توضیح درگیری یمن به مثابه جنگ نیابتی سعودی و ایران ، ساده لوحانه و گمراه کننده است. در واقع این درگیری، پیچیده و چند جانبه است. همچنین در اساس، این در گیری، عمدتاً منشا داخلی دارد. کمپین دولتی در راه بدخبر دادن و گمراه کردن جهان خارج به بی اطلاعی در مورد این درگیری را، در مورد این کشور کوچک، که دیگر اهمیتی هم ندارد، پیچیده تر کرده است.
درحالی که جرقه اولیه (این جنگ) از بهار عربی و موج ضد انفلابی ای که پس از آن آمد، برمیخیزد، فاکتورهایی که به جنگ سوخت میدهند عناصر باقی مانده از مناقشات خاتمه نیافته گذشته هستند. علاوه بر آن، هچنان که در مورد بسیاری معضلاتی که ادامه دارند، انشعابات و افتراقهایی ، تغییر موضع و دسته بندیهائی، در هر دو طرف مناقشه به وقوع پیوسته اند. بر رسی بازیگران اصلی میتواند به فهم ابعاد مناقشه و نحوه تحولات آتی کمک کند.
عربستان سعودی و امارات، با پشتیبانی موسسات نظامی، اطلاعاتی و صنعتی امریکا، انگلیس و فرانسه، در راس ائتلاقی از کشورهای حاشیه ای عرب هستند که به این اقدام پرداختند. به نظر میرسد که شکست عبدالربوح منصور هادی ( که در آن موقع معاون رئیس جمهور بود و بعدا رئیس جمهورشد) انگیزه اولیه دخالت اعراب در یمن بود. او مورد علاقه شورای همکاری خلیج بود. برای آنها، او السیسی (مصر) بود بدون داشتن واسطه ای همانند المرصی. به نظر میرسد که فایده ثانوی این حمله، ارتقای مقام و منزلت نظامی پرنس محمد بن سلمان بود که در آن زمان در خارج بارگاه پدرش کم شناخته شده بود.
در جبهه مقابل ،حوثی ها در ابتدا به روسها، به مثابه دشمن امریکائیها ، برای کمک روی آوردند اما کمکی نیافتند و بنابراین سپس به ایرانیها به مثابه دشمن سعودیها، روی کردند. در حالی که کمک ایرانیها وجود داشت، این کمک بسیار محدود - بسیار کمتر از آنچه که گفته میشد - و برای منافع خود (منافع ایران - خودیاور) بود. معذلک، همپای روشن شدن هزینه این اقدامات برای سعودیها، برای خراب کردن وجهه سعودیها و محدودکردن درگیری سعودی در سوریه (که در منطقه برای ایران اهمیت بیشتری داشت) این کمکها رشد کرده اند.
در ارتفاعات شمالی، زیدیهای مذهبی درتشکیلات انصارالله هستند که تحت رهبری خاندان حوثی تبار آل شریف به سر میبرند. خاندان آل شریف خواستار رفع تضییقات تبعیضیانه هستند که در دهه 60 میلادی توسط "جمهوری" به آریستوکراسی آل شریف تحمیل شد. در همان حال، جنبش انصارالله خواستار به قدرت رسیدن شمال در جامعه عمدتاً کشاورزی زیدی هستند.
در دوران "جمهوری"، آل شریفها مقدار زیادی از نفوذ خود را از دست دادند، خانواده سنی مذهب شفائیهای جنوب نفع بردند و در سالهای دهه 90 زمانی که سعودیها به تبلیغ سَلَفیسم پرداختند، آل شریفها خود را در محاصره میدیدند.
علاوه بر این تنش مذهبی، گرایش کم رنگتر خاندان بکیل بود که یکی از دو قبیله عمده زیدی هستند. خاندان بکیل که بیشتر سلطنت طلب بودند احساس میکردند در جنگ داخلی سالهای 60 به قبیله جمهوری خواه هشید باخته اند.
بهار عرب انشقاقات درونی رژیم هشید را بر ملا کرد. در آن زمان هشیدها در رهبری غالب بودند. پرزیدنت علی عبدالله صالح برای تبدیل جمهوری به جمهوری موروثی کوشید و به این ترتیب عهدهائی را شکست که در به قدرت رسیدن او سهم داشتند. حزب "کنگره سراسری خلق"، که هرگز حزبی ایده ئولوژیک نبود دچار انشعابات فراکسیونی شد.علیرغم اینکه حوثیها شش بار علیه عبدالله صالح جنگیده بودند، آنها با فراکسیون صالح متحد شدند. اتحاد آنها علیه هادی المنصور و ده برادر خانواده الاحمر بود که شیخهای عمده هشید بودند و در همان حال رهبر الاصلاح، موئتلف شاخه یمنی اخوان المسلمین بودند. خانواده الاحمر در سال 2011 کوشیده بودند که خودشان صنعا را تصرف کنند. اما جنگ آنها به جائی نرسید و به همراهی آنان با هادی انجامید.
با اینکه فراکسیون حزب کنگره خلق کاملا متحد حوثیها نبودند و مخصوصاً علیرغم اینکه حوثیها علی عبدالله صالح را کشتند، بسیاری از خانواده شان در حملا هوائی سعودی کشته شده بودند و آنها در پی انتقام گرفتن بودند. همچنین انها به حوثیها به مثابه " کمترین بد" نگاه میکردند که شانس به قدرت رسیدن دوباره را به آنها میداد. ائتلاف سعودی کوشیده که این فراکسیون را از حوثیها جدا کند ولی تا کنون به جائی نرسیده است.
در جنوب یمن، گروههای محافظه کارضد حوثی ، تجزیه طلبان جنوبی ( گروه جی پی سی – عدن و دیگران) با هادی (که در فوریه به مقام ریاست جمهور انتخاب شده بود) همراه شدند. اما هادی در خارج از سرزمین خود در آبیان چندان هوادارانی ندارد.
هادی در اردوی بازنده "وقایع" 1986 – جنگ داخلی کوتاه مدتی در جمهوری دموکراتیک خلق یمن بود. در جنگ داخلی 1994 فراکسیون او ، "زمره"، همراه شمالیها علیه تجزیه طلبان جنوب جنگیده بود. هسته مرکزی "حراک" از همین جنوبیها تشکیل میشد که در 15 سال آتیه از فتوحات شمال و "مستعمره کردن" جنوب سخت خشمگین شدند.
علاوه بر هواداران هادی جهادیستهای دوره گردی مثل "القاعده در شبه جزیره عرب" و "دولت اسلامی" به همین سرزمین خشک و قبایل غفلت شده جنوب پناه بردند.
به خاطر پولهای بی حساب و کمکهای مادی دیگری که به آنها میشد، این بازیگران جدید از امکانات کافی برخوردار شدند که بتوانند علیه حوثیها قد علم کنند. پر سر و صداترین آنها، " شورای موقت جنوب" است که از پشتیبانی امارات برخوردار است. همچنین، امارات چند نیروی کمابیش مستقل دیگر را در جنوب با پشتیبانی مالی و تعلیمات (جنگی) به راه انداخته که "کمربندهای امنیتی" به وجود بیاورد.
همچنین، قبایل سنی مذهب "تهامه" با دست و دلبازهای ائتلاف (سعودی و امارات) ، برای اولین بار پس از اینکه سیف الاسلام احمد در 1929/1928 قدرت آنها را در هم شکسته بود، موفق به بسیج نیرو شدند. و بالأخره، بسیاری از سلفیست ها موضع سکوت را کنار گذاشته و در سیاست و جنگ ، مخصوصا جنگ در حول و حوش تائز، در گیر شدند. آنها بخش بزرگی از بریگاد "امالیگی (غولها) را تشکیل میدهند که در حمله به شمال از طریق تهامه به سمت حدیدا ، و همچنین درحمله به سعدا از خاک عربستان سعودی، به کار گرفته شدند.
بالأخره، باید از "مهری"ها نام برد که برای مدتهای طولانی از قدرت نرم عمانیها بهره میبردند، اکنون شاهد تصرف سرزمینشان ، اول به وسیله امارات و سپس سعودی شدند. شایعه ای به نارضایتی آنها دامن زد ه است که سعودی ها می خواهند مدرسه (مذهبی) ای در مهرا به راه بیاندازند و کریدوری از سرزمین سعودی به اقیانوس هند ایجاد کرده و مهری ها را از بقیه یمن بیرون کنند.
پس از حمله به تأسیسات نفتی سعودی ها در 14 سپتامبر، که حوثیها مدعی به اجرایش شده اند، صحبتی از آتش بس شده است. به احتمالی، قبل از هرگونه آتش بس، فراکسیونهای گوناگون به آخرین حمله میپردازند که دستشان را در مذاکرات بعدی تقویت کنند. به احتمال زیاد، کنفرانس (مذاکره برای آتش بس) چند "طرف" خواهد داشت: هادی، حوثی ها، جی پی سی صنعا، اس تی سی، حراک، جی پی سی عدن، و شاید تهامیها و هدهرامیها. علیرغم نارضایتی "ائتلاف ، الاصلاح و سلفیستها هم شاید یک کرسی میز مذاکره را به دست آورند.
نتیجه نهائی، میتواند فدراسیونی شامل هفت منطقه باشد ، جنوب غربی، جنوب شرقی، ارتفاعات جنوبی،تهامه، ارتفاعات شمالی،سرزمین جنوبی و ناحیه مرکزی، که هر کدام یک عضو در شورای ریاست جمهور داشته باشند.
اینکه چنین سرانجامی خواهد توانست به صلحی درازمدت بیانجامد یا نه، موضوع دیگریست.
--------------------------
*جیمز اسپنسر یک فرمانده باز نشسته ارتش بریتانیاست که کارشناس مناقشات "کم شدت" است. وی یک تحلیل گر مستقل استراتژی ، امنیت و تجارت در خاورمیانه و شمال افریقاست که در مورد یمن تخصص دارد.
https://lobelog.com/politics-by-other-means-yemeni-style/
دیدگاهها
آنقدرتوی…
آنقدرتوی سرهمدیگرمیزنندوآنقدرهمدیگررامیکشندتاهمه به این نتیجه برسندکه انسانیت بالاترازایل وقبیله یاحمایت فلان کشوراست یک خبرنگارازیکی ازفرماندهان امریکا درزمان اشغال داعش پرسید شما که میدانیدداعش اشتباه است چراعلیه آن موضع نمی گیرید فرمانده گفت ما میدانیم ولی مردم هم میدانند اگرمیدانندچرادرمقابلش نمی ایستند
افزودن دیدگاه جدید