رفتن به محتوای اصلی

تاریخ شگفت انگیز نئولیبرالیسم- بخش چهارم

تاریخ شگفت انگیز نئولیبرالیسم- بخش چهارم

تاریخ معنوی نئولیبرالیسم چه می گوید – ادامه
کار هایک اتریشی، اگرچه پیوندهای روشنی را با اُردولیبرالیسم نشان می دهد، اما از توشه و پیشینۀ دیگری برخوردار است. هایک از همان سالهای 30 قرن گذشته تیرهای خود را خاصه علیه برنامه ریزی مرکزی نشانه گرفت. کار او اساساً حول این ایده می گردد که مکانیسم بازار به یک نظم خودبخودی و خودجوش می انجامد. از آنجا که تمام اطلاعات و خواسته های طرفهای بازار در خود بازار بروز می یابد و پردازش می شود، نظم بازار همواره نسبت به هر شکلی از نظم اقتصادی برنامه ریزی شده دست بالا را خواهد داشت. او اولین بار این ایده را در سال 1937، در کتاب اقتصاد و دانش به میان آورد. در جریان جنگ جهانی دوم، زمانی که تمایل به برنامه ریزی مرکزی را در بریتانیا دید، به نوشتن کتابی عمومی در بارۀ خطرات برنامه ریزی مرکزی دست زد؛ کتابی که در سال 1944 با عنوان راه بندگی انتشار یافت. هایک در این کتاب ادعا می کند که هر شکلی از برنامه ریزی به طریق بی بازگشتی به از دست دادن گام به گام آزادی می انجامد و سرانجام جامعه را به استبداد و توتالیتاریسم خواهد کشاند. بازار یگانه بدیل در برابر برنامه ریزی است که نقش دولت در قبال آن باید منحصر به تضمین حقوقی رقابت و آزادی فردی باشد. چنان که دیده می شود، موضع هایک علیه دولت مثلاً از موضع بسیاری از اُردولیبرالیستها رادیکالتر است.

راه بندگی بلافاصلۀ پس از انتشار در جای پرفروشترین کتاب قرار گرفت و هایک را به شهرت جهانی رساند، و همچنین راه او را به امریکا گشود. او در امریکا در تماس با اقتصاددانان شیکاگو قرار گرفت و در سال 1950 در همین جا بود که نزد کمیتۀ اندیشه های اجتماعی(1) صاحب کرسی شد. جالب است بدانیم که این مؤسسه یک بخش شناخته شده برای اقتصاد دارد، اما هایک کرسی اش را از بخش دیگری گرفت.

از زمره کسانی که هایک در شیکاگو ملاقات کرد، یکی هم روبرت لاناو (Robert Lahnow)، نمایندۀ صندوق ولکر (Volker Fund) بود. این صندوق سرانجام به یکی از منابع اصلی ای تبدیل شد که نخستین گردهمائی انجمن مون پلری را مورد حمایت مالی قرار داد. هایک از همان زمان سمینار والتر لیپمن در سال 1938 به فکر تأسیس انجمنی بین المللی از روشنفکران برای تبادل نظر در بارۀ آیندۀ لیبرالیسم افتاده بود و در سال 1947 بود که سرانجام این فکر تحقق یافت و کسان مورد نظر در دهکدۀ کوهستانی و مرکز همایش مون پلری گرد هم آمدند. غیر از هایک، از اتریش کارل پوپر و لودویگ فون میسس، از آلمان اوکن و روپکه اردولیبرال، از مدرسۀ اقتصاد لندن لیونل رابینز و از شیکاگو فرانک نایت، آرون دیرکتور، فریتز ماچلوپ، میلتون فریدمن و جرج استیگلر در این گردهمائی شرکت داشتند. اولین گردهمائی مشخصاً مصروف تعیین اهداف انجمن شد. شرکت کنندگان از سوسیالیسم و تمایل آن به توتالیتاریسم اعلام برائت و بیزاری کردند، و در برابر آن باور به لیبرالیسم بازار را که "همچون ایده آل لیبرالیستی نوین آنان" عمل خواهد کرد، ستودند. انجمن مون پلری تا همین امروز هم پابرجاست و هدف خود را "ارائۀ احکام روشنفکری به امید تقویت مبانی نظری و واقعیت جامعۀ آزاد، و مطالعۀ کارکرد، فضائل و کاستیهای سیستمهای اقتصادی بازاربنیاد" اعلام کرده است.

اگرچه مون پلری انجمنی از همنظران بود، بورگین در شرح خود از تاریخ نئولیبرالیسم نشان می دهد که در درون آن اختلاف نظرات قابل توجهی نیز وجود داشته است. بسیاری از این اختلاف نظرات را می توان به یک سؤال تقلیل داد: چگونه و تا کجا می توان لیبرالیسم ملهم از بازار هایک را با منافع و ارزشهای اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و مذهبی آشتی داد، و مناسبات این لیبرالیسم با دموکراسی چه خواهد بود؟ خاصه اُردولیبرالهائی چون روپکه، و نیز اعضای محافظه کارتر انجمن مثل مایکل اوکسهوت، لیبرالیسم بازار را بخشی از یک چشم انداز سنتگرا ارزیابی می کردند. اما همچنان که در کتاب راه بندگی تصریح شده است، به نظر هایک هر شکلی از یک نرم یا تصمیم سیاسی که به نحوی از انحاء به سیاقی مرکزگرا وضع شده باشد، و از نظم خودبخودی افراد آزاد تبعیت نکند، سرانجام به ناسازگاری با لیبرالیسم خواهد انجامید. همچنین، اگرچه در انجمن مون پلری وجود رابطۀ مثبتی بین لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی به طور کلی تأئید می شد – زیرا بازار حوضچه پرورش خوبی برای آزادی است – اما هم هایک و هم دیگران در این باره که دموکراسی نیز می تواند به سادگی می به ناآزادیهای اقتصادی و دیگر ناآزادیها روی آورد، نگران بسیاری وجود داشت.

این اختلاف نظرات برای تکامل بعدی انجمن مون پلری در سالهای 50 قرن گذشته جنبۀ تعیین کننده یافتند و درعین حال شاخصی برای تکامل گستردۀ نئولیبرالیسم اند. در آن دوره مرکز ثقل از یک دیالوگ "فرااقیانوسی" (transatlantic) وسیع در بارۀ لیبرالیسم تدریجاً به بحثی تقریباً محدود به اقتصاد منتقل شد. این انتقال تحت سیطرۀ اعضای آمریکائی انجمن پیش رفت و در انتقال رهبری از هایک به فریدمن تجسد یافت. در پایان سالهای پنجاه، با کشیده شدن بیشتر و بیشتر هایک به پشت صحنه، انجمن مون پلری بخش بزرگی از آتش خود را از دست داد، گرایش محافظه کار تر فرقۀ خود را در امریکا استوار کرد و اقتصاددانان مکتب شیکاگو به یک شکل کلاسیک تر لیبرالیسم لسه فر رجعت کردند.

*(1) کمیته ای در دانشگاه شیکاگو که عهده دار صدور مدرک دکترا است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید