یک - رواج چهل سالهی تزویر و اختناق در ساختار حکومت جمهوری اسلامی، یک بیاعتمادی عمومی نسبت به گفتهها و کردههای سران حکومت ایجاد کرده است. حتی در سادهترین مسائل، نظیر اخبار هواشناسی یا آمارهای اقتصادی، مردم به صورت پیشفرض، ادعاهای حکومتیان را دروغ تلقی میکنند. به طور ویژه، پس از ظهور و گسترش امکانات فضای مجازی، این بیاعتمادی نسبت جمهوری اسلامی افزایش پیدا کرد. اگر در سالهای دههی شصت، چماقداران حکومت میتوانستند پخش کنندگان نشریهی کار و مجاهد را زندانی و شکنجه و اعدام کنند و در دههی هفتاد میشد با حکم یک بازجو روزنامههای یاس نو و سلام و مجلهی نقد نو را تعطیل کرد، و با این روشها دسترسی مردم به دادههای مستقل را محدود کرد، فضای مجازی، سپهری اطلاعاتی به وجود آورد که عموم مردم به شکل سادهتری به اخبار و اطلاعات نسبتاً مستقل دسترسی پیدا کنند.
جمهوری اسلامی علناً در مورد میزان شیوع کرونا دروغ میگوید. اما مهمتر از این دروغ این است که مردم «میدانند» سران حکومت در حال دروغ گفتن هستند. علی ربیعی، برادر عباد سابق، یک چهرهی فوق امنیتی در تاریخ جمهوری اسلامی است. حالا برادر عباد مسئول مدیریت بحران کرونا شده است و این یعنی جمهوری اسلامی کرونا را نه یک بحران بهداشتی و مرتبط با سلامتی، که یک بحران سیاسی-امنیتی تلقی میکند که راه عبور از آن را نه در حفاظت از جان مردم، که در انسداد مجاری اطلاعرسانی در مورد بیماری و گستردگی بحران میجوید.
دو - مدینهی فاضلهی حامیان «اقتصاد آزاد»، همین آشفتگی عمومی در زمینهی تهیهی ماسک و مواد ضد عفونی کننده است. نئولیرالیسم، یا به بیان دقیقتر «بنیادگرایی سرمایه» دولت را مکلف به رفع احتیاجات مردم نمیداند. بنابراین اگر مردم به ماسک و مواد ضد عفونی کننده نیاز دارند، مشکل خودشان است، و به فراخور توان مالی و موقعیت طبقاتیشان یا پول دارند و این ابزارهای ابتدایی بهداشتی را تهیه میکنند، و یا ندارند و با کابوس مرگ سر میکنند. ساختار دولتی و اقتصادی چین، ایدهآل و خالی از اشکال نیست. اما مردم در فضای مجازی، به شکلی کاملاً ساده، این دو مدل حکومتی را با هم قیاس کردند. مدل چین که در عرض ده روز بیمارستان میسازد و وسایل پیشگیری از بیماری را در اختیار عموم مردم قرار میدهد و به صورت رایگان آنها را معاینه و بستری و درمان میکند، و مدل اقتصاد آزاد در ایران، که حتی برای خرید یک ماسک ساده هم قانون جنگل اجرا میشود! صرف نظر از نامها و عنوانها، انتخاب اساسی در آیندهی سیاسی ایران نیز حول همین دو الگو خواهد بود. الگویی که دولت را مکلف و موظف به رفع نیازهای اولیهی زندگی مردم میداند، و الگویی که دولت در آن صرفاً یک نهاد محق، برای اعمال قوهی قهریه است و نیازهای مردم را خودشان باید در جنگل بازار آزاد رفع کنند.
سه - اقتصاد آزاد جمهوری اسلامی، به سبب ماهیت ارتجاعی و مدیریت فشل دولت، یک سر و گردن خوفناکتر از نسخههای میلتون فریدمن و حاکمیت پینوشه است! فرض کنید یک اقتصاد آزاد متعارف در ایران حاکم بود. با توجه به شیوع ویروس کرونا در چین، و ارتباط مستمر ایران و چین، حدس اینکه این ویروس دیر یا زود به ایران میرسد کار دشواری نبود. در نتیجه میشد فهمید که تولید انبوه ماسک و مواد ضد عفونی کننده، و فروش آن با قیمتهای بالاتر از قبل، سود خوبی نسیب سرمایهدار خواهد کرد. در واقع سرمایهداران میتوانستند از این بیماری و فلاکت سواستفاده کنند و از رنج مردم، سود ببرند!
اما رفتار امنیتی دولت حسن روحانی در جلوگیری از بازتاب خبر ورود ویروس به کشور، و خط و نشان کشیدنهای امنیتی برای جلوگیری از افزایش التهاب اجتماعی، تا پیش از انتخاب دوم اسفند، موجب شد تا تولید و واردات مضاعفی در این اقلام ضروری انجام نشود و مدل بازار آزاد، بسیار بیرحمانهتر از مدلهای متعارف آن، از وضعیت پیش آمده سودجویی و ارتزاق کند.
چهار - خصوصیسازیها، بیکارسازی گسترده، ماجراجویی جمهوری اسلامی در سیاست خارجی، ضعف مدیریت دولت روحانی و تحریمهای آمریکایی، سالهاست زندگی را برای طبقهی کارگر ایران به جهنم بدل کرده است. اما علاوه بر طبقهی کارگر، طبقهی متوسط شهری ایران نیز درگیر بحران است و جدال بیوقفهای برای سقوط نکردن به طبقهای پایینتر را تجربه میکند. اگر ترس طبقهی کارگر ایران، افتادن به فقر مطلق و کارتنخوابی و گورخوابی است، ترس طبقهی متوسط شهری هم، افتادن به وضعیت کنونی طبقهی کارگر است.
تجارت خرد یا مغازهداری، یکی از اشتغالات طبقهی متوسط شهری است که اوج رونق خود را هر ساله در بازار شب عید و ماه اسفند تجربه میکند. اما شیوع ویروس کرونا، و خلوت شدن بازارها، حکایت از تعطیلی بازار شب عید دارد. وضعیت طبقهی متوسط شهری که برای جلوگیری از سقوط به مویی بند بود، پس از بحران شب عید بدتر و بدتر خواهد شد و دایرهی «فرودستان» در همین یک ماه پایانی سال، گسترش چشمگیر خواهد یافت.
پنج - سال گذشته آماری منتشر شد، دایر بر اینکه مراجعه به پزشکان، سی و شش درصد کاهش یافته است. واضح است که این کاهش مراجعه به پزشک نه از سر سلامتی، که به دلیل بیپولی است. از طرفی سبد هزینههای اولیهی خانوار، هشت ملیون تومان تخمین زده میشود، در حالی که حداقل حقوق مصوب چیزی در حدود یک و نیم ملیون تومان است. پس مشخص است که مردم نخواهند توانست تغذیهی مناسبی برای تامین حداقلهای سلامتی داشته باشند. از این رو اولاً احتمال ابتلای این تنهای رنجور و ناتوان، به مراتب بیشتر است و دوماً بخش بزرگی از مردم، حتی در صورت ابتلا به ویروس کرونا، توان مالی مراجعه به پزشک را نخواهند داشت. بحران ویروس کرونا، در ایران به مراتب مهلکتر است.
جمهوری چهل سالهی اسلامی، به عنوان یک ساختار سیاسی بحرانزا و بحرانزی، هم خود مولد بحرانهاست و هم به دلیل ضعف مدیریتی و ناکارآمدی ساختاری، در مقابل هر بحران کوچک و بزرگی، مردم را قربانی ناکارآمدی خود میکند. یک روز سیل، یک روز بنزین، یک روز خطر جنگ، یک روز بارش برف و یک روز ویروس! تا زمان تداوم این حکومت، بحران بخشی عادی از زندگی مردم ایران خواهد بود و رنج، روند متدوال...
افزودن دیدگاه جدید