رفیق مسعود سعادت در آبان ۱۳۳۹در یکی از محلات قدیمی کرمانشاه بدنیا آمد . تحصیلات ابتدائی و دبیرستان را در همین شهر طی کرد و این در حالی بود که از همان دوران نوجوانی به مسائل هنری بخصوص موسیقی و شعر علاقه نشان داد و پرداخت.
سالهای پایانی دبیرستان را که مقارن با خیزش انقلابی مردم علیه رژیم ستمشاهی بود با شرکت بسیار فعال در انقلاب بعنوان دانش آموزی انقلابی همراه مردم و همکلاسی هایش طی کرد او یکی از فعالان دانش آموزی در برپائی اعتصابات و راهپیمائی های اعتراضی در کرمانشاه بود - با فرو پاشی ستم پادشاهی و برقراری رژیم جدید با گزینش راه انقلابی بر گرفته از فلسفه علمی و جایگزینی آن با اگزیستانسیالیسم که قبلا به آن پرداخته بود به صفوف دانش آموزی پیشگام پیوست و جزو فعالین دانش آموزی قرار گرفت که بارها توسط عناصر گروه های فشار مورد ضرب و شتم واقع شد - در اواخرسال ۱۳٥٨ به خدمت سربازی رفت و با آغاز جنگ و در همان اوائل بدلیل اصابت ترکش خمپاره مجروح و یکی از چشمهایش را از دست داد - این امر باعث معافیت وی شد .
بعد از آن فعالیت های سیاسی اش را بشکل گسترده تر ادامه داد او جزو اولین گروه های تاتر خیابانی بود که توسط سازمان جوانان پیشگام به اجرای تآتر های ضد امپریالیستی در مکانهای عمومی می پرداختند.
او به عنوان عنصری فعال به سازمان فدائیان خلق پیوست و البته بعد از ضربات پی در پی به این جریان سیاسی فعالیت های خود را در حوزه هنر و ... با تاثیر گذاری بیشتر ادامه داد؛ یکی از کار های ارزشمند او دکلمه منظومه آرش سیاوش کسرائی بود که با تنظیم و میکس بر ساخته «نی نوا» ی علیزاده انجام گرفت و هنوز هم یکی از زیباترین خوانش های این شعر بلند است که در سالهای سکوت مرگبار خوانده شد و اثری سترگ بر تقویت روحیه بازماندگان در داخل کشور داشت .
با وجودی که رشته تحصیلی دانشگاهی اش راه و ساختمان و متالورژی است با علاقه و پی گیری فراوان به آموختن ادبیات پرداخت بطوریکه در این زمینه کارشناس برجسته و منتقدی ارزشمند بود که خود نیز شعر های بسیاری را در زمینه های مختلف سروده است و به یادگار وجود دارند.
هرگز از راه عدالت و مبارزه برای دموکراسی خارج نشد و با اعتقاد به اندیشه های چپ انقلابی و سوسیالیسم مبارزی پی گیر در این راه بود.
در سالهای اخیر با گسترش مبارزه در فضای مجازی و راه اندازی گروه های مختلف هنری و سیاسی فعالیتش را تشدید کرد هرگز اطلاع رسانی های شجاعانه وی را در زمان خیزش های مردمی بخصوص در سال 98 نمی توان فراموش کرد.
او با اعتقاد به گذار به جامعه ای دموکراتیک و عادلانه همواره جزو کسانی بود که با انحرافات موجود در جریان های چپ مبارزه می کرد و در ضمن اعتقاد راسخی به اتحاد بین این جریانها داشت او از ایجاد حزب چپ ایران حمایت کرد ولی همواره اعتقاد داشت که جریانهای راست عنان این جریان را در دست دارند و باید با تقویت جریانهای چپ سوسیالیستی در درون حزب چپ نگذاشت راه انحراف و مماشات با سرمایه داری و امپریالیسم طی شود - او ضد امپریالیسم بود و همواره از آرمانهای فدائیان خلق حمایت می کرد.
شعر هایش سراسر لطافت با مضامینی پویا و بالنده هستند که هر انسان عدالتخواه و دارای احساس مسئولیت را مورد تاثیر قرار می دهند.
در برخورد های سیاسی اش روشی اقناع گرانه داشت صبور بود و با منطق حرف میزد مطالعات فراوانش در زمینه فلسفه و اقتصاد و ادبیات، او را در برخورد منطقی تجهیز کرده بود و در مقابل نظرات انحرافی و غیر علمی شدیداً واکنش نشان میداد و هرگز راه مماشات را با ایندسته از افراد بر نگزید.
در شرایطی که بسیاری از یاران مجبور به ترک میهن شدند و هر لحظه هم خطر برای وی نیز وجود داشت تا دستگیر شود، ولی در ایران ماند و مبارزاتش را به شکل دیگر و با ارتباط بیشتر با کارگران و زحمتکشان در آگاهی رسانی به آنها در کارخانه نورد ادامه داد او با تربیت فرزندانی تحصیل کرده با درجات علمی بالا توانست دین خود را به جامعه ادا کند و همچنان مشوق جوانان برای گزینش راه درست بود بدون شک تاثیر زندگی وی بر زندگی دیگران و جامعه اطرافش را نمی توان در این چند سطر بخصوص با توجه به شرایط و معذورات نوشت و تنها می توان کلیاتی را مطرح نمود.
وی بعد از ٥۹ سال زندگی شرافتمندانه و تنها چند ماه مانده به مرز شصت سالگی در صبح روز۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ زمانی که ستیغ نور خورشید تازه داشت از پشت دماوند مغرور سر میزد، این جهان را ترک گفت و ما را بار دیگر در غم از دست دادن یاوری گرانقدر و رهرو راه سوسیالیسم و نبرد با استبداد فرو برد.
افزودن دیدگاه جدید