١٢ مرداد، روز "تنفیذ" ریاست "جمهوری" ابراهیم رئیسی بود و ١٤ مرداد، روز مراسم "تحلیف" این عضو هیئت مرگ. امضاء و ابلاغ اولی از سوی ولی او علی خامنهای و برگزاری دومی در مجلس اسلامی. در این دو روز، نشانههایی روآمدند که درنگ بر آنها فهم موقعیت این نظام در آغاز پایان حیات آن را بیشتر ممکن میکند.
اول از همه ببینیم اصلاً داستان خود "تنفیذ" چیست تا برسیم به خصوصیت "تنفیذ" در مورد رئیسی. طبق بند ١١٠ قانون اساسی، "تنفیذ" یعنی اینکه رئیس جمهور نافذیت خود را از ولایت میگیرد و نتیجه انتخابات را فقط امضاء تاییدیه ولی فقیه است که مشروعیت میدهد. امضایی که بهیچوجه جنبه صوری و تشریفاتی ندارد بلکه برخوردار از بار فقهی و معنای شرعی مشخص است. مطابق موازین اسلامی، با این امضاء رئیسجمهور از سوی شارع مقدس به چنین مقامی منصوب میشود تا ولایت الهی را به بدنه اجرایی کشور تسری دهد. خود خمینی علت وجودی موضوع "تنفیذ" را چنین توضیح داده و تقریر کرده بود: "مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد... با نصب فقیه نباشد غیر مشروع است".
رئیس جمهور در این نظام ولو که محصول انتخابات مهندسی شده، و در مورد رئیسی نوعاً انتصابی، تا کسب مشروعیت از ولی فقیه نکند فاقد اعتبار است! پس نفس "تنفیذ"، جز تحقیر نهادینه و مکرر ملت نیست. اما آنچه که "تنفیذ" ریاست رئیسی را به مفتضحترین "تنفیذ"ها در این چهار دهه و اندی بدل کرد، نمایش رفتاری طرفین "تنفیذ" بود. همه درد رئیسی این شد که کرونا نمیگذارد دست "آقا"یش را ببوسد و حرف خامنهای به او در شکل آمرانه اینکه هرچه زودتر دولتات را تشکیل بده!
اوج فضاحت نصب رئیسی برای ریاست جمهوری اما، در مراسم "تحلیف" وی در روز ١٤ مرداد ماه به نمایش درآمد. در آنجایی که قالیباف به عنوان سخنران نخست مراسم، آنهم در روزی که ١١٥ سال پیش به مناسبت صدور فرمان مشروطیت و حرمت این رویداد بدل به یک روز تاریخی شده است، به تجلیل کسی پرداخت که به قاتل مشروطیت و پارلمان شهرت دارد! این یار غار هم اینک نشسته بر مسند ریاست مجلس اسلامی در سخنان خود راجع به صد سال مبارزه مردم ایران در راه آزادی، استقلال و عدالت دو نفر را بر تارک این سده نشاند: یکی شیخ فضل الله نوری و دیگری قاسم سلیمانی! شیخی را که در اعلامیه تکفیر مشروطیت خود اعلام داشته بود: "هر کس به قانونگذاری اعتقاد داشته باشد مرتد است... آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است... فایده آزادی چیست [وقتی] بنای قران این است که آزادی نباشد... یکی از مواد ضلالت نامه [قانون اساسی] هم این است که افراد مملکت متساوی الحقوقند... و این کلمه مساوات، محال است با اسلام حکم مساوات..."!
از قدیم گفتهاند "بله دیگ و بله چغندر"! تجلیل از شیخ فضل الله در سالگرد مشروطیت و تکریم سردار سلیمانی توسط قالیباف، صلوات فرستادنهای اژهای تازه منصوب ریاست قوه قضائیه بر این سخنان و سپس نوبت رئیسی شدن برای ادای سوگند وفاداری به نظام تا از او کلمهای در اعلام تقید به حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی به گوش نرسد و برعکس همه تاکیدات وی بر تبعیت از منویات ولی فقیه متمرکز شود و دم زدن از عمل به منشور "گام دوم انقلاب"!
این همان حکومت یکدست مطلوب خامنهای است که اینک در فاز سرکار آمدن "دولت اسلامی" و هماهنگی کامل سه قوه با یکدیگر، سودای ایجاد "جامعه اسلامی" در سر دارد! این همان ام القراء اسلامی است زیر فرمان ولایت. این همان "ایران اسلامی" است که اگر تاکنون از کوتاه قامتی رنج میبرده اما اکنون در وجود کوتولههایی از ایندست سو به قبرستان تاریخی دارد.
این ایران ولایی اما، ایران دیگری در بدیل خود دارد. ایران دی ماه ۹۶، مرداد ۹٧، آبان ۹٨، شوک ملی در پی ساقط کردن هواپیمای مسافربری طی همین سال ۹٨، سال سراسر اعتصاب و اعتراض ۹۹ و اینک به سال ١٤٠٠ در برآمد خود برای تحریم ملی "انتخابات" حکومتی در خرداد ماه، اعتصاب ۶٠ هزار کارگر صنعت نفت و گاز و خوزستان تشنه بپاخاسته و اعلام همبستگیهای ملی با این حرکات مردمی در تیر ماه همین سال. ایرانی پر جنب و جوش که ایران آینده را تدارک میبیند. ایرانی رها از انواع تبعیضات جانگزا. ایران آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی. ایرانی که فقط با گذر از ایران سیه پوش اسلامی پرچم خواهد افراشت.
در ریاست رئیسیها آغاز پایان عمر این نظام را باید نتیجه گرفت و زوال آن را در رجوع پایورانش به جد ولایت فقیه مشروطه ستیز چون فضل الله نوریها دید. اینها نه نشانه انسجام و توانایی ولایت که حاکی از درماندگی آنند. علامتی از اینکه جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند اوضاع را مهار کند و محکوم به غرق شدن در باتلاق ابر بحرانهایی که خود پدید آورده است. اما در ایران "شوخ تپه" که به استقبال فردای خود شتافته، نیروی مهار ناپذیری را باید به تماشا نشست که دیگر نمیخواهد تن به ستم و تبعیض و نبود آزادی دهد. نیرویی که جنبش کارگری شاداب از دل خود بیرون میدهد، دختران خیابان انقلاب میزاید و انواع مبارزات نسل جوان و زنان به نمایش مینهد. ایران سوار بر موج مبارزات در بلوچستان، خوزستان، کردستان، اصفهان، آذربایجان، تهران، گیلان، خراسان و جابجای کشور.
همین بس که دو ایران در برابر هم صف کشیدهاند. نصف پر لیوان را ببینیم.
بهزاد کریمی ١٥ مردادماه ١٤٠٠ برابر با ۶ اوت ٢٠٢١
دیدگاهها
دمی سخت گرم دارد…
دمی سخت گرم دارد.سرافرازباشید.
افزودن دیدگاه جدید