با گذشت بیش از یک سال از حیات حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، ارزیابی شما از ضرورت ایجاد این حزب چیست؟
نیروهای مؤسس، پروسه تشکیل، زمان تولد و نام با مسمای «حزب چپ ایران (فدائیان خلق)» داستان جالبی دارد فدائیان جان بر کف و اسلحه بهدست دههی چهل و پنجاه، اسیران سیاست ارتجاعی و سلاخخانههای خمینی در دههی شصت، قربانیان انشعابات ناخواسته درون سازمانی پنج دهه اخیر و گرفتاران بحران ایدئولوژیک چپ جهانی و عوارض فروپاشی اولین کشور سوسیالیستی جهان همچنان خستگی ناپذیر پیگیر تحقق آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیزم دموکراتیک هستند. واینک همان فدائیان خلق پنج دههی گذشته علیرغم گذشته ی پرفراز و نشیب و پرهزینه، با جسارت، پشتکار و ابتکار عمل فزاینده برای غلبه بر پراکندگی جنبش چپ با رویکرد نوین و با انرژی ستودنی حزب مدرن چپ ایران (فدائیان خلق) را پایه گذاری کردهاند.
تشکیل حزب چپ با ظرفیت وحدتپذیری گستردهی خود بی تاثیر از تجربیات گذشته و تحولات جنبش مطالباتی کشور و نیاز آن نبودهاست، بحران های مکرر و متوالی و در حال گسترش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در درون حاکمیت از یک سو و خیزش های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی توده ای از سوی دیگر، انگیزهی مضاعف دیگری بود در تشکیل حزب چپ ایران (فدائیان خلق). خیزش هایی که با دوری جستن از شیوههای سنتی مبارزه، شیوههای مبارزاتی، ارزشهای سیاسی و رفتارهای جدید سازمانی را تعریف کرده و میکنند.
در این میان خلاء وجود یک حزب قدرتمند چپ نواندیش با ظرفیت ساختاری اندیشههای مدرن کاملا آشکار پیدا بود. حزب چپ خارج از اینکه چقدر بتواند به این نیاز مبرم پاسخ بگوید، زادهی ساختارهای سیاسی، سازمانی سالیان گذشته، فرزند تحول نو و فرزند خلق تحولخواه ایران است؛ "که خسته از خشونت های مکرر و بی حاصل، تلفات بی پایان جانی و مالی و رفتارهای دگماتیک گذشته " ولی امیدوار به تحول بدون خشونت و دموکراتیک آینده فعالیت خود را آغاز کرده است.
حزب چپ ایران (فدائیان خلق) تبلور ندای تحول خواهان مدرن از دوره مشروطیت تا تحول خواهان جوان مدرنیست امروز ایران است. حزب چپ ایران پاسخ چپ تحول یافتهی کشور به "جریان چپ به بن بست رسیده ایران"است که علیرغم توانایی خلق تحولات بزرگ بیش از یک قرن هست که گرفتار تعاریف و ساختار مصلوب، متعصب و ارتدوکسی و نیز کادر بسته ایدئولوژیکی بودهاند.
تعاریفی خفقان آور، دیکتاتوری خودخواسته، ساختار معیوب و دوایر تنگ و بستهی تشکیلاتی که همه سازمانهای چپ ایران، فعالین نواندیش و اندیشمندان فراغ بال را در چنبرهی خود گرفتار کردهبود و در داخل کادر تنگ و متعصب خود، یا ایزوله و خفه می کرد یا با خشنترین وجه به بیرون پرتاب می نمود.
به جرعت میشود گفت تقریبا همهی انشعابات سازمانهای چپ کشور در یک قرن اخیر نه لازم بود نه ریشهی طبقاتی و انحرافی داشت، بلکه نتیجهی فشار غیرانسانی و غیراخلاقی قید و بندهای خودساخته اساسنامه، فضای بستهی سازمانی، تعصب کور ایدئولوژیکی و نیز دیکتاتوری کور ضد خلاقیت درون سازمانی بود
حزب چپ ایران (فدائیان خلق) با کنگره تاسیس خود به این مقررات تهوعآور پایان داد و پیام آور نشاط مبارزهی متحد همهی نیروهای چپ در یک فضای سالم و آزاد و دموکراتیک گردید و با جسارت تمام اعلام نمود تشکیل حکومت دموکراتیک توسط افراد و نبروهای دموکرات ممکن هست و نه آدمهای خودرای و سازمانهای مستبد.
حزب چپ ایران می گوید قبل از ادعای دموکراسیخواهی و آزادیطلبی برای یک کشور اول لازم هست آدمهای دموکرات سازمانهای دموکراتیک خود را بسازند. بنابراین، کنگرهی تاسیس حزب چپ ایران (فدائیان خلق) تابوی خفناک وجود دیکتاتوری درون حزبی چپ ایران را شکست انرژی و خلاقیت های درون حزبی چپ ها را آزاد کردو جسارت بیان نظرات و ابتکارات اعضاء حزبی را بهرسمیت شناخت و به طریق اولی حق تعیین سرنوشت ملیتها، طبقات و طیف های اجتماعی را نه از طریق زور و تحکم سازمانهای چپ بلکه به ارادهی خودشان واگذار کرده و به آن رسمیت بخشید.
با توجه به موضعگیریهای این حزب، به نظر شما توانسته تجربه نوینی بر کارنامهی چپ ایران بیافزاید؟
خیلی زود است که بشود در این مورد قضاوت کرد. ولی همین که یک جریان سیاسی تبعیدی تازه تأسیس در مدت زمانی بسیار کوتاه و با کمترین امکانات مادی و تکنیکی توانستهاست با نام و نشان جدید، خود را معرفی بکند و مواضع سیاسی خود را اعلام و بشناساند، و از سوی عموم نیروهای سیاسی کشور مورد توجه قرار بگیرد، خود موفقیت بزرگی است؛ بنابرین اگر این فاکتور مثبت را متمایز بکنیم موضع گیری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) در طی یکسال گذشته علیرغم وجود نوسانات بسیار کوچک دارای نقصانهایی بود، که باید در جای خود مورد بحث قرار بگیرد مثلا در مورد خصوصی سازی یا بهتر هست گفته شود حراج اموال ملی مواضع دقیق و قاطعی نداشت و در دفاع از بخش خصوصی و عدم حراج اموال ملی تردید داشت و به این نکته مصر نبود که دفاع از آزادی فعالیت بخش خصوصی با حراج اموال ملی مردم، آنهم توسط یک دستگاه حکومتی فاسد دو امر بسیار متفاوتی هستند حزب باید از حفظ اموال ملی بطور قاطع دفاع می کرد .
در مورد بعضی مسائل دیگر هم، از جمله شعار مدیریت شورایی کارخانجات که از سوی بعضی از جریانات کارگری مطرح گردید و یا مطرح می گردد، دارای لکنت بیان بوده موضع مشخصی نداشته و ندارد.
کدامیک از رئوس سیاست حزب توجه و علاقۀ شما را برانگیخته است؟
سند سیاسی در طرح و بیان ارزشهای بنیادین حزب دیدگاه بسیار ارزشمندی دارد اگر چه لازم بود هر کدام از ارزشهای نامبرده با یک تعریف جامع همراه میشد.
سند سیاسی به درستی مشکل اساسی امروز کشور را نه مشکل یک طیف خاص بلکه مشکل نسبتاً فرا گروهی ارزیابی می کند و نشان میدهد که اوضاع جامعه را به درستی رصد کرده است و این مسئله نیز از نقاط قابل تأمل سند سیاسی است؛ ولی در شیوه و مکانیزم راهبردی گذر از نظام حاکم از یکسو، و شکل و ساختار نظام جایگزین (جمهوری سکولار) از سوی دیگر به طرح مسائل کلی و سمبولیک بسنده کرده است، که جای بحث و سئوال زیادی دارد.
به طور مشخص میشود اشاره کرد که چگونه میتوانیم به صورت مسالمتآمیز از یک نظام حاکم مستبد، دیکتاتور و متکی به سر نیزه سپاه و بسیج گذر نماییم؟ چگونه میشود مبارزات نیروهای مبارز دورهی گذر را سازماندهی، متحد، رهبری کرد و شکل سازمانی نیروهای مبارز چگونه خواهد بود؟ با کدام تشکل و با کدام شبکه از شبکههای صنفی، مدنی و سیاسی و با مشارکت در کدام روندهای اجتماعی قانونی و یا فراقانونی فعالیتهای گذر شکل خواهد گرفت؟
همچنین در مورد ساختار سازمانی، حقوقی و نیز نحوه تقسیم قوا در جمهوری سکولار آینده نیز ابهامات زیادی وجود دارند. مسئله در کشور ما صرفاً تقسیم قوا و انتخابات نیست، چرا که ما بعضی مواقع شاهد هستیم که قوای مستقل جمهوری اسلامی بر روی همدیگر اسلحه می کشند و یا امکانات خود را در اختیار یکدیگر نمی گذارند؛ و یا بیشترین فساد، دزدی و خیانت در بخش انتخابی حکومت رخ می دهد. یعنی مسئلهی اصلی ما در عنوان شکلی تقسیم قوا نیست، بلکه تعریف چگونگی استقلال قوا است.
مسئله اصلی محدود کردن قدرت سیاسی و صاحبان قدرت از دستاندازی به دستگاههای سرکوب به رانتهای مالی، به صندوقهای در آمد، به سیستم بودجه گذاری و مراکز بازرسی، نظارتی و خبری است.
در سند سیاسی حزب تعریفی از هویت چپ خود و مواضع و پایگاه طبقاتی خود بهدست نداده است؛ و نمیگوید بهطور مشخص منافع چه طبقه اجتماعی را نمایندگی می کند. ولی در دفاع از حقوق زحمتکشان و با طرح جزئیات حزب را تا سطح اتحادیه صنفی زحمتکشان پایین آوردهاست و این موضوع با استراتژی حزب جهت نمایندگی منافع عمومی برای تشکیل جمهوری سکولار و دموکراتیک مغایرت دارد؛ که این یک بیان پاردوکسیکال است.
چگونه میشود ضمن دفاع خاص از حقوق زحمتکشان در عین حال مدافع اتحاد و فصل مشترک حقوق همه طبقات اجتماعی بود.
بنابرین، برنامهی درست برای یک حزب سیاسی نمایندهی زحمتکشان در ایجاد جمهوری سکولار دموکراتیک آناست که برای موفقیت در استراتژی خود حقوق زحمتکشان را در کنار سایر گروه های اجتماعی و در عدم مغایرت با آن تعریف نماید و با دفاع از ایجاد شرایط آزاد، دموکراتیک و عدالت اجتماعی و نیز با دفاع از حق تشکل مستقل صنفی و سیاسی همه طبقات اجتماعی و حق حداکثری دخالت برابرحقوق آنها در تمام امور سیاسی اجتماعی امکان دستیابی زحمتکشان به حقوق خود را فراهم نماید.
در سند سیاسی بهطور مشخص در سیاست خارجی مسئلهی اسراییل و امپریالیزم مطرح شدهاست، تجربهی شکست خوردهی تمامی کشورهای ضدامپریالیستی نشان میدهد که روابط دیپلماتیک، سیاسی و اقتصادی کشورهای جهان نمی تواند بر مبنای سیاست طبقاتی تعریف شود. بنابرین، بهتر است به جای طرح مسئله اسراییل و امپریالیسم یا هر کشور دیگر، از سیاست خارجی بدون تبعیض، برابر حقوق، صلحجویانه و مبتنی بر منافع متقابل و استقلال ملی با همه کشورهای جهان بدون در نظر گرفتن سیستم حکومتی، سیستم سیاسی و ایدئولوژیکی حاکم آنها دفاع نمود و سیستم دفاعی و امنیتی کشور را به جای سوار کردن بر چرخ رقابت و تقابل نظامی و امنیتی از مکانیزیم جذب مشارکتهای سیاسی و اقتصادی با کشورهای مختلف جهان و تعریف و افزایش منافع مشترک و دفاع مشارکتی دفاع کرد.
شما جایگاه این حزب را در کجای سلسلهمراتب چپ ایران بازمییابید؟ یک چپ افراطی، یک چپ معتدل، سوسیالدموکرات وجود گرایشهای برنامهای – سیاسی درون حزب موضوع پنهانی نیست. آیا همزیستی این گرایشها را در یک حزب سیاسی ممکن و مفید میدانید؟
اگر چه اعضای رهبری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) به لحاظ سابقه طولانی فعالیت سیاسی و تشکیلاتی از تجربه غنی و بسیار مفید برخوردار هستند و در بازه زمانی بسیار کوتاه اعلام موجودیت خود توانستهاند، حزب خود را در فضای سیاسی جامعه ایران معرفی بکنند. ولی در تدوین و تکوین ساختار سازمانی، سیاسی و برنامهی جدید خود تحت عنوان حزب چپ ایران هنوز در آغاز راه می باشند و بنا به ترکیب گروهها و اشخاصی که از دیدگاههای متفاوت در تشکیل آن شرکت داشته و دارند، سیاست، برنامه و اساسنامهی حزب جای بحث زیادی دارد واقعیت ایناست که حزب چپ ایران تجربهی نوینی را آغاز کردهاست، تجربهای که در آن دیدگاه های متفاوت چپ همزیستی دموکراتیک و خلاقانهای را تجربه می کنند و این نوع فضای زیست سیاسی چپ تجربهی تازه در حوزهی نیروهای چپ و مدعی سوسیالیزم در ایران .
تجربهای که نیروهای تشکیل دهندهی حزب علیرغم وجود تفاوت اندیشهها و دیدگاهها باید در داخل یک سازمان سیاسی زیر مقررات یک اساسنامه واحد روی یک برنامه و اهداف مشترکی کار بکنند. شاید زیر تأثیر پیچیدگی این تجربهی مبارک و نوین است که رهبری حزب هنوز نتوانسته است یک تعریف نو، مشخص و جامع از چپ و جایگاه خود در میان نیروهای چپ ارائه بدهد.
و نیز مواضع خود را نسبت به تئوری مارکسیسم و ایدئولوژی مارکسیسم بهطور شفاف اعلام نماید در حالیکه امروزه جریان چپ علیرعم انتقاداتیکه ممکن هست نسبت به نظریه مارکس داشته باشند از طریق وفاداری به تئوری مارکسیسم و ایدئولوژی مارکسیستی تعریف میشوند. بنابرین قضاوت در مورد جایگاه این حزب در میان نیروهای چپ در حالیکه که خود حزب راسا تعریف مشخصی از چپ و شاخصهای مواضع چپ خود نداده است، کار بسیار دشواری است.
حزب چپ خود را در مجموعه خانه چپ تعریف میکند اما فاقد یک ظرف ایدئولوژیکی خاص، بهعنوانمثال مارکسیسم، است. آیا به نظر شما چنین ظرفی برای وجود یک حزب چپ الزامی است؟
من فکر نمیکنم که امروزه یک نیرو یا جریان سیاسی بدون پای بندی به ایدئولوژی مارکسیستی به عنوان چپ قابل تعریف باشد.
ولی دخیل کردن ایدئولوژی در حوزهی رفتارهای سیاسی و سازمانی و یا مقدس کردن شاخص های ایدئولوژیکی آن کار بسیار اشتباهی است؛ باید بپذیریم که در این دنیای لایتناهی هیچ چیز ثابتی وجود ندارد، همه چیز در حال تغییر و همه چیز در حال تکامل دیالیکتیکی هست. اصول ایدئولوژی مارکسیستی و قوانین آن هم خارج از این قاعده نیستند. بعضی از آنها در حال بسط و گسترش و بعضی در حال انقباض و انجمادند، ولی این بسط و انقباض را نه ما که شرایط حاکم در ادوار مختلف و تکامل علوم اجتماعی تعیین میکند. ما باید این شرایط را درک نموده، فضای عمل اصول مربوطه را فراهم نماییم. یعنی همانطوریکه مارکسیسم نه تنها علم توضیح جهان بلکه علم تغییر آن هست، خود مارکسیسم هم مشمول تغییر و باز تعریف است.
بنابرین مشکل ایدئولوژی نیست، بلکه مشکل همین نگاه ظرف گونه و نگاه بسته و تقدس مآب به ایدئولوژی مارکسیستی است. مشکل نگاه کسانی هست که مارکسیسم را در خود مارکس خلاصه کرده و در ۱۸۸۳ با مرگ مارکس یادداشتها و آموزه های او را منجمد کرده بهعنوان آثار مقدس دست به دست می کنند.
مشکل دیدگاههای بسته ای هستند که مارکس را نه به عنوان دانشمند علوم اجتماعی، بلکه بعنوان "علی ابن ابی طالب چپ"، مارکسیسم را نه به عنوان علم شناخت و تغییر اجتماعی بلکه به عنوان آموزه اخلاقی مقدس، پرولتاریا را نه به عنوان یک طبقه توانمند، خلاق و پیشرو اجتماعی بلکه به عنوان فقرای حاشیه نشین، ناتوان و نیازمند قربانی و صدقه و احزاب چپ را نه به عنوان احزاب سیاسی کارآمد، خلاق و مجهز به توان رقابت، بلکه به عنوان یک کمیته امدادی فداکار فقرا و یک سازمان پرخاشگر یکدنده تقلیل دادهاند. بنابراین، یک حزب چپ باید دارای ایدئولوژی بوده و ضمن بهره گیری از آن در تکامل آن نیز دخیل و کوشا باشد.
نیروهای چپ بهدرستی و غالباً بر ضرورت نوسازی احزاب به فراخور تحول اوضاع تأکید میکنند. آیا حزب چپ را "حزبی امروزی" میشناسید؟
پروسه تشکیل و نوع نگاه و اقدامات یکسال اخیر حزب چپ، ابتکاری نو و جسارتآمیز بودهاست؛ ولی این که در تکمیل اقدامات آغاز شده، چقدر پیگیر باشند و چقدر برای پیدایش، رشد و گسترش خلاقیتهای نو و ابتکارعملهای تازه، در میان نیروهای سیاسی کشور و نیروهای درون حزب تلاش کرده و فرصتسازی کنند، امری است که در آینده میشود در مورد آن قضاوت کرد.
از نگاه من، یک حزب چپ مدرن اهداف خود را در حال و مبتنی بر نیاز روز جامعه و دستیافتنی تعریف میکند، و برای رسیدن به اهداف خود همهی گزینههای انسانی و شرافتمندانه سیاسی را روی میز دارد؛ و اقدامات خود را مبتنی بر شرایط عینی و ذهنی جامعه، مبتنی بر عوامل موثر داخلی و خارجی، مبتنی بر مقدار آمادگی حزب و توازون قوا تعریف کرده و تصمیمات خود را با شرکت اعضای حزب و آرای آنها، به صورت شفاف و دموکراتیک اتخاذ می کند.
یک حزب چپ نو، دگم و کادر بستهای ندارد؛ یک حزب چپ نو، مسلح به تجربیات گذشته و علم روز است؛ پویا و زنده در همهی تحولات اجتماعی شرکت فعال دارد چنین حزبی «هیچ برنامه، هیچ متحد و هیچ دشمن تغییر ناپذیری» ندارد.
او خود را در داخل تحولات سیاسی، اجتماعی و طبقاتی جامعه تعریف می کند، و هم تغییر میخواهد و هم تغییر مییابد.
تا چه اندازه نام این حزب را مناسب شرایط خاص ایران بهویژه ازلحاظ بعد فرهنگی میدانید؟
من و یا هر کسی دیگری هر نظری که داشته باشند، مخالف و یا موافق، به جای خود بسیار محترم است؛ ولی نام حزب جزو نامهای سیاسی بود که خیلی سریع نفوذ یافت، جاافتاد و شناخته شد.
شاید حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، نام، خواستههای خلاصه شدهی نیروهای چپ، نیروهای سوسیال دموکرات و نیروهای اصلاح طلب ایران و نقطه تلاقی آرزوهای آنها بود.
آیا این حزب از توان بالندگی خاصی برخوردار است؟ نقاط قوت و ضعف آن را چه میدانید؟
نقطه قوت حزب چپ ایران (فدائیان خلق) آن است که فرزند مبارزات پنجاه سالهی پر فراز و نشیب یک جریان پرنفوذ چپ ایران است، که از مشی چریکی تا سوسیال دمکراسی را تجربه کرده است؛ و اعضای رهبری آن با اندوختهای کافی از فعالیت سیاسی و تشکیلاتی، در شرایط مخفی و علنی، جسورانه، حزب توین چپ و دمکراتیک را بنیان نهادهاند.
حزبی مجهز به کوله باری از اندوخته های مبارزاتی و دارای کادرهای کار آزموده است. نقطه تاریک آن نداشتن باز تعریفی مدون و دقیق از ایدئولوژی مارکسیسم و جنبشهای لنینیستی یک قرن اخیر و شاخص مهم سیستم سوسیالیستی آینده است؛ و این مسئله، آن خطری است که امکان دارد در هر پیچ سیاسی جدید و یا هر بحران سیاسی نوظهور، حزب را به بیراهه بکشاند.
پیشنهاد شما برای بهبود موقعیت حزب چپ در آینده چیست؟
⭐️برطرف کردن نقاط مبهم برنامه و اساسنامهی حزب؛
⭐️تداوم موضع گیریهای حزب نسبت به حوادث ایران و جهان؛
⭐️تشکیل منظم جلسات، کنفرانسها و کنگرههای حزبی؛
⭐️ارتباط منظم با نیروهای سیاسی و دموکراتیک ایران در هر سطح ممکن؛ و تحکیم زمینه همکاریهای سیاسی؛
⭐️شرکت فعال در حوزهی مسائل مشترک جهانی از جمله دفاع از صلح، حفظ محیط زیست، حقوق بشر و دیگر زمینههای انسانی با سازمانها، احزاب و نهادهای بینالمللی
افزودن دیدگاه جدید