رفتن به محتوای اصلی

لیبرالیسم و دموکراسی

لیبرالیسم و دموکراسی

لیبرالیسم هیچ هم‌خوانی با دموکراسی ندارد. لیبرالیسم از دموکراسی جهت اعمال حاکمیت و کنترل خویش سوء استفاده می‌نماید. دستاوردهای دموکراتیک حاصل مبارزات تاریخی مزدم عادی و زحمتکشان بوده است. دموکراسی نظامی‌ است که در آن مردم (دموس) از طریق رای دادن همگانی در مورد خودگردانی و مدیریت امور خویش (کراسی) تصمیم می‌گیرند.

لیبرالیسم، بر محور تامین و تضمی‌ حق مالکیت فردی بر سرمایه و ابزار و مناسبات تولیدی اقتصادی سرمایه‌داری مبتنی است. در نظام مبتنی بر سودجویی فرد از طریق مصرفگرایی جامعه، همگام با افزایش تورم و بهره کشی از دیگران است. مناسباتی که بر اساس تضمی‌ن منافع سودجویانه فردی از طریق بهر کشی مبتنی است، چنین مناسباتی نمی‌تواند با خودگردانی، مالکیت جمعی و منافع عمومی‌ هم‌خوانی داشته باشد.

این‌ها مسائلی نیستند که لیبرالیسم و خصوصاً نئولیبرالیسم آن‌ها را کتمان نماید. آنها آشکارا خواهان تحلیل رفتن مالکیت و مدیریت‌های جمعی و دولتی بوده خواهان منتقل شدن همه آنها به دست بخش خصوصی اند. آنها خواهان کوچکتر شدن بخش دولتی بوده و معتقدند که بخش خصوصی بهتر از دولت می‌تواند اقتصاد را مدیریت کند. آنها معتقد‌ند که با ثروتمند تر شدن سرمایه داران، سرمایه گزاری بیشتر می‌شود و بالاخره برای بقیه مردم نیز ایجاد اشتغال شده و آنها هم به نان و نوایی می‌رسند.

لیبرالیسم همه چیز هستی را بصورت کالا می‌بیند. کالاهایی که آنها باید به نحوی مالک آن گردند و یا اینکه به مصرف‌کنندگان اجتماعی بفروشند، یا اجاره بدهند؛کم مانده است نفسی هم که می‌کشیم ، کالائی شود؛ که در این صورت برای هر دم نفسی که می‌کشیم هم، باید مبلغی به صاحبان آنها پرداخت کنیم. مالکیت شخصی بر هر آنچه که کالا نامیده می‌شوند، از جمله بر ابزار تولید و سرمایه انباشته شده، با مالکیت و خودگردانی اجتماعی و اعمال حاکمیت جمعی، توده ای و مردمی‌ در تناقض و تقابل است.

در انتخابات اخیر به اصطلاح دموکراتیک اکثر نقاط دنیا طی یکی دو سال گذشته، احزاب مردمی‌، دموکراتیک و چپ‌های دموکرات عموما شکست خورده، به تحلیل رفته و تضعیف شده اند. به جای آن عملاً احزاب محافظه کار تندرو و افراطی قدرت گرفته و در انتخابات ها توانسته اند به می‌زان قدرتمندی تاثیر گذار بوده و کرسی‌های زیادی به دست بیاورند. چرا احزاب چپ دموکرات قادر نبوده‌اند از گسست های انبوه توده ای از نظام سرمایه‌داری‌کلان حاکم و سنتی نیرو گرفته و پایه‌های خود را تقویت نمایند؟ بر عکس احزاب افراطی ناسیونالیستی و غیرسکولاری که ریشه در طیف‌های عقب‌مانده و سنتی اجتماعی دارند و احزاب مشابه تازه به دوران رسیده آن‌ها توانسته اند نیرو گرفته و در مقیاس قدرتمندی عرض اندام نمایند؟

به چند عامل در این مورد بپردازیم.

– مقایسه پایه های اخلاقی فرهنگ لیبرالیسم با دموکراسی

لیبرالیسم بر تامین منافع فردی متکی است؛ در شرایطی که دموکراسی بر پایه گزاری مناسباتی استوار است که در آن سیستم به نفع همگان کار کند. از این نظر اگر اخلاقیات دموکراتیک بر پایه استحکام مناسبات مردمی‌ مدنی مبتنی بوده باشد، فرهنگ لیبرالی بر چگونگی امکان قدرتمداری فرد و اعمال کنترل بیشتر آن بر ثروت های اجتماعی مبتنی است. لیبرالیسم بر رقابت متکی است، دموکراسی بر تعاون.

اخلاق لیبرالی بر مبنای پیروزی و موفقیت فردی به هر قیمت و در رقابت با دیگران و جامعه مبتنی است. در حالی‌که اخلاقیات دموکراتیک، بر مبنای حفاظت از منافع همگانی مبتنی است. اخلاقیات لیبرالی جامعه را میدان رقابت، مبارزه با رقیبان جهت موفقیت شخصی و انباشت ثروت فردی می‌داند. در حالیکه اخلاقیات دموکراتیک، آن را در تلاش مسئولانه همگانی جهت رفاه و سلامت، ترقی و سعادت همگانی می‌داند. لیبرالیسم جهت دست یابی به موفقیت فردی، آماده است تا دیگران و رقیبان خویش را قربانی کند، در حالیکه دموکراسی بر پایه حفاظت و مراقبت از ضعیف ترین و ضربه پذیرترین اقشار جامعه مبتنی بوده و میزان رشد اجتماعی را از طریق امکانات رفاهی ضعیف ترین اقشار اجتماعی مورد سنجش قرار می‌دهد. لیبرالیسم از هر وسیله‌ای جهت رسیدن به هدف استفاده می‌کند، دموکراسی زندگی طبیعی و انسان محوری را جوهر فلسفه اخلاقی خویش قرار می‌دهد.

اخلاقیات دموکراتیک، چون خود با حسن‌نیت به می‌ان می‌آید، به نظام اخلاقی لیبرالیسم اعتماد کامل می‌کند؛ در نتیجه همیشه در رقابت با شارلاتانیزم لیبرالیستی بر سرش کلاه می‌رود. مثلا در برزیل، این لیبرالیسم است که قاضی دادگاه را از طریق رشوه فاسد می‌کند، او را به همکاری با دادستان کل می‌کشاند تا "لولا دو سیلوا" رئیس جمهور مردمی‌ سابق و هزاران نفر افراد جبهه مقابل را از طریق اتهامات واهی و حکم مغرضانه و شخصی روانه زندان می‌کنند.

– پایه‌های قدرت‌مداری افتصادی اجتماعی لیبرالیسم و دموکراسی

اگر لیبرالیسم قدرت‌مداری سرمایه‌داری نفتی، نظامی‌، پولی، تبلیغاتی، تولیدی و خدماتی متکی بوده و منش‌های رفتاری خویش را در راستای تامین منافع آنها تنظیم نموده باشد، پایه های اجتماعی دموکراسی بر اتحادیه ها، سندیکاها، انجمن ها و موسسات عمومی‌ اقتصادی مدنی خودگردان مردمی‌ متکی است. در دوران حاکمیت نظام سرمایه داری که همه چیز بصورت کالا تعریف می‌گردد و همه چیز با پول مورد سنجش قرار می‌گیرد، صاحبان ابزارها و کالاها و سرمایه ها، قدرت‌مداران حاکم هستند. اگر در چنین شرایطی صحبتی از نظام مبتنی بر حاکمیت دموکراتیک در میان باشد، به این مفهوم است که دموکراسی توده ای می‌خواهد اراده خود را بر قدرت‌مداری فردی و لیبرالیستی تحمیل نماید. اقتصاد دموکراسی بر این پایه می‌چرخد که توده های مردم مستقمیاً و بدون امکان غارت آن توسط عده ای معدود، از حاصل زحمات خویش بهره مند گردند.

– سوسیالیسم و تبلیغ مثبت آرمانی و برنامه‌ای

سوسیالیسم، نیروهای متشکل در نهادهای مردمی‌ و مدنی همیشه در تلاش هستند تا از طریق ارائه برنامه مثبت و ترویج و تبلیغ آن در میان مردم، آن‌ها را در راستای دست یابی به رفاه، ترقی و سعادت عمومی‌، بر پایه‌های قدرت‌مداری خودگردان دموکراتیک مردمی‌ هدایت نمایند. این در شرایطی است که زبانی که با آن لیبرالیسم سخن می‌گوید، بر مبنای پا گذاشتن بر شانه‌های دیگران، نفی و تحطئه کردن آنان جهت خود به هدف رسیدن از طریق دروغ و شانتاژ و اتهامات واهی و تبلیغات منفی است. در یک رقابتی که در آن یک نفر برنده وجود داشته باشد، تعداد عظیمی‌ باید بازنده بوده باشند. بخش اعظم برنامه، سیاست و استراتژی لیبرالیسم، بر پایه های لجن مالی رقیب، دروغ پراکنی و چسباندن اتهامات نابجا بر رقیبان، تا جائیکه از این طریق آنها را شکست داده باشند است. بنا بر این، زبانی که لیبرالیسم با آن سخن می‌گوید، فلسفه اخلاقی آنها، و نظام ارزشی آنها کاملا متفاوت از دموکراسی است.

– لیبرالیسم و تبلیغات ایجاد وحشت از غیر خودی

لیبرالیسم مبتنی بر رسیدن به هدف به هر وسیله و استفاده از دادن هر وعده وعیدی جهت جلب رضایت و رأی مردم متکی است، تا از این‌طریق خود را به قدرت برساند. آن‌ها هیچ ابایی از دروغ گفتن و دادن وعده های سر خرمن قبل از به قدرت رسیدن ندارند. آن‌ها از متدهای ویژه مطالعه شده غیر اخلاقی جهت به قدرت رسیدن و قانونی کردن حاکمیت خویش سوء استفاده می‌کنند. ایجاد وحشت از غیر خودی یکی از این روش‌های آن‌ها است. تبلیغ علیه پناهندگان، مردم کشورهای همسایه، دشمنی با ملیت‌های دیگر، از سیاست های نفرت آفرینی آن‌ها هستند. در شرایطی که مردم در نا امنی اقتصادی شغلی قرار دارند، در صورتی‌که تمامی‌ زیست بشری بر اقتصاد کالائی متکی است و همه باید به اندازه کافی درآمد داشته باشند تا از پس پرداخت هزینه های زندگی خویش در بازارهای تورمی‌ بر بیایند، امنیت شغلی ودرامدی یکی از جدی ترین خطراتی است که می‌تواند هر کس را تهدید کند.

– لیبرال دموکراسی در رقابت بر سوسیال دموکراسی

دستاوردهای دموکراتیک مبارزات مردمی‌ با مسلح بودن به ابزارهای دموکراتیک و با قصد محدود کردن دامنه یکه‌تازی‌های لیبرالیسم از طریق قراردادهای اجتماعی، قوانین و استانداردها و ضوابط اجتماعی بر امده اند که یکی از نتایج آن بوجود آمدن لیبرال دموکراسی است. لیبرال دموکراسی، لیبرالیسم تا حدودی مهار شده است؛ در چنین شرایطی وقتی که لیبرالیسم و خصوصا نئولیبرالیسم، از طریق سرمایه‌های مالی، نفتی - انرژیایی، نظامی‌، تبلیغاتی و غیره، قدرت مطلق سیاسی و کنترل را در دستان خویش دارد، قادر است تا با توسل به فلسفه اخلاقی غیر انسانی خویش، اندام ها و امکانات دموکراتیک را مسخ کرده و در خدمت قدرت‌مداری مالکیت‌خصوصی به کار گیرد.

از طرف دیگر، در نظام سوسیال دموکراتیک، با توجه به اینکه بخشی از نیروها بر این باور اند که می‌شود ارزش های سوسیالیستی را از طریق توافق و قرار داد میان اتحادیه‌های کارگری، دولت‌های وقت به عنوان نمایندگان مردم و بالاخره صاحبان سرمایه، موفق شد قوانینی را به تصویب رساند که تعادل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را از طریق همکاری میان «کار و سرمایه» و "دولت"، به نفع عموم جامعه به مرحله اجرا و عمل در آورد؛ این مدل اجتماعی نیز وقتی مقدس بودن مالکیت خصوصی را بر سرمایه و ابزار تولید تضمین می‌کند، امکان سوء استفاده نئولیبرالیسم از امکانات خود را باز نگه می‌دارد. به همین خاطر است که مردم عملاً شاهد اند که در شرایطی قدرت‌مداری و حاکمیت سرمایه مالی، لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی، در حل بحران‌های نظام سرمایه‌داری ناتوان می‌مانند.

این مسئله شرایطی را فراهم می‌کند که وقتی مردم و خصوصاً نسل‌های جوان از کلیت احزاب و نظام های سیاسی حاکم سرمایه داری زده می‌شوند؛ دیگر نه به بسمت لیبرال دموکراسی می‌روند، و نه به سوسیال دموکراسی. در شرایط خلاء اعتماد سیاسی مردمی‌ به احزاب سرمایه داری کلان، آنها قادر بوده‌اند تا احزاب رنگارنگ کوچک و بزرگ محافظه کار افراطی را راه اندازی کرده و از طریق آن‌ها سیاست‌های عریان خویش را به پیش‌ برند.

این در شرایطی است که احزاب سوسیال دموکراتیک تا حدود زیادی تحلیل رفته اند، احزاب چپ نیز از یک طرف هنوز با بحران هویتی و تهمت‌های کهنه، مانده از دوران جنگ سرد سرگیجه گرفته‌اند، که بعضی از آنها با هویت سنتی تاریخی خویش به حیات و مناسبات سنتی تاریخی خویش ادامه می‌دهند.

چپ نو، با ارزش‌های نوین و مدرن و با هدف نفی تاریخی نظام سرمایه داری، مستقلاً از طریق نسل‌های جوان به میدان می‌ آید. آن‌ها نمی‌خواهند خود را با سرگیجه‌های چپ سنتی درگیر نمایند. نظام‌های ارزشی ضد استثماری، آزادی‌خواهانه، ضد سرمایه‌داری، عدالت‌جو، ضد تبعیض، ترقی خواه، تضمین رفاه و سعادت عمومی‌، حفاظت از محیط زیست و مجموعه ارزشمند، مشابه چراغ راهنمای حرکت به پیش این کاروان است.

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید