صبح زود کە مشغول سرزدن بە رسانە ها بودم نگاهم بە عکسی از یک زن و مرد جوان افتاد کە حالت چهرە و سرو وضع و بار و بنە اندکی کە با خود داشتند من را شدیدا تکان داد، قلبم را فشرد، وجدانم را عذاب داد. حالت عجیبی در چهرە زن و مرد جوان بود کە درد و غمی را کە آنها بر چهرە داشتند می شد بە راحتی باز شناخت. عجب عکسی بود درود بر عکاسی کە این تصویر تکان دهندە و پر معنی را بە تصویر کشیدە بو باشد کە وجدان های بە خواب رفتە ای کە این فاجعە ضد انسانی را رقم زدند برخیزاند و انسانهای وجدان از کف ندادە را وادار بە عکس العمل کند. عکس متعلق بە دو مهاجر اخراج شدە افغانستانی بود کە بر بالایی بیانیە ی ١٣٠٠ نفری کە علیە این ستمگری ضد انسانی بە اعتراض برخواستە بودند در سایت رادیوی "زمانە" نقش بستە بود و همین بیانیە کە از سوی شماری از اهل فکر و دل دادە شدە بود اندکی وجدان عذاب دیدە انسان را برای چند لحظە تسکین می داد. فقط اندکی تسکین و نە بیشتر.
مدتهاست کە اعتراض بخش زیادی از ما ایرانیها در دادن بیانیە های اعتراضی تسکین دهندە اما کم اثر خلاصە شدە. ظاهرا راضی هستیم کە داریم بە نظر خودمان کار مفیدی انجام می دهیم. مفید هم هست اما در حاکمیت استبدادی بازدارندە نیست. آیا براستی امکان اعتراض موثرتر و بازدارندە وجود ندارد؟ چرا حتمی با وجود رژیم دیکتاتوری هم خیلی اوقات اعتراضهای موثرتری شدە و می شود کرد.
شاهد و نمونە هم کم نیست، گواه اش زندان های مملو شدە از مبارزین آزادیخواە و مخالف تبعیض و ستم است، نشانەها زیاد است، جنبش ها و اعتراضات پیاپی. اعدام ها، سر بە نیست شدگان سیاسی، اعتراضات متعدد خیابانی کارگران، بازنشستگان، دەها معلم و کارگر زندانی، زنان آزادە ای کە سالهاست در زندان هستند. سە جنبش پرخروش و پیاپی با هزاران جان باختە بلە اینها همە بهای اعتراض های هستند کە موثر بودەاند. خیلی هایشان هم نتیجە دادەاند، چهرە جامعە را خلاف میل حاکمان تغییر دادەاند. اعتراض بە تبعیض نژادی هم بە انداز اعتراض بە تبعیضات جنسی و جنسیتی، قومی و ملی و مذهبی و غیرە همگی هم اهمیت دارند و هم ثمر بخش هستند، اما نە بە اندازە اعتراضات خیابانی. می شد و می شود بە غیر از بیانیە اقدامات اعتراضی دیگر را هم در چند نقطعە سازمان داد.
فقط روز گذشتە از قول دوزخبانان طالبانی در افغانستان نقل است کە ٤٠ هزار مهاجر کە همەی دار و ندار اندکشان حتی پاسپورت هایشان از آنها دزدیدە شدە گرسنە وتشنە، خستە و درماندە و پر غصە از برزخ جمهوری اسلامی برادر ناتنی طالبان بە جهنم افغانستان فرستادە شدەاند. در چند روز پیشتر نیز نقل است کە ١٥٠ هزار نفر را بە آنجا فرستادەاند. می گویند یک بحران انسانی درست شدە کە کسی بە فکر دیگری نیست.
در سال ٥٩ تعداد قابل ملاحظەای پناهندە و مهاجر افغانستانی در ایران زندگی و کار می کردند کە اکثرشان کارگر بودند. کارگرانی با کارهای سخت و شاق، ساعات کار طولانی و دستمزدهای کم. در زمان رژیم پیشین نیز کارگران افغانستانی در ایران با وضعیت مشابە کار می کردند.
رژیم در آن زمان در حال جنگ با عراق بود و از مهاجرت افغانستانی ها استقبال می کرد و گروهی از آنها را تعلیم نظامی می داد و بە جبهە های جنگ می فرستاد. کم نبود حجلە های کە در مناطق جنوبی و حاشیەای شهر برای جوانان و نوجوانان مهاجر کشتە شدە در جنگ بستە می شد. دفاتر جریانات موسوم بە مجاهدین کە در افغانستان می خواستند بجنگند عملا بە مراکز جذب نیرو برای اعزام بە جبهە های جنگ با عراق تبدیل شدە بود. در آن ایام چون بە مهاجرین نیاز داشتند، آنها را برادار مسلمان و مهمان می نامیدند.
در جنگ سوریە نیز هزاران مهاجر با دادن وعدە اقامت و پاسپورت و وعدە بهشت مورد سوء استفادە قرار گرفتند و در لشگر فاطمیون بە قتلگاە سوریە فرستادە شدند. عدە زیادی از آنان در آنجا کشتە و مجروح شدند و حالا کە دست رژیم از سوریە کوتاە شدە از نظر رژیم آنها دیگر بە کار رژیم نمی آیند و باید بە کشورشان برگرداندە شوند.
رفتار سندیکاهای مستقل با کارگران مهاجر همیشە محترمانە همراە با حمایت بودە است
از همان آغاز از سرگیری فعالیت سندیکاها و شوراهای کارگری تا پیش از سرکوب، سندیکاها از حقوق کارگران افغانستانی بە رغم برخی مخالفتهای عناصر نا آگاە کە بە کارگران مهاجر بە چشم رقیب می نگریستند دفاع می کردند و تلاش می کردند از رشد گرایشات مهاجر ستیزانە و نژاد پرستانە جلوگیری کنند. بە گمانم در اول ماە مە سال ٥٩ بود، سندیکاهای صنوف در لالەزار تهران می خواستند مراسم و جشن بر پا کنند ٨ سندیکا در جشنی کە در طبقە دوم پاساژی کە دفاتر سندیکاها در آن قرار داشت شرکت داشتند . کمیتەای از میان اعضای هیات مدیرە سندیکاها برای سازماندهی مراسم و تهیە قطعنامە انتخاب شدە بود. یکی از آنها کە جوان تازە کاری بود پیشنهاد اخراج کارگران افغانستانی را برای درج در قطعنامە داد. دلیل اش این کە با دستمزد کم کار می کنند و بە زعم او رقیب هستند. رفیق مبارز و آگاهی بە نام بند علی مراد پور کە نقش هماهنگی کمیتە را داشت با توضیحات آگاە گرانەای کە داد آن رفیق جوان را قانع کرد کە پیشنهادش را پس بگیرد. بند علی در جریان کشتار زندانیان سیاسی در سال ٦٧ بە قتل رسید. آن کارگر جوان نیز کە محسن سجادی نام داشت پس از تحمل سە سال زندان مدت کوتاهی بعد از آزادی مشروط فوت کرد.
درخواست اخراج کارگران افغانستانی بعد تر بە یکی از شعارهای شوراهای اسلامی کار تبدیل شد و حتی در مراسم دولتی روز کارگر شعار اخراج آنها چند سالی تکرار می شد. "کارفرما حیا کن افغانی را رها کن" یکی از شعارهای شوراهای اسلامی بود. همین امروز نیز یکی از مسئولین همین تشکلها کە در قم بنام انجمن گچکاران فعالیت می کند سخنانی علیە کارگران افغانستانی مطرح کرد و همان حرفهای شوراهای اسلامی را تکرار کرد
در همان هنگام تشکلهای مستقل سندیکایی کە خود تحت پیگرد مداوم قرار داشتند با این درخواست شوراهای اسلامی بە شدت مخالفت و مانند گذشتە از حقوق کارگران افغانستانی دفاع می کردند.
امروز نیز سندیکای کارگران واحد کە دیروز ابراهیم مددی نایب رئیس هیئت مدیرە آن پس از تحمل محکومیت تازە اش از زندان آزاد شد و داود رضوی عضو دیگر هئیت مدیرە آن در حال گذراندن دوران محکومیت اش است، با صدور بیانیە مفصلی بە دفاع از حقوق کارگران و مهاجرین افغانستانی بر خواست.
کارگران ارزان بدون بیمە و محروم از همە ی حقوق قانونی
چند روز پیش در روزنامە جهان صنعت از اخراج کارگران مهاجر کە اجازە کار دارند انتقاد کردە بود. روزنامە ارگان بخشی از کارفرماها نگران پیدا نکردن جانشین برای آنهایی کە اخراجشان می کنند بود. آخە خیلی از آنها کە اجازە اقامت و کار داشتند را نیز اخراج کردەاند. وحشیگری علیە کارگران و خانوادە هایشان را بجایی رساندەاند کە پول و پس انداز و حتی وثیقە هایی را کە بابت اجارە خانە از آنها گرفتەاند ملاخور می کنند. در مقالە جهان صنعت نوشتە بودند بە کارگران افغانستانی دستمزد کمتر می دهند، هزینە بیمە هم ندارند و لابد از بقیە مزایای قانونی هم محروم هستند. آری نگرانی آنها بیشتر از بابت از دست دادن کارگران کم مزد و محروم حتی از بیمە است و نە لزوما بخاطر ستمی کە بر آنها روا داشتە می شود. کم نیستند کارفرماهایی کە از بابت استثمار مضاعف کارگران مهاجر ثروت های نجومی اندوختەاند. بهمین جهت دفاع آنان بخاطر دفاع از ثروتی است کە این کارگران برایشان تولید می کنند.
ادعا می شود کە افغانستانی ها برای اسرائیل جاسوسی می کردەاند. دلیل این ادعا کە بە همە ی مهاجرین نسبت دادە شدە، این است کە تعداد کمی از آنان در دو کارگاە مونتاژ پهباد کە صاحبان آنها ایرانی بودەاند کار می کردەاند، طبق معمول دو سە تا اعترافگیری هم برای اثبات مقصر بودن چند تن با زور و تهدید گرفتەاند. با این همە اساساهیچ افغانستانی در چنان موقعیتی قرار نداشتە کە بتواند مقامات ارشد نظامی را شناسایی و آدرس آنها را بە اسرائیل بدهد. کار کردن آن چند نفر نیز بە از روی ناچاری برای کسب درآمد بودە است و حتی ممکن است اطلاع نداشتەاند کە دارند کار خلاف قانون می کنند. بهر حال نسبت جاسوسی بە آنان نمی چسبد. در واقع این افراد را سپر بلای جاسوسان واقعی نفوذی در میان سرداران سپاە و امنیتی ها کردەاند.
کارگران و مهاجران سربار نیستند
اکثریت مهاجران بە کار کارگری مشغول هستند. آنها و بقیە مهاجرین نە تنها سربار جامعە نیستند بلکە مولد ثروت و سازندگی هستند. اکثر آنان از حقوق و مزایایی کە بە شهروندان تعلق می گیرند محروم اند. بسیاری از کودکان شان از حق تحصیل و شناسنامە محروم هستند، اکثر فاقد بیمە و نا برخوردار از دارو و درمان هستند، یارانە نقدی و جنسی بە بیشترشان تعلق نمی گیرد و در عین حال پیوستە از سوی نهادهای حکومتی و اوباش و تحریک شدگان تلکە می شوند و مورد آزار و اذیت و حملە فیزیکی و روانی قرار می گیرند. این رفتار ها در شان یک ملت و فرهنگ پیشرفتە نیست و عواقب بسیاری بدی در آیندە میان مردم دو کشور خواهد داشت. بهر حال حکومتها رفتنی هستند، اما اثرات رفتار ملتها و انسانها با هم باقی می مانند و بە روابط آنها سمت و سو می دهند
افزودن دیدگاه جدید