در پیوند با بحران رو به حدت جمهوری اسلامی – امریکا، سه رخداد در دو روز گذشته 6 و 7 تیر سر برآوردند که برایند آنها برای آنانی جای درنگ و اهمیت دارد که دغدغه شان گر نگرفتن آتش جنگ است؛ برای کسانی که روندها را با این نگرانی پی می گیرند که این بحران مردم را زیر نگیرد.
رخداد اول
روز پنجشنبه پس از نشست دو روزه ناتو در بروکسل، مارک اسپر – سرپرست وزارت دفاع ایالات متحده امریکا، بگونه ای مایوسانه اعتراف کرد که در این دیدار نتوانست از متحدان واشنگتن تعهد جدی بگیرد تا برای تامین امنیت آبهای بینالمللی همپای آمریکا دست به کار شوند. او گفت: "اقدامات خصمانه ایران مشکلی است بینالمللی" و لذا "از متحدانش میخواهد رفتار بد ایران را به صراحت محکوم کنند". با اینهمه، او گفته اش را چنین ادامه داد که در نشست ماه آینده ناتو تلاش خواهد کرد تا با نشان دادن جزئیات اقدامات ایران، متحدان امریکا را متوجه افزایش تهدیدات آن کند بلکه در همکاری "ناتو"یی با همدیگر بتوان از «ستیزهجویی بیشتر ایران» ممانعت به عمل آورد. او البته با ابراز اینکه "ما دنبال درگیری نظامی با ایران نیستیم" و همکاری ناتو در این زمینه را تنها برای انتقال تنش از عرصه نظامی به عرصه دیپلماتیک می خواهیم، اصل حرفش را با این سخنان پایان برد: "کسی نباید این خودداری ما [از مقابله به مثل] را به ضعف ما تعبیر کند"!
این "اولی"نشانه چیست؟
اگرچه ثقل استراتژی امریکای ترامپ علیه جمهوری اسلامی هنوز هم اعمال فشارهای اقتصادی است و نه عملیات نظامی، با اینهمه اما یک ذره هم نباید در برنامه بالفعل لجستیک چه سیاسی و چه نظامی واشنگتن برای کسب آمادگی جهت درگیری احتمالی نظامی بالقوه با جمهوری اسلامی تردید کرد. این تحرکات اعم از اینکه بخاطر تامین پشتوانه تهدیدات جنگی باشند - تا سیاست اعمال حداکثر فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی از شمشیر داموکلس برخوردار شود - یا واقعاً آمادگی برای خود جنگ، در هر حال اما نهایتاً دامن زدن به فضای جنگی است. فضایی که اروپا درست از آن نگران است. نشست اخیر ناتو در بروکسل نشان داد که گرچه اروپا با ایراد فشار بازدارنده به جمهوری اسلامی در رابطه با سیاست های منطقه ای تهران هماهنگ است اما راهنمای مشی سیاسی اش کماکان جلوگیری از وقوع جنگی است پرپیامد برای کشورهای در معرض مهاجران دو سوی غرب و شمال مدیترانه. شکست امریکا در بروکسل و ایستادگی اروپا بر سر جلوگیری از جنگ، خبر خوبی برای مخالفان جنگ است. ما باید از آن خرسند باشیم.
رخداد دوم
روز جمعه هلگا اشمیت معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در پایان نشست کمیسیون مشترک برجام در شهر وین اعلام کرد: "«اینستکس» عملیاتی شده و اولین معاملات در حال پردازش هستند". او "پیاده سازی کامل و موثر توافق هسته ای ایران توسط همه طرف های این توافق" را یک "نکته کلیدی" نامید. در پی این توافق، هفت کشور از اتحادیه اروپا یعنی اتریش، بلژیک، فنلاند، هلند، اسلوونی، اسپانیا و سوئد نیز طی بیانیه مشترکی با این توافق اعلام همکاری کردند و در عین حال به صراحت از تهران خواستند که "همچنان به اجرای برجام متعهد باقی بماند". سوی دیگر این توافق هم اعلام موضع نمود. رئیس هیئت مذاکره کننده جمهوری اسلامی - عباس عراقچی، با توصیف این توافق بمثابه "قدمی رو به جلو" خاطر نشان نمود که این ابتکار هنوز "با خواسته های ایران فاصله قابل توجهی دارد" و "من اینها را به تهران منتقل خواهم کرد و هرگونه تصمیم گیری با تهران خواهد بود."
این "دومی" حاکی از توافقی کم توان
این رخداد به وضوح این علامت را می دهد که اروپا همه تلاش خویش را به کار می گیرد تا برجام سر جای خود باقی ماند، بلکه برنامه ترامپ برای متلاشی کردن این توافق نامه نتواند با بیرون زدن احتمالی جمهوری اسلامی از آن به کامیابی نهایی رسد. سران اتحادیه اروپا خوب می دانند اگر برجام از حضور دو طرف اصلی خود تهی و محروم شود، مهار امور دیگر بکلی خارج از دسترس آنهاست. در این میان اما مشکل اروپا در محدود بودن میدان مانوورش برای تدبیربینی هاست و آنهم به این سه دلیل عمده: 1) در اروپای سرمایه داری و آنهم عمدتاً نئولیبرال با سلطه فراملیتی ها، این اقتصاد است که به تمامی گردونه سیاست را می چرخاند و نه این که دولت ها در موقعیت تعیین تکلیف برای شرکت ها باشند، 2) حجم مبادلات تجاری این قاره در مقایسه با ایران حتی از پنجاه به یک نیز بالاتر است، و 3) اروپا به دلایل تاریخی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، بمراتب نزدیکتر به امریکاست تا ایران جمهوری اسلامی و اروپای هنوز شناسا به ناتوبودن، بسی متحدتر با ترامپ منکر هر غیر "اول امریکا".
پس، اروپا در برابر ترامپ، بیشتر"تاکتیک" می زند تا پیشبرد یک استراتژی پایدار و دارای چشم انداز، همان گونه که در برابر جمهوری اسلامی نیز. اروپا در شرایط تعیین و تضمین استراتژی پایدار نیست و بنابراین نه که قطبی تعیین کننده باشد در این منازعه. اروپای امروز وضع شکننده ای دارد کما این که تا همینجای کار بوریس جانسون نخست وزیر بالقوه انگلستان می گوید او در قبال نزاع جمهوری اسلامی –امریکا، با امریکای پسر عموی آن سوی آتلانتیک بریتانیا هماهنگ خواهد شد. جمهوری اسلامی نیز در وجود خامنه ای رهبرش، متقابلاً این را خوب می فهمد که نمی تواند روی اروپا حساب استراتژیک باز کند. هم از اینرو، سئوال این است که انتقال روزانه ارز بازرگانی غیر دلار زیر رقم سه میلیون یورو از طریق "اینستکس" کی خواهد توانست درد افت فروش نفت به کمترین سطح در چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی را دوا کند؟ "اینستکس" توافقی است کم توان و لذا نه عاملی تعیین کننده در چنیین منازعه ای. روی آن نباید حساب آنچنانی کرد. نتیجه این که، دعوا یا در همان کانون اصلی خود فیصله خواهد یافت و یا به سطح حطرناک تر کشیده خواهد شد.
و رخداد سوم
در همین جمعه دیروز مجلس سنای امریکا طرح مصوب مجلس نمایندگان برخوردار از اکثریت حزب دمکرات را رد کرد که درخواست لغو مجوزی را داشت که بعد 11 سپتامبر 2001 به رئیس جمهور امریکا اجازه می داد تا هر وقت تشخیص داد بی موافقت کنگره فرمان به آغاز عملیات نظامی دهد. این، یک پیروزی بود برای ترامپ به نوعی وارث بوش و مخصوصاً برای جناح جنگ افروز تیم او که برای آغاز جنگ با جمهوری اسلامی بگونه دقیقه شمارانه هرلحظه نقشه ایی تازه می کشد. روشن است که استدلال اصلی سناتورهای جمهوریخواه مخالف این طرح در قبال مدافعانش آن بوده که نمی توان در برابر گردنکشی جمهوری اسلامی و فراتر از آن عملیات ایذایی این رژیم، دست روی دست گذاشت و دست رئیس جمهور امریکا را بست و او را اسیر مسیر بوروکراسی فلج کننده کرد. یعنی یکی دیگر از نتایج و مظاهر خدمات جمهوری اسلامی طی چهل سال گذشته به افراطی ها در امریکا. برای تصویب این طرح به 60 درصد موافقت نیاز بود حال آن که در سنا دمکرات ها فقط 40 نفر هستند و در بهترین حالت همراه با تنی چند از جمهوریخواهان مخالف جنگ کمتر از نصف آن.
این "سومی" را اما جدی بگیریم
می پذیریم که مشی ترامپ، اساساً تداوم و تشدید فشار اقتصادی است و حربه تهدید نظامی از نظر او، صرفاً پشتوانه ای داموکلسی برای این مشی. اما نفس این که اختیار صدور فرمان عملیات از سوی او ابرام قانونی می یابد و او در ریاستش و فرماندهی کل قوا اتکاء به نفس بیشتری پیدا می کند، خود بخود خطری است بس جدی. آنانی که دغدغه وقوع جنگ در هر حد و سطح از آن را دارند هرگز نخواهند گفت این هم یکی از آن "انشاء الله گربه هاست". ابقاء و ابرام آن "مجوز قانونی" که 15 سال پیش منجر به جنگ دهشتناک عراق شد، امروز نه کنترل فضای جنگی بلکه قانونیت دادن به آغاز جنگ احتمالی دهشتناک تر دیگری است. و این چیزی نیست که از آن بتوان به سادگی گذشت. این، در حداقل خود نوعی از تحکیم موقعیت تصمیم گیرندگان در دستگاه سیاسی ایالات متحده است که ترامپ را علیرغم شرایط لحظه پیشا انتخاباتی گزینش پرزیدنت بعدی امریکا، به صراحت در موقعیت تفوق حقوقی قرار می دهد. رد طرح عملاً مبتنی بر "جنگ نه" دمکرات ها در مجلس سنا، فقط و فقط اراده سیاسی نافذ معطوف به تعرض جنگی را قوی تر می کند.
برایند این سه اقدام!
اگر پتانسیل های مثبت برای جلوگیری از وقوع جنگ هنوز هم موجودند و همچنان عمل می کنند، اما بسی شکننده اند و روز به روز کاهنده. آنها را می توان در تغییر سمت روندها موثر دانست اما نه بهیچوجه تعیین کننده. در مقابل اما، احتمالات برای حدت یابی تخاصمات و کانالیزه شدن آنها در سمت مهارناپذیری درگیری های نظامی، نه فقط مطلقاً دستکم گرفتنی نیستند بلکه رو به تشدید هم دارند. باید متوجه شد که مقاومت برحق اروپا در برابر زورگویی های "اول امریکا"، در ضعیف ترین مدار خود جریان دارد. در همان حال، این را نیز نباید از نظر دور داشت که جمهوری اسلامی در حال برداشت از آخرین اندوخته های دوران سود نجومی حاصل از فروش نفتی خود است که آن را بطور قاچاقی و به بهای نازل در دهه هشتاد خورشیدی فروخت. رژیم اسلامی با پشت سر گذاشتتن کمترین فروش نفت سالانه طی چهل سال حیات خود، اکنون دست به گریبان بسته شدن باز هم بیشتر سوراخ و سمبه های فروش نامعمول نفت کشور است. برایند این سه اقدام را باید واقع بینانه و مسئولانه به محاسبه نشست.
و اما کدام دام؟
دام اما دراین شرایط آن است که گفته شود تهدیدات ترامپیسم جنبه گذرا دارد و خطر جنگ بالکل منتفی است. دام آن است که تفسیر از این برایند چنین فهم شود که "امریکا نمی تواند هیچ غلطی کند" و در نتیجه از آن، دعوت به "مقاومت" برداشت گردد. درست یکسال پیش وقتی ترامپ برجام را ترک کرد در محفلی خطاب به دوستی متوهم که بر این مبنا سیاست می راند که باید با ایستادگی در برابر امریکا کوشید این چند سال ترامپیسم را بنحوی پشت سر گذاشت تا دوره ترامپیسم بگذرد او را گفتم که حتی اگر هم در مشی تغییر رفتار "رهبر" هستی، اما بدان که این بدترین "مشاوره" ای است که می توان به این جناب دچار توهم داد. نتیجه چنین "مقاومتی"، علیرغم هر نیتی هم، تنها به آتش کشیدن ایران است.
هر آن کس که اکنون در برابر پیشنهاد ملی و مردمی "مذاکره بی قید و شرط و مذاکره در همین حالا" با هر استدلال و هر شرطی مقاومت کند، افتاده در همین دام است و خواسته و ناخواسته شریک در دامگستری مشترک ترامپ و خامنه ای. مذاکره فوری با همین امریکای ترامپ و بی هیچ قید و شرطی، یک مطالبه ملی است؛ با همین ترامپی که عهدشکنانه برجام را نفی کرد و از آن بیرون زد. ترامپ را در مذاکره و نیز مذاکره جمعی می توان مورد سئوال قرار داد که چرا به تعهد کشوری ات پایبند نیستی؟ نه این که "مذاکره نمی کنم" و "اول برگشت به تعهد برجامی تا گفتگو معنی بیابد". یک چنین استدلالی از سوی هرکس هم که باشد نه سو به رهگشایی این معضل خطرناک بل در سمت تقویت "مقاومت" ولایی منجر به تشدید بحران است.
این دام بیش از همه گریبانگیر باورمندان به اصلاح جمهوری اسلامی است، اعم از اسلامی ها و سکولارهای آن. آنانی که در عمل علیرغم هر نیت حسنه ای که دارند باز گرفتار تبعیت عملی از مشی "دشمن محور" جریان ولایی چیره بر ایران اند. ولایت قدرت مداری که دمکراتیزاسیون ایران و توسعه پایدارآن را معطل عظمت طلبی اسلامی خود قرار داده است.
تور این دام اما می تواند خود را در خانه آنانی نیز بگستراند که گرچه صمیمانه مخالف جمهوری اسلامی اند و صادقانه در سوز از زورگویی های ترامپ یانکی نوپدید، اما در سیاست جاری فاقد اولویت بندی هستند. اینها در تعیین و اجرای سیاست سوم، یا باور به برخورد انتزاعی برابر با هر دو سوی منازعه را دارند و یا حتی چنین تشخیص می دهند که جهت عمده مبارزه سیاسی باید متوجه امریکا باشد. و این بویژه خود را آنجا به نمایش می نهد که خواست صلح طلبانه و ملی خروج نظامی جمهوری اسلامی از کشورهای منطقه به خروج همزمان همه قدرت های جهانی و منطقه ای مشروط می شود. باید دانست که نتیجه عملی این شعار زیبا در آرمان، یعنی ادامه وضع موجود و حقانیت دادن به مواضع متخذه "بر حق" جمهوری اسلامی "مظلوم".
دام این است که سیاست سوم در تحلیل وضع کنونی، یا فقط در برشمردن زمینه های منجر به شکل گیری این وضعیت بماند و یا روند منجر به این نقطه را از کمر قضیه بگیرد. در اولی مطمئناً و عملاً همسو با آنهایی خواهد شد که شیطان برایشان جمهوری اسلامی است و برعکس، ترامپ فرشته نجات. در دومی اما این ترامپ است که "ام الفساد" است و جمهوری اسلامی "الحق و الانصاف" رعایت کننده برجام و حضور "عمق استراتژیک" آن در "هلال شیعی" نیز، برای ایران و به سود منافع ملی آن.
حال آن که سیاست سوم علیه هردو طرف منازعه است، متکی بر اراده درونزای جامعه ایران و در سیاست عملی: مذاکره همین حالا، بی قید و شرط، و پذیرش ابتکار خروج نیروهای نظامی و مستشاری ایران بگونه غیر مشروط از منطقه. سیاست سوم و خط سوم منزه طلب نیست؛ سیاست ورز است.
هشتم تیرماه 1398 برابر با 29 ژوئن 2019
دیدگاهها
بدون اغراق به تمامی عزیزان…
بدون اغراق به تمامی عزیزان حزب افتخارمیکنم یکی ازیکی فدایی تروفرزندان خلق ایران سرافرازی وطول عمرتان راآرزومندم راهی را که گشودید ازهمان اول پایندگی اش رابه ثبوت رسانید برقرارباشید
افزودن دیدگاه جدید