رفتن به محتوای اصلی

آیا فناوری همواره بهره‏‏‌وری ما را افزایش می‌دهد؟

آیا فناوری همواره بهره‏‏‌وری ما را افزایش می‌دهد؟

آناهیتا هیربد/ پژوهشگر اقتصاد دانشگاه توبینگن آلمانبهره‌‌‌وری همواره کلید رشد استاندارد زندگی در کشورها بوده است؛ یافتن راه‌‌‌هایی به منظور تولید محصولات بیشتر با منابع کمتر. این هدف از ابتدای انقلاب صنعتی تا به حال به کمک خلاقیت دنبال شده و به همین دلیل بهره‌‌‌وری همواره در اذهان با پیشرفت فناوری و تحقیقات گره خورده است. در سه‌ماه ابتدایی سال ۲۰۲۳، برخلاف انتظار همگانی مبنی بر افزایش بهره‌‌‌وری در نتیجه افزایش استفاده از فناوری هوش مصنوعی، بهره‌‌‌وری در آمریکا به گزارش دولتی سقوط قابل‌توجهی داشت. از زمان کووید تا به حال رشد بهره‌‌‌وری در محدوده یک‌درصد سالانه نوسان کرده است؛ بسیار پایین‌تر از ۳‌درصد سالانه بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۴.

افزایش کوچک در بهره‌‌‌وری می‌‌‌تواند تغییر عظیمی در ثروت و استانداردهای زندگی یک کشور ایجاد کند. به‌عنوان مثال، افزایش یک‌درصد سالانه در بهره‌‌‌وری طی چند سال منتهی به ۲۰۲۴ می‌‌‌توانست به افزایش ۳۵۰۰دلاری درآمد سرانه آمریکایی‌‌‌ها ‌‌‌منجر شود. حال به سوال اصلی می‌‌‌رسیم؛ با وجود انقلابی که در عرصه فناوری در حال وقوع است، به چه دلیل بهره‌‌‌وری کاهش یافته است؟

یک نکته ارزشمند، توجه به تفاوت میان بهره‌‌‌وری در شرکت‌ها و بهره‌‌‌وری در جامعه است. غالبا میان این دو تفاوتی قائل نمی‌‌‌شوند، در صورتی که به‌عنوان مثال پس از انقلاب صنعتی دهه‌‌‌ها افزایش استاندارد زندگی در سطح جامعه مشاهده نمی‌‌‌شد، بلکه برعکس حتی در برخی اقشار جامعه پسرفت‌‌‌ ایجاد شده بود و این افزایش بهره‌‌‌وری تنها در استانداردهای سطح زندگی سرمایه‌‌‌داران و صاحبان شرکت‌ها تغییر مثبتی ایجاد کرده بود. دارون عجم‌اوغلو و سیمون جانسون (Daron Acemoglu and Simon Johnson) در کتاب تازه منتشرشده خود با عنوان «قدرت و پیشرفت» (Power and Progress) به‌درستی به این تفاوت اشاره می‌کنند.

در حال حاضر نیز دلایلی مشابه وجود دارد؛ طبیعت فناوری به گونه‌‌‌ای است که اغلب تنها گروه‌‌‌های خاصی را قدرتمند می‌کند، مانند کارکنان ماهر و متخصص در هر حوزه. همچنین ممکن است قوانین نادرست به افراد اجازه ورود به بخش‌‌‌های مدرن‌‌‌تر را ندهند و به این شیوه باز هم این تغییرات سبب افزایش بهره‌‌‌وری در تمام حوزه‌‌‌ها نشوند.


یکی از پارادوکس‌‌‌های دوران جهانی شدن (هایپر گلوبالیزیشن) اقتصاد را در نظر بگیرید. پس از دهه 1990 میلادی، زمانی که هزینه‌‌‌ نقل و انتقالات کاهش یافت و تولید انبوه در نقاط مختلف جهان گسترش پیدا کرد، بسیاری از شرکت‌ها در کشورهای با درآمد متوسط یا کم در زنجیره عرضه اقتصاد جهانی ادغام شدند و تکنیک‌‌‌های تولید فناورانه را آموختند. در نتیجه بهره‌‌‌وری این شرکت‌ها افزایش یافت؛ اما بهره‌‌‌وری اقتصادهایی که آنها در آن فعالیت می‌‌‌کردند، در موارد بسیاری ثابت ماند یا حتی کاهش پیدا کرد.

مکزیک یک مطالعه موردی مناسب در این حوزه است؛ با اصلاحات آزادسازی اقتصادی در دهه 1980 و معاهده آزادسازی تجاری آمریکای شمالی در دهه 1990، مکزیک رشد بی‌‌‌سابقه‌ای را در صادرات و سرمایه‌گذاری خارجی تجربه کرد. با این حال نتیجه در حوزه مورد اهمیت یک شکست کامل بود. مکزیک به همراه بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین، رشد بهره‌‌‌وری منفی را در دهه‌‌‌های پس از آن تجربه کرد. بررسی تازه‌‌‌ای توسط اقتصاددانان اسکار فنتانس و سانتیاگو لوی (Oscar Fentanes and Santiago Levy) نشان می‌دهد که مکزیک به‌راستی به واسطه اجبار به حضور در رقابت جهانی بهره‌‌‌ورتر شده بود. شرکت‌های کمتر بهره‌‌‌ور که نتوانستند با شرایط جدید وفق پیدا کنند، از دور خارج شدند و سایر شرکت‌های باقی‌مانده فناوری‌‌‌های جدید را به کار برده و بهره‌‌‌ورتر شدند.

اما دو مشکل وجود داشت؛ شرکت‌های تولیدکننده و رسمی در زمینه استخدام، کوچک شدند و ‌درصد بسیار کمتری از نیروی کار را به خدمت گرفتند. در نتیجه باقی اقتصاد که شرکت‌های کوچک غیر‌رسمی بر آن چیره شده بودند، کمتر بهره‌‌‌ور شد. حاصل آن بود که منافع ناشی از افزایش بهره‌‌‌وری در بخش تولیدکننده ادغام‌شده در بازار جهانی با عملکرد ضعیف سایر بخش‌‌‌های غیررسمی خنثی شد. فنتانس و لوی این پیامدها را به مقررات کار در مکزیک نسبت می‌دهند که ادعا می‌کنند مانع گسترش شرکت‌های بخش رسمی شده است. این الگوی بهره‌‌‌وری متضاد را می‌‌‌توان در بسیاری از اقتصادهای آمریکای لاتین دیگر و همچنین کشورهای جنوب صحرا یافت.

یک توضیح دیگر به طبیعت همواره در تغییر فناوری اشاره دارد. سرمایه و مهارت موردنیاز به منظور ادغام در زنجیره ارزش جهانی آنقدر زیاد است که کشورهای با سرمایه‌‌‌های اندک به‌سختی می‌‌‌توانند از پس این هزینه‌‌‌ها برآیند و با منحنی‌‌‌های هزینه به‌شدت فزاینده روبه‌رو می‌‌‌شوند که مانع گسترش و استخدام نیروی کار در این شرکت‌ها می‌شود. کارگرانی که از حاشیه شهرها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ هجوم می‌‌‌آورند، چاره‌‌‌ای جز پیوستن به مشاغل خدماتی با بهره‌‌‌وری پایین ندارند.

دلیل هرچه باشد، این مثال‌‌‌ها به ما نشان می‌دهد که استراتژی‌‌‌های دولتی به منظور افزایش بهره‌‌‌وری چگونه می‌‌‌توانند از نکته اصلی غافل بمانند. به گفته دنی رودریک، «تمرکز باید بر بهره‌‌‌وری باشد، نه افزایش فناوری». فناوری هوش مصنوعی نیز که توانایی انجام عملیات فراوان با سرعت بالا را دارد، ما را در خصوص رشد بهره‌‌‌وری قابل‌توجه در آینده هیجان‌زده می‌کند. اما بار دیگر، نتیجه نهایی به این بستگی دارد که منافع حاصل‌شده تا چه اندازه در کل اقتصاد منتشر می‌شود.

 

منبع:
دنیای اقتصاد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید