رفتن به محتوای اصلی

همیشه زخمی تازه بر تن دارم!

همیشه زخمی تازه بر تن دارم!

فوجی کبوتر سفید با بالهای سوخته
بال زدند و...
در آسمانِ سیاهِ غمزده
با انبوهِ آتش و خاکستر
فرو نشستند

در زمینی که هماره ،
به ماتم عزیزانش می نشیند .

زخمی تازه ،
در کنار زخمهای بیشمارم
سر باز می کند ،

نمک می پاشد
آنکه می گوید،
زخمهایم کهنه می شوند و ...
التیام می یابند.

با دستان خسته و فرو مانده
بال می زنم،
در شبِ غمین میهنم
که اندوهش رهایم
نمی کند.

ترانه های دست هایت را بخوان
و باز بخوان ،
شاید دوباره قلبم باز شود، -
در مشت های گره کرده ،

رحمان

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید