مقدمه
در طول شهریور و مهرماه، جند گروه، سازمان و اتحاد سیاسی مخالف جمهوری اسلامی و مدافع دمکراسی و گذار به دمکراسی، در کشورهای مختلف، کنفرانس و کنگره برگزار کردند.
همبستگی جمهوری خواهان ایران، شورای مدیریت گذار (تازه تاسیس)، حزب دمکرات مشروطه - لیبرال دمکرات ، اتحاد جمهوری خواهان و برخی نیروهای مشابه.
محور اصلی گفت وشنود همه این نیروها و کنفرانسها، وضعیت سیاسی جامعه، شرایط و چگونگی گذار بوده است. آنچه در میان نیروهای جمهوری خواه برجسته بود، تلاش برای گسترش همکاری ها و ایجاد ائتلاف میان جمهوری خواهان بود. و انچه درمیان همه تشکلهای یاد شده محسوس بود، علیرغم برخی پرخاشگریها و برخورد افشاگرانه توسط بعضی از فعالان این تشکلها، فعالترشدن و راهجوئی برای برقراری گفت وشنود و فهم همدیگر درجهت رفع مشکلات در اه گدار بود.
من درطول سه دهه گذشته مقالات زیادی در باره ضرورت همکاری و اتحاد میان نیروهای آزادی خواه و دمکرا ت در راستای ایجاد رژیم دمکراتیک نوشته ام؛ از جمله در سال 1369 در یک مصاحبه با فرخ نگهدار گفتم: « رژیم اسلامی عامل اصلی اشاعه فرهنگ و سنن عقب مانده، مانع رشد و شکوفائی اندیشه و فرهنگ و فضای دمکراتیک و باز سیاسی است.»
نوشتم:«درشرایط کنونی از مهمترین وظایفی که که پیشروی احزاب، سازمانها و نیروهای ترقیخواه کشور قرار دارد، تلاش و همکاری در راه نوسازی افکار وفرهنگ جامعه درجهت اندیشه و فرهنگ دمکراتیک و آزادی، همکاری و اتحاد با هم حول فشار آوردن به رژیم درجهت تحقق آزادی های سیاسی، آزادی احزاب و انتخابات آزاد است.
تاکید کردم :«ازاین طریق است که نیروهای اپوزسیون رژیم می توانند به هدف خود که برکناری این رژیم و ایجاد یک رژیم دمکراتیک است برسند:» 1-
امروز می خواهم بازهم در باره همکاری و اتحاد بنویسم.
مهمترین رویکردها و اقدامات لازم درجهت گذار دمکراتیک به دمکراسی
1- به رسمیت شناختن استقلال فکری و برنامهای و سازمانی نیروهای مدافع آزادی و دمکراسی؛
2- رویکردِ خردمندانه و دمکراتیکِ نیروهای ملی-دمکراتیکِ (چپ و میانه و راست) متشکل و غیرمتشکل به همدیگر؛
3- گفت و شنود و هماندیشی برای فهم همدیگر، راه یابی برای همکاری و رفع مشکلات راه
4 - توجه و تاکید بر وجوه اشتراکات حول بنیانهای دمکراسی و گذار دمکراتیک و مسالمت آمیز به دمکراسی در عین حال نقد سیاستهای و رفتار و بیان شفاف و اشکار تفاوتها و اختلافات در سپهر عمومی.،
5- پرهیز از قطب سازی و ایجاد دو قطب متضاد میان طرفدران گذار دمکراتیک به دمکراسی
6- تلاش مسؤلانه و پیگیرانه فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای پایان دادن به پراکندگی و تفرقه میان نیروهای آزادیخواه، عدالتجو و دمکرات کشور درجهت سازمان یابی و متشکل شدن آنها در سازمانها واحزاب
7 – همکاریهای عملی حول اشتراکات در ر استای گذار دمکراتیک
8- تلاش برای پیوند با کنشگران جنبشهای مردمنهادِ (زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان و مدافعان حفط محیط زیست و صلح)؛
9- حمایت و پشتیبانی از خواسته های برحق و دمکراتیک جنبشهای مردمنهاد و کمک به سازمانیابی و ارتقای آنها؛
10- تلاش برای ایجاد امید، اعتماد، همبستگی و ارادهی ملی در جهت کاهش مخاطرات و هزینهها و تسهیل راه گذار دمکراتیک ومسالمت آمیز به دمکراسی.
- نظر به مصالح ملی و مردمی جامعه و کشورمان؛
- باتوجه به قواعد اساسی دمکراسی و پذیرش حق شهروندان و مردم برای بر قراری حاکمیت ملی - مردمی خود و اتنخاب شکل دولتِ مدرن دمکرات؛
- نظر به مبرمیتِ و اهمیت ایجاد امید، اعتماد، همبستگی و اراده ملی در راستای گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی.
لازم است موارد زیر مورد توجه طرفداران گذار دمکراتیک به دمکراسی قرار بگیرد.
1- لازم است سازمانها، احزاب و دیگر نیروهای جمهوریخواه سکولار - دمکرات، متشکلتر و منسجمتر شده و با حفظ هویت و استقلال سازمانی خود، ائتلافی فراگیرجمهوری خواهی تشکیل بدهند.
ائتلاف فراگیر جمهوریخواهی عرفی (سکولار)، فعالیت فکری و فرهنگی و سیاسی مشترک و متحد و انعکاس آن در سپهر عمومی و اذهان شهروندان و مردمان داخل و خارج کشورمان. این تلاشها میتوانند گام مهمی در جهت ایجاد امید، اعتماد و همبستگی و اراده ملی در راستای گذار به دمکراسی و جمهوریت سکولار دمکرات باشد،
2- نیروهای چپ طرفدار دمکراسی و گذار مسالمت آمیز و دمکراتیک به دمکراسی، لازم است تشکلی فراحزبی وفراگیر برای همکاری حول اشترکات برنامه ای و سیاسی خود تشکیل بدهند. نیروهای پراکنده چپ ایران، بیش از هرزمان و هر نیروی دیگر به تشکل یابی و حضور فعال فکر، فرهنگی و سیاسی دارند. درصورتیکه نیروهای چپ ایران در حالت پراکندگی و تفرقه واقعا موجود بمانند، روشن است که نخواهند توانست نقش جدی در پروسه گذار به دمکراسی داشته باشند. لازم است نیروهای چپ ایران، ایفا گر نقش مهمی در امید و اعتماد افرینی و ایجاد همبیستگی ملی باشد.
3. لازم است نیروهای سیاسی ملی - مذهبی، به پراکندگی خود پایان داده و حزب یا تشکل دمکراتیک مورد نظر خودرا تشکیل دهند. پراکندکی افراد طرفدار آزادی و دمکراسی از جمله نیروهای ملی مذهبی طرفدار آزادی، دمکراسی و جمهوری سکولار دمکرات، از آسیبهای فرایند ناتمام تشکل پذیری و حزبیت در جامعه ماست. لازم است این آسیب رفع و این پراکندگی پایان داده شود.
روشن است که این نیروها در صورت متشکل شدن، می توانند نقش موثری در تحقق استراتژی گذار به دمکراسی ایفا کنند.
4- نیروهای مشروطه خواه مخالفِ دخالتِ دولتهای خارجی در امر دولت سازی برای ایران، لازم است تکیف خود را با شاه پرستان و طرفداران دیکتاتوری رژیم سابق روشن سازند و حزب یا جبهه دمکراتیک مورد نظر خودرا تشکیل دهند( نه تشکل شاه محور ).
- متشکل تر شدن نیروهای چارگانه فوق و دیگر نیروهای مشابه و تشکیل ائتلاف فراگیر جمهوریخواهی و ائتلاف مشروطه خواهی و ورود به گفت وشنود و مذاکره با هم درجهت راه یابی برای همکاری حول گذار دمکراتیک و مسالمت آمیز، می تواند هزینه و خطرات را کاهش و راه را تسهیل کند.
موارد فوق گامهای ضرور، سنجیده و از الزاماتِ گذاربه دمکراسی و تحقق برقراری حاکمیت مردم و نظام سیاسی - اجتماعی دمکراتیک است.
تجربه نشان می دهد که نمی توان عده ای را دور خود جمع کرد و مدیریت گذار تشکیل داد و بر این گمان بود که هزاران فرد ذیصلاح و چندین وچند سازمان و اتحاد به مدیبریت ما خواهند پیوست. رویکردهای هژمونیک، فرد محور و عمودی به دیگر نیروهای سیاسی - حتی نیروهای هم جهت وهم سیاست - عاملِ مهم در ایجاد انشقاق و انشعاب ها در تشکلها واتحاد ها بوده است.
معمولا افرادی که خودرا محور و برفراز حزب، سازمان و اتحاد ها می دانند هر جا که نقش محوری در ایجادِ تشکلها و اتحاد پیدا می کنند ، آنها را دچار انشقاق می کنند.
واقعیت این است که ایجاد امید، اعتماد، همبستگی و اراده ملی، در گرو افکار،گفتار، رفتار، تلاش های عملی و مدیریت صادقانه، دمکراتیک و اعتماد برانگیز نیروهای سیاسی طرفدار آزادی و دمکراسی است.
لازمه تشکیل مدیریت امید آفرین و اعتماد برانگیز گذار به دمکراسی، به رویکرهای دمکراتیک و تعاملی به همدگیر و تنظیم قواعد دمکراتیک با هم برای مدیریت گذار است.
پیش بسوی ایجاد امید، اعتماد، همبستگی و اراده ملی در راه گذار به دمکراسی
دیدگاهها
آقای کوشا ی گرامی!سپاسگزارم…
آقای کوشا ی گرامی!
سپاسگزارم از نوشته مهربانانه شما.
من اگر بخواهم به آداب ایرانی وفادار بمانم به هچلی میافتم که دلخواه من نیست. چون نوشته شما مرا درگیر رقابت سیاسی خواهد کرد که نه کار من است و نه خواست من.
و اگر بخواهم به آداب ایرانی وفادار نمانم که بدتر خواهد شد، چون باید مهربانی نوشتاری شما را بی پاسخ بگذارم.
راه حل این میبود که شما هم به جای پرداختن به نوشته سرسری من به نوشته نویسنده مقاله می پرداختید.
اما حرف حرف می آورد. نوشته مجید حرف مرا آورد و حرف من حرف شما را. چشمم کور، حرف زدم حرف آورد، پس شیرجه میزنم به هچل.
در باره یک یک نکته هایی که نوشتهاید میتوان گفتگو کرد. من اما تنها به یک نکته در آن می پردازم.
جمهوریخواهی در ایران دو گونه بوده است. یک گونه آن جمهوریخواهی را از واقعیت جامعه و سیاست در ایران میگرفته است و پیشینه آن حتی به پیش از انقلاب مشروطیت میرسد و از بهمن سال پنجاه و هفت جمهوریدار می شود. آن جمهوریخواهی در برابر سلطنت بود و نه سلطنت طلبان. در برابر دستگاه کشورداری بود و دستگاه کشورداری دیگری پیش می نهاد، نه در برابر انسان ها. پیش از انقلاب پنجاه و هفت آرمانی بود، پس از آن رفتاری و کرداری بدون اینکه آرمان را وانهد. یعنی در رفتار و کردار بایستی از جمهوری نوپا، با همه کج و کولگی که داشت، دفاع میکرد و به سازندگی در آن می پرداخت. این جمهوریخواهی خودبنیاد بوده است. حالا به جای بسیار خطرناک گفتگو می رسم، از اینگونه جمهوریخواهان در میان مذهبیها و درون دستگاه حکومتی پس از انقلاب بهمن هم بسیار بوده است. البته که جمهوریسازی در ایران هنوز به پایان نرسیده است و هنوز جمهوری را در ایران میتوان بیشتر کرد.
گونه دیگر جمهوریخواهی اما واکنشی بوده است، واکنش به وجود نازنین سلطنت طلبان در بیرون مرزهای کشور. با انقراض سلطنت طلبان نازنین آنها هم منقرض می شوند. علت فروپاشی اینگونه گروهبندی های واکنشی که خود را جمهوریخواه نامیدند در این واقعیت نهفته است نه در خطای یک یک آدمهای آنها. خطا آن بود که نتوانستند به حسرت زندگانی زیسته سلطنت طلبان بی تاج و تخت با احترام انسانی بنگرند و به کار خویش پردازند، با اینکه حکومت در درون کشور اجازه کوچکترین برآمد به سلطنت طلبان نمی داد. برابر نهادن ولی عهد بی تاج و تخت با ولی فقیه فرمانده کل قوای نطامی و انتظامی بر پایه قانون نوشته کشوری، شاید مناسب بازی های فرحزای رسانههای زرد باشد، اما شایسته تعیین هویت خود را با آن نیست. این دسته که به جمهوریخواهی واکنشی پرداخت ناچار شده است دو مفهوم متفاوت جمهوری و دموکراسی را بیرنگ کرده و درهم ریزد تا خود را از چاله ای که به دست خویش کنده است به در آورد. نتیجه آن بیرنگ و درهم شدن هویت خود آنها شده است.
آقای کوشا ی گرامی! فرمول ها را بگذارید کنار. درسخوانده های دانشگاهی ایران و ایرانی توانایی نوشتن بهترین فرمول ها را دارند. باید دید فرمول نویسان گرامی با آن فرمول ها چه می کنند، و اگر فرمول ها را کنار گذارند توانایی یک گفتگوی ساده همه فهم در باره جمهوری و دموکراسی و تفاوت آن دو مفهوم را دارند یا نه. و مهمتر از آن، آیا دریافتهاند که دموکراسی در ایران در گرو رهایی زنان است. در ایران زن نماینده مجلس شد، وزیر هم شد، اما به رهایی نرسید. روند رهایی زنان در ایران از روزی آغاز شد که خانمی ایرانی در خیابانی در تهران پرچم ایدلوژی سیاسی را از سر برداشت و بر چوبی بیافراشت. پس از پرچم کاوه آهنگر، آن پرچمی دیگر است که میتوان آن را در موزه تاریخ مبارزات تاریخی مردمان ایران گذاشت و در برابر آن به احترام زانو زد. آینده زنان ایران از آن روز آغاز شد، و دموکراسی در ایران در گرو رهایی زنان است.
قابل توجه همه چپ های گرامی:
لنین: سوسیالیسم (در روسیه) یعنی الکتریفیکاسون.
هوشنگ: دموکراسی (در ایران) یعنی رهایی زنان.
آقای کوشا ی گرامی! یک فرمول تاریخی هم نوشتم تا خیال نکنید، زبانم لال زبانم لال، من آنتی فرمول هستم. قربانت گردم، دیگر مرا به هچل نیانداز. برای شما عمر دراز و شادی زندگانی آرزو دارم.
هوشنگ
دوست نادیده ام هوشنگ گرامی…
دوست نادیده ام هوشنگ گرامی سلام ، گفتنی ها بسیار ست .چند روز پیش نگارنده با رفیق قدیمی ام تلفنی صحبت میکردیم و در همین زمینه ها و تحمل یک دیگر که یک مرتبه این شعر وارد گفتگو شد :
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف ست
با دوستان مروّت با دشمنان مدارا
آری صحبت از حافظ ست ، نه روحانیون مرتجع و نه ملی مذهبی ها ، نه خرافات ، فقه و شرع ، نه تاسوعا و عاشورا ...
این یک نمونه از «رهنمود» های دنیای و آخرت ست که راحت مورد استفاده ی
نه فقط عوام بلکه فرهنگ دوستان و اهل شعر و ادبیات قرار میگیرد . موضوع شرائط زمان و مکان سرودن شعر را نیز درنظر میگیریم ولی تاثیر قرنهای این چنین پند ها را که همسو با اهداف «واعظان» بوده است را چه میشود کرد . آیا میشود بر این قبیل اشعار نقد نوشت ؟ بگذریم...
در 25 اردبهشت 1382 / 15 مه 2003 بعداز اینکه اصلاح طلبان حکومتی ناکار آمدی خود را در مقابل حکومت ولایت فقیه نشان دادند ، اتحاد جمهریخواهان با منشور 10 ماده ای اعلام موجودیت کرد که خیلی سریع بیش از 1000 نفر از نحله های مختلف فکری آن منشور را امضا کردند.
در ماده اول این منشور آمدو هنوز در سایت اتحاد جمهریخواهان در دسترس ست :
١ ـ مناسبترين شکل تحقق مردم سالاری در ايران نظام جـمهوری پارلمانی بر اساس تفکيک قوای سه گانه و تضمين حقوق و آزاديهای فردی و اجتماعی مندرج دراعلاميه جهانی حقوق بشر و ميثاقهای ضميمه آن است. اصل تناوب قدرت و انتخابی بودن سران کشور و دولت، هرگونه ادعای امتياز موروثی ، دينی و مسلکی را در امر حکومت بی اعتبار میسازد.(پایان نقل قول )
همایش هائی برگزار شد .ولی بتدریج و علیرغم تاکید و تصریح منشور بر ضعف ها و تعلل های اصلاح طلبان حکومتی و انتخابات های مهندسی شده و غیر دموکراتیک
بعضی از مسئولان اتحاد جمهوریخواهان بر خلاف منشور 10 ماده ای ، راه خود را در درون و برون این تشکیلات جدید در حمایت از حکومت و اصلاح طلبان حکومتی ادامه دادند و باعث بروز اختلافات شدیدی بین رهبران اتحاد جمهریخواهان گردید که منجر به انشعاب و تشکیل انواع و اقسام تشکل های جمهوری خواهی گردید.
نگارنده معتقد ست که کار کسانی که بر خلاف منشور اتحاد جمهوریخواهان ایران به حمایت ، تبلیغ و ترویج برای اصلاح طلبان حکومتی و غیر مستقیم به نفع حکومت کار کردند نادرست بود و کاش دوستانی که جدا شدند می ماندند و برای دفاع از اجزا و پیگیری منشور پافشاری میکردند. یک روز بالاخره باید مسئله صبر و تحمل یکدیگر را یاد بگیریم و به آن پای بند شویم انشعابات هیچوقت برای هیچ جنبشی «مفید» نبوده است .
دوست عزیز ، هنوز منشور اتحادجمهوریخواهان در مجموع درست ترین پیشنهاد برای
ایران است که قانون اساسی ایران آینده را به جمهوری پارلمانی محول می کند.
ما نمی دانیم در پارلمان واقعی آینده و مشارکت نمایندگان مردم چه ترکیبی و با چه خواسته ها و آماج ها روبرو خواهیم شد و تعادل نیروها چگونه خواهد بود.
متاسفانه بی توجهی به این مهم و نقش برجسته ی زنان و جوانان در انتخابات تا کنونی سبب گردید بعضی از جمهوری خواهان بجای پافشاری بر نقش استراتژیک مشارکت اکثریتی مردم در انتخابات برای جمهوری پارلمانی به پافشاری برای تشکیل این یا آن نوع جمهوری خاص تقسیم گردید و عملا نقش مردم و قانون اساسی جدید را نادیده گرفتند .
مثلا بخشی از نیروهای جمهوری خواه بر جمهوری لائیک و دموکرات تاکید می کند.
آقای مجید عبدالرحیم پور در این مقاله به تلاش های دیگر جمهوری خواهان که اخیرا در نقاط مختلف جهان همایش و کنفرانس داشتند اشاره کرده اند.
علاه بر اینها مجاهدین خلق نوع دیگری از جمهوری را در سر دارد. چپ های انقلابی از جمهوری سوسیالیستی کمتر را قبول ندارند.
این همه نیروی های جمهوریخواه چگونه قبل از انتخابات و تشکیل یک پارلمان نسبتا درست و حسابی و تدوین قانون اساسی بر سر هیچ ، چنین متّه به خشخاش می گذارند.
نگارنده در مورد قانون اساسی سکولار و لائیک با هیچیک از دوستان جمهوریخواه زاویه ندارد و قلبا میخواهد که در باره اهمیت این موضوع «بینهایت » کار شود و از همه چیز مهم تر است. تا مردم در زمان انتخابات در رای دادن به نمایندگان خود با تعمق و وسواس بیشتر رای دهند. تازه اول کار است. دلیلی ندارد که وقایع بعداز انقلاب مشروطه و بعداز انقلا بهمن 57 با دخالت روحانیون و نیروهای مذهبی در تدوین قانون اساسی به صفر برسد .افکار سنتی و دوجهانی حالا حالا ها گریبانگیر مردم ماست .باید کار کرد و فرهنگ ورزان در این زمینه نقش والائی خواهند داشت.
اگر جمهوریخواهان با حفظ مواضع و ارمانهای شریف خود حول جمهوری پارلمانی به توافق برسند بر اساس تمام شواهد موجود بزرگترین تشکیلات مترقی امروز ایران خواهند شد که بدون تردید طرفداران سلطنت مشروطه و مجاهدین خلق نیز بخودشان خواهند آمد ولی امروز با گروههای مختلف با اهداف بسیار متواتر روبر هستیم.حکومت ولایت مطلقه فقیه بیش از همه از این تشتت برای بقای خود سود میبرد..
به امید غلبه تمام جمهوریخواهان بر نقش پارلمانی جمهوریخواهی و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش.
لطفا توضیح دهید مشروطه خواهی…
لطفا توضیح دهید مشروطه خواهی "نه شاه محور" چیست و تبلور عینی آنها کدام نیروهاهستند و کدام نیروهای اجتماعی را نمایندگی می کنند؟
مجید جان!من از روزی که تو را…
مجید جان!
من از روزی که تو را ندیده ام، هیچ اطلاعی از تو و دیدگاههایت ندارم. اما امروز روز خوبی بود. خانمها به ورزشگاه رفته بودند و دماغ من چاق بود. میخواستم ببینم در باره این روز چه گفته می شود. ناگهان به این نوشته تو برخوردم. هم شاد شدم که به کاری که همواره به آن علاقه داشتهای پرداخته ای و هم نوشته ات را خواندم. پس من با دیدگاههای تو کاری ندارم.
اما نوشته ات بچه خوبانه است، یعنی مانند یک بچه خوب خواستهای همه را از خود راضی بکنی. البته که بچه خوب خوب است، اما نه در سیاست. جامعه، هنر و همه آنچه تو مردم نهاد نامیده ای بهترین جا برای بچه خوبی است. نتیجه چه می شود؟
هرگز نمیتوان پادشاهی خواهی و جمهوری خواهی را در سیاست زیر یک سقف درآورد. توجه بفرما خواهش می کنم، در سیاست.
به جز سیاست در همه جا جمهوریخواهان و پادشاهی خواهان میتوانند و باید هم در کنار هم و دوشادوش هم کار و فعالیت بکنند. و امروزه رشد سیاسی جامعه سیاسی ایران به جایی رسیده است که به چنین تفکیک هایی بپردازد. یعنی توانایی تفکیک کار در آنچه تو مردم نهاد نامیده ای و فعالیت سیاسی. امروزه در میان ایرانیان حتی ژورنالیسم سیاسی را هم میتوان از سیاستمداری تفکیک کرد چون وظیفه های اجتماعی جداگانه دارند. تنها در سیاست است که جموریخواهی و پادشاهی خواهی زیر یک سقف نمی آید. جمهوریخواهی که ترویج و تبلیغ سیاسی جمهوریخواهانه نمیکند دیگر چه جمهوریخواهی میتواند باشد! و اگر چنان کند که نمیتواند بچه خوب برای پادشاهی خواهان باشد.
ملی مذهبیها چرا باید حزب جداگانه خود را داشته باشند؟ مگر حزب سیاسی جای تبلیغ مذهبی است؟ مگر میخواهند از سیاستمدار مبلغ مذهبی بتراشند، هنوز هم؟ ملی مذهبیهایی که جمهوریخواهند جایشان میان جمهوریخواهان است، نقطه سر خط.
میدانی چرا جمهورخواهان ملی مذهبیها را میان خود راه نمی دهند؟ سربسته بگویم چون آنها مراسم مذهبی شان را از فعالیت سیاسی جدا نمی کنند. و کسی که نتواند چنین تفکیکی بکند هرگز نمیتواند خدمتگزار دموکراسی باشد.
اما سربسته بگویم جمهوریخواهان هم نمیدانند با تاسوعا و عاشورا چه باید بکنند که ایرانی هم هست، تا چه رسد به روزه داری که معلوم نیست عجمی است یا عربی است. سیاستمداری که تکلیفش را با تاسوعا و عاشورا روشن نکرده باشد بهتر است در ممالک محروسه ایران فکر سیاستمداری را از سر بیرون کند. و البته که چراغ برق را حیدراموغلو به آرامگاه امام هشتم شیعیان برد، همانی که گتمیشدی خویا، خویلولارا گارار گویا، یتیملرین گارنی دویا.
اینکه میبینی کسانی خود را جمهوریخواه می نامند و در فتوحات خود با پادشاهی خواهان زیر یک سقف سیاسی درمیآیند محصول گذشتهای است که توانایی تفکیک در جامعه و سیاست را نداشت و آنها هم در گذشته سپری شده درجا میزنند.
هوشنگ
افزودن دیدگاه جدید