حتما راجع به کشتی تایتانیک شنیدهاید، مطلبی راجع به آن خوانده اید و یا فیلم آن را دیدهاید. این کشتی که در زمان خود بزرگترین کشتی خط حمل و نقل مسافر بود در ۱۱ آوریل ۱۹۱۲ بندر همپتون را به مقصد نیویورک ترک و چهار روز بعد یعنی در پانزده آوریل به دلیل برخورد با یک کوه یخ شناور صدمه بسیار جدی به آن وارد شد که باعث غرق شدن آن گشت.
در این کشتی یک ارکستر سمفونی وجود داشت که در طول حرکت کشتی سمفونیهای متعددی بسیاری را تمام وقت برای مسافران علاقهمند اجرا میکرد. این ارکستر بعد از برخورد کشتی با کوه یخ شناور و باز شدن بخشی از بدنه کشتی و ورود آب به درون آن همچنان با همان نظم و دقت به اجرای سمفونیها ادامه میداد. بعد از چند ساعت آب زیادی بدرون کشتی وارد و کشتی شروع به پایین رفتن کرد. مسافران وحشت زده و سراسیمه خود را به نقاط از کشتی که آب در آنجا هنوز نفوذ نکرده بود میرساندند به امید اینکه مسِولین کشتی راه نجاتی پیدا کنند و یا اینکه کشتیهای دیگر به کمک آنها بیایند
کشتی تایتانیک حامل قایقهای نجات چندی بود که توانست بخشی از مسافران را در خود جا دهد ولی اکثریت آنها بدرون آب پرتاب شده و غرق شدند. علی رغم اجرای منظم و دقیق سمفونیها توسط گروه ارکسترکشتی بزیر آب رفت و آن اجراها هیچ گونه کمکی به حال مسافران و کشتی نکرد. در مدت زمانی شش تا هشت ساعت بعد از برخورد کشتی و ورود آب به آن هیچکدام از اعضای آن ارکستر سئوالی نکرد و کسی دست از نواختن بر نداشت. گویا یک فشار گروهی و یا شوک گروهی همه را وادار به ادامه نواختن کرد.
با این مقدمه گریزی میزنم به وضعیت اپوزیسیون حکومت ولایی ایران در خارج از کشور. اپوزیسیونی که بیش از ۴۰ سال در خارج از ایران همچون ارکستر سمفونی ناقصی به اجرای موسیقی خود مشغول است با این تفاوت که شکل ارکستر ندارد و هر جریان سیاسی به تنهایی ساز خود را میزند، نا هماهنگ و بدون دقت در نواختن. اجراهای آنها در شکل اطلاعیهها و برگزاری کنگره ها نه بگوش همه بلکه تنها بگوش بخش کوچکی از ایرانیان خارج از ایران و بخشا بخش باز هم کوچکتری در داخل ایران میرسد. بطور مثال خواب ماندن و بی تأثیر ماندن اپوزیسیون در ۷۶ و جنبش اصلاحات، ۸۸ و ۹۶ و جنبش زن زندگی آزادی که در عمل تنها به حامیان و مبلغان آن جنبشها تبدیل شدند و فاقد هرگونه تأثیر راهبردی بودند. و این در حالیست که کشتی ایران آرام آرام علی رغم تلاش ها و جانفشا نی ها که در داخل ایران می شود فرو می رود.
از این واقعیت نتوان چشم بر بست که سازمانها و احزاب سیاسی اپوزیسیون ایران با توجه به تغییرات سیاسی در جهان، منطقه خاورمیانه و در ایران الزاماً نیازمند بازبینی سیاستهای خود هستند. ولی سوآل اینست علی رغم این احتیاج چه کمکی این نیاز به کشتی ایران میتواند بکند. هدف این نوشته به هیچ وجه بی اهمیت دانستن زحمات این احزاب نیست. تلاشهای احزاب سیاسی موقعی اهمیت پیدا میکند که همگی حول «نجات ایران» دست بدست هم دهند و برای تاثیر گذاری بر قایع داخل ایران با نیروهای داخلی هماهنگ شوند. بدون ایجاد ظرفی، با هر نامی، که بخش بزرگی از احزاب سیاسی و اپوزیسیون خارج از ایران را در خود جا دهد ما همچنان ناظران منفعل فرو رفتن ایران خواهیم بود.
محمود عبدی
دیدگاهها
نقش اپوزیسیون چپ و دمکرات
افزودن دیدگاه جدید