این روزها شایعه و خبر پیرامون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی کم نیست. به ویژه میان اصلاح طلبان و اهل "اعتدال" که دربدر دنبال تخته نجاتاند. از آخرین این اخبار، یکی هم احتمال اعلام کاندیداتوری مصطفی تاجزاده است. گرچه صحت خبر هنوز قطعی نیست و انگیزه و تاکتیک او برأی کاندیداتوری احتمالی نیز مورد بحث، اما در حد شایعه هم که باشد مایه سرمستی اصلاح طلبان برأی شرکت در انتخابات شده است. خبری خوب برأیشان بعد شوک هفته پیش ناشی از پس نشستن شیخ حسن خمینی که "رهبر" کاندیداتوریاش را مصلحت ندانست و او هم بلافاصله توصیه "آقا" را لبیک گفت.
بحث با حریف در "نقطه قوت" آن!
جدا از اینکه کاندیداتوری تاجزاده قطعیت پذیرد یا نه، استقبال پرشور از این اما میتواند بالاترین مدرک و دلیل برأی شرکت در انتخابات اصلاح طلبان حکومتی و نیز سکولارهای شبه اپوزیسیون همجنس آنان به شمار آید. "برگ برنده"ای در دست این طیف تا متکی بر آن ساز ضرورت شرکت در انتخابات را کوک کند. هم از اینرو سخن با اینان لازم است حول "نقطه قوت"شان پیش برده شود که موجب شوق و نشاط آنان است. وگرنه، رفتاری که بخواهد کسی چون عارف و ظریف را رأی دهد و یا پشت علی لاریجانی قرار گیرد، آن اندازه در معرض رسوایی سیاسی است که نیاز به مکث نداشته باشد!
برخورد با مشتاقان شرکت، در موضوعاتی از اعتبار ساقط و نخ نما از آسانترینهاست؛ در موضوعاتی همچون انتخاب میان "بد" و "بدتر"، غنیمت شمردن یک نیشگون از خرس یا این مضحکه تازه به میدان آمده که به هر سیویل با هر کیستی رأی باید داد تا سپاهی و امنیتی نیاید! با همیشه مشتاقان لازم است در "قویترین" موضع و استدلالی که دارند سخن گفت تا معلوم شود رویکرد آنان چه اندازه سست بنیاد و دور از واقعیتهاست. گرچه بنا به تجربه بعید است سیاست سازان چنین طیفی بخواهند به خود آیند، اما این انتظار را میتوان از کسانی داشت و باید داشت که بتوانند با سادهاندیشی به وداع برخیزند.
کاندیداتوری تاجزاده برأی اینان، یکی از سکوهای قوی تلقی میشود تا به دستاویز آن بخواهند لزوم شرکت همیشگی خود در انتخابات را توجیه و تبیین کنند و اگر هم فرضاً این شخص از فیلتر شورأی نگهبان گذشت حجت برأیشان قوی شود و معنوی! احتمال این کاندیداتوری بی آنکه هنوز هم نه به دار است و نه بار، از نظر اینان تغییر رفتار "آقا" تفسیر میشود! نشانهای از تعویض فضا و "دلیل" دیگری برأی ظرفیت اصلاح در نظام! مهم برأی اینان، همانا تصور چرخش در اوضاع است تا نه فقط مهر تایید بر "درستی" تاکتیک "تغییر رفتار" بکوبد که "حقانیت" استراتژی "تغییر در حکومت" را روآورد!
دو نگاه به "انتخابات" کنونی
گیر کار نگاه مبتنی بر "تغییر در حکومت" به انتخابات در اینست که فقط فعل و انفعالات قدرت را در رصد دارد و سیاست بر همین پایه میکند. نقطه عزیمت این نگاه از مبارزه جامعه با قدرت نیست ولو در حرف به فراوانی از آن دم بزند. نگاهی است که با دور زدن این واقعیت که شرکت یا عدم شرکت در انتخابات حکومتی در هر مقطعی مقدمتاً با سطح بلوغ سیاسی جامعه و نوع مناسبات آن با حکومت تعیین میشود، کانون بحث شرکت یا عدم شرکت را به جاهایی نامربوط میبرد تا اصل مطلب پوشیده بماند و یا به حضور این یا آن اصلاح طلب و اصولگرأی میانهرو در کارزار انتخاباتی گره زده شود.
در واقع بحث سر این نیست که نیروی محروم از حضور در انتخابات جمهوری اسلامی هرگز نباید در آن شرکت کند چرا که اساساً دمکراتیک نیست و هر چه هم جلوتر آمده ضد دمکراتیکتر شده و میشود. از جایگاه سیاستورزی چه بسا تحت شرأیطی و بسته به ارزیابی که از آرأیش قوا هست و نیز متناسب با سطح شناخت و تجربه بیشترینه مردم، میشود دعوت به شرکت در انتخابات غیر دمکراتیک هم کرد تا تعادل قوا در جهت تضعیف استبداد و به سود مردم بهم بخورد. مثلا در شرأیطی که امکان تشدید تضادها در بالا با دخالت مردم و رأی علیه دستگاه ولایت فراهم آید و باز شدن فضای سیاسی بارآورد.
بحث سر اینست که مناسبات کنونی جامعه با جمهوری اسلامی به ما چه میگوید؟ جامعه پسا خیزشهای دی ٩۶و آبان ٩٨؛ جامعه ملتهب با انواع اعتراضات صنفی و سیاسی در دل خود و بروز یافته در زبان و عمل و رفتارش علیه راس نظام و کل نظام؛ جامعه سرخورده از اصلاح طلبان حکومتی و هم کردار دیدن آن در عمل با دیگر جناحهای حکومت و در نتیجه سردادن "اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا"؛ و جامعهای نشسته بر شکافی ژرف بین خود با حکومت. آیا قرار بر تعمیق این شکاف به سود مردم در راستای آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی است یا پرکردن آن در خدمت نظام آزمون پس داده در همه عرصهها و رفوزه در هر زمینه؟ تاجزادهها برأی کدامیک اینها میآیند و سر و دست مشوقها برأی چه چیزی میشکند؟ مسئله اینست!
مسئله، مناسبات کنونی جامعه با حکومت است!
اینکه تاجزاده و همانندهایی چون او جزو اصلاحطلبان حکومتی پیشرو به شمار میروند، واقعی است. اینکه او سابقه زندان بخاطر "سبز" بودن در کارنامه خود دارد و طی مسیر تکوینی خود از نقطه انجام بحثهای اقناعی با سربازان گمنام امام زمان به ارأیه تحلیلهای کم و بیش واقعبینانه و نیز پیشنهادهای رادیکال در کادر تنگناهای جمهوری اسلامی رسیده، جای تردید نیست. اما اینکه چنین پیشینهای بخواهد آگاهانه یا ناآگاهانه برأی بزک قدرت حاکم پشتوانه قرار گیرد، نه فرصت شناسی سیاسی که فقط بازیچه شدن در دست قدرت مستقر است. موضوع، نه فضای باز سیاسی که بازی انتخاباتی است.
بحث پیرامون تبیین اوضاع سیاسی اینک هرچه بیشتر در این کانونی میشود که حکومت خود را در چه موقعیتی میبیند و چه سودایی در سر میپرورد؟ نگاه همیشه امیدوار و همیشه "خوش بین" به "بالا" بر اینست که بالاییها چون اوضاع فوق بحرانی کنونی را دریافتهاند به لزوم تا اندازهای باز کردن فضا نه فقط برأی پیشا انتخابات بلکه در بعد آن نیز رسیدهاند. این نگاه، نشانهها را هم در شل کردن مقررات "حصر"، استفاده برون مرزیها از رسانههای درونمرزی و اخیراً هم بحث و گفتگوهای "کلاب هاوسی" برمیشمرد! نتیجه هم اینکه باید از این فرصت در طرح خود قویاً سود جست! اما آیا واقعاً چنین است؟
نگاه دیگر اما در برابر بر اینست که نظام جمهوری اسلامی در مشی خود مبنی بر ایستادگی قاطع در مقابل جامعه، قصد کمترین عقب نشینی ندارد چون میداند اگر چنین کند با دومینوی عقب نشستنهای بیشتر در برابر جامعه انباشته از مطالبات پرشمار مواجه خواهد شد. خامنهای شور انتخاباتی را بیشتر در رابطه با مذاکرات با آمریکا و رهایی از فشار تحریمها نیاز دارد و نه در معنی تغییر راهبردی. مانوور تولید رونق انتخاباتی او فقط در اندازهای است که رئیس جمهور منتخب، مطلوب انتصابیاش باشد. برأی وی به اصطلاح باز کردن فضای انتخاباتی فقط در سر کار آمدن فردی دستکم قابل تحمل مد نظر است و نه فراتر از این. حکومت را با بسیج اجتماعی فرا انتخاباتی میتوان و باید عقب نشاند و نه بازی کردن در میدان بازی آن.
چنین نگاهی "انعطاف"های حکومتی را از زاویه بازی انتخاباتی نظام بر میرسد و گذرا و تاکتیکی میبیند. چیزی که در موسمهای انتخاباتی دیگر نیز تکرار شده و طبیعی است اتاق فکر و ستاد عملیاتی حکومت بازی سیاسی را اینبار با توجه به نوع و سطح داوری امروز مردم نسبت به آن و ترفندهایش، در سطحی بالاتر پیش بکشد و ببرد! مگر همین چهار سال پیش نبود که کاندیداهای خودی در کارزار انتخاباتی اجازه یافتند تا بالا و پائین نظام را یکی کنند ولی تا خر از پل گذشت، روحانی حتی پیش از انجام مراسم تحلیف دوم خود، اخطار گرفت که دریابد بازی تمام شده و حد باید نگهداشت؟!
با نظام یا بر نظام؟
تاجزاده، اگر هم نگوییم بی باور به رکن ولایت فقیه نیست، دستکم ملتزم به آنست. رکنی نه فقط در قلب قانون اساسی بلکه به عنوان واقعیت واقعاً موجود و زمینه عمل ولی فقیه فعال مایشاء در همه امور. فرمانروایی از چینش وکیل و نصب وزیر تا سیاست گزاریها در همه امور و همه سطوح. حالا چنین کاندیدایی میخواهد در قالب کدامین تعهد عملی و با چه تضمین و برنامهای معجزه بیافریند؟! منبع و منشاء این معجزه انگاریها در مشتاقان شرکت در انتخابات چیست؟ چرا باید اسیر توهمات خود شد و خاک به چشم مردمانی پاشید که بارها گرد و خاک راه افتاده توسط اصلاح طلب و اهل اعتدال در چشمانشان نشسته است؟ علم شدن تاجزاده آیا ابزاری برأی پسبردن جامعه از دستاوردهایش نیست؟
در جمهوری اسلامی بودهاند انتخاباتی که در آنها رأی جامعه ناراضی از حکومت و معترض به ولایت فقیه در دو شکل بروز یافتند: تحریم انتخابات از یکسو و رأی دادن به کاندیدایی که قسماً در برابر کاندیدای مد نظر ولی فقیه قرار داشت، از دیگرسو. جامعه ناراضی در پای صندوق رأی تقسیم میشد و مهم هم بود که نگذاشت این دو بخاطر نتیجه انتخابات در برابر هم قرار گیرند. این انتخابات اما چنین نیست. رأی دهنده اینبار چه آگاهانه عمل کند و چه ناآگاهانه، رأی به استمرار نظام و ولایت خامنهای میدهد تا او با به رخ کشیدن مشارکت مردم، باز اسب خود بتازد و بر سیاستهای تاکنونیاش بکوبد.
آن فعالانی که بر موضع مشارکت در این انتخابات هستند، انتخاباتی که رونق یافتناش مطلوب خامنهای است، باید توجه کنند که رأی دادن فقط امضاء ساده تعرفه انتخاباتی نیست. لازم است بدانند که علنی و یا پنهانی پای صندوق رأی رفتن و بدتر از آن دیگران را تشویق به رأی دادن، پشتیبانی عملی از موقعیت سست دستگاه ولایت فقیه است. از یاد نباید برد که اگر زمانی رئیس جمهور نظام ولایی خود را در حد "آبدارخانه چی" تعریف کرد، اکنون اما ولی فقیه، رئیس جمهور را فقط در سطح پادو میخواهد! در چنین مختصاتی، انتخابات، عرصه انتخاب جایگاه سیاسی کلان است: با نظام و عملاً در خدمت تداوم این وضع اسفناک یا بر نظام برأی آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی؟
تاجزاده و همانندهای او را باید دعوت به دوری از ولایت کرد و نه که بخاطر وسوسه کاندیدا شدن برأیشان هورا کشید و راه شرکت خود در انتخابات را صاف نمود! او و ماننده های او را لازم است در ترک التزام به ولایت فقیه به تشویق برخاست و به خودآمدن بیشتر و پیوستن به مبارزه برون سیستمی سکولار دمکراتیکی که در جامعه جریان دارد و نه راه اندازی بساط هلهله و هیجان بخاطر دامی که نظام ولایی برأی مرددها و مشوقان آنان و همه ملت گسترده است. تکلیف مردم ایران با این نظام در صحنه اجتماعی رقم خواهد خورد و نه در تنگنای به اصطلاح انتخابات هر روز هم تنگتر در جهت منویات "رهبر". از درون انتخاباتهای سترون ولایی تحول رخ نمیدهد، از دل جنبش اجتماعی و محاصره مدنی نظام است که انتخابات آزاد سر برمیآورد. تا کی منش دنبالهروی و تبلیغ توهم؟
دیدگاهها
اگریک حرف چپ بایددرانتخابات…
اگریک حرف چپ بایددرانتخابات بزندهمین است .
افزودن دیدگاه جدید