بحران اقتصادی اجتماعی ناشی از ویروس کرونا
ویروس کرونا به مثابه ضربه های پتک سنگینی ساختارها و مدل های ارزشی اجتماعی، اقتصادی سیاسی کلان را به آزمون و سنجش کشید. این آزمون، پوشالی بودن نظام سرمایه داری کلان امپریالیستی را در قابلیت تامین نیازهای اولیه شهروندان به نمایش گذاشت. رسوایی نئولیبرالیسم محافظه کار سرمایه داری امپریالیستی را در بی ارزش شمردن انسان و انسانیت از طریق بیانیه های اشخاصی مانند دونالد ترامپ، بولسونارو و بوریس جانسون و دیگر نمیاندگان سیاسی آنها شاهد بودیم.
گرچه با نهایت تاسف تعداد واگیر شدگان به این بیماری از مرز یک میلیون و دویست هزار و تعداد جان باختگان به دهها هزار نفر رسیده است، تاثیرات اجتماعی اقتصادی آن به میزان غیر قابل تصوری تمام حیات بشریت را به حالت نیمه فلج درآورده است. بحران اقتصادی اجتماعی ویروس کرونا، بر شانه های بحران تریلیون ها دلار بدهکاری های ناشی از سقوط اقتصادی بازارهای جهانی در سال دوهزار و هشت، دارد به سمتی میرود که نه تنها میزان بدهکاری های دولت ها و کشورها به سمتی میرود که دهها، بلکه هم صدها میلیون نفر شغل های خود را از دست بدهند، هزاران هزار موسسات و شرکت های بزرگ و کوچک به ورشکستگی کشیده شوند.
سیاستهای تزریقاتی پولی بانک های خزانه داری و دولت های سرمایه داری کلان از یک طرف و سیاستهای مالی کاهش بهره های بانکی جهت مقابله با بحران اقتصادی، میزان بدهکاریهای دولت ها و بخش خصوصی را در مقیاس جهانی به میزان دوبرایر افزایش خواهد داد. همزمان با و به موازات تزریقات دو برابر پولهای بدون پشتوانه به بازار، تولیدات ناخالص ملی این کشورها همگی به میزان قابل توجهی سقوط خواهند کرد.
این روند، از چندین جهت هم نظام ارزشی و هم ساختاربندی های نظام سرمایه داری و امپریالیستی را در اذهان مردم جهان زیر علامت سوال برده است. نظام سرمایه داری جهانی نه تنها جوهره خویش را در زمینه ترجیه دادن حفاظت از صاحبان سرمایه و تامین سود سرمایه داران بزرگ به زندگی و حیات انسانی بارها و بارها به نمایش گذاشته است، بلکه ، بخصوص در نئولیبرال ترین و محافظه کارترین کشورها، ناتوانی خویش را در حفاظت از جان و نیازهای درمانی شهروندان و پرسنل پزشکی درمانی به وضوح به نشان داده است.
رسوائی اخلاقی فلسفه "بهره وری"
در زمینه ورشکستگی و رسوائی اخلاقی نئولیبرالیسم و سرمایه داری امپریالیستی این روزها ما بارها و بارها از انگلستان گرفته تا قلب آمریکا شاهد سخنانی از این قبیل که "بگذارید پدر بزرگها و مادر بزرگ ها فدای نسل های جوانتر بشوند" را از دهان سیاستمداران محافظه کار حاکمه می شنیدیم. این فلسفه اخلاقی وحشیانه بر اساس اخلاقیات "بهره وری - یوتیلیترینسم" متکی میباشد، که در دهه های گذشته با اتکا به اینکه منافع حمله به عراق، افغانستان، سوریه، لیبی و غیره، اگر چه به قیمت جان صدها هزار نفر تمام خواهد شد، بیشتر از ضررهای آن خواهند بود، فجایغی را در تاریخ بشر بوجود آورد که تا به حال بیسابقه بوده است. بر اساس و پایه های چنین فلسفه ضد بشری میباشد که محاسبات کذایی آنها در زمینه منفعت های بمب های اتمی در هیروشیما و ناکازاکی و جنگ های جنایتکارانه و ضد بشری آنها از نظر خودشان قابل توجیه است.
جنبش های توده ای در راه است
پیش بینی وضعیت رکود تورمی برای آینده فردای بحران ویروس کرونا دور ازا انتظار نیست. در چنین شرایطی زمینه برای ادامه و گسترش میزان بیکاریها در مقایس وسیع و عظیم توده ای، به موازات تورم بالای قیمت کالاهای مصرفی، شرایط را از یک طرف برای توده های وسیع میلیونی کم کار و یا بیکار در اکثر کشورها غیر قابل تحمل خواهد کرد. این وضعیت شرایط را برای اعتراضات عظیم و وسیع توده ای در مقیاس جهانی و بخصوص در کشورهای پیشرفته صنعتی فراهم میکند. این بحران هر چه بیشتر فقرها را فقیرتر، و ثروتمندان را ثروتمندتر خواهد کرد.
اعتراضات توده ای مردمی در این شرایط فقط میتوانند در یکی از دو جهت زیرین کنترل و هدایت گردند. اعتراضات کور، پوپولیستی و تحریک شده، بر اساس فلسفه اخلاقی "بهره وری – یوتیلیترینیسم" و بر بستر های تحریکاتی بر علیه دشمن های خارجی مجازی که در آنسوی مرزهای جغرافیایی این کشور ها قرار دارند، زبان های دیگری را صحبت میکنند، نماد سیمای آنها متفاوت میباشد، دین و باورمندی های دیگری دارند، مبتنی و متکی است.
جبهه جنگ طلبان فاشیستی امپریالیستی
در شرایطی که حیات ساختاری و نفس وجودی امپریالیسم تحت تاثیر پس لرزه های اتشفشانی و ضربه های ناشی از ویروس کرونا، در خطر ترک برداشتن های جدی و فرو ریختن و از هم پاشیدگی قرار دارند، این شرایط عرصه را برای سوء استفاده فاشیستی محافظه کارانه آنها، بر بسترهای بحران های اجتماعی اقتصادی، اعتراضات وسیع توده ای و ایدئولوژی های فاشیستی ناسیونالیستی و فاشیسم دین مداری آنها بر پایه های دشمن تراشی های خارجی فراهم نموده اند. امپریالیسم جهانی راه برون رفت خویش را در دست یازیدن به فاشیسم کین توزانه با غیر خودی هایی که آنسوی مرزها قرار دارند، یافته است. آنها از هم اکنون در راستای پیشبرد این استزاتژی ویرانگرانه و جنایت کارانه بر علیه غیر خودی ها آغاز به کوبیدن بر طبل های جنگی نموده اند.
نیروهای جبهه صلح، توسعه و رشد
در مقابل و به موازات جبهه جنگ طلب، فاشیستی و ویرانگرانه امپریالیستی جهانی، جبهه نیروهای صلح، توسعه و همکاری اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و مدنی را شاهد میباشیم، که کشورهای با سمتگیری سوسیالیستی در ردیف صفوف پیشاهنگ بوده و بخش قابل توجهی از آنها را تشکیل میدهند. ما در منش رفتای اخلاقی چگونگی مقابله با بحران ویروس کرونا، شاهد تفاوت های شگرف ایندو نظام ارزشی بوده و شاهد نحوه رو در روئی و مقابله کشورهایی مانند چین، روسیه، ویتنام و کوبا با این بحران جهانسوز هستیم.
در شرایطی که در وسط اروپا،خود اعضای کشورهای اتحادیه اروپا از کمک مستقیم به ایتالیا در روزهای اولیه کشتار وسیع ویروس کرونا اکراه و خود داری میکردند، نه فقط ما شاهد کمک های داروئی، امکانات درمانی، بلکه اعزام پرسنل پزشکی از طرف کشورهای چین و کوبا بودیم. این مساله نه تنها قابلیت های علمی درمانی، بلکه ارجحیت ارزشی اخلاقی این نظام ها را در مرکز ثقل قرار دادن انسان و ارزش های انسانی و نسبت به چگونگی برخورد ساختارهای سرمایه داری کلان به این مسائل وضوح نشان میدهد.
جبهه صلح، توسعه ترقی و رشد، از طریق دست یازیدن به نهادهایی مانند سازمان ملل، شکل دادن و حمایت از اتحاد های اقتصادی و توسعه بین المللی از قبیل کشورهای عضو پیمان "بریکس" و همکاری های ورزشی، هنری و علمی و تحقیقاتی در تلاش میباشد تا از فضای آلوده آتش افروزی کاسته و بر مناسبات مبتنی بر همزیستی بر پایه های احترام متقابل بیافزاید.
دوده های پیش درآمد آتشفشان فاشیستی
به موازات جبهه صلح، توسعه و رشد جهانی، ما از طرف دیگر با جبهه جنگ و توسعه طلبی هار طرف میباشیم. این جبهه که با سردمداری امپریالیستی به رهبری سرمایه داری مالی، نفتی و نظامی و با طبل های تبلیغاتی سرمایه داری رسانه ای هدایت میگردد، بصورت یک ارکستر کاملا هماهنگ به میدان آمده و پروژه های ویرانگرانه جنگی خویش را به مرحله اجرا در می آورند.
آنها به بهانه واقعه یازده سپتامبر که به گفته آنها توسط افرادی که اکثرا اهل عربستان سعودی بودند، و با این اتهام که توسط بن لادن که در افغانستان یا پاکستان قایم شده بود رهبری و پیاده شده است، به کشور عراق حمله کرده و آن را به ویرانه ای با صدها هزار کشته تبدیل نمودند. قدرت کارکرد و بمباران های تبلیغاتی سرمایه داری رسانه ای، از رسانه های تصویری، صوتی و کاغذی گرفته تا رسانه های مجازی را شامل میشد، از کارکرد سلاح های جنگی و بمباران های ویرانگر به هیچ وجه کمتر نبود.
وقتی در گلّه ای قوچ راه می افتد، تمامی بز ها پشت سرش به صف می ایستند. در مورد کشورهای صنعتی پیشرفته اروپایی مشکل اینجاست که وقتی سرمایه داری هار آمریکائی بر طبل های جنگ میکوبد، از احزاب سوسیال دموکرات و کارگر اروپایی گرفته تا احزاب لیبرال، همگی به دنبال ارباب بزرگ به صف می ایستند. ارباب بزرگ نه تنها اتحادیه نیروهای اتلانتیک شمالی را از یک اتحادیه دفاعی، به یک اتحادیه تهاجمی تبدیل نموده است، بلکه نقاط مشخصی را بر روی کره زمین بعنوان جاهای احتمالی درگیری های آینده بطور شفافی مشخص نموده است. این نقاط شامل ایران، دریای جنوبی چین بعلاوه تایوان با هنگ کنگ ، کره شمالی، ونزوئلا، شبه جزیره کریمه و خاورمیانه است.
بر بستر دودمان ویرانگربحران همه جانبه ناشی از ویروس کرونا، ما شاهد حملات منظم و هدایت شده و مسموم و مشخصی بر علیه روسیه و چین و کشورهای سوسیالیستی از قبیل ونزوئلا میباشیم. در این مورد باز هم لازم است به شیوه های کارکردی و ساختارهای تشکیلاتی و عملکرد اطلاعاتی در پروژه "کمبریج انالیتیکا" که مربوط به پروژه تبلیغاتی دونالد ترامپ قبل از انتخابات ریاست جمهوری میباشد اشاره کرد.
این تبلیغات مسموم ضد روسی، و ضد چینی و ضد ونزوئلا و غیره اصلا تصادفی نیست. شبکه هایی هم که این تبلیغات را به پیش میبرند، غالبا شبکه های التراناسیونالیستی و ضد کمونیستی میباشند. این شبکه ها در تمام جوامع، از جمله میان جمعیت ایرانیان در غالب پان ترک ها، پان کرد ها، پان فارس ها و غیره فعال میباشند. این نیروها که طی چند دهه گذشته گوش به فرمانی خویش برای شرکت در پروژه های فاشیستی و جنگ طلبانه امپریالیستی را نشان داده اند، زمانی که ارباب بزرگ بر طبل جنگ بنوازد، همگی به دنبال ایشان صف خواهند کشید، همان طوری که بزها به دنیال قوچ به صف می ایستند.
دیدگاهها
بهنیای عزیزاگرمستندبگویی…
بهنیای عزیزاگرمستندبگویی خوشحال میشوم اسنادحزب که هست ولی صرف به راست چرخیدن مسئله ای راروشن نمی کند.کم کم بایدازاحساسی بودن دورشویم .چراتنوع افکارراپذیرانیستیم.به چه دلیل همه بایدیک جورفکرکنیم .گیریم شما برحق .خوب بیا من منحرف رابااستدلال هایت به راه درست هدایت کن.این سیاه وسفیدفکرکردن بدجوری به چپ آسیب زده است.فکرش رابکن یک اقلیت داریم یک هسته اقلیت .کجایش این افتخاردارد.آنهم وقتی که احزاب وسازمانهای چپ نتوانسته اندهیچکدام ریشه عمیق درطبقه کارگردرست کنند.هنرمان شده به جان هم پریدن.بگذاراقلا جنبشی صورت بگیردبعدبگوحزب چپ درجنبش این اشتباه راکرد.چراتیشه به ریشه خودمان زدن شده هنرمان.استدلال بیاورسندها هم که هست وخوشبختانه حزب چپ هم که برعکس خیلی ازسازمانها نظرمخالف راحتی درج میکند.چشم به راه انتقادمستندتان هستم.
باسلام خدمت آقای ایشچی ممنون…
باسلام خدمت آقای ایشچی ممنون دلگرمی دادیدولی جدامن نمیتوانم خودرادرحدمقاله ای که درخوربه پیش باشدبدانم شمادربطن ماجراهستیدوبرای مقاله نوشتن کلمات سریزمیکنندولی برای من اینگونه نیست ودرحدهمین دوسه خط آنهم اگرمقبول واقع شودباری درهمین حددرخدمت دوستان هستم .امابرای طرح نکته ای همین بس که ندای وحدت چپ رادیگرسازمانها جدی نگرفتندودرپیشگاه تاریخ اگرحزب آنهارا به محاکمه نکشدبسیارندکه جواب بخواهند.الان داشتم سخنان توکل راازتلوزیون دموکراسی شورایی میدیدم .فقط روژای اکتبردرکلمه به کلمه اش موج میزد.اگرمعیارآگاهی مردم باشدیکنوع سخن گفته میشودواگرمعیارخرابی اقتصادوفقروبیچارگی مردم معیارباشدکه ازآن طریق مردم به خیابان آیندمیشودسخنان آقای توکل ویک سناریویی میچیندومیگویداگراینطورنشودومردم اسلحه بدست نگیرندمملکت ازهم میپاشد.من درجواب آقای توکل فقط سناریوی ترامپ راپیش پایش میگذارم یعنی اگرولی فقیه برودحجاب برداشته شودکاباره هابرقرارشودازپول نفت یک رفاه نیم بند(ازکشورهای عربی نفت خیزکه فعلا باهمین شرایط سرمیکنندناممکن ترکه نیست)بوجودآیدامکان ندارد.وتازه ازکجاکه خیزی که توکل برداشته مانندسال شصت مجاهدین نشود.حال حرفی که حزب میزنداگرجبهه ای قوی ازچپ بوجودآیدآیاحتی درهرسناریویی آنوقت تاثیرگذاری وبه کرسی نشاندن اهداف چپ درهرحدی خودش یک پیروزی نیست تااینکه ترامپ به لطف سران ارتجاع وبامحمل کافرهابازدرخیابان خون پاشیده شودونتیجه اش چهل سال دیگرچپ یا به خارج کوچ کندیادرخانه های مخفی.قولی یکی ازبزرگان این طلسم نحس کی بایدشکسته شود.مبارزه مردم کاملا باآگاهی نسبت مستقیم دارد.همین الان هستندکسانی که چشم به یارانه دارند.درآبان مگرروحانی دستپاچه نشدووعده ششصدهزارتومان یارانه اضافه راداد.میخواهم بگویم رژیم بدترین مشکلات رانهایتا یا کشتاریاپول ویافریب حل میکندوتاکنون نتیجه داده است .پس آگاهی مردم شرط اول است .نهایتا اگرمبارزه ای را که توکل چشم به راه است واگرتوده ای وفراگیرباشدمگرمغزخرخورده ایم که بازهم تامل کنیم .اما باشدکه داستان توکل اتفاق نیفتاده باشدوفرصت یک جبهه فراگیرچپ ازدست برود ومابمانیم وافسوس فرصت های ازدست رفته .نیایدآن روزگار.
با درود بر سامان عزیزدر مورد…
با درود بر سامان عزیز
در مورد نظرات شما باید بگویم که "جانا سخن از زبان ما میگویی". امیدوارم شما که حرف برای گفتن دارید و قلم شیوا برای نوشتن، حرفهای دلتان را بنویسید. من قول میدهم یکی از خوانندگان نوشته های شما خواهم بود. بخشی از هدف من از نوشتن این است تا بلکه مقالات مرا جوانان نیز بخوانند. روزی که نسل های جوان ما با گام ها و نفس های تازه به درون جنبش چپ ایران وارد گردند، خیلی چیزها عوض خواهد شد.
آنچه که شما متوجه شده اید در پایان مقاله نیامده، بدلیل طولانی شدن مقاله مخصوصا کوتاه شده و بصورت مقاله دیگری در یکی دو روز آینده منتشر خواهد شد.
با سپاس فراوان - دنیز
آقای دنیز ایشچی زیبا قلم…
آقای دنیز ایشچی زیبا قلم میزنی ابتدای مقاله که جنبه بین المللی داشت بسیارخوب بود وکاش همانجورتمام میشداگرچه ایرادی نداشت ولی اگر میشدبه جمع شدن وهمصدا شدن کل جبهه کارمنجرشوددوباره به اتحادسوسیالیست های جهان منجرشود.سقوط شوروی ضربه بزرگی به چپ بود وچندسال چپها رادرخودفرو برده بودولی اکنون زمان مناسبی است که دوباره درتمام جهان این وحدت بوجودآید.درنظربیاورکه اگرچپها درجهان اینترنت خودرامیداشتندبه چه سرعتی سرمایه را به عقب مینشاندند.یکی ازاهرمهای ادامه جنایتهای سرمایه همین یکسوبودن اینترنت است وهرکجا که به مرحله تعیین کننده ای منجربشودبه هزاربهانه مانع میشوندومحال است به نفع سرمایه استفاده نکنند.به هرحال چنانچه چپ مانندمقاله شما براین طبل بکوبد نقطه امیدی بازخواهدشدبرای جنبش کارگری وانسانیت .دیگرهرآزادیخواه خودراتنها حس نمی کند.ومیداندکه کسانی هستنددراین دنیا که کم هم نیستند.میشودبه هرحمله سرمایه جبهه کارهم متشکل حمله کند.میتوانددست سرمایه رادرهرجا که ظلمی میرودبازکند.البته اگرمنجربه تفکرتوده ای ازهفتاد به قبل نشودومانندتفکرفدایی استقلال حفظ شود.رپژایی است کاملا قابل دست یافتن اگرچپها قدرثانیه اش رابدانند.اما وقتی آدم به جنبش چپ ایران نگاه میکندکمی احساس یاس میکند.چگونه چپ ایران تعدد دیدگاه راپذیرا نیست که بماندضربه زدن را وظیفه اول خودمیدانند.واین همان دیدآییینی به مارکسیسم است .وقتی دقت میکنی شباهت عجیبی بین این دیدبامذهبی ها میبینی .ازمذهبی ها ایرادی نیست چون نمیتوانن به کتابشان چیزی اضافه کنند فقط تفاسیرگوناگون میکنند.ولی خودمارکس این وظیفه رابه گردن چپها میگذارد که به همه چیز بادیدشک نگاه کنندوجدا ازآن اساسا دید علمی همین است .ببخشید مطول شد .با امیدمقالاتی بیشترازدنیزعزیز.
افزودن دیدگاه جدید