در سالهای اخیر یورش تبلیغاتی به حزب تودهٔ ایران- هم از موضعهای راستروانه و هم از موضعهای چپروانه- شیوهای رایج بوده است که طی این سالها بارها به آن پرداختهایم. ادعای دور از حقیقتی نیست اگر بگوییم که حملهٔ قلمی و تبلیغاتی به حزب تودهٔ ایران، چه در سالهای اختناق شاهنشاهی و چه در سالهای حکومت خودکامهٔ ولایی، به نوعی گویا شناسنامهٔ سیاسی برای افراد و گروههایی فراهم کرده است که ادامۀ کار و فعالیت خود را گویا در نفی حزب تودۀ ایران میبینند.
در روزهای اخیر در سایت "بهپیش"، که در یک سال گذشته ناشر نظرها و موضعگیریهای حزب چپ ایران (فدائیان خلق) بوده است، مطلبی با عنوان: "تفاوتهای حزب تودۀ ایران و حزب چپ ایران (فدائیان خلق)"* بهقلم "اسماعیل ص." منتشر شد که نمونهای روشن از شیوهٔ برخورد قلمی و تبلیغاتیای است که پیشتر به آن اشاره شد. از آنجا که این مطلب را سایت "بهپیش" منتشر کرده است، آن هم چند روز پس از برگزاری نخستین کنگرهٔ حزب چپ ایران (فدائیان خلق) که یکی از فراخوانهایش "اتحادِ عمل و همکاریِ نیروهای چپ" بوده است، مناسب دانستیم پاسخی هرچند کوتاه به موضوعهای مطرح شده در آن بدهیم.
البته برای ما روشن است که سایت "بهپیش" ارگان رسمی نظری حزب چپ ایران (فدائیان خلق) نیست. این سایت ناشر نظرهای گوناگونی است که گهگاه ممکن است با نظرهای رسمی این حزب تفاوت داشته باشد. نکته تأملبرانگیز اینکه سایت "بهپیش" در صفحهٔ "دربارهٔ ما" و در توضیح شیوهٔ کارش از جمله مینویسد: "تارنمای ٬بهپیش٬ اکنون درخدمت حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، برای اشاعۀ ارزشها و دیدگاههای این حزب عمل میکند و سیاستهای کلان و خُرد آن را، در برآمد سیاسی ارگانهای مختلف آن، بازتاب میدهد." و در پایانِ توضیح شناسنامهٔ سایت، به این نکتهٔ مهم اشاره میشود که "مستند بودن، محترمانه بودن (با پرهیز از توهین و زبان پرخاشگر) و کیفیت داشتن کارهای ارائهشده برای انتشار مقالات لازماند." (نقل از سایت "بهپیش"، دربارهٔ ما؛ تأکیدها در اینجا و جاهای دیگر از ماست.)
حال ببینیم مطلب منتشر شده در سایت "بهپیش" تا چه حد "مستند" است و از "کیفیت" برخوردار است که هیئت تحریریهٔ این سایت با توجه به رعایت نکتههایی که در شناسنامهٔ سایت بر آنها تأکید شده است، انتشار آن را مناسب تشخیص دادهاند. نویسندهٔ مطلب در ابتدا مینویسد: " به باور من مشترکات و تمایزات اساسی بین این دو جریان وجود دارد" و سپس هدفش از تنظیم این نوشته را چنین بیان میکند: "تلاش میکنم آنها را در این نوشته تفکیک کنم." (نقل از سایت "بهپیش"، دیدگاهها، يكشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۴ اوت ۲۰۱۹)
نویسنده در نخستین بخشِ نوشتهاش اشاره میکند که حزب تودۀ ایران (برخلاف حزب چپ ایران) در واقع حزبی است با اعتقادات ایدئولوژیک: "حزب توده ایران باورمند به ایدئولوژی مارکسیست- لنینیست هست و هدفهای دور و نزدیک، و مشی سیاسی و سازمانی آن، بر انطباق این جهانبینی بر شرایط ویژهٔ جامعه ایران ناشی میشود. این حزب مبنای کاری خود را عمدتاً از اصول مارکسیستی که توسط مارکس، انگلس و سپس لنین نوشته شده فرامیگیرد؛ هیچوقت دیده نشده که حزب توده نظرات مخالف این بزرگواران و اندیشمندان قرون نوزده و اوایل بیست داشته باشد، از این نظر در روش خود استوار است." در همین یک بند،تناقضی در نوشته دیده میشود. نویسنده در یک جمله میگوید که حزب ما "ایدئولوژی مارکسیست-لنینیست" را در "انطباق جهانبینی بر شرایط ویژهٔ جامعهٔ ایران" به کار میبرد، و در جملهٔ بعدی مینویسد که "هیچوقت دیده نشده که" حزب ما با نظرات آن "بزرگواران و اندیشمندان" مخالفت نکرده است. بله ما با اصول علمی و بنیادی جهانبینی ماتریالیستی و اندیشههای علمی مارکسیسم-لینینسم مثل اصول هر علم دیگری برخورد میکنیم. مادام که خلاف آنها ثابت نشده است، آن اصول علمی را با توجه به شرایط مشخص و موجود جامعه، به کار میبندیم. بله، ما در این روش خود استواریم، و آن را جزمگرایی نمیدانیم.
برنامۀ مصوب ششمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران در زمینه جهانبینی حزب از جمله میگوید: "جهانبینی حزب توده ایران، حزب طبقهٔ كارگر و زحمتكشان ایران، بر پایه اندیشههای علمی ماركسیسم- لنینیسم بنا شده است، و هدفهای دور و نزدیک، و مشی سیاسی و سازمانی آن، از انطباق خلاق این جهانبینی علمی و انقلابی بر شرایط ویژه جامعه ایران، ناشی میشود... پاسخ ما به كسانی كه ما را بهعلت پایبندی به اعتقاداتمان، به جزمگرایی متهم میکنند، روشن است: ماركسیسم- لنینیسم، جهانبینی پویایی است كه در جریان تكاملی جامعه بشری و در روند مبارزه اجتماعی- طبقاتی، صیقل مییابد، بسط پیدا میکند و همراه با پیشرفت علم و بینش بشر، تدقیق و تصریح میشود."
در مطلبی که اخیراً در "نامۀ مردم"، شمارهٔ ۱۰۸۱، ۱۷ تیرماه ۹۸، با عنوان: "دربارۀ سردرگمی و سترونی اندیشههای چپ نو" منتشر شد، ازجمله یادآوری کردیم: "فرزانهٔ فرهیخته رفیق احسان طبری در نوشتهٔ پُرمحتوای خود بهنام ٬در رُبایش آتش٬ که بهمناسبت صدوشصتمین سالگرد تولد کارل مارکس نگاشته بود، در رد اینگونه اتهامها به حزب تودۀ ایران و تأکید بر برداشت تودهای از اندیشههای دورانساز مارکس، انگلس، و لنین، مینویسد: ٬مارکسیسم مجموعهای از جزئیاتِ لایتغیر نیست، دُگم نیست، علم است. با آنکه یک سیستم فکری است، ولی سیستم جامد نیست، سیستم فکری رشدیابنده است...٬" و در همان مطلب دوباره تأکید کردیم: "حزب ما هیچگاه معتقد نبوده و نیست که مارکسیسم صرفاً بازخوانی جامد نقلقولهایی پراکنده و جدا شده از متن و لحظههای معیّن تاریخی است که در همه و هر شرایطی اجراشدنیاند. بر اساس چنین اعتقادی بود که لنین نیز در روند پیش بردنِ امر انقلاب بلشویکی در روسیهٔ عقبماندۀ آن زمان، ارزیابیهای مشخص مارکس در قرن نوزدهم در زمینهٔ پیششرطهای تحقق انقلاب سوسیالیستی را مطابق با شرایط مشخص اوایل قرن بیستم روسیه بازبینی کرد و بهکار بست. امروزه نیز هستند کسانی که بهنام دفاع از مارکسیسم-لنینیسم، با تکرار سطحی برخی فرمولها و نقلقولهای اندیشمندان بزرگ فلسفهٔ علمی و پیشگامان جنبش طبقهٔ کارگر و بدون درک درست از آنها و ضرورت تاریخیشان، تنها کارشان تاختن به حزب تودۀ ایران و مبارزۀ انقلابی آن است." در ادامه همین مطلب، بهنقل از لنین آمده است: "مارکس و انگلس همیشه بهدرستی میگفتند که تئوری ما جزمی نیست، بلکه راهنمای عمل است، و صِرفِ حفظ کردن و تکرار فرمولهایی را که در بهترین حالت فقط وظایف کلی ما را نشان میدهند و در شرایط اقتصادی و سیاسی مشخصِ هر دورهٔ معیّن از روند تاریخی ناگزیر قابلتغییرند، مسخره میکردند." (و.ا. لنین، "نامههایی دربارهٔ تاکتیک"، آوریل ۱۹۱۷، از مجموعۀ آثار لنین، انتشارات پروگرس، چاپ ۱۹۶۴، جلد ۲۴، صفحههای ۴۲ تا ۵۴)
نویسندۀ مطلبِ "تفاوتهای حزب تودۀ ایران و حزب چپ ایران (فدائیان خلق)"، در جایی دیگر از نوشتهاش مینویسد: "حزب توده ایران گرایش ناگسستنی با اتحاد شوروی داشته و آنچنان در این زمینه افراطگری کرده که حتی استقلال حزبی خود را از دست داده بود."
این نوع اتهامها در مورد "از دست دادن استقلال حزبی" نیز از نوع اتهامهای دستگاههای امنیتی چه در رژیم شاه و چه در رژیم ولایی کنونی است که چپ ایران و به طور خاص به حزب تودۀ ایران را "وابسته به شوروی" معرفی میکنند، و تکرار آن در این مطلب در سایت "بهپیش" مایهٔ تأسف بسیار است. این یادآوری کوچک نیز ضروری است که در پی فروپاشی اتحاد شوروی و باز شدن مخزن اسناد حزب کمونیست اتحاد شوروی، تلاش بسیاری از سوی دستگاههای امنیتی-اطلاعاتی جمهوری اسلامی و همچنین کشورهای امپریالیستی بهمنظور اثبات وابستگی حزبهای کمونیستی و کارگری جهان به شوروی انجام شد. نویسندهٔ مطلب منتشر شده در سایت "بهپیش" قاعدتاً باید بداند که "سند" معتبری که دستگاههای امنیتی رژیم در این باره پیدا کردند و آن را انتشار دادند نامۀ رفیق علی خاوری به کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوری برای باز کردن مرزهای آن کشور (شوروی) و کمک به مهاجران سیاسیای بود که تلاش داشتند از چنگال رژیم جنایتپیشهٔ اسلامی در ایران خلاصی پیدا کنند. البته در آن مجموعه "سندها"ی جمهوری اسلامی مطالب دیگری دربارۀ دیگر سازمانهای ایرانی، ازجمله سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) نیز منتشر شد که نویسنده لابد از آنها بیاطلاع نیست.
در جای دیگری از مطلب ادعا شده است که: "حزب تودهٔ ایران از نظر استراتژیک میخواهد که نظام سوسیالیستی با حفظ اصل دیکتاتوری پرولتاریا با تعدیلهایی که نسبت به شکست نظام شوروی داشته برقرار نماید. اما سؤال اساسی این است که با توجه به اعتقادات پایهای آنها، درصورت عدم تمایل اکثریت مردم نسبت به آنها، حاضر به کنارهگیری از قدرت خواهند بود؟"
این هم نمونه روشنی از شیوههای تبلیغاتی مغرضانه بهمنظور اثبات نظری است که هیچگونه زمینهٔ عینی ندارد. در هیچکدام از سندهای برنامهای حزب توده ایران و تحلیلهای حزب این "نظر استراتژیک" وجود ندارد که حزب ما در شرایطی که تحوّل اجتماعی ایران در مرحلهٔ ملّی و دموکراتیک است، خواهان پیاده کردن "دیکتاتوری پرولتاریا" در ایران است! هدف غایی همهٔ کمونیستهای جهان برقراری سوسیالیسم و کمونیسم، حاکمیتِ زحمتکشان، در جوامع بشری است، ولی این موضوع ارتباطی با وضع کنونی و مرحلهٔ کنونی تحوّل در ایران ندارد. جالب است که سالهای پیش، حزب ما از سویی مخالف این مورد حمله قرار میگرفت. رفقای حزب چپ ایران (فدائیان خلق) قاعدتاً باید بهخاطر داشته باشند که در سالهای دههٔ ۱۳۵۰ چریکهای فدایی خلق حزب ما را بهخاطر نادرست دانستن مشی چریکی به "راسترَوی" و "ریویزیونیسم" متهم میکردند.
در جای دیگری از مطلب ادعا میشود: "حزب توده ایران هیچ انتقادی را برنمیتابد و عرضهکنندگان آن را دشمنان طبقاتی قلمداد خواهد کرد. آنها خط قرمز شدیدی در این رابطه دارند."
این هم ادعای نادرست دیگری که پاسخ به آن روشن است. حزب تودهٔ ایران نهفقط انتقادهای سازنده را میپذیرد، بلکه به عنوان حزبی هوادار سوسیالیسم علمی، خود نیز از مواضع سیاسی و سازمانی خود انتقاد میکند و آن را شیوهای درست برای بهبود کار حزبی میداند. حزب تودۀ ایران نخستین حزب سیاسی کشور بود که با انتشار اثر مهم "انتقاد و انتقاد از خود"، نوشتۀ رفیق جانباخته فرجالله میزانی (جوانشیر)، بر این اصل مهم مُهر تأکید زد و نوشت: "انتقاد و انتقاد از خود یکی از اصول اساسی فعالیت احزاب کمونیست و کارگری است. انتقاد از خود تابعی است از انتقاد اجتماعی که حزب در جامعه مطرح میسازد. حزب طبقۀ کارگر باید خود را همواره در سطح وظایفش نگاه دارد. یعنی هم مشی سیاسی، هم کارآیی سازمانی و هم کیفیت اعضای خود را آنچنان تکامل بخشد که در هرلحظه قادر به انجام وظایفش باشد و این امر مقدور نیست مگر اینکه انتقاد و انتقاد از خود در درون حزب به یک روند مداوم بدل شود." (نقل از جُستار "انتقاد و انتقاد از خود"، نوشته رفیق فرجالله میزانی (جوانشیر)، ص ۶) نویسندهٔ مطلبی که سایت "بهپیش" منتشر کرده است، اگر مختصر تلاشی کرده بود و به اسناد مصوّب نشستهای حزب تودۀ ایران در دهههای اخیر رجوع کرده بود، درمییافت که حزب ما، برای نمونه، سیاستهای خود در سالهای اوّلیهٔ پس از انقلاب بهمن ۵۷ را به نقد کشیده است و نتایج آن را نیز برای اطلاع همگان منتشر کرده است. (نگاه کنید به سند: "تزهایی دربارۀ سیاست حزب تودۀ ایران در انقلاب بهمن ۱۳۵۷"، مصوّب پنجمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران، مهر ۱۳۸۲. برای اطلاع از نمونهای دیگر از انتقادهای حزب، همچنین نگاه کنید به سند چهارمین کنگرۀ حزب تودۀ ایران دربارۀ: "بحثی اولیه پیرامون علل و عوامل فروپاشی اتحاد شوروی و اردوگاه سوسیالیسم"، بهمنماه ۱۳۷۶).
در مطلب یادشده در "بهپیش"، در بخشی دیگر ادعا شده است که:"حزب تودهٔ ایران از آزادی بیان، حقوق احزاب و اعلامیه حقوق بشر دفاع مینماید، اما با توجه به ایدئولوژی مسلط در این حزب، تردید وجود دارد که اگر این حزب به قدرت برسد همچنان به این اصول پایبند باشد."
روشن است که این نوع برچسب زدن و برخورد انتزاعی، پندارگرایانه، و پیشداورانه، آن هم بدون ارائه دادن هیچگونه استدلال منطقی و مستندی، فقط "قصاص قبل از جنایتی" است برخاسته از شیوهٔ تفکر نویسنده که نمیتوان آن را جدّی گرفت. بهنظر میرسد که تلاش میشود به خواننده قبولانده شود که جهانبینی مارکسیستی- لنینیستی که "ایدئولوژی مسلط" در حزب تودهٔ ایران است، دیدگاهی ضد آزادی و ضد حقوق بشر است و از این روی این خطر وجود دارد که اگر زمانی حزب تودۀ ایران قدرت سیاسی را در دست بگیرد حقوق بشر را زیر پا بگذارد. حزب ما در گذشته، با انتشار جستارها و کتابهای متعدد، دربارۀ آثار مثبت و دورانساز مارکسیسم- لنینیسم و مبارزهٔ کمونیستها در جهان در عرصهٔ آزادی و حقوق دموکراتیک خلقها و نقش کمونیستها در مبارزههای آزادیبخش در گوشهوکنار جهان بر ضد استعمار و استعمار نو بسیار نوشتهایم و تکرار آنها در اینجا ضروری نیست. فقط اشاره میکنیم که در تاریخ نزدیک به هشت دهه مبارزهٔ تودهایها برای دست یافتن به حقوق و آزادیهای دموکراتیک و استقرار دموکراسی در ایران، هزار تن از تودهایها در این راه جان باختهاند و دهها هزار سال زندان تحمل کردهاند و به اعتراف حتا مخالفان حزب ما، بخشهایی مهم از تاریخ مبارزۀ رهاییبخش در میهن ما در صفحههای تاریخ مبارزۀ حزب تودۀ ایران و پیش از آن در تاریخ مبارزۀ حزب کمونیست ایران درج است. مثل هر سازمان سیاسی دیگر، کارنامهٔ حزب تودهٔ ایران را نیز باید بر اساس تاریخ فعالیت آن و سندهای منتشر شدهٔ آن بررسی کرد و نه بر اساس گمانهزنیها و سناریوهای فرضی. برای نمونه، بد نیست به یکی از این سندها اشاره کنیم:"برای ما شعار مبارزه در راه دموکراسی از آغاز امری اساسی بود تا بتوان با استفاده از امکانات علنی مبارزه، رشتههای پیوند خود را با تودهها در سراسر کشور تقویت کرد، آگاهی سیاسی تودهها را اعتلا بخشید، آنان را در صفوف خود متشکل ساخت، به عرصهٔ مبارزه علیه امپریالیسم و ارتجاع گسیل داشت، و برای دگرگونیهای بنیادی جامعه آماده کرد... ٬اپورتونیستهای چپ٬ مبارزهٔ حزب ما را در راه دموکراسی و آزادیهای مصرحِ در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر ٬سازشکارانه٬ و به ٬آرزوی [دستیابی به] مقامات حساس٬ و ٬در انتظار عنایات شاه برای استقرار دموکراسی٬ و ٬اپورتونیسم٬ تعبیر کردهاند. همانطور که در آغاز یادآور شدیم، حزب ما بیآنکه درباره خصلت دموکراسی بورژوایی دچار پندار نادرست باشد، همین دموکراسی را بهرغم نارساییهای آن چون روزنهای برای تنفس آزاد تودهها، آگاهی و تجهیز و تشکل آنان ضرور میداند." (برگرفته از ویژهنامهٔ "دنیا"، مرداد ۱۳۵۵، مقالهٔ " ۳۵ سال حزب تودهٔ ایران"، نوشتۀ رفیق ملکۀ محمدی)
در بخش دیگری از مطلب مورد بحث که سایت "بهپیش" لابد بهخاطر اهمیت این فراز آن را در بالای صفحهاش برجسته کرده است، میخوانیم: "حزب تودهٔ ایران شعار پیش به سوی تشکیل جبههٔ واحد ضد دیکتاتوری میدهد، اما بهعلت عملکرد سکتاریستی این حزب در گذشته، هیچ سازمان و حزبی بهجز حزب چپ حاضر به همکاری با آنها نیستند. اگر روزی این جبهه با حضور این دو حزب تشکیل شود، حزب توده باید سپاسگزار حزب چپ باشد چون حزب توده همه اتصالات همکاری خود با احزاب دیگر را سوزانده است."
البته نویسنده روشن نمیکند که "عملکرد سکتاریستی" حزب ما در گذشته چه بوده است، تا بتوان به آن جواب روشنی داد. از این شیوهٔ نادرست و برچسبزنی و کلیگویی در برخورد با حزب ما که بگذریم، در نقد اتهامی که به حزب ما زده شده است لازم است یادآوری کنیم که اندیشهٔ اتحاد عمل نیروهای مترقی و آزادیخواه و تشکیل جبههٔ واحد مبارزه از ابتکارهای حزب تودهٔ ایران در تاریخ معاصر میهن ماست. نمونههای موفق "تشکیل جبهه واحد ضد دیکتاتوری" در عرصههای گوناگون در دهههای اخیر، همگی به ابتکار حزب ما پدید آمدند. تشکیل "جبهه آزادی" در سال ۱۳۲۳ و تشکیل "جبهه مطبوعات ضد دیکتاتوری" در سال ۱۳۲۷ دو نمونه از این موارد است. پدیدهٔ جدایی میان نیروها در طیف گستردۀ نیروهای مترقی اپوزیسیون معضلی است که همهٔ نیروهای سیاسی جدی و آزادیخواه کشور باید به آن بپردازند و بهسهم خویش بکوشند تا بر این دشواریِ جدی غلبه کنند. برخوردهای ناسالم سیاسی، از جمله همین نمونهٔ منتشر شده در سایت "بهپیش"، در زمرهٔ علتهای به وجود آمدن یا استمرار این دشواریهاست، و این وضع فقط به حزب تودۀ ایران مربوط نیست. اینکه تا کنون جبههٔ متحدی از نیروهای شناختهشده و پرسابقه و دارای پایگاه اجتماعی در کشور برای مبارزه با رژیم ضد مردمی ولایت فقیه (چه با شرکت حزب تودۀ ایران و چه بدون شرکت آن) پدید نیامده است، نشانگر این واقعیت است که برخوردهایی فرقهگرایانه در درون جنبش آزادیخواهانه و چپ ایران همچنان وجود دارد و باید بر آنها غلبه کرد.
حزب تودۀ ایران معتقد بوده و است که نیروهای سیاسی، ضمن داشتن نظرها و دیدگاههای مختلف و داشتن حق انتقاد از برخی عملکردها و سیاستهای اتخاذ شده از سوی این یا آن نیرو، در عین حال میتوانند و باید بر پایهٔ پذیرش حداقلی از باورهای مردمی مشترک مثل اعتقاد به حقوق و آزادیهای دموکراتیک و منافع ملّی میهن، همراه با دیگر نیروها، سیاست "اتحاد و انتقاد" را در چارچوب جبههای واحد به پیش ببرند.
بر همین اساس بود که حزب ما در نشست کمیتۀ مرکزیاش در آذر ۱۳۷۲، سندی با عنوان: "منشور آزادی" منتشر کرد که در آن وسیعترین خواستهای جنبش مردمی میهن ما مندرج شده بود، از جمله: "استقرار آزادیهای فردی، سیاسی، اجتماعی، و حاکمیت ملی؛ تأمین حق بلامنازع شهروندان در تعیین و انتخابِ نوع و ترکیب حکومت مرکزی از طریق مراجعهٔ مستقیم به آرای عمومی؛ تأمین بدون قیدوشرط آزادی اندیشه، مذهب، بیان، و تشکل؛ تأمین بدون قیدوشرط آزادی مطبوعات، با هر دیدگاه فکری، فلسفی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی؛ تأمین بدون قیدوشرط آزادی احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی و صنفی با هر دیدگاه فکری، فلسفی، سیاسی یا مذهبی؛ تـأمـین بـرابـری حقـوق فـرهـنگی، اجتـمـاعـی و سیـاسـی زنان و مردان و از بـین بردن کلیهٔ قوانین محـدود کنندهٔ حـقـوق زنـان؛ تـأمـیـن حـقـوق مـلـی خلقهای ایـران در چارچوب ایران آزاد، مستقل، و دموکراتیک؛ تـأمـیـن بـدون قیدوشرط آزادی اقلیتهای مــذهـبـی از جمله زرتـشـتـیــان، مـسـیـحـیــان، کلـیـمـیــان، بهاییان، و دیگران؛ انـحـلال کلـیـهٔ ارگانهای تـفـتـیــش عـقــایــد، سرکوب و ترور در جامعه؛ جدایی کامل دین از حکومت؛ تأمین حاکمیت ملی ایران بر پایه استقرار روابط دوسـتـانـه، بـرابـر و عـادلانـه بـا تـمـامـی کشـورهـای مـنـطـقـه و ..." حزب ما با انتشار "منشور آزادی" از همهٔ سازمانهای مترقی و آزادیخواه کشور خواست که بیاییم بر محور این پایههای مشترک، که همداستانی نظری وسیعی پیرامون آنها وجود دارد، و بحث و مشورت بر سر آنها تا یافتن نقاط مشترک، امر تشکیل جبهه وسیع را بهپیش ببریم. جالب اینکه از آن تاریخ تا کنون شماری از سازمانهای سیاسی کشور ضمن نسخهبرداری از این پیشنهاد حزب ما، بهجای قبول بحث و گفتوگوی مسئولانه، انتشار دوبارۀ همین پیشنهاد را با انشایی متفاوت راه چاره دانستهاند. البته جای خوشحالی است که سازمانهای سیاسی دیگر نیز با همان پیشنهادهای حزب ما توافق نظر دارند، ولی پرهیز از همفکری و همکاری نیروهای سیاسی مترقی در همهٔ این سالهایی که از انتشار "منشور آزادی" میگذرد، اتفاقاً حاکی از "سوزاندن اتصالات همکاری با احزاب دیگر" و برخورد گروهگرایانه توسط نیروهای سیاسی دیگر است. این جدایی از جمله معضلهای جدّیای است که پیشِ روی جنبش مردمی ترقیخواه ایران قرار دارد و باید با جسارت و هوشیاری به مقابله با آن پرداخت و راه همکاری را گشود.
حزب تودۀ ایران در پیامش به نخستین کنگرۀ حزب چپ ایران (فدائیان خلق) از جمله مطرح کرد: "پیاممان را با موضوع مهم همکاری و اتحاد عمل نیروهای ملی و دموکراتیک آغاز کردیم و در پایان نیز مایلیم بر ضرورت اتحاد عمل وسیع نیروهای سیاسی ملی، چپ، و ترقیخواه در روند مبارزه در راه صلح، بر ضد دیکتاتوری حاکم، و با هدف یاری رسانی به تحقق گذار به حاکمیت ملی و دموکراتیک در کشور تأکید کنیم. توجه جدّی و مسئولانه به امر همکاری و اتحاد عمل سیاسی و مدنی برای تقویت نیروهای خواهان تحوّل بنیادین در کشور امری مبرم است."
کلیگویی و پراکندهگویی، برچسبزنی، تحریف واقعیت، و گمانهزنی نمیتواند به امر اتحاد نیروهای سیاسی مترقی کمک کند. ما ضمن استقبال از برخورد سالم نظری و به نقد کشیدن سیاستها و دیدگاههای این یا آن حزب یا سازمان سیاسی، از جمله حزب تودۀ ایران، امیدواریم که با گشودن راه به منظور تبادل نظر سالم و گام برداشتن در مسیر همکاریهای عملی، که نمونههای موفق آن در جنبشهای کشورهای دیگر پیش روی ماست، بتوان امر مهم پیشبُرد مبارزۀ مشترک بر ضد رژیم استبدادی ولایت فقیه با هدف گذار به حاکمیتی ملی و دموکراتیک در ایران را تحکیم و تقویت کرد.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۰۸۳، دوشنبه ۱۴ مرداد ماه ۱۳۹۸
----------------------
دیدگاهها
به نظرمن خیلی روی انتقاد…
به نظرمن خیلی روی انتقاد حساس هستیدهرچندآن مقاله درست نبودولی حزب چپ این جرات راداشت که بی رحمانه ازخودانتقادکندوگذشته خودرادرپیش عموم مردم به نقدبکشدوبه این کارافتخارهم میکندوهمین صداقت نیزبه هرنیروی سیاسی اعتبارمیدهدباینکه امکان اتحادعمل بین این دوحزب بسیاراست اماهمیشه درانتقادبازاست دلیلی ندارد که عطف به ماسبق شودجواب مقاله رامیدادیدکفایت میکردگله ازانتقادهای قبل بی جا بود
افزودن دیدگاه جدید