رفتن به محتوای اصلی

آنارکو سندیکالیسم (بخش چهارم)

آنارکو سندیکالیسم (بخش چهارم)

رهایی فردی از تمام قید و بندهای قدرتمداری حاکمه

در حالیکه شیوه تاکتیک های مبارزاتی آنارشیستها دور تسلسلی ما بین کار توده ای آنارکوسندیکالیستی از یک طرف و انقلابیگری انفرادی از طرف دیگر را در پی داشته است، که به دنبال هر دوره ای از سرکوب خشن و گسترده، آنها به شیوه های انقلابیگری انفرادی روی می آوردند، این بار هم به دنبال وقایعی مانند قتل عام کارگران معدن کوریه، و تظاهرات سرتاسری کارگران در اروپا، ما دوباره با روی آوردن آنها با انقلابیگری فردی مواجه میباشیم.

گرچه همیشه اینگونه عملیات قهرمان گرایانه فردی، به مدت کوتاهی ادامه می یافت، و دوباره آنها به اصول پایه ای انارکوسیندیکالیسم باز می گشتند. بخش قابل توجهی از مهاجرین ایتالیائی یه آمریکا، تحت تاثیر رهبران ایتالیائی جنبش آنارشیستی جهانی، مانند "مالاتیستا"، یا به جنبش آنارشیستی آمریکائی می پیوستند، یا نسبت به آن سمپاتی داشتند. گرچه سرمایه داران ایتالیائی تبار آمریکائی هم خود را در تشکیلات مافیایی منسجم میکردند، کلان سرمایه داری حاکمه بر جامعه آمریکا، از آنها در شناسائی و سرکوب آنارشیستها استفاده میکرد.

آنارشیستها، بخصوص در آمریکا به شیوه حمله به بانکها، کلیسا و اموال ثروتمندان و سرمایه داران می پردازند، تا حاصل آن را بین فقرا تقسیم میکردند. خیلی موارد که آنها دستگیر میشدند، غالبا آنها را به نحوی میکشتند، یا اعدام میکردند. از جمله آنها ، میتوان به "گنگ بونو" اشاره کرد، که از انگلستان به فرانسه و اسپانیا می آیند و در آنجا به حمله های آنارشیستی خویش می پردازند. آنها میخواستند با فدا کردن خویش، ضربه های جدی بر قدرتمداران حاکمه وارد کرده و خوف و وحشت را به جان آنها بیاندازند.

"نیکولا ساکو" و "بارت ونزتی" که توسط آهنگ مشهور "انیو موریکونی" و شعر و آواز "جون بایز" جاودانه شدند، از جمله انارشیستهایی ایتالیایی تبار بودند که در آمریکا از طریق راهزنی ودزدی، ثروت قدرتمدران را میان فقیران و زحمتکشان تقسیم میکردند. آنها را به بهانه کشتن یک مامور نگهبانی دستگیر، و بدون مدرک آنچنانی به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم می نمایند، که جنبش اعتراضی بین المللی آنارشیستها، سوسیالیستها، کمونیستها و دیگر نیروهای مترقی در سراسر جهان جهت آزادی آنها به نتیجه نمیرسد، بعد از هفت ساز زندان، به سال 1927 اعدام میشوند. تداوم اینگونه شیوه های سرکوب خشن جنبش آنارشیستی در آمریکا از یک طرف، و فاصله گرفتن آنها از جنبش آنارکوسیندیکالیسم موجب میگردد تا برای چندین دهه جنبش آنارشیسم در آمریکا عملا خاموش گردد.

شیوه تعلیم و تربیت آزاد

یکی دیگر از عرصه های نو اندیشی آنها شامل عرصه تعلیم و تربیت کودکان است. آنها به فکر تربیت انسان نوین برای عصر نوین جامعه بدون طبقاتی هستند، که بدون هیچ گونه آلودگی به ارزش های نظام قدرتمداری های استثماری تربیت شده باشد. در این رمینه ها، معلم آموزش های رهائیبخش "فرانچسکو فریره" قدم جلو می گذارد تا در اسپانیا. متدهای پرورش انسان نوین رها از آلودگیهای نظام کهن را در پداگوژی تربیتی خویش مورد ازمایش قرار دهد. از جمله این شیوه های آموزشی، شرکت آزادانه و بدون اعمال هیچگونه دستورالعملی از طرف والدین و معلمین نسبت به کودکان در زمینه ها، عرصه های استعدای آنها جهت شکوفائی پتانسیل های کودکان و چگونگی شرکت مستقیم خود کودکان در پروسه آموزشی خودشان است.

"فرانچسکو فریره" به بهانه ای دستگیر میشود. به او اتهام زده میشود که به سال 1909 در رهبری اعتصابات عمومی کارگران نقش داشته است و به اعدام محکوم میشود. اعتراضات جهانی آنارشیستها و حتی دیگر نیروهای آزادیخواه نتیجه نمی دهد، و او را اعدام میکنند. تظاهرات و اعتراضات و اعتصابات جهانی، از جمله آنارشیستها و آنارکوسندیکالیستها سرتاسر اروپا را میگیرد. این امر، دوباره نقش جدی در رادیکالیزه شده و انقلابیگری عملکردهای آنارشیستها نقش جدی ایفا میکند.

انقلاب مکزیک به سال 1911

جنبش آنارشیستی، به موازات خیزش های آنارکوسندیکالیستی، در سر تاسر آمریکای لاتین، از شیلی و ارژانتین و برزیل گرفته تا کشورهای آمریکای مرکزی، از جمله مکزیک، پرو، اکوادور و السالوادور و غیره کشیده شده بود. در مناطق صنعتی و شهرها اتحادیه های کارگری بطور غالب تحت نفوذ و کنترل آنارشیستها بودند.

با وجود همه اینها، مکزیک بطور غالب یک کشور کشاورزی بود. اغلب مردم در روستاها بصورت رعیت زیر یوغ استثمار اربابان و ملاکان در سخت ترین شرایط برای زندگی بخور و نمیر خود کار میکردند. با وجود اینکه لشکر عظیم رعیت ها و زحمتکشان روستاها تحت پوشش تشکل های آنارکوسندیکالیستی قرار نداشتند، اما بطور کلی، شعار " زمین و رهایی" یکی از شعارهای محوری آنها محسوب میشد

در حدود سال 1911 برادران "مگون" که از بومی های مکزیک بودند و به آمریکا رفته بودند، با تعداد بیش از پنجاه چریک آنارشیست، به مکزیک بازگشتند. در میان این چریک ها، آمریکائی، ایتالیائی، آلمانی، مکزیکی و حتی چینی هم پیدا میشد. آنها تدارک آن را میدیدند، تا به یک شهرک روستایی در شمال مکزیک حمله کرده، و تحت کنترل خویش در آورند. آنها سپس در نظر داشتند، تا زمین ها را بین رعیت ها تقسیم نمایند. قصد آنها این بود تا از این اقدام نمونه و سمبلی بسازند، تا به سرتاسر مکزیک سرایت کند. شاید بشود از نظرهایی تشابهاتی بین عملیات گروه چریکی برادران " مگون " ، با عملیات نظامی فدائیان در سیاهکل را مشاهده کرد.

در این عملیات نظامی چریک ها، آنها نه تنها موفق میشوند، تا آن شهرک را به تصرف کنند، بلکه بمدت چندین ماه، شهرک در تصرف آنها می ماند. آنها به روستائیان میگویند، که میتوانند زمین های اربابان را غصب کرده و بصورت تعاونی و اشتراکی بکارند، و حاصل تولیدات خویش را برای خود بردارند. این ابتکار توسط دیگر آنارشیستها و آنارکوسندیکالیستها بکار گرفته شده و در مناطق و روستاهای دیگر پیاده شده و بخش های عظیمی از شمال مکزیک را تحت پوشش خود قرار میدهد.

امیلیانو زاپاتا، که خود از بومی های مکزیک بود، جنبش رهاییبخش دهقانی خود را در جنوب مکزیک به راه می اندازد. زاپاتا نیروهای خود را بسیج کرده و به روستاها در بخش های جنوبی مکزیک حمله میکردند، و زمین ها را میان دهقانان تقسیم مینمودند. اگر این شیوه رهایی رعیت ها را در شمال مکزیک آنارشیستها به کار میگرفتند، همین شیوه را نیروهای امیلیانو زاپاتا، در مناطق جنوبی مکزیک به همان شیوه به تقیسم زمین های اربابان و زمین داران بزرگ پرداخته بودند. در شرایطی که زاپاتا نه فقط یک آنارشیست نبود، بلکه رهبر یک جنبش رهایی بخش خود جوش از میان توده های زحمتکش رعایای دهقانی بود، که طی چند صد سال گذشته به شیوه های وحشیانه ای مورد استثمار قرار میگرفتند.

شرکت آنارشیست ها از نقاط مختلف دنیا، از جمله آمریکا در مکزیک، از جمله داستان نویسی های کوتاه جک لندن، شکت خود اما گولدمن از جمله ویژگیهای انقلاب مکزیک بود. انعکاس جهانی آن در اروپا و جاهای دیگر میان جنبش های انقلابی و آنارشیست ها خیلی زیاد بود. به طوری که کراپوتکین" از رهبران جنبش آنارشیستی روسیه و اروپا، از تجربیات جنبش دهقانی و انقلاب مکزیک در فورمولبندی نظریات خویش برای جنگ های دهقانی استفاده می نمود. جو هیل، شاعر سوئدی- آمریکایی در توصیف شرایط آن موقع شعر هایی می سراید.

خطای بزرگ و غیر قابل توصیف آنارشیست ها در انقلاب مکزیک در مقابل نیروهای امیلیانو زاپاتا که منجر به شکست انقلاب مکزیک میگردد، بازتابی است متأثر از مجموعه دیگر شاخصه های فکری و عملکردی جنبش انارشیستی است. آنارشیستها، با این توصیف که، امیلیانو زاپاتا، نه فقط تحصیل کرده، روشنفکر و انقلابی انارشیست نیست، بلکه در جهت رهایی توده ها و ساختمان سوسیالیسم به شیوه آنارکوسندیکالیستی حرکت نمی کند. آنها می گفتند، که زاپاتا، فقط کسی است که به روستاها حمله می کند، و زمین ها را بین روستائیان تقسیم می کند. می گفتند، که حتی زاپاتا، تحت تاثیر اندیشه های کاتولیک ها و کلیسای مسیحی به این شیوه های مبارزاتی روی اورده است. میگفتند، او نمیتواند در ساختمان جامعه بدون طبقه اینده نقش آفرینی بکند.

با یک چنین نوع طرز تفکری، آنارشیست ها خود، به موازات نیروهای دولتی و اربابان، به جنگ و نبرد با نیروهای امیلیانو زاپاتا پرداختند. نتیجه امر این شد که نه تنها نیروهای نظامی امیلیانو زاپاتا شکست خوردند، و خود وی نیز کشته شد، بلکه آنارشیست ها نیز تضعیف شدن و شکست خوردند، و کل تجربه انقلاب دهقانی مکزیک با شکست مواجه شد.

نقش آنارشیستها در انقلاب روسیه

همانطور که آنارشیستها در انقلاب ها و خیزش های کلان اروپا حضور فعال داشتند، در انقلاب کبیر روسیه نیز پا به پا و به موازات مارکسیست ها جنگیدند. رهبرانی چون، میخائیل باکونین، اما گولدمن، پیتر تراپوتکین و بالأخره، "ماخنو" از جمله نظریه پردازان، انقلابیون و رهبران جنبش آنارشیستی کارگران و زحمتکشان روسیه و دنیا محسوب میگردند. به غیر از "اما گولدمن" که به آمریکا مهاجرت کرده بود، بقیه در انقلاب روسیه نقش مستقیم و فعال داشتند. "اریکو مالاتیستا " از دیگر رهبران جنبش آنارشیستی ایتالیا بود، که بیشتر عمر سیاسی خود را در مهاجرت در دیگر کشورهای اروپایی گذراند.

نظریات انارشیست های روسیه بر پایه های ترکیبی از آنارکوسندیکالیسم همراه با جنبش پارتیزانی استوار بود و آنها سازمان، تشکیلات و ارتش نظامی مستقل خویش را در جنگ علیه حکومت تزاری، به موازات بلشویک ها و دیگر مارکسیست ها داشتند. در بعضی مناطق جغرافیایی روسیه، از جمله اوکرائین، نیروهای آنها به مراتب بیشتر از بلشویک ها و دیگران بود.

آنارشیست ها به خاطر اینکه برادر بزرگ لنین، یکی از آنها بود، تا حدود زیادی لنین را از خودشان می دانستند. لنین با هشیاری تمام نه تنها در اکثر موارد همگام و به موازات آنارشیستها در راستای مقابله با بورژوازی وحکومت تزار مبارزه میکرد، بلکه، بخش هایی از نظریات و تاکتیک های آنارشیستها را هم در مبارزات خویش، از جمله حمله به کاخ زمستانی و تصاحب آن را بکار میگرفت.

نقش آنارشسیتها تحت رهبری ماخنو در بخش های وسیعی از غرب روسیه از جمله اوکرائین در بسیج گسترده کارگران و رهائی رعیت ها و تشکیل "کلونی های" منطقه ای در دوران انقلاب روسیه کلیدی بود. او با مهارت تمام ارتشی در حدود چهل هزار نفررا سازمان داده بود که منطقه ای به وسعت اوکرائین را تحت کنترل خویش داشت. در سال 1919، دو سال بعد از انقلاب اکتبر؛ در شرایط تضعیف فراوان قدرت ارتش سرخ در منطقه، ارتش "ماکنو" نقشی کلیدی در سرکوب گاردهای سفید و از آن طریق محافظت و تثبیت حکومت شورا ها در اتحاد جماهیر شوروی را ایفا کرد.

تروتسکی به عنوان فرمانده ارتش سرخ، عزم خود را جزم کرده بود تا به هر نحوی شده است، روسیه را از وجود آنارشیستها پاک نماید. به موازات تبلیغات ضد آنارشیستی در رسانه های آن دوره، میزان دستگیری های آنارشیستها روز به روز گسترده تر میشد. طوری که دیگر اکثر رهبران و فعالین آنها در زندان ها بودند.

پیتر تراپوتکین ، از رهبران جنبش آنارشیستی اروپا و روسیه بود و در کابینه دولت انقلابی در فوریه 1917 به عنوان یکی از وزیران انقلابی بود، در سال 1921 می میرد، و مراسم تشییع وی با احترام تمام در روسیه برگزار می گردد. بخش هایی از آنارشیستهای زندانی جهت شرکت در این مراسم بطور موقت آزاد میشوند، و پس از اتمام مراسم دوباره به زندان بازگردانده میشوند.

به دنبال آن، آنارشیستها توسط سیاست رسمی دولت شوراها، بصورت یک جنبش خطرناک خرده بورژوازی تلقی شده و روند متلاشی کردن آنها دوام پیدا میکند. یکی از این موارد مربوط میشود به قتل عام بخش وسیعی از نیروهای "ماکنو" در کنار دریای سیاه، به دنبال یک جشن و پایکوبی شبانه است. سالها بعد، نه تنها متلاشی کردن آنها دوام پیدا میکند، بلکه خیلی از آنها تا پایان عمرشان به گولاگ های سیبری فرستاده میشوند و نقش تاریخی آنها در انقلاب روسیه از ادبیات مارکسیستی لنینیستی پاک می گردد.

ماخنو میتواند جان خود را نجات داده، پس از زندان در رومانی وکارهای شاق در لهستان، خود را با فرانسه و اسپانیا میرساند، و در آنجا تجربیات خویش را در انقلاب اسپانیا به کار میگیرد و آنها را به "دوروتتی" یکی از رهبران اصلی آنارشیستها در کاتالونیا منتقل می نماید و تا پایان عمر در آنجا نقش آفرینی میکند.

ادامه دارد

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید