روز گذشته، 18 اکتبر، ایران، چین و روسیه در نامه ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد و رئیس دوره ای شورای امنیت خاتمۀ اعتبار قطعنامۀ 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد را، که مبنای بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران است، اعلام کردند. نامه اعلام می کند که خاتمۀ این قطعنامه به معنای پایان بررسی پروندۀ هسته ای ایران در شورای امنیت است و تلاش کشورهای اروپایی برای فعال کردن "مکانیسم ماشه" فاقد اعتبار حقوقی است.
سوای اهمیت این نامه در کادر پروندۀ هسته ای جمهوری اسلامی، این رویداد در ارتباط با سمت و سوی ممکن مناسبات بین المللی نیز دارای اهمیت است. این رویداد را می توان اقدامی پراثر در راستای شکلگیری نوعی "قطبیت سیال" در مناسبات بین المللی دانست؛ روندی که پیشینۀ دیرینه تری دارد. برخلاف نظام دوقطبی جنگ سرد که بر ائتلافهای ثابت و جامع استوار بود، یا نظام تک قطبی پس از فروپاشی شوروی، قطبیت سیال وضعیتی است که در آن مناسبات بین المللی، اگرچه زیر سلطۀ قدرتهای معین، اما تابع موضوع و موقعیت، مدام در تغییر اند و مستعد شکلگیری مجدد. کشورها دیگر در یک بلوک ثابت و یکپارچه قرار ندارند، بلکه بسته به موضوع و منافع شان، شرکای مختلفی را انتخاب می کنند.
پرسش مرتبط لحظۀ حاضر این است که آیا این همگامی بر پایۀ منافع بلندمدت هرسه کشور استوار است؟ چنین به نظر نمی رسد. از سویی چین و روسیه به ثبات منطقه ای و حفظ روابط اقتصادی شان با غرب توجه دارند، و از سوی دیگر، کیفیت همراهی جمهوری اسلامی با این دو کشور عمیقاً نافی سیالیتی است که باید در این مناسبات وجود داشته باشد: جمهوری اسلامی هرچه در پروندۀ هسته ای اش جلوتر آمده، از توان تحرک و انتخاب در مناسبات خارجی اش کاسته است.
افزودن دیدگاه جدید