به باورم نمی آمد. نمی توانستم بپذیرم که فرخ نگهدار برای جنایت بزرگ حماس کف بزند. خبر شوم بود، اما متاسفانه حقیقت داشت. فرخ در چشمهای ما نگاه میکند و با غرور به تحسین یورش خونبار حماس میپردازد. شبیخون مسلمانان افراطی حاکم بر غزه، علیه ساکنان آنسوی مرز که ۱۲۰۰ کشته بر جای گذاشت. کشتار زن و مرد و کودکی که جرمشان این بود، یهودی هستند و در اسرائیل تولد یافتهاند! جنایت آنقدر مشئوم بود و آنچنان فجیع که رهبران خود حماس یورش به مراسم جشن و حمله به خانه های مردم عادی را انکار میکنند یا به کانونهای خودسر نسبت میدهند. همانطور که وزارت اطلاعات ایران قتلهای زنجیرهای و سلاخی فروهرها را به محافل خودسر در این وزارت خانه نسبت میداد.
یک آن تصور می کنم، فرخ نگهدار در کجا ایستاده است و معیار او بر طرد ارزشداری اخلاقی و پا کوبیدن در کنار عناصر راست افراطی جمهوری اسلامی از چه استدلالی سرچشمه می گیرد؟ ظاهرا از این اندیشه: که با اقدام حماس، جهان از خواب بیدار گشته و بر روی فلسطین فراموش شده چشم باز می کند!
او برای تصویر قهرمانی ساختن از کشتار حماس و تمجید از درایتی که به دید او در این اقدام بهکار رفته است، نه فقط با افتخار می گوید، «حماس با آگاهی کامل این تصمیم را اتخاذ کردهاست بلکه از ارثیه فدائی مایه میگذارد و بر تشابه آن با سیاهکل ابرام می ورزد. می گوید اقدام حماس مرا به فکر سیاهکل انداخت که همچون او، دوران سکوت را شکست و چشم ایرانیان را بر حقیقت مبارزه علیه شاه، روشن کرد.
وای من که این فکر جان نه فقط ۱۲۰۰ انسان بی گناه، بلکه جان یک ملت، بیش از چهارده هزار کشته، هزاران زخمی، دو و نیم میلیون آواره و یک سرزمین سوخته را به یک شیپور تبلیغاتی می فروشد. بستر این فکر جدا از سیاست و اخلاق یک انحطاط فرهنگی ست. تردید نباید داشت که افکار شیطانی رهبران حماس نیز از این باور سرچشمه گرفته است. آیا حماس از دولت هار و الترا راست نتانیاهو انتظاری جز این داشت؟ آیا نمیدانست تیغ به دست لات مست می سپارد.
هنوز دنیای رسانهای نتوانسته است پاسخ پیدا کند که سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) اگر دستاش توی کار نبوده، لااقل خبر داشته و سکوت کرده یا انگیزهای برای پیجوئی نداشته و عامدانه تروریست ها را به حال خویش رها کرده است. پاسخ ولی هرچه باشد. اقدام حماس ، قند در دل نتانیاهو آب کرده است.
از خویشاوندان کشتههای فلسطینی این جنگ باید پرسید، از بی خانمان ها، از کودکان، از انسان های پیر و معلول، از زخمی های این جنگ باید پرسید. باید پرسید که آیا یورش حماس در برافروختن مشعل این جنگ، درایت و بلند فکری بودهاست، یا محصول حماقت و اندیشههای فوق ارتجاعی این جیره خوار رژیم اسلامی؟ یک به هزار می شود شرط گذاشت که رهبری حماس برخلاف فرخ نگهدار و بهعنوان یک دولت، صد بار از کرده خویش پشیمان گشتهاست.
شناخت این روحیه چندان دشوار نیست. حماس که تهدید کرده بود در صورت ورود نیروی زمینی ارتش اسرائیل به غزه، هر فلان دقیقه یک گروگان را سر میبرد، حال برای خریدن فقط یک روز وقفه در جنگ، چند گروگان را آزاد می کند. این البته یک عقب گرد قابل ستایش است و اساس تئوری فرخ نگهدار را زیر آب میبرد.
اینجا اگر لزوم مقایسه باشد. اقدام حماس را نه با سیاهکل، که می توان در تشابه با جنایاتی همانند کشتار قهرمانان ورزشی اسرائیل در المپیک سال ۱۹۷۲ مونیخ آلمان *، مقایسه کرد، در تشابه یا انهدام دوقلوهای مرکز تجارت جهانی نیویورک در سپتامبر ۲۰۰۱ ، با کشتار روزنامه نگاران نشریه فرانسوی شارلی ابدو، با بمب گذاریهای ساختمانهای عمومی. با زیر گرفتن و کشتار جمعیتهای انسانی در خیابانهای پاریس و برلین و لندن با کامیون و ماشینهای سنگین و همچنین پرتاب موشک و ساقط کردن هواپیمای مسافری اوکراین به قیمت بازی با دولت آمریکا. اینها نمونههای یک دست از جنایات دهشت باری هستند که از خورجین های جادوئی ایدئولوژی اسلامی تراوش میکنند.
مشابهت سازی فرخ نگهدار از جنایت حماس با واقعه سیاهکل، به عکس آنچه او نتیجه گرفته است، نمایش بلند مرتبهگی، قهرمانی و تدبیر اندیشی حماس نیست، بلکه، به زیر کشیدن سیاهکل تا حد ارتجاع حماس، و تصویر دادن یک نیروی ارتجاعی و تروریستی از فدائیان آن دوران است. دقیقا همان چیزی که سلطنت طلبان دو آتشه و راست های افراطی انتظارش دارند و تبلیغات حول آن را، با پرچم کردن پرویز ثابتی آغاز کردهاند.
این حقایق آیا از چشمان «تیزبین» فرخ نگهدار پنهان ماندهاند؟ قطعا نه! پس انگیزه واقعی را چگونه باید جستجو کرد؟ راز این اصرار ضد فرهنگی در کجاست؟ نقش محوری و اهمیت تبلیغات در نگاه فرخ نگهدار آنگونه که با آب وتاب از سرخط اخبار سخن می گوید، آیا رمز ماجرا نیست؟ شائبه این فکر، آیا خود، تشابه با نتیجه گیری او از اقدام حماس نیست؟ ارزش هژمونیکی که او به مطرح بودن و مطرح شدن می دهد؟ من تصور نمی کنم با این نظریه فرخ نگهدار جز انگشت شماری از مریدان او کسی همزبان باشد. سخت می شود گفت میزان، برای فرخ همزبان ها باشند. شاید اهمیتی هم برایش ندارند. مهم اما در مضمون آن اندیشه، شاید خیل مخالفان و انبوه کسانی هستند که نام فرخ نگهدار را تکرار میکنند و بر سر زبانها میاندازند. او با غرور مصاحبه گر را به سرخط اخبار جهان توجه میدهد که بر تارک اش نام فلسطین میدرخشد. این شهرت به نابودی یک ملت و یک سرزمین آیا میارزد؟
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
*- از فرخ نگهدار بسیار شنیده ام که می گفت: بیژن جزنی اگر پس از انقلاب در حیات میبود، نسبت به جمهوری اسلامی پیگیر همان خط مشی میشد که او رهرو آن بودهاست. از درست و نادرست این خیال بگذریم، اینجا جا دارد برای آگاهی فرخ نگهدار هم شده به نظر بیژن در رابطه با تروریسم مذهبی نگاهی بیاندازیم.
ششم سپتامبر سال ۱۹۷۲ (پانزدهم شهریور ۱۳۵۱) را پیش رو داشتیم. وقتی گروه فلسطینی موسوم به «سپتامبر سیاه» با مسلسل و نارنجک شبانه به خوابگاه دهکده المپیک در شهر مونیخ هجوم آورد تعداد زیادی از ورزشکاران اسرائیلی به گروگان گرفته شدند. پلیس آلمان عرصه را بر یورش کنندگان تنگ نمود. آنها هشت ورزشکار اسرائیلی به رگبار بستند و خود نیز کشته شدند یک پلیس آلمان نیر کشته شد.
آن زمان ما در بند سوم زندان قصر بودیم. بیژن جزنی، مسعود رجوی و موسی خیابانی هم در همین بند بودند. با انعکاس این خبر در برنامه شب تلویزیون ملی ایران، سکوتی سنگین سراسر زندان را فرا گرفت. به فاصله کوتاهی سکوت جای خود به همهمه ای پرشور داد. تب مبارزه مسلحانه به کسی اجازه تردید در پشتیبانی از این واقعه نمیداد. زندان یا بهتر بگویم کمون بزرگ عمدتا مرکب از فدائی و مجاهد باید تصمیم می گرفت چگونه جشن و پایکوبی برپا کند. نظر بیژن را پرسیدیم. من یکی از مسئولین دورهای کمون بزرگ بودم. از شنیدن پاسخ بیژن وارفتم. ولی مبهوت استقلال فکراش شدم. گفت: «کشتن یک عده ورزشکار بی گناه که خوشحالی ندارد». ولی خودتان میدانید. جمع تصمیم بگیرد.
من فتیله را کمی پائین کشیدم. جشن ولی برگزار شد. فردای آن روز رجوی، طبق معمول نظر بیژن را به «محافظه کاری همیشگی» او تعبیر کرد. بیژن اما نوشتن جزوه ای را آغاز کرد که مضمون آن بر روانشناسی کار چریک اشاره داشت. نام نوشته را به خاطر ندارم، اساس نگاه بیژن بر این متمرکز بود که چریک نباید دست به اقداماتی بزند که مردم عادی در کنار آن آسیب ببینند. نوشته بود چریک باید اقداماتی را در دستور کار خود بگذارد که بازتاب خواست عمومی جامعه باشد و مردم آرزوی انجام آن اقدام را داشته باشند. چریک باید بهعنوان بازوی مسلح توده ها عمل کند.
دیدگاهها
این که آقای مدنی به صراحت…
این که آقای مدنی به صراحت جنایت حماس در کشتار مردم بی دفاع مرزنشین اسراییلی و شرکت کنندگان در آن فستیوال را بدون قید و شرط، بدون تاخت زدن جنایت ارتش اسراییل و قاطی کردن مساله فلسطین محکوم می کند، بسیار مایه خشنودی است. به ویژه که اشاره به اندیشه بیژن جزنی هم دارد که دقیقا همین گونه بود.
در قرن بیست و یکم کسی که برای کشتار غیرنظامیان بی دفاع و زن و کودک توجیه و توضیح دارد، هم انسان بی اخلاقی است و هم در شرایط مشابه احیانا پتانسیل انجام چنین جنایاتی را دارد. موضع افراد در باره جنایت حماس را باید این روزها به خاطر سپرد.
در سطح دانش امروزی بشر و اعتقاد به منشور جهانی حقوق بشر هیچ دلیل تاریخی، جنایت های طرف مقابل و غیره برای توضیح و توجیه جنایت بر علیه غیرنظامیان و زنان و کودکان قابل پذیرش نیست. از هر سو که می خواهد باشد.
این مایه افسوس است که…
این مایه افسوس است که روشنفکران چپ ما آنقدرنحیف شده اندکه فقط یادگذشته ها میکنند.دراین چهل ساله تولیدفکرچنان درسطح نازلی قرارداردکه حتا مسایل روزهم باهمان اندیشه های پنجاه سال قبل سنجیده میشود.ازاین لحاظ جنبش زن زندگی آزادی بسیارجلوترازروشنفکران ماقراردارد.آنها میخواهنددیدگاه سنتی راکناربگذارنداما روشنفکران چپ ما درقدیم سیرمیکنند.حتا نگهداری که خودمیگویدرفرمیسم است راباهمان نگاه قبل تحلیل میکنند.ازاین لحاظ نگهداربسیارجلوترازچپ سنتی است.اگرمدنی پایه فکری غذب راکه فلسفه طبیعی ارسطوبران حاکم است می ستایددرست فکرمیکندچون شرق ومخصوصا ایران نه تنها فلسفه نداردبلکه اندیشه دینی برآن حاکم است(نه لزوما شیعه یاسنی بودن چپ هم میتواندنگرش دینی داشته باشد)اماگرصرفا غرب رامیستایداشتباه است من چندان باافکارجدیدمدنی آشنا نیستم ولی قاعده همین است.کارنامه بیژن بعدازپنجاه سال هنوز درزمان خودش درخشان است .اوبودکه خطرروحانیت راگوشزدکردنه حزب توده ویاهرچپ دیگرواین افتخارفداییان است.اماهمین گذشته رانقدکردن ودنبال راه های تازه گشتن که تنها میراث گرانبهای فداییان است فقط یک جریان آنهم فدایی توانست به پیش ببرد.(انصافاشهامت میخواهدکه هرکس ندارد).باری اگرروشنفکران چپ ما بامسائل کنونی جنبش زن زندگی آزادی خودراوفق ندهندودرافکارپنجاه سال قبل سیاحت کنندهمینگونه نحیف میمانند.چپی که هنوزنتوانسته بخودش بباوراندکه جریانات چپ دیگری غیرازسنتی هستندکه هم حرفی برای گفتن دارندوهم خوب تحلیل میکنند.به کامنتهای زیرنگاه کنیدچگونه نگهدارباهمان دیدقدیم یکبارلعن میشودویکبارتمجید.که اصل مسئله که حماس باشدرا نفهمیده اندچون درمقابل اسراییل است تمجیدمیشود.
در پاسخ به عباس داوری..اما…
در پاسخ به عباس داوری..اما باید به نقل قول آقای مدنی نگاهی داشت.جناب مدنی باید فراموش نکرده باشند که در سال ۵۱ رجوی در زندان و بعدها در قصر مطرح نبود و حتی بایکوت بود از طرف خود بچه های مجاهدین..و هنوز هم همه بنیانگذاران مجاهدین اعدام نشده بودنند..و کادرهایی مثل بهمن بازرگانی و بعدها جوان خوشدل و کاظم ذولانوار زنده بودنند و نمیتوانست رجوی عرض اندام بکند..رجوی بعد سال ۵۴در محدوده مشخصی توانست سوار این افراد بشود..جزنی تیوریسین فدایی بود یا حداقل یکی از آنها بود و کلاسهای جزنی در زندان گواه این حرف هست..رجوی چه بحث نظری را تا به امروز تولید کرده..واقعا مجاهدین کار تیوریکی نداشتند..و امروز در کنار اسراییل و نتانیاهو و امپریالیسم آمریکا خواهان حمله به سر مار در ایران را دارند...سقوط تا کجا کشیده شده با رهبری رجوی...رجوی برای قدرت دست به همه کار زد با صدام .با عربستان .با بولتونها جولیانیها وووو..خرید افراد که خود را بزرگ نشان دهد چشم غربیها اما زمانی که دل مردم را نگرفته باشی این بازیها تو سر خودت میخورد که رجوی این تو سری خوری را بارها داشته چه از طرف غربیها و مردم ایران ..رجوی امروز تمام آرشیو مجاهد را که در صفحات اولش از نبرد علیه آمریکا و اسراییل بود را نشان نمیدهد ...مثل یهودا منکر مسیحی بودن و مسیح را میشناخته شده است...عباس داوری خوب میداند جزنی رجوی را بچه سیاسی خرده بورژوا که نمایش انقلابی میخواهد در بیاورد میدانست ..در عمل هم دیدیم حرف غیر واقعی را نمیزد .امروز یکجا کشیده شدند ..با عکسهای نمایشی و پول پاشی فکر میکنند میتوانند به قدرت برسند ..کسانی که میدان را ترک کردنند و این نوع مواضع ضد مردمی را گرفتند مردم کوچکترین نگاهی به آنها ندا مند..و این را خود غربیها هم میدانند..اما عباس داوری با فرست طلبی همیشگی سعی میخواهد بکند که بگوید رجوی در سطح جزنی بوده وووو..اما این اولین بار نیست عباس داوری لاف میزند فقط برای خود شیرینی ..از این عباس آقا بپرسید در ۵۰سالی که با مجاهدین بودی چه کار نظری را داشته آید..هیچی..خود رجوی هم همین گونه است..عباس داوری حتی د. آخر عمرش هم نمیخواهد راست بگوید..و صادق باشد ..اگر محمود عباسها که امروز در کنار. اسراییل مردم کناره غزه سرکوب میکند و خواهان سرکوب حماس و بعد اداره غزه را خواهانش هست..و رای مردم را که به حماس رای دادنند را قبول ندارد وووو.. بجایی نخواهد رسید...حماس در یک رای گیری دمکراتیک رای آورد...عباس قبول نکرد...سیاستهای سازشکارانه عباس فقط شهرک سازی را بیشتر کرد..و این خلق فلسطین برای پاسخ به ضرورت خود یعنی آزادی فلسطین در کنار حماس ایستاد که قدرتهای جهانی نتوانستند نابودش کنند چون در قلب مردم فلسطین مظلوم جای دارد رمز ماندگاری حماس همین است در دل آتش جانانه ایستاده که رجویها و غربگراها را هم به وحشت انداخته...بله تفاوت حماس با یک سری فراری همین است او در داخل فلسطین در قلب مردم دارد مبارزه را پیش میبرد..خیلی سخت است..بله خیلی کار هر کسی نیست....نبرد علیه صهیونیسم خیلی سخت است..عباس داوری ها باید ساکت فقط نگاه کنند..رجوی خودشو از چشم اعضاش پنهان کند تا پاسخگو نباشد...حماس در دل آتش ماندگار شد..و رو سیاهی برای شما ماند....ممنون از شما که نظراتم را اجازه دادید گفته شود..
آقای مدنی اگر جوانتر بودم و…
آقای مدنی اگر جوانتر بودم و شور و شهامت ا» روزها را داشتم،خودم را می کشتم بخاطر رخنه اینهمه نزول در رزمندگان سابق چپ!در اروپا چه بر سر شما رفته است!۱۷ سال است این ها در سرزمین خودشان اسیری می کشند. چون شبانه به اشغالگران سرزمین شان حمله کرده اند از نظر شما مرتجع و مسلمان افراطی هستند؟ همانطور که نوشته بودید وای بر شما!
آقای داوری من را یاد انکار…
آقای داوری من را یاد انکار سید محدثی و رجوی انداخت که میگفتند ترور آمریکاییها در زمان پهلوی کار ما نبوده کار مارکسیستها بوده ..که داد تراب حق شناس را در آورد و گفت خجالت بکشید چندین ترور در زمان رضا رضایی صورت گرفت .و سرود نبرد علیه آمریکا و سد اصلی دوران را آمریکا میدانستند و به خمینی و همه نیروها میگفتند فقط مجاهدین میتوانند در مقابل امپریالیسم مقاومت کنند...ووووو.امروز قبل هر کس دیگر مثل یهودا میگویند ما اصلا ضد اسراییل نبودیم ضد آمریکا نبودیم..به چه فلاکتی افتادند که حتی یک نقل قول آقای مدنی را تحمل نمیتوانند بکنند..با این که مواضع آقای مدنی خودش جای نقد دارد..اما مدنی امروز نه مارکسیست هست نه به مبارزه طبقاتی اعتقادی دارد و اینها را سازمان فدایی هم نوشته و هم گفته..اما رجوی که کاریکاتور انقلابی نمایی میکند خنده دار هست...سازمانی که رهبرش خودش را پنهان از اعضای خودش کند ..چه باید گفت..سازمانی که میدان را گذاشت و فرار کرد ..حرفی برای گفتن ندارم..باید دنبال قدرتهای جهانی آن هم جنایتکارترین آنها باشد برای کسب اعتماد ..و حاظر باشد دست به هر عملی بزند برای حمایت آنها که آخرش هم تو سری از همانها میخورد..عباس داوری همان کسی هست که با خاطرات دروغ از رجوی خود شیرینی میکرد...مجاهدین آرشیو نشریاتشان را پاک کردنند..و فکر میکنند حافظه تاریخی میشود فریب داد... یادشان رفته جلوی سفارت آمریکا خواهان موزه کردن سفارت آمریکا علیه بشریت بودنند...نمایشات ضد آمریکایی بدونه محتوا آخرش به ایجاد میرسد که میگوید ما ضد اسراییل نبودیم ..ما شادی نکردیم..دروغ است ما ضد اسراییل و صهیونیست نبودیم..دفاعیات رجوی در زمان شاه علیه اسراییل را از سایتشان برداشتند..خلاصه همان جور که وقت وقتش از یهودا پرسیدنند تو مسیحی هستی فریاد زد نه من مسیحی نیستم من مسیح را نمیشناسم...چون مسیح شب قبلش به یهودا گفته بود فردا تو مرا نفی میکنی ..وووو...مبارزه با امپریالیسم و شناخت قوانین حاکم بر این مبارزه کار هر کس نیست..نمایش نمیشه بازی کرد..دوران شما سپری شده باید فقط برای هم خاطره تعریف کنید...نگهدار هر چی که هست خواهان حمله به ایران نیست و جنایات اسراییل محکوم کرد و اشغال گری محکوم کرد..وووو.حرف زاید است ..امیدوارم نظر من را در اشتراک بگذارید..آقای مدنی...شما بعد نقد مبارزه مسلحانه و بعد از رد مبارزه طبقاتی و بعد از قبول کشورهای غربی بعنوان کشورهای دمکراتیک و آزاد و قبول معیارهای آنها بعنوان معیارهای واقعی و درست ..میتوان فهمید که چرا شما باید از اسراییل دفاع کنی و اسراییل را یک کشور مورد قبول جامعه جهانی که شما قبولش دارید دفاع کنید...جناب مدنی آمریکا را شما یک کشور آزاد دمکراتیک و حقوق بشری میدانی که باید از فرزند او یعنی اسراییل دفاع کنی..ارزشهای شما با نظام ارزشی آنها یکسان هست چون با همان عینکی به اسراییل نگاه میکنی که نیولیبرلها نگاه میکنند...باید به خلقی که سالیان سال زیر تحقیر و آوارگی قرار دارد و خود میخواهد دفاع کند تروریست مینامی. اما حرف درون تشکیلاتی که خودتان هم میدانید انجام دادید و از خود انتقاد کردید اما سالیان سال بعد..نادیده میگیرید...حماس در انتخابات ۲۰۰۶با اکثریت آرا از طرف مردم انتخاب شد ..کجایی شما...نگهدار از یک واقعیت دفاع کرد ..که جهان امروز همان حرف را هم میزند..شما کجا ایستاده..کجایی..مواضع شما راست راست هست که عباس داوری برایت دست و سوت میزند..امید وارم نظر من را حزف نکنید..ممنون..از شما..
آقای داوری من را یاد انکار…
آقای داوری من را یاد انکار سید محدثی و رجوی انداخت که میگفتند ترور آمریکاییها در زمان پهلوی کار ما نبوده کار مارکسیستها بوده ..که داد تراب حق شناس را در آورد و گفت خجالت بکشید چندین ترور در زمان رضا رضایی صورت گرفت .و سرود نبرد علیه آمریکا و سد اصلی دوران را آمریکا میدانستند و به خمینی و همه نیروها میگفتند فقط مجاهدین میتوانند در مقابل امپریالیسم مقاومت کنند...ووووو.امروز قبل هر کس دیگر مثل یهودا میگویند ما اصلا ضد اسراییل نبودیم ضد آمریکا نبودیم..به چه فلاکتی افتادند که حتی یک نقل قول آقای مدنی را تحمل نمیتوانند بکنند..با این که مواضع آقای مدنی خودش جای نقد دارد..اما مدنی امروز نه مارکسیست هست نه به مبارزه طبقاتی اعتقادی دارد و اینها را سازمان فدایی هم نوشته و هم گفته..اما رجوی که کاریکاتور انقلابی نمایی میکند خنده دار هست...سازمانی که رهبرش خودش را پنهان از اعضای خودش کند ..چه باید گفت..سازمانی که میدان را گذاشت و فرار کرد ..حرفی برای گفتن ندارم..باید دنبال قدرتهای جهانی آن هم جنایتکارترین آنها باشد برای کسب اعتماد ..و حاظر باشد دست به هر عملی بزند برای حمایت آنها که آخرش هم تو سری از همانها میخورد..عباس داوری همان کسی هست که با خاطرات دروغ از رجوی خود شیرینی میکرد...مجاهدین آرشیو نشریاتشان را پاک کردنند..و فکر میکنند حافظه تاریخی میشود فریب داد... یادشان رفته جلوی سفارت آمریکا خواهان موزه کردن سفارت آمریکا علیه بشریت بودنند...نمایشات ضد آمریکایی بدونه محتوا آخرش به ایجاد میرسد که میگوید ما ضد اسراییل نبودیم ..ما شادی نکردیم..دروغ است ما ضد اسراییل و صهیونیست نبودیم..دفاعیات رجوی در زمان شاه علیه اسراییل را از سایتشان برداشتند..خلاصه همان جور که وقت وقتش از یهودا پرسیدنند تو مسیحی هستی فریاد زد نه من مسیحی نیستم من مسیح را نمیشناسم...چون مسیح شب قبلش به یهودا گفته بود فردا تو مرا نفی میکنی ..وووو...مبارزه با امپریالیسم و شناخت قوانین حاکم بر این مبارزه کار هر کس نیست..نمایش نمیشه بازی کرد..دوران شما سپری شده باید فقط برای هم خاطره تعریف کنید...نگهدار هر چی که هست خواهان حمله به ایران نیست و جنایات اسراییل محکوم کرد و اشغال گری محکوم کرد..وووو.حرف زاید است ..امیدوارم نظر من را در اشتراک بگذارید..ممنون
مصطفی مدنی در نقد برحق خود…
مصطفی مدنی در نقد برحق خود از فرخ نگهدار درباره حماسه سیاهکل به استناد نادرستی از مجاهد خلق مسعود رجوی در رابطه با فدایی شهید بیژن جزنی در سال ۱۳۵۱ در مورد المپیک مونیخ توسل جسته است.
مدنی نوشته است که در ۱۵شهریور ۱۳۵۱ در زندان شماره ۳ قصر، فداییها و مجاهدین در کمون بزرگ جشنی برگزار کردند که جزنی با آن مخالف بوده و «فردای آن روز رجوی، طبق معمول نظر بیژن را به ”محافظهکاری همیشگی“ او تعبیر کرد. بیژن اما نوشتن جزوهای را آغاز کرد که مضمون آن بر روانشناسی کار چریک اشاره داشت».
صرفنظر از قیاسهای معالفارق بین مجاهدین و چریکهای فدایی در سال ۱۳۵۱ با شرایط و وضعیت کنونی ایران و منطقه و جهان که بحث جداگانهای است و صرفنظر از هر گونه اختلاف ایدئولوژیکی و سیاسی و خط مشی بین مجاهدین و چریکهای فدایی در آن زمان، لازم دیدم نکتهیی را متذکر شوم تا اگر آقای مدنی مطلع نیست یا از یاد برده است، تصحیح شود.
اولاً-بیژن در نیمه شهریور ۱۳۵۱ در شماره ۳ قصر نبوده و چند ماه بعد به زندان قصر آمده است. بنابراین آنچه مصطفی مدنی از بیژن و مسعود در آن زمان و آن موضوع مشخص نقل میکند از اساس نمیتواند موضوعیت داشته باشد زیرا بیژن حضور نداشته که جایی برای این حرفها و بحثها با او باشد.
ثانیاً - من شخصاً تا روز ۲۷ مهر ۱۳۵۱ که همراه با تعدادی از مجاهدین و چریکهای فدایی به تبعید در زندان عادلآباد شیراز فرستاده شدیم، در شماره ۳ قصر بودم. مصطفی مدنی را هم بهخاطر دارم اما بیژن در قصر نبود که چنین حرفهایی رد و بدل شده باشد.
ثالثاً - من با بسیاری از برادران مجاهدم که در ۱۵ شهریور ۱۳۵۱ در شماره ۳ قصر بودیم جشنی را که مصطفی مدنی میگوید مجاهدین و فداییها برگزار کردند، بهخاطر نداریم. بهخصوص که ۱۵شهریور سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین است و مجاهدین مقدمتاً این سالگرد را جشن میگیرند. با این حال اگر همه مجاهدین جشنی را که مصطفی میگوید فراموش کردهایم و او بهخاطر دارد، حق با اوست.
رابعاً - مجاهد صدیق حمید اسدیان در کتاب خاطرات خود از زندان (چهرهها و حرفهها-یادماندههای سالهای بند) وقایع زندان قصر را هم نوشته است که بسیاری از مجاهدین خواندهاند و امیدوارم روزی شرایط انتشار بیرونی آن فراهم شود.
آقای مدنی محترم ، در کجای…
آقای مدنی محترم ، در کجای تاریخ ایستاده اید ؟
اینکه آقای فرخ نگهدار چه گفت و چه مقایسه ظاهرا نابجایی کرد ، بجای خود . حتی فرض کنیم که حماس یا بخشی از آن با تصمیم اختیاری و حتی در هماهنگی با اسراییل دست به این اقدام زده باشد .
اما فکر میکنید اگر رفیق بیژن زنده بود ، در برابر سالها رنج و ستم رفته بر مردم فلسطین توسط مشتی صهیونیست حمایت شده از طرف جنایتکارترین نیروهای جهان سرمایه داری ، که برای نابودی و کشتار یک ملت ، چنین برنامه ریزی هایی را تدارک میبیند ، و دست به نسل کشی و کشتار بیش از ۱۵۰۰۰ زن و بچه مردم میزند ، مثل شما چشم بر ۷۵ سال تجاوز و قتل و غارت یک ملت میبست و هم صدا با تبلیغات راست ترین جناحهای سرمایه داری جهانی ، برای کشته شدن ۱۲۰۰ نفر
(بدون شک من در موافقت با نظر رفیق بیژن ، از کشته شدن حتی یکنفر از این عده نه خوشحالم و نه موافق ) ،که بخشا هم بوسیله ارتش خود صهیونیستها کشته شدهاند ، می ایستاد و با آنها همصدا میشد .
آقای مدنی عزیز ، اگر از دنیای تبلیغاتی غرب هیچ چیز نشنیده باشید ، امیدوارم که حداقل حرف رییس سازمان ملل ، آقای گوترش راشنیده باشید که گفت ، این عمل نمادی از نتیجه ۷۵ سال ظلم و تجاوز به حقوق ملت فلسطین بود .
آقای مدنی محترم ، ای کاش از فرصت استفاده میکردید و از رفیق بیژن بیشتر می آموختید.
با تقدیم احترام
عباس
آقای مدنی!تفاوت زیادی مابین…
آقای مدنی!
تفاوت زیادی مابین شما، حزب چپ و آقای نگهدار نیست! همه شما البته به دراجات مختلف از یک قبیله هستید!
مدنی که هم ازکشتاراسراییل…
مدنی که هم ازکشتاراسراییل گفت وهم اولتراراست بودن نتانیاهو ،اما کجای حماس دفاع دارد.پنج هزارموشک وپهباددرنصف روزونتیجه آن بهانه به هارترین جناح اسراییل درتاریخش که خودمردم اسراییل مخالفش بودند.مردم فلسطین درمقابل مردم اسراییل چه قداستی دارند،هردومردم هستند،نگهداری که این رانمی فهمد حتا حیف حرف زدن درباره اش .
آقای مدنی! منهم وقتی مطلب…
آقای مدنی! منهم وقتی مطلب شما را خواندم، تعجب کردم ولی تأسف من از اینکه عقاید و اندیشه های یک کمونیست سابق حتا در مفاهیم شناخته شده ای مثل عدالت و آزادی به کجا رسیده، انقدر بزرگ بود که حیرت را کنار بزند. اتفاقی که در هفتم اکتبر افتاد برای شما« شبیخون مسلمانان افراطی علیه ساکنان آن سوی مرز» بود؟ کدام مرز؟ ببخشید آیا شما آن دیوارهای بتنی را که اطراف ۲ میلیون سیصد هزار انسان را در ۳۶۰ کیلومتراز سرزمین اشغال شده ی خودش اسیر کرده است، «مرز» می نامید؟ «ساکنان آن سوی مرز». کدام مرز؟ جناب مدنی شما می دانید غزه کجاست؟ می دانید چرا به غزه بزرگترین زندان روباز جهان می گویند؟ معنی مرز و ساکنان آن سو و این سوی آن چیست؟ ۱۷ سال است که این مردم در تحریم مطلق سیاسی، فرهنگی، اقتصادی دارویی به سر می برند به جرم اینکه باور کردند که دارند در انتخابات آزاد شرکت می کنند و به حماس رأی دادند. توصیه شما به حماس که نمیدانم از کجا فهمیده اید ارتجاعی است چه بود؟ که بچه های خوبی باشند و زندانشان را بکشند و با حداقل قوت و آبی که حکومت اشغالگر بهشان میرساند بسازند؟ ولی تا کی؟ پایان کجاست؟ حقارت را می شناسید آقای مدنی؟ اخبار را کاش فقط از مدیای رسمی غربی نگاه نمی کردید. پیرمردی را که همه خانواده اش را از دست داده بود و می گفت اینها که می خواهند ما را ذره ذره بکشند چرا با حقارت بمیریم کاش می دیدید! آقای مدنی از سرزمین خون و تحقیر و شکنجه می گویند. سیاهکل قیام مسلحانه علیه رژیمی بود که او را نمی خواستند. اینها در سرزمین اشغال شده خودشان با نسبت ۴۵۰۰ نفر در هر کیلومتر جان می کنند. نه بیهوده است با آنچه در اندیشه شماست درگیر شدن....
اینکه حاکمان اسراییل فاشیست…
اینکه حاکمان اسراییل فاشیست هستند وحمایت امریکا و اروپا از او جهت منافع خودشان هست شکی نیست .جنایت اسراییل بهیچ روی قابل بخشش نیست ولی تاریخ رو ورق بزنید میبینید حماس دست ساز خود فاشیسهای حاکم در اسراییل مقابل نیروی چپ ولاییک هست .حماس رهبر دموکراتیکی که منافع مردمش برایش مهم باشد نیست .چهار سال پیش تظاهرات مخالفین خود را با گلوله پاسخ گفت عدم کارایی عباس وپولهای قطر وایران وحتی حمایتهای جانبی حاکمان اسراییل انقدر چاقش کرده که با به پا کردن مراکز خیریه رای مردم رو میخره .دوستانی که بالا نظر دادید شماها فکر میکنید مردم فلسطین موافق کار حماس و جهاد اسلامی بودند باید عقلشان را از دست داده باشند .در ضمن مقاله بالا در مورد مقایسه ۷ اکتبر با حماسه سیاهکل هست چرا به اصل قضیه نپرداختید .هر ادم عاقلی باید بدونه ارامش مردم فلسطین از نابودی سرزمین اسراییل نمیگذره بلکه با وحدت جنبش صلح طلبانه مردم فلسطین و اسراییل بر علیه ایدیولوژیک رهبران فعلی وبرعلیه بی عدالتی وظلم ووو میگذره هر دو مکتبشان بر کشتن انسانهاست تا قدرتشان را حفظ کنند. متن من در جواب دو دوست بالا بود .از اقای مدنی ممنون هستم خلاصه یک نفر مقاله ای در برخورد با نگاه ودروغ پردازیش نوشت پ
گرچه شاید نتوان تشابه حمله…
گرچه شاید نتوان تشابه حمله حماس با سیاهکل را از طرف فرخ نگهدار پذیرفت و آن هم نه بدلیل رویکرد ضد استعماری و ضد ستم این دو بلکه بدلیل داشتن ایدئو لوژی های متفاوت در آنها ولی نوشته آقای مدنی عذر بدتر از گناه است و براستی راست و دیدگاه های راست را کاملا روسفید کرده است او دقیقا همان حرفی را میزند که محافل راست غربی و بویژه خود اسراییلی ها میزنند و کشتار هزاران کودک و زن و سالخورده غیر نظامی فلسطینی را به حمله حماس ربط میدهند ، متاسفانه گرایش راست حاکم بر دیدگاه های عناصری از حزب چپاینروزها بیش از پیش خود را در هم آغوشی با محافل ارتجاعی راست در اروپا نشان میدهد ، این جناب هم در مورد حماس همان ارزیابی را کرده است که محافل امپریالیستی بر آن اصرار دارند یعنی تروریست شناختن حماس صرفا بدلیل داشتن ایدیو لوژی اسلامی ، گویی هرکس که بخواهد علیه اسراییل بجنگد و نخواهد زیر بار ستم آن رژیم باشد باید اندیشه ای غیر اسلامی داشته باشد در حالیکه مبارزات فلسطین اینروزها بیش از هر زمان دیگری رنگ دینی بخود گرفته است ، حمایت مردم فلسطین از حماس و برافرلشتن پرچم این گروه هنگام آزاد شدن اسرای فلسطینی از عمق اعتبار آن خبر میدهد ، صرف اینکه حماس در این فقره پیشدستی کرده و تعدادی غیر نظامی هم در بحبوحه حمله کشته شده اند نمی تواند آنرا زیر سوال ببرد حداقل کاش موضعی برابر و همسان با گوترش گرفته میشد که این حمله در خلا صورت نگرفته است ، جناب مدنی با چشم بستن بر واقعیت ها و تاریخ سلطه گری و جنایات اسراییل که میتوان صدها فاکت برایش ارایه داد عملا بجای حمله به رژیم صهیونیستی و دفاع از مردم مظلوم حمله به حماس بعنوان یک نیروی رزمنده و قابل قبول برای مردم فلسطبن که از سازشکاری دولت محمود عباس و فسادگسترده آن به تنگ آمده و حماس و گروه های فلسطینی را که پرچم مبارزه علیه آپارتاید را بردوش گرفته اند حمایت میکنند را برای خود وظیفه تعریف کرده است ، متاسفانه باید گفت این نوع دیدگاه ها و این خط مشی از عناصری از حزب چپ تنها اعتبار آنها را مخدوش میکند و جز یک نق زدن دارای هیچ عنصر واقعی تحلیلی نیست
آقای مدنی زیاد به فکر مردم…
آقای مدنی زیاد به فکر مردم اسراییل نباشید و در اینجا هم من قصد دفاع از حماس را ندارم اما اخبار روزانه را حتما پیگیری می کنید و دقیقا اطلاع دارید که اسراییل چه جنایاتی را هر روزه انجام می دهد. زیاد فکرتان را به محکوم کردن حماس مشغول نکنید و متوجه باشید از هنگام جنگ غزه بیش از 14 هزار نفر از مردم غزه و عمدتا کودک تاکنون کشته شده اند و این آمار متاسفانه افزایش هم خواهد داشت. زیاد به فکر آن 1200 نفر نباشید. حداقل می خواستید یک اشاره ای هم به جنایات اسراییل و این کشتارها در غزه بکنید. نترسید، طرفدار دمکراسی و مردم بودن این نیست که از دولت نژاد پرست اسراییل و دولت های جنایت کار غربی حمایت کرد بلکه دمکراسی یعنی حمایت از مردمی که تحت ستم قرار گرفته اند.
افزودن دیدگاه جدید