است. آن ها مخالف مذاکره با امريکا هستند و هم چنان همراه با علی خامنه ای بر سياست "نه جنگ، نه مذاکره" پای می فشارند. راست افراطی واهمه دارد که با انجام مذاکره بين دو کشور، موقعيت آن ها در ساختار سياسی حکومت تضعيف شود، فضای سياسی کشور در آستانه انتخابات بزيان آن ها تغيير پيدا کند و آن ها قادر نشوند کانديدای خود را به کرسی رياست جمهوری بنشانند. آنچه برای جريان راست افراطی مطرح نيست، وضعيت فلاکتبار مردم به ويژه کارگران و تهيدستان کشور است. قدرت برای آن ها مقدس است و آن ها برای چنگ انداختن به قدرت به هر وسيله ای متوسل می شوند. هدف آن ها يکدست کردن قدرت سياسی است.

در مقابل طيف سنتی اصول گرايان (راست سنتی) و دولت روحانی تمايل به مذاکره با امريکا نشان می دهند. اين امر به صف بندی و تقابل بين راست افراطی از يکسو و از سوی ديگر راست سنتی و دولت روحانی انجاميده است.

صف بندی بين راست افراطی و اصلاح طالبان هم شکل گرفته است. اصلاح طلبان شکست ترامپ را فرصت بزرگی برای ايران و انجام مذاکره بين دو دولت می دانند که می تواند در خدمت تامين منافع ملی، زمينه سازی برای توسعه ملی و بازسازی اقتصاد ورشکسته کشور قرار گيرد.

اکنون کشاکش سنگينی بين جريان های حکومتی برسر مذاکره با امريکا جريان دارد. از سوی برخی نيروهای سياسی درون و بيرون حکومت، رسانه ها و افکار عمومی فشار سنگينی برای کشاندن حکومت به پای ميز مذاکره جريان دارد. اقتصاد در حال سقوط کشور هم به عنوان پارامتر مهم برای پذيرش مذاکره از جانب بلوک قدرت عمل می کند. ولی بلوک قدرت که در راس آن علی خامنه ای قرار دارد، هم چنان مقاومت می کند و در اين موضوع هم به مانع اصلی تبديل شده است.

صف   بندی در بين نيروهای اپوزيسيون

در صفوف اپوزيسيون نيروئی وجود دارد که همانند راست افراطی از شکست ترامپ و پيروزی بايدن ناخشنود است. هواداران سلطنت، فرشگردی ها و ايرانيانی که عضو بنيادهای محتلف امريکا هستند، خود را بازنده انتخاب می بييند. آن ها طی سال های گذشته از خروج ترامپ از برجام، تحريم های فلج کننده اقتصادی و فشار حداکثری دفاع می کردند و براين تصور بودند که سياست های دولت ترامپ به سرنگونی رژيم ايران خواهد انجاميد.

اين بخش از اپوزيسيون پيروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ امريکا را فرصت مناسبی ديدند تا پای دولت ترامپ را به تحولات سياسی داخل کشور بکشانند. در آن زمان ۳۰ تن از افرادی که خود را لیبرال می نامیدند، در نامه ای خطاب به ترامپ، برجام را به عنوان «توافق فاجعه‌بار» یاد کرده و خواهان تحریم اقتصادی ایران شدند. احمد باطبی یکی از نویسندگان نامه ۳۰ نفره، در آن زمان «دعوت از بیگانگان به دخالت در اوضاع ایران» را مفهوم «ارزشمندی» توصیف کرد. بدنبال آن نامه ای سرگشاده خطاب به دونالد ترامپ به امضاء حدود ۴۰۰ تن از ایرانیان در کیهان لندن انتشار یافت. امضاکنندگان نامه از ترامپ به عنوان "نخستین رهبر جهان در ۳۹ سال گذشته که شهامت آن را داشت که با مردم ایران مستقیم گفتگو کند" ابراز قدردانی کرده، انقلاب بهمن را همانند رضا پهلوی اشغال ایران توسط خمینی و هوادارانش قلمداد نموده، جمهوری اسلامی را رژیم اشغالگر و رضا پهلوی را نماد ملی نامیدند. نویسندگان نامه از ترامپ خواستند برای برکناری جمهوری اسلامی "در کنار قابل اعتمادترین نماد ملی ایران"، با راه اندازی یک صندوق مالی زیر نظر و حسابرسی دولت آمریکا ‏به یاری آنان بشتابد. رضا پهلوی قبل از انتشار نامه ۴۰۰ نفره در مصاحبه با مهدی خلجی همين مواضع را بیان کرده بود.

اما بخش قابل توجهی از نيروهای اپوزيسيون خروج ترامپ از برجام را محکوم نمودند، با تحريم های اقتصادی که بيش از همه زندگی کارگران، تهيدستان و طبقه متوسط جامعه را به فقرو فلاکت کشانده، مخالفت کردند و دخالت دولت های خارجی را که اهداف و مقاصد خود را پی می گیرند، به زيان روندهای دموکراتيک تلقی کردند. اين بخش از اپوزيسيون در عین حالی که مبارزه قاطعی را علیه جمهوری اسلامی پیش می برند، مخالف آلترناتیوسازی توسط دولت های خارجی و اتکاء اپوزيسيون به آن ها برای تحقق تحولات سیاسی در ایران است.

مواضع متضاد بين دو بخش اپوزيسيون نسبت به مسائلی که جنبه استراتژيک دارد، به صف بندی آشکاری انجاميد که روزبروز پررنگ تر شد و به تقابل انجاميد. بربستر سياست های ترامپ جريان  فرشگرد پيدا شد و به رسانه ها راه يافت، رضا پهلوی در سايه حمايت برخی رسانه ها تقويت شد و اميد سلطنت طلبان برای سرنگونی جمهوری با شدت يافتن تحريم ها و فشار حداکثری افزايش يافت.

اما با شکست ترامپ و پيروزی بايدن گرچه صف بندی در درون اپوزيسيون پابرجا مانده، ولی موقعيت ها تغيير پيدا کرده است. سلطنت طلبان ديگر نمی توانند به حمايت دولت جديد امريکا پشت گرمی داشته باشند و به دخالت دولت های خارجی در روندهای سياسی کشور اميد ببندند.

با شکست ترامپ، اين امکان فراهم آمده است که به جای اميد بستن به دخالت خارجی و همراه شدن با تحريم های اقتصادی، بتوان با اتکاء به نيروهای سياسی و اجتماعی مبارزه برای عقب نشاندن جمهوری اسلامی و گذر از آن را پيش برد. اکنون شرايط مناسبی برای نيروهائی جمهوری خواه سکولار دموکرات به وجود آمده است که با همکاری و ائتلاف بتوانند پرچم جمهوری خواهی را بلندتر کرده و در جهت جلب اعتماد مردمی که خواهان تغييرند، گام بلند بردارند.

به نقل از: دو ماهنامه ميهن شماره ۳۷

 

دیدگاه‌ها

مراد

بادرود به رفیق خلیلق گرامی.به متن که نگاه کردم کمی بوی مخالفت بانظریات شمارامیداد.وهمین آزارم داد.بزرگوارصرفا ازدیدگاه من بودبدون هیچگونه مخالفتی بانظرشما.اگرچنین برداشتی شودبنده عذرخواهم .

ش., 12.12.2020 - 16:44 پیوند ثابت
صادق

پولی که بصورت دلارآنهم ملیاردی دست رانت خواران است باتوجه به عدم استقلال دولت درحوزه سرمایه باعث بوجودآمدن چندین قدرت تصمیم گیری شده است که نمودش درترورهای دانشمندان هسته ای جلوه میکندوطبیعی است که جاسوس هابااستفاده ازهمین تعددقدرت هرکاری میخواهندمیکنندیعنی عملا حکومت دست یک عده گانگستراست وتنهاقانون بین گانگسترهاهمان بی قانونی است .فقط تاجایی به مردم اهمیت میدهندکه این سفره ازهم نپاشدوالابرای همین پولهادرکشورهای سرمایه داری طرف کلی شرکت وکلی تولیدات داردتابتواندبه چنین پولی دست یابد.پولداران ایران به پولدارن آمریکا پهلومیزنندآنیکی باتولیداین یکی بادزدی آنوقت کدام خط یا طیف سرمایه درایران میتواندحرف بزندویادرتصمیم گیری برای مردم تاثیرداشته باشد.فسادخیلی بالاترازحدمعمول درکشورهای سرمایه داری است .

د., 07.12.2020 - 17:06 پیوند ثابت
مراد

یک جناح مسلط درحکومت هست که مربوط به دوران فئودالی وازاین پوسته هیچ جورنمی خواهندبیرون بیایندیک جناح تکنوکرات هست که اوامرجناح عقب مانده رااطاعت میکنند.حال اگرازدرون این دوجناح کسانی مانندتاجزاده بیرون می آیندآن رویاراباواقعیت مطابق نمی بینندوتمام این طیف مخالف کسانی هستندکه مامورندسیاست های قشرعقب مانده راباسیاست روزوفق بدهنداگرنه هیچ مخالفتی بااین چهارچوب ندارند.جماح عقب مانده ازهرقانون ویاسیاستی که بخواهدبراین نظام مسلط شودسخت مخالفت میکندچون دنیاراباهمان طرزفکرخودش میشناسد.این وسط یکعده کاباقوانین سرمایه داری آشناهستندازمابالتفاوت سیاست عقب مانده ودنیای واقعی سرمایه به پولهای هنگفتی رسیدند.وحکومت میگویدچرخ بچرخدگواینکه تمام منابع به تاراج برودگواینکه مردم بهدفلاکت بنشینند.این است که هم اروپاوهم آمریکاخوهان این رژیم هستندچون مانندزمان قاجارفقط پول برسدهراتفاقی که میخواهدبیافتد.این میشودکه یک آخوندفرمان حمله به سفارتهارامیدهداین میشودکه مداح هارتبه پیدامیکننداین میشودکه لومپن نشان دادن یک ارزش میشود.حال بگوییدجناح راست یااصلاح طلب یااصول گرا.داستان فعلا باهمین شکل داردادامه پیدامیکند.تافهمیدندبایدن امکان گفتگورادنبال میکندفیلشان یادهندوستان میکندویادشان می آیدکه برای خودسیاستی دارند.به مغزپوچشان هرچیزمیرسدپیش شرط قرارمیدهند.تنها وقتی سرعقل می آیندکه حکومت درحال فروپاشی است .وبااین حمایت کشورهای سرمایه داری ازاین عقب ماندگی رااضافه کنیدمیشودچهل سال بدبختی مردم .اگرهم گاهی رونقی به کارمردم رسیدپاازقیمت نفت بودیاازدرون همان جناح عقب مانده کسانی عاقلترپیداشدند.

د., 07.12.2020 - 10:37 پیوند ثابت

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید