رفتن به محتوای اصلی

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و پساسرمایه داری

اقتصاد شراکتی، آیندۀ مشاغل و پساسرمایه داری

جهان اُرولی اقتصاد شراکتی

سرمایه داری چنان که کارل مارکس در شاهکارش، سرمایه، توضیح می دهد، در ذات خود سیستمی عمومی برای تولید و مبادلۀ کالاست. مارکس توضیح می دهد که کالا یک محصول یا خدمتی است که به منظور مبادله (در تقابل با مصرف شخصی یا اجتماعی) تولید شده است. در حالی که کالا در تمام جوامع طبقاتی وجود داشته است، تنها در نظام سرمایه داری است که کالا عمومیت می یابد.

مسئلۀ مالکیت خصوصی، یکی دیگر از ستونهای سیستم سرمایه داری، در ذات این معنا از کالا نهفته است. زیرا برای آنکه محصولی بتواند برای مبادله عرضه شود، ابتدا باید به کسی به عنوان صاحب آن – که در پی این مبادله است - تعلق داشته باشد.

در این میان، پای بازار سرمایه داری به میان می آید، که همانا مجموعۀ تمامی مبادلات بین صاحبان کالاهاست. پول و اعتبارات مواد روغنکاری سیستم اند، که چرخ گردش کالاها را به حرکت درمی آوردند. و بالاخره می رسیم به نیروی محرکۀ پشت سرمایه داری که با مسئلۀ مالکیت خصوصی پیوند خورده است، یعنی رقابت بین صاحبان منفرد کالاها در پی سود بیشتر، که از طریق استثمار طبقۀ کارگر حاصل می شود.

پس عناصر پایه ای سیستم سرمایه داری عبارت اند از: تولید و مبادلۀ کالا، مالکیت خصوصی، بازار، پول و اعتبارات، سود، و مناسبات بین سرمایه و کار مزدی.

بنابراین سؤالی که اکنون باید به میان آورد این است که اقتصادهای شراکتی و طبق درخواست کدام جنبه از سرمایه داری را "انقلابی" کرده است؟ مطمئناً سود سرمایه هنوز پابرجا است. چنان که گاردین می نویسد:

پیوستن به اقتصاد شراکتی به عنوان یک تأمین کنندۀ خدمات، کالا، ترابری یا هر آنچه بازار طلب می کند، به شما امکان می دهد پول درآورید و همزمان عضوی از یک "جنبش" باشید. این فوق العاده جذاب به گوش می رسد. چنین نیست؟

اما اشتباه نکنید! این همان کسب و کار است. و نکته این است که این را با قبول خطر برای خودتان، فراموش می کنید. این که مشارکت تان در اقتصاد شراکتی چگونه باشد، تغییری در این واقعیت نمی دهد.


و نهایت این که هیچ یک از مشاغلی که به میدان اقتصاد شراکتی پا نهاده اند، از زمره مشاغل غیرانتفاعی نیست. بلکه تمامی آنها شرکتهائی اند که هدف شان کسب سود از مجرای اقتصاد شراکتی به مراتب غیررسمی تری است که از قبل هم وجو داشته است.

البته اگر شما فقط بخش "جنبش" اش را بگیرید، هرگز به پرارزش ترین شرکت سرمایه داری در دنیا، مثل خود ایربی ان بی – به ارزش 10 میلیارد دلار، که با برخی هتلهای زنجیره ای برابری می کند - تبدیل نخواهید شد. خیر، شما مجبورید راهی را بیابید که واسطه گری برایتان ثمری هم داشته باشد. آن راه هم سرمایه داری 101 است و نه "جنبش".

مالکیت خصوصی چطور؟ در اقتصاد شراکتی آن هم سر جای خود باقی است. کافی است یک روز بیشتر از آنچه توافق کرده اید، در یکی از آپارتمانهای ایربی ان بی بمانید، خواهد دید چه خواهد شد. و این اقتصاد هنوز همچنان یک اقتصاد بازار-بنیان است، که در آن پول با محصولات و خدمات، یعنی کالا، مبادله می شود. اگر این اقتصاد به واقع یک اقتصاد شراکتی است، در این صورت می توان تمام بخشها و صنایع درون سرمایه داری را به عنوان بخشهائی از اقتصاد شراکتی دسته بندی کند، زیرا این به اصطلاح "مشارکت" – یعنی مبادلۀ پول با کالا – یکی از مشخصه های اساسی تمام بازارهاست.

پس بالاخره جنبۀ "انقلابی" اقتصاد شراکتی چیست؟ در واقع در این اقتصاد ابداً شراکتی رخ نمی دهد. شراکت حاوی نوعی معاملۀ نوعدوستانه یا مالکیت اشتراکی است. به واقع هم زمانی (و هنوز هم) یک چنین معاملات مهربانانه ای در اسلاف شرکتهائی چون ایربی ان بی وجود داشته اند؛ مثلاً جمعیتهای آنلاین مثل کاوچ سرفر (CouchSurfer) که به مسافران اش امکان می داد به یمن لطف دیگران محلی مجانی برای خوابیدن پیدا کنند.

  • آنچه ما داریم شراکتی نیست؛ در این اقتصاد خبری از لغو مالکیت خصوصی یا استقرار مالکیت اشتراکی توده گیر نیست. بلکه آنچه ما داریم، تبدیل توده گیر تولیدات و محصولات تحت مالکیت شخصی به خدمات اجاره ای است.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید