معرفی نامه:
-
آرش راد، متولد ۱۶ تیر ۱۳۵۱ در تهران
-
گذراندن دورههای مجتمع آموزشی سینما با گرایش فیلمبرداری و تدوین در سال ۱۳۶۹
-
شروع به کار حرفهای در سينما با گروه فیلمبرداری به مدیریت بهرام بدخشانی / فيلم سینمایی «ایلیا نقاش جوان» کارگردان: ابوالحسن داوودی در سال ۱۳۶۹
-
همکاری با مدیران فیلمبرداری و کارگردانان متعدد، در بیش از ۴۰ فیلم سینمایی در طول سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۳به عنوان گروه فیلمبرداری و دستیار فیلمبردار چون بهرام بیضایی ( قصه های کیش- مدیر فیلمبرداری: عزیز ساعتی) اصغر فرهادی ( رقص در غبار- مدیر فیلمبرداری: حسن کریمی) - داریوش مهرجویی ( قصههای کیش و میکس - مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری) - ابراهیم حاتمیکیا ( برج مینو و آژانس شیشهای- مدیر فیلمبرداری: عزیز ساعتی، به رنگ ارغوان- مدیر فیلمبرداری: حسن کریمی ) - علیرضا داوودنژاد ( مصائب شیرین- مدیر فیلمبرداری: اصغر رفیعی جم ، بهشت از آن تو-مدیر فیلمبرداری: جمشید الوندی، بچههای بد- مدیر فیلمبرداری: حسن کریمی) - کیومرث پوراحمد (شب یلدا- مدیر فیلمبرداری : حسین جعفریان، گل یخ - مدیر فیلمبرداری: امیر کریمی) - مسعود جعغری جوزانی ( در چشم باد - مدیر فیلمبرداری : امیر کریمی) - کیانوش عیاری (سفره ایرانی - مدیر فیلمبرداری: داریوش عیاری) - احمدرضا درویش ( دوئل - مدیر فیلمبرداری: بهرام بدخشانی، امیر کریمی) - یدالله صمدی ( افسانه دمرل - مدیر فیلمبرداری: مهرداد فخیمی)
-
عکاس فیلم برای دو فیلم سینمایی
-
عکاسی برای روزنامهها و مجلات در ایران و شرکت در چندین نمایشگاه گروهی عکاسی و دریافت جوایز متعدد برای عکاسی مستند
-
سفر عکاسی از شمال به جنوب ایران بر اساس کتاب به سوی اصفهان، نوشتهی سیاح فرانسوی پیر لوتي بعد از ۱۰۰ سال و انتشار کتاب عکسی به همين نام و برگزاری نمایشگاهی از این سفر همراه با ۲ عکاس دیگر
-
مهاجرت به آمریکا در سال ۱۳۸۴ و سکونت در لسآنجلس - کالیفرنیا
-
تحصل در رشتهی عکاسی خبری در کالیفرنیا
-
همکاری با شبکهی خبری صدای آمریکا به عنوان گزارشگر مستقل در غرب آمریکا و کار با سرویسهای زبانهای مختلف در این شبکه به عنوان فیلمبردار، گزارشگر و تدوینگر در تولید بیش از ۵۰۰ گزارش خبری و مستندهای کوتاه چون چند دوره اسکار، نمایشهای اختصاصی فیلمها در جشنوارهای سینمایی معتبر در کالیفرنیا، زندگی افراد سرشناس و… در طول ۸ سال همکاری با این شبکه
-
همکاری به عنوان فیلمبردار و گاها تدوینگر با , Reuters فارسی وان، ایران اینترنشنال و بی بی سی فارسی در تعدادی مستند و گزارش
-
فیلمبرداری تعدادی مستند بلند در کشورهای مختلف چون اسراییل، آلمان، پاریس ، ترکیه و کانادا
-
فیلمبردار و گزارشگر مستقل برای بنیادهای مختلف و برنامه گذارهای فرهنگی و هنری چون بنیاد فرهنگ در کالیفرنیا
-
ساخت بیش از ۱۵۰ مستند گزارشی دربارهی موضوعات مختلف اجتماعي چون حقوق بشر ، زنان، جوانان، ادبیات، هنر و مسائل مربوط به فرزندان زندانیان برای رسانه پارسی به عنوان سازنده مستقل
مُروا: آنچه که در غالب فیلمهای مستند شما به چشم میخورد «مستندنگاری چالشهای سیاسی و اجتماعی» است. چقدر با این تعبیر موافق هستید؟
آرش راد: بله. تقریباً همین است که میفرمایید. حواشی ناشی از مسایل سیاسی و موضوعات اجتماعی بیشتر مورد علاقه و توجه من هستند وسعی کرده و میکنم که از زوایای تازهای به موضوعاتی که در این زمینه توجهم را جلب میکنند، نگاه کنم و در حد توان و شرایطم این را با دیگران به اشتراک بگذارم. البته کارهای دیگری هم در زمینهی ادبيات و هنرهای مختلف انجام دادم و به این موضوعات و کار در این زمینهها هم علاقمندم.
مُروا: ایران از نظر تعدد چالشهای سیاسی و اجتماعی، وضعیت تقريباً منحصربهفردی دارد. معیارهای شما در گزینش چالشها برای ساختن فیلم مستند چیست؟
آرش راد: من معمولاً برای ساخت کارهایم به سراغ موضوعاتی میروم که نسبت به آنها یا تجربهی شخصی دارم و یا نسبت به آن موضوعات کنجکاوم و دانستن دربارهی آنها برایم اهمیت دارد و سعی میکنم از زاويهای که دغدغه ذهنیم باشد با این موضوع برخورد کنم. حالا این اتفاق یا در انتخاب سوژه خواهد بود یا شکل اجرایی آن به فرمتی که من دوست داشتم به آن شکل به این سوژه یا موضوع نگاه کنم.
مُروا: فیلمسازی مستند، چه از نظر کمیت و کیفیت تولید و چه از نظر جلب مخاطب در ایران امروز چه جایگاهی دارد؟
آرش راد: من حدود ۱۵ سال است که در ایران زندگی نمیکنم. البته در طول تمام این سالها کمابیش سینمای ایران را دنبال کردهام. طبیعتاً نه به جدیت زمانی که در ایران بودم. ولی به هر حال از طریق جشنوارههایی که فیلمهای ایرانی مهم در آنها شرکت میکردند و یا از طریق آنلاین تعدادی از فیلمهای هر ساله را میبینم که اکثراً فیلمهای داستانیست تا مستند. البته چندین مستند عالی هم در طول این سالها از ایران دیدم. مثلاً در مجموعههای کارستان، مستندهای درخشانی وجود دارد، یا مثلاً برنامههای شبهای مستند یا Docunight که در شهرهای مختلف در خارج از ایران برگزار میشود و مستندهای خوبی از ایران در آن به نمایش در آن به نمایش درآمده است. حقیقتاً من آدم مناسبی برای اینکه در مورد فیلمسازی مستند در ایران امروز نظری بدهم نیستم؛ ولی فکر نمیکنم فیلمسازی مستند در ایران مثل گذشته، از نظر اهمیت چه در تولید و چه در شرایط پخش با تغییرات زیادی مواجه شده باشد. طبیعتاً بخش عمدهای از آن به اهمیت ندادن به مستندسازی توسط مسئولین برمیگردد و محدودیتهایی که وجود دارند، بخشی به سرمایهگذاری در این زمینه و بخشی از آن هم به استقبال مخاطب. طبیعتاً این نوع فیلمسازی هم مثل خیلی چیزهای دیگر در ایران، اگر در شرایط و بستر درست قرار بگیرد میتواند آثار ارزشمند بهتری را تولید کند.
مُروا: یکی از کارهای شاخص شما مجموعه مستند «اگر…» است. مجموعهای که به مسالهی اعدامهای عقیدتی و سیاسی، اینبار با چشم فرزندان افراد اعدامی نگاه میکند. چه چیزی باعث شد به سراغ این سوژه بروید؟
آرش راد: مجموعهی «اگر…» که سری اول آن در ۱۴ قسمت - ۱۴ مصاحبه پخش شده و بخشی از سری دوم آن هم آماده شده و متاسفانه تعدادی از مصاحبههای سری دوم به دليل وقوع کرونا و کنسل شدن سفرهای من به اروپا برای مصاحبهها فعلاً به تعویق افتاده است، در واقع بخشی از مستند بلندیست در مورد فرزندان اعدامیان و زندانیان ایران که امیدوارم با ايجاد شرایط مساعد و مناسب بتواند در آیندهای نزدیک ساخته شود.
این مجموعه شخصیترین مجموعهایست که تا به امروز کار کردهام و ساخت آن برای من خیلی مهم است و سالها بود که میخواستم روی آن کار کنم.
پدر من در سال ۱۳۶۳ و درحالیکه من ۱۲ سالم بود به جرم اعتقاد به دیانت بهایی گرفتار شد و ۳ سال بعد یعنی در سال ۱۳۶۶ و در زمانیکه یک ماه به تولد ۵۰ سالگیش مانده بود در زندان اوین اعدام شد. من در آن زمان ۱۵ سالم بود. در طول تمام این سالها و علیالخصوص در چند سال گذشته، به تصمیمی که پدرم گرفت و ایستادگیش بر روی اعتقادش و از دست دادن جانش در این راه خیلی فکر میکردم و میکنم.
۲ سال پیش، تصمیمم برای ساخت این مجموعه زمانی شدت گرفت که خودم به سن پدرم در آن سالها نزدیک شدم و ۲ فرزندم هم به سن من در زمان گرفتاری پدرم و این مسئله باعث شد که به سراغ ساخت این مجموعه بروم.
من فکر میکنم این فرزندان، ناخواسته در مسیری قرار گرفتند که خودشون در آن نقشی نداشتند و هدفم این بود که فارغ از اینکه پدر یا مادر این فرزندان چه اعتقاد و باوری داشتند، از زاویهی دید فرزندان این خانوادهها به این موضوع نگاه کنم و به نوعی ببینم چه بر سر آنها آمده و هر کدام چگونه در طول این سالها با این مسئله برخورد کردند و چه تاثیری در تصمیمات زندگیشان گذاشته. به مرور متوجه شدم که بخش عمدهای از سوالهایی که در ذهن من وجود داشته، تقریباً برای همهی این فرزندان در طول این سالها وجود داشته و تعداد زیادی از آنها هم هنوز برای خیلی از سوالهایشان جواب قانع کنندهای پیدا نکردهاند. من فکر میکنم تا به امروز افراد مختلف برای مصاحبه یا تحقیق دربارهی مسئلهی اعدام یا زندانیان به سراغ این فرزندان رفتهاند تا بیشتر دربارهی پدر یا مادر آنها و اینکه چه میکردند یا چه باوری داشتند یا چطور گرفتار شدند و… اطلاعاتی بهدست بیاورند. ولی خیلی کمتر به مسئلهی خود این فرزندان و مسایل و مشکلات آنها پرداخته شده است.
در میان کسانی که تا به امروز با آنها مصاحبه شده، کسی بوده که در زمان گرفتاری پدرش ۱۰ روزه بوده، کسی که در زندان متولد شده یا حتی کسی که در زمان اعدام پدرش، مادرش او را ۲ ماهه باردار بوده.
مُروا: پس علاوه بر سوژهها، کار مصاحبهها، تصویربرداری و تدوين را هم خودتان انجام دادید؟
آرش راد: بله. همهی کارهای این مجموعه با خودم بوده. به چند دلیل. اولاً اینکه من سالهاست همهی این کارها را خودم انجام میدهم. چه در کارهای گزارشی که برای تلویزیونهای مختلف انجام میدادم و میدهم و چه در کارهای مستندی که خودم میسازم و به نوعی به این روش کاری عادت دارم. با وجود مشکلاتی هم که همراه خودش دارد، ولی برای من جواب داده و یک جورهایی در خیلی از موارد کارم را راحتتر هم کرده. چون خودم میدانم که دنبال چه هستم، چه تصاویری لازم دارم و در هنگام تدوین هم کارم را سبکتر و راحتتر میکند.
دلیل دیگرش هم طبق معمول همیشه مسئلهی بودجه و کم کردن هزینههاست. با توجه به اینکه این کار نیازمند سفر بود، تکنفره رفتن به کم کردن هزینهها کمک میکرد. البته طبیعتاً در ابتدا کمی مشکل بود ولی توانستم خیلی زود خودم را بر اساس شرایط موجود وفق بدم.
مُروا: وجه مشترک آدمهای فيلم شما، اعدام شدن پدر یا مادرشان است. با این وجه مشترک، پیدا کردن سوژهها باید دشوار بوده باشد. از طرفی سخن گفتن از یک واقعهی عمیقاً تاثربرانگیز احتمالاً برای همه ساده نباشد. این آدمها را چطور یافتید و انتخاب کردید؟
آرش راد: هدف من این بود که برای این مجموعه به سراغ افرادی بروم که در دورهای از زندگیشان به طور ناخواسته از داشتن یکی از والدینشان یا حتی هر دوی آنها محروم بوده باشند. در ابتدا فقط به فرزندان اعدامشدگان فکر میکردم. ولی بعد فکر کردم کسانی که در دورهای، والدینشان زندانی بودند و بعداً آزاد شدند هم میتوانند جزو این مجموعه قرار بگیرند، بنابراین سعی کردم این افراد را هم پیدا کنم. طبیعتاً در ابتدا به سراغ دوستان نزدیک خودم و بهائیان رفتم چون آنها را بیشتر میشناختم و راحتتر به من اعتماد میکردند که دربارهی یک مسئلهی خیلی شخصی زندگیشان صحبت کنند. ولی به مرور و از طریق دوستان و پیگیریهای مختلف توانستم با افرادی در کشورهای مختلف ارتباط برقرار کنم و نفراتی را از این طریق پیدا کنم. البته برای سری اول این مجموعه و طبعاً هزینهی کمتر، سعی کردم به دنبال افرادی در آمریکا و شرق کانادا بگردم که در نهایت موفق شدم سری اول را انجام بدم. اکثر کسانی که برای سری اول مجموعه با آنها تماس گرفتم و شرایط خودم و هدفم را گفتم - با وجودیکه نمونهای از این کار برای ارائه به آنها نداشتم - به من اعتماد کردند و برای انجام مصاحبه راضی شدند. نکتهی مهمی که به نظر خودم در این مصاحبهها وجود دارد این است که چون من با آنها از یک تجربهی شخصی صحبت میکنم و من خودم هم با موضوعی که دربارهاش صحبت میشود درگیرم، بنابراین افرادی که جلوی دوربین میشینند من را جدا از خودشان نمیبینند و ما با هم چند ساعتی گپ میزنیم و درد دل میکنیم. سری دوم که متاسفانه همانطور که گفتم به دلیل شرایط کرونا هنوز هم تموم نشده، از این جهت که نمونه کار برای ارائه داشتم راحتتر بود. ولی چون قصد داشتم که به اروپا و شرق و وسط کانادا سفر کنم کمی کار برنامهریزی را سختتر کرد. تا الان توانستهام برای سری دوم، مصاحبههای آمریکا، شرق و مرکز کانادا را انجام بدهم. ولی سفر اروپا که قرار بود با ۵-۶ نفر دیگر در ۴ شهر مختلف مصاحبه کنم، فعلاً به تعویق افتاده. نکتهی جالب برای خودم این است که تعدادی از مصاحبهشوندهها بعد از ۳۰-۳۵ سال برای اولین بار دربارهی این موضوع صحبت میکردند. در طول این سالها راضی به مصاحبه با کسی نشده بودند، ولی با توجه به شرایط مشترک هر دویمان، راضی به این کار شدند و تعدادی که در سری اول بودند و مصاحبهی آنها پخش شده هم از تصمیمی که برای مصاحبه گرفتند، به نظر راضی هستند.
این کار برای من بسیار احساسی و سخت است و شاید برای من از کسانی که جلوی دوربین مینشینند، سختتر است. چون من یکبار با آنها چند ساعتی مصاحبه میکنم و خاطرات آنها و خودم را هر بار زنده میکنم و با هم در جلو و پشت دوربین گریه میکنیم و بعد هم ساعتها آن چند ساعت مصاحبه را نگاه میکنم و از بین ۲-۳ ساعت مصاحبه، ده دقیقه را برای برنامه تدوین میکنم و هر بار با اون خاطرات روبرو میشوم.
خوشبختانه سری اول این مجموعه که پخش شد، با استقبال خیلی خوبی مواجه شد و به همین دلیل هم به سراغ سری دوم رفتم و طبق چیزهایی که شنیدم و برایم فرستادند، حداقل به تعدادی از این فرزندان کمی کمک کرده و فکر میکنم افراد زیادی را با شرایط آنها آشنا کرده. نکتهی دیگر اینکه، متوجه شدم تقریباً برای همهی این افراد فارغ از باور پدر یا مادرشان، مجموعه سوالات و مسائل مشترکی وجود دارد که آنها را دورادور به هم نزدیک میکند.
مُروا: گفتید از سری اول مجموعهی «اگر…» استقبال خوبی شده است. این استقبال در چه سطحی و شکلی بود؟
آرش راد: قسمت اول و دوم این مجموعه توسط رسانهی پارسی یا Persian Media Production تهیه و تولید شده و در صفحهی رسمی آنها و سایر کانالهای این رسانه در شبکههای اجتماعی پخش شده. مقدار دیده شدن و به اشتراک گذاشته شدن این مجموعه یکی از نشانههای استقبال از این مجموعه بوده. نقد خوبی دربارهی آن توسط یکی از بچههای زندانیان که خودش هم اکنون فعال اجتماعی و فعال حقوق کودکان زندانیست نوشته شده که مورد توجه قرار گرفته و مطالب خوب و مهمی در زیر پستها نوشته شده که نشان از دقت و توجه افراد به این موضوع بوده. جدای از همهی اینها برای من مهمترین تاثیر روی خود کسانی بوده که با آنها مصاحبه کردم. به گفتهی خیلی از آنها انگار باری را که سالهاست با خودشان حمل میکنند را کمی سبک کردم، آنها را با خودشان آشتی دادم و شاید مهمترینش این بوده که این افراد فهمیدند تنها نیستند و بچههای دیگری هم با همین موضوعات و مسائل سالهاست درگیرند و این آنها را آروم کرده. مثلاً دو نفر از افراد مصاحبه شونده که خودشان سالهاست در زمینهی حقوق زندانیان در مجامع بینالمللی فعالاند و صحبت میکنند به من گفتند که این اولین بار است که دارند دربارهی خودشان و حسشان نسبت به این مسئله حرف میزنند و از اینکه این امکان برایشان پیش آمده خوشحالاند و بسیاری موارد دیگه.
مُروا: آیا برای بعد از سری دوم این مجموعه، موضوع دیگری برای ساختن مستند مد نظر دارید؟
آرش راد: خیلی امیدوارم که بتوانم روی مستندی از این مجموعه مصاحبهها کار کنم و آنها را به سرانجامی برسانم. هدفی که همانطور که پیشتر اشاره کردم پیش از شروع مصاحبهها در ذهن داشتم.
دغدغهها و طرحهای زیادی در ذهن دارم، ولی بستگی به شرایط و اوضاع پیش رو خواهد داشت. در این مدت گزارشهایی تصویری هم دربارهی زندانیان اقلیتی در ایران یا کودکان زندانیان کار کردم که با توجه به مقدار دیده شدن و به اشتراک گذاشته شدن در صفحههای متعدد و مختلف به نظرم مورد توجه قرار گرفته. به هر حال دغدغه اصلی من در تمام این سالها مسائل اجتماعی و هنر بوده و سعی کردم تا آنجایی که بلدم به شکلها و از زوایای مختلف به آنها نگاه کنم.
مُروا: با توجه به اینکه تقریباً تمام کار فیلمها را خودتان انجام میدهید و زمان و هزینهای که برای کار میگذارید، در اجرای کار اسپانسر هم دارید؟ آیا نهادهای حقوق بشری برای این کار پیش قدم شدهاند؟
آرش راد: همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، تهیهکنندهی این مجموعه برای هر دو قسمت رسانه پارسی است. شبکهای اینترنتی است که چند سالیست در زمینهی موضوعات اجتماعی برنامهسازی میکند و به جرات میتوانم بگویم که با توجه به زمان کمی که از راهاندازیش میگذرد، بیش از تمامی شبکههای فارسی زبان خارج از کشور ( جدای از شبکه های رسمی که سرمایه فراوانی پشتشان دارند)
برنامههای ارزشمندی را در زمینههای مختلف و به خصوص مسائل اجتماعی تهیه کرده و میکند. در ابتدا و پیش از شروع مجموعه، با تعدادی از افراد برای سرمایهگذاری در این زمینه صحبت کردم ولی به نتیجهی مطلوبی نرسیدم. ولی امیدوارم بتوانم بعد از پایان قسمت دوم مجموعه و برای تولید مستندی در اینباره با نهادهای مختلفی ارتباط مفیدتری برقرار کنم.
مُروا: بسیار ممنون بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید و توضیحات مفصلی که دادید. اگر نکتهای مانده که دوست دارید در پایان اضافه کنید خوشحال میشویم.
آرش راد: من خیلی ممنونم از شما و همهی همکارانتان که این وقت را به من دادید و نسبت به این موضوع حساس بودید. من فکر میکنم کار کردن دربارهی موضوعاتی اینچنینی و هر موضوع دیگری که عدهای از انسانهای روی کرهی زمین را آزار میدهد و ما را هم تحریک میکند که دربارهی آنها کاری بکنیم، به هر شکلی و به هر اندازهای و البته توسط افراد مطلع و متخصص میتواند قدم کوچکی باشد برای آگاهیرسانی و رسیدن به دنیایی بهتر و آرامتر. روزی که همهی انسانها از هر نژاد و باوری و فقط از روی انسانیت به هم کمک کنند و سعی در برداشتن قدمی کوچک برای همدردی و حل مشکل یکدیگر داشته باشند، میتوانیم انتظار دنیای بهتری را برای خودمان و فرزندانمان داشته باشیم. ارادتمند همگی.
افزودن دیدگاه جدید