در دوم ماه مه سال جاری آقای ترامپ به اقدام جدیدی دست زد که هدف اعلام شدهاش این بود که صادرات نفت ایران را به صفر برساند. کشورهایی که قبلا شامل معافیت آمریکا می شدند، دیگر نباید از ایران نفت وارد کنند. چین، هندوستان و ترکیه نسبت به این اقدام آمریکا اعتراض کردند و هنوز معلوم نیست که آیا معافیتهای جدیدی می گیرند و یا رفع معافیت آنان نهایی است. تا آنجا که اطلاع پیدا کرده ام، شرکتهای چینی در طی ماه مه خرید تازه ای از نفت ایران نداشتهاند.
بالاخره در سالروز خروج آمریکا از معاهده برجام ، آقای ترامپ تحریمهای جدیدی را اعلام کرد. مطابق این تحریم جدید ، خرید و واردات فولاد، آلومینیوم و مس ایران هم ممنوع شد.
مرحله تازه ای از تنش میان آمریکا و ایران شروع شده است. نگرانی از وقوع جنگ برخورد نظامی) علیه ایران – و نتایج فاجعه بار آن – دوباره مسئله ذهنی بسیاری سیاستمداران در ایران و جهان شده است.
فکر میکنم که در این زمان حساس، حفظ آرامش ، خونسردی و برخوردی بدون هیجانات لحظه، برای همه ما مهم است.
به نظر می رسد که آقای ترامپ چندان به آرامش علاقه ندارد. هنوز بحران با کره شمالی رفع نشده است. در عین حال ظرف دو ماه گذشته بحران ونزوئلا – ساخته آمریکا – به مرحله ای وارد شد که حمله نظامی آمریکا به ونزوئلا را محتمل می کرد. بالاخره باید از جنگ تجاری آمریکا و چین یاد کرد که بحران اقتصادی دنیا را حادتر میکند.
در این نوشته به فاکتهای مختلفی اشاره می شود که گاها همسو و گهگاه متضاد هستند. اجزای متشکلهی مهمی هستند که برایم روشن نیستند ولی می توانند سرنوشت و روند آینده این تنش را شکل بدهند. عمده ترین سئوالاتی که در ذهن دارم بدین قرارند.
در مذاکرات پشت پرده بین آمریکا و ایران چه می گذرد؟
برای روسیه و چین، حفظ حاکمیت کنونی ایران در چارجوب خاورمیانه ، مسئله ای مهم و استراتژیک است. آنها چه سیاستی دارند؟ در مذاکرات اخیر پمپئو و لاوروف چه گذشت؟
اتحادیه اروپا مسلما دل خوشی از ترامپ ندارند ولی مجبورند که صورت ظاهر را دیپلماتیک و دوستانه حفظ کنند. آنها در نهایت چه خواهند کرد؟
انرژی هسته ای یا بمب اتمی؟
انرژی هسته ای "حق مسلم" همه کشورهای جهان است. ولی صدها و هزاران حق مسلم دیگر هم وجود دارند که هر حکومت سالم و مردمی ای باید اولویتها را تشخیص دهد و تصمیم بگیرد که کدامین آنها اولویت مییابند. اگر بر مبنای اولویتهای منافع ملی حرکت میکرد، رژیم اسلامی مسلما به مسائل حادتر صلح، بهداشت، آموزش و پرورش و اقتصاد ما میپرداخت. علیرغم هشدارهای جدی بین المللی و – به خاطر اینکه میخواست نقش پرچمدار علیه آمریکا را بخود بگیرد - جمهوری اسلامی به این ماجراجوئی پرداخت. سران اسلامی نگرانیای نداشتند که چه بلائی به سر مردم ما میافتد. آنها از از زاویه گرایشهای ایدئولوژیک خود همه ما را دچار این گرفتاری کردند.
در چهل سال گذشته، ایران بزرگترین در آمدهای نفتی را داشته است. در این دوره بود که قیمت نفت برای سالیان طولانی بالای بشکهای صد دلار بود . تمام درآمد افسانهای این سالها به باد داده شدند. حالا - ته مانده آن همه ثروت را هم - با بمبهای آمریکایی به باد می دهند. از این پس هم قیمت نفت دیگر آن سودهای افسانه ای را ندارد.
بازرسی طرف مقابل هم به جای خود درس آموز است. آمریکا هنوز هم علیرغم قول و قرار اولیه، سلاحهای اتمی خود را منظماً مدرنتر می کند. بحث بر سر سلاحهای اتمی اسرائیل در آمریکا تابو است. ( آمریکا صحبت بر سر این واقعیت خطرناک را در دنیا هم ممنوع کرده است). با تمام اینها بخاطر اینکه مدعیست ایران میخواهد سلاح هسته ای تولید کند، ایران را به جنگ و ویرانی و لا اقل با تحریمهای اقتصادی بی سابقه و فلج کننده مورد حمله قرارمیدهد.
به نظر میرسد که اکثر رسانه های معمولی دنیا ( و سران بسیاری کشورهای دیگر) در این شعبده بازی تسلیم سیاست آمریکا شده اند و بحث بر سر این فاکتهای مهم به فراموش خانه سپرده شده است.
جنگ؟
اگر جنگی میان آمریکا و ایران در بگیرد فاجعه ای خونبار به وقوع خواهد پیوست. تمام صنایع ما و امکانت زیرساختی ما هدف بمبها و موشکهای آمریکا خواهند شد و از بین میروند. رهبران جمهوری اسلامی نباید به قماری به این بزرگی – و از جیب مردم ایران – دست بیابند.
فکر نمیکنم که هدف اشغال ایران در هر صورت در دستور کار قرار بگیرد ولی تمامیت ارضی ایران مورد تهدید قرار خواهد گرفت.
تمامی سران بازیگر این کشاکش اظهار داشته اند که جنگ نمی خواهند. ترامپ و خامنه ای و وزرای خارجه مربوطه این موضع را گرفته اند. با تمام اینها اردوی جان بولتون در آمریکا و تندروان ایران همچنان هل من مبارز میطلبند.
باید انتظار داشت که برنامه جنگ از سوی ایران و آمریکا وجود ندارد، ولی فضای متشنج حاکم شرایطی به وجود آورده که کوچکترین بهانه ای یا اشتباه محاسبه ای، می تواند به جنگ ختم شود.
آمریکا - منطقاً - نباید جنگ بخواهد. مخصوصاً استراتژی جنگ نا متوازن ایران، بسیاری را نگران میکند. اگر آمریکا حمله همه جانبه ای بکند، قسمت اعظم تاسیسات نفتی عربستان و امارات ، زیر ضرب گرفته خواهند شد و تاثیر آن بر اقتصاد دنیا بینهایت مخرب است.
جنگ با ایران به همان سادگی جنگ با عراق و یا افغانستان نخواهد بود. جنگ، به نفع هیچ یک از طرفین اصلی نیست. تنها اسرائیل و شیوخ عرب از آن - در کوتاه مدت - استفاده می برند.
اسرائیل، عربستان و امارات مایلند آمریکا به ایران حمله کند. ماجرای تخریب در چهار کشتی عربستان و امارات – در بندر فجیره – می توانست بازی آنها برای شروع جنگ مسلحانه باشد. دو روز بعد از تخریب کشتیها، حوثیها یک ایستگاه پمپاژ نفت را در مرکز عربستان (نزدیکی ریاض) با هواپیمای بدون سرنشین بمباران کرده و یکی از پمپها را خراب کردند. تزها و سناریوهای متعدد و متضادی عنوان شدند. یکی میگفت کار ایران بوده اند و دیگری آمریکا و اسرائیل را مسئول دانست و بالاخره عده ای هم گفتند کار خود عربها است. تزی که فکر میکنم از همه قانع کننده تر باشد، ( تحلیلگرتلویزیون کانال 4 انگلیس) می گفت به احتمال زیاد کار هواداران ایران بوده است. خرابیهای وارده چشمگیر نیستند ولی میخواستند آمریکا و عربستان بدانند که تا کجا در دسترس ایران است. مخصوصا ایستگاه پمپاژ نفت را برای اولین بار در عمق عربستان، نزدیکی ریاض زده بودند.
آیا بستن تنگه هرمز بر بازار نفت اثر میگذارد؟
بطور معدل قریب 17.5 ملیون بشکه نفت در روز از تنگه هرمز عبور می کند. با در نظرداشت اینکه چیزی بیش از صد میلیون بشکه در روز در دنیا مصرف میشود، نفتی که از تنگه هرمز عبور میکند رقم بزرگی است. البته عربستان، عراق و امارات میتوانند بخشی از صادرات خود را از طریق لوله هایی که تنگه هرمز را دور می زنند (عربستان از لولههای خلیج فارس به ساحل دریای سرخ، عراق از طریق لولههایی که از خاک ترکیه عبور می کنند و امارات از طریق لولههایی که از سواحل خلیج فارس به بندر فجیره در ساحل بحر عمان کشیده شده اند) صادر کنند ولی اگر صادراتی که همین الان در این لولهها انجام میگیرند را کنار بگذاریم، باز هم حد اکثر ظرفیت این لوله ها قریب چهار میلیون بشکه در روز است که هنوز هم بازار بینالمللی را با کمبود بیش از ده میلیون بشکه در روز روبرو میکند. به این دلیل اگر صادرات نفت از طریق تنگه هرمز قطع شود، قیمت نفت چندین برابر میشود. بعضی دست اندرکاران بازار نفت، قیمتی معادل پانصد دلار را تخمین می زنند. اینچنین قیمتی مسلماً تمامی دنیا را با رکودی عظیم روبرو میکند.
از طرف دیگر امکانات ایران برای بستن تنگه هرمز( با عرضی معادل 10 میل دریائی در قسمتهای عمق زیاد و قابل آمد و رفت کشتی های نفتکش) را باید در نظر داشت. علاوه بر مین گذاری ( که در طول جنگ ایران و عراق آزمایش شده است) ناظران نظامی به قایقهای سریع السیر سپاه و موشکهای زمین به دریای ایران ( موسوم به موشک خلیج فارس) یاد میکنند. گفته می شود اگر برخورد نظامی با آمریکا راه بیافتد اولین هدف هواپیماهای آمریکا، سکوهای پرتاب همین موشکها هستند.
اما باید در همینجا به موضوع دیگری اشاره کرد. بازارهای نفتی نسبت به تضمین واردات آتی خود بسیار حساساند. با اولین علائم بحران کمبود نفت، می توان انتظار داشت که قیمت نفت بالا برود.
در ظرف ماه گذشته ، در واقع در تمام این دور جدید از تنشهای ایران و آمریکا ، بازار بین المللی نفت ،بسیار آرام بوده و قیمت نفت (برنت) به دور رقم هفتاد و دو دلار در بشکه – یعنی تقریبا ثابت – باقی مانده است.
مذاکره؟
به یاد داشته باشیم که مذاکره ایران و آمریکا، در ادامه ملغی کردن یک طرفه قرار و مدارهائیست که بین ایران و رئیس جمهور قبلی آمریکا گذاشته شده و سپس به تایید سران پنج کشور دیگر و سازمان ملل هم رسیده بود. معقول است که این سئوال پیش کشیده شود که چه تضمینی وجود دارد که این بار هم آمریکائیها زیر قول خود نزنند. در همین روال باید روشن شود که شرایطی که به وسیله آقای پمپئو گذاشته شدند شرایط واقع بینانه هیچ مذاکره ای نیستند و در واقع پمپئو خواستار تسلیم بدون قید و شرط شده است.
با تمام اینها موضعی که جمهوری اسلامی گر فته یک اشتباه است. ایران در شرایطی قرار دارد که نیاز مند تفاهم بین المللی و مخصوصا جلب رضایت اتحادیه اروپاست. تمام اعتراضات وارد می توانند در طی مذاکرات پیش کشیده شده و در سطح دنیا مکررا اعلام شوند.
اکنون ترامپ فرصت یافته که بارها و بارها اعلام کند که حاضر به مذاکره است. این آس باید از او گرفته شود.
ایران می باید حد اکثر کوشش در راه جلب نظر بقیه دنیا و مخصوصا بازیگران مهم و موثری همچون اتحادیه اروپا را از خود نشان دهد. هر گونه هیاهوی بی جهت به ضرر مردم ماست . نباید به اعتبار مردم و از کیسه مردم اینگونه آوانتوریستی برخورد کرد.
نباید فراموش کرد که تنها مسئله جنگ نظامی نیست بلکه سرنوشت کلیت برخورد آمریکا با ایران، وابسته به اینست که در سطح دنیا چگونه یه ایران نگاه می کنند. انتظار سران جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه دنیا بداند که واقعیت سیاست ایران چیست ( که آمریکا زیر قولش زده و وزیر امور خارجه اش عملا سرنگونی نظام کنونی ایران را شرط مذاکره گذاشته ) انتظاری غیر واقعی است.
آخر کدام یک از مسائل واقعی و فاکت های بی بروبرگرد به همین سادگی در اختیار مردم – مخصوصا در کشورهای غربی – گذاشته شده اند؟ همین دو ماه پیش آقای ترامپ جنایت بن سلمان در مورد قتل خاشقجی را توجیه کرد و به اعتبار خریدهای چند صد میلیاردی عربستان، ادامه دوستی آمریکا و عربستان را توضیح داد. آن وقت همین آدم می گوید برای حقوق بشر در ایران و استقرار دموکراسی در ایران ( بخوانید منزوئلا و دیگران) این معرکه را به راه انداخته ! چه شرایط بین المللی ای به آقای ترامپ فرصت داده که چنبن بی رودربایستی دودوزه بازی کند؟
ایران می توانست – و باید – سیاستی نرمتر و منظما صلح جویانه داشته و این سیاست را به دنیا ثابت کند. چرا جمهوری اسلامی چنین نکرده؟ چرا با سرنوشت مردم ما اینچنین بازی می کنند؟
جواب منطقی تنها می تواند به نگرش ایده ئولوژیک سران جمهوری اسلامی ختم شود. می خواهند مردم زجر دیده عرب، "مقاومت" و سر سختی ایران را در مقابله با آمریکا ببینند. این "نیاز" سران جمهوری اسلامی، نوع برخورد آنها را محدود می کند و اجازه نمی دهد که سیاستی موافق منافع ملی ایران اتخاذ کنند.
حتی اگر جنگ و مقابله نظامی ای هم در میان نباشد هنوز مسئله تحریمهای فلج کننده آمریکا باقی می ماند و تنها راه مقابله با آن ، سیاست مذاکره و نرمش است. اگر این سیاست را پیش نگیرند، وضع اقتصادی ایران و بیچارگی بیشتری برای مردم ما در انتظارمان است.
افزودن دیدگاه جدید