رفتن به محتوای اصلی

"رنج راه" و راه رنج!

"رنج راه" و راه رنج!

"رنج راه" عنوان کتابی است به قلم رفیق و دوستم محمد اعظمی، که اخیراً در حجم ٣٠٠ صفحه‌ای و  تیراژی گویا محدود منتشر شده است. شانس یارم شد که امروز صبح آن را در دست گیرم و با خواندن یک نفس این اثر جذاب، کتاب را با حسی مطبوع و البته متاثر از خاطرات ثبت شده دردناک در آن پایان ببرم. بعد خواندن کتاب یقین کردم که برساخته محمد بخاطر دلنشین بودنش به زودی تجدید چاپ خواهد شد و علاقمندان بسیاری این اثر بیاد ماندنی را خواهند خواند.

کتاب دربرگیرنده دو بخش است. بخش نخست سیر مبارزات خانواده‌ای است سرشناس در لرستان بر متن تاریخ صد ساله ایران که به پشتوانه قربانی شدن فرزندانی از آن چه در سال‌های حکومت پهلوی و چه طول حیات جمهوری اسلامی، معروفیتی در مقیاس ملی دارد. این را به نظر من باید اصلی‌ترین ویژگی "رنج راه" دانست که نویسنده توانسته است در قالب آن بخشی از تاریخ ایران را در هستی یک خاندان - خانواده لرستانی با قلمی شیوا، ذهنی منطقی و سرشار از عاطفه به تشریح بنشیند. این اما نه بدانمعنی که آفریده نویسنده، فقط در توصیف سرگذشت و سرنوشت خانواده‌اش خلاصه ‌شود. کتاب، آئینه‌ای است که در خود بخشی از تاریخ یک ملت را بازتاب می‌دهد.

بخش دوم کتاب، مجموعه‌ای از مقالات این برومند فرزند بجا مانده از خانواده اعظمی است که آنها را طی ٢٥ سال گذشته به مناسبت‌هایی در بزرگداشت و گرامیداشت رفتگان آشنای خود نوشته بوده ولی در اینجا آنها را بگونه بجا و چینشی مناسب، یکجا گرد آورده است. خواننده در سطر سطر این تک نوشته‌ها، همانند بخش اول کتاب، می تواند قطرات اشگ محمد اعظمی را در چشمان تر او مجسم کند و در جاهایی هم همراه وی بگرید. هر کدام آنها نمودی از احترام اوست به یارانی که همگی‌شان چه غمگنانه و در همانحال چه سرفرازانه رفتند؛ در قتلگاه‌ها به دست دژخیمان و یا در اندوه و حسرت همه عمری عزیزانی که از دست دادند. نویسنده قدرشناسی نسبت به از دست رفتگان را، نه فقط از سوی خود، بلکه از طرف همه قدرشناسان ادا کرده است. او در این اثر از زبان بسیاران سخن می‌گوید.

صداقت و امانت در بیان آنچه که بر این جمع آرمانخواه ایثارگر گذشت، از برجستگی‌های "رنج راه" است. نویسنده که خود از نمادهای این مسیر سراسر رنج بوده، نه دچار خودستایی است و نه فروتنی کاذب. او نهایت کوشش خود را بکار گرفته تا در روایت راه طی شده به حقیقت وفادار بماند. درست است که نویسنده چند جا تصریح می‌کند که در این نوشته قصد ورود تحلیلی به سیر طی شده را ندارد، اما آنجاهایی هم که به ناگزیر در تبیین وقایع می‌کوشد، نکات اندیشیده و سنجیده در نوشته کم نیست و می‌توان دید که اصل انصاف رعایت شده است. در مواردی البته می‌توان بر نکاتی انگشت گذاشت و در باره این یا آن نظر ارایه شده سخن گفت، اما این موارد تحت الشعاع صداقت و امانت نویسنده در بیان رویدادهاست.

خانواده بزرگ اعظمی با دادن ١٦ جانباخته طی ٥٠ سال اخیر مبارزاتی در ایران برای آزادی و عدالت اجتماعی، یکی از داغدارترین خانواده‌های سیاسی ایران است و به اعتبار اینهمه درد و رنج، خانواده‌ای بد شانس که طی ٥ دهه گذشته عمری را به سوگ اینهمه عزیزان نشسته است. اما این خانواده انبوه جمعیت، آن اندازه فرزند مبارز هنوز خوشبختانه زنده در دامن خود دارد تا راویانی از "بر کشورم چه رفته است" باشند. در میان این عزیزان اما، محمد جایگاهی ویژه دارد چون می تواند راوی منحصر بفرد این تاریخ باشد. یگانه نیز به این دلیل، که او همه این سال‌ها را در پیوستگی زیسته است و نه در انفصال؛ از نخستین تحرکات سیاسی جدی فرزند نامدار مردم لر و ملت ایران – دکتر هوشنگ اعظمی، تا به امروز که فرزندانی ازاین خانواده همچنان رهروان پیگیر هدف آزادی و عدالت اجتماعی‌اند.

نویسنده در مقدمه می‌گوید که با وجود نوشتارهای تاکنون منتشره - آمده در بخش دوم این کتاب- دستش به این نمی‌رفت که باز هم به شرح مسیر طی شده به نام خانواده اعظمی بپردازد. وی تصریح می‌دارد که هم بخاطر اینکه دیگر تحمل درد بیشتر و زنده شدن آن فجایع و شناعت‌های وارده بر عزیزانش را ندارد و هم اینکه نمی‌خواهد از خودش که چند جایی از کتاب آن را "زنده مانده شرمسار" یاد می‌کند بنویسد. بنا به شناختی که از او داریم، هر دو اینها را می‌توان ‌فهمید. اما بگفته خودش او در این رابطه با سه عزیزی مواجه می‌شود که با اصرارهایشان سرانجام او را وادار به این کار می‌کنند و جالب‌تر اینکه دو تن از این مصرها را هم تاکنون ندیده است! من نیز به طریق اولی این عزیزان را نمی‌شناسم، اما به اصرار آگاهانه و متعهدانه اینان درود می‌فرستم که ﹺدین محمد اعظمی به بخشی از تاریخ معاصر را عمیقاً درک کردند و او را یادآور شدند که بداند این وظیفه بیش از هرکسی بر دوش اوست. محمد تسلیم شد و چه خوب که تسلیم شد. او بیش از هر یادگار مانده از آن دوران، می‌توانست به تصویر این تاریخ برخیزد.

این کتاب اما فقط رنج راهی دراز را نمی نمایاند بلکه همچنین راه رنج در معنی انتخاب آگاهانه راه را به تصویر می‌کشد. جانباختگان این راه دراز همه ماجرا، شکنجه دیدگان این مسیر سراسر رنج، زندان کشیده‌های این طی طریق پر درد،  صف کشیده‌های جلو درب زندان‌ها به مدت دستکم بیست سال، گوش به زنگ‌های همیشه نگران سرنوشت جگر گوشگان و چشم به راه‌های سرگردان میان بیم و امید برگشت عزیزان‌شان، همگی به درجات متفاوت در یک نکته مشترک بوده‌اند: گزینش آگاهانه راهی که در گذر از دالان‌های مرگ و زجر حاکمیت‌های دیکتاتوری و استبدادی خواهد بود، رنج ناگزیر بهمراه دارد.

کتاب بخوبی نشان می‌دهد که همگی اینان پیشاپیش راه رنج را در آگاهی و اختیار برگزیده بودند و هم از اینرو هم رنج راه را در زیر تازیانه‌ها و گلوله‌ها متحمل شدند. چنین ایثاری حتی فقط از آن رنج دیدگان رهرو این راه نبود. وقتی هنگام خواندن کتاب با دلنوشته‌هایی از سوی کودکان متولد در زندان‌های دیروز و یا بزرگ شده در فراق مادر و نبود پدر روبرو شدم که چه سان رنج راه را در می‌یابند و ارزش راه رنج را قدر می‌دارند، پیش خود گفتم پس نویسنده ارج کار خود را گرفته است. ارجی که باید بخشی از ارج عمومی همه آنانی بشمار آید که با خواندن این کتاب، بخشی از تاریخ معاصر چپ ایران را ورق خواهند زد. دست رفیق و دوستم محمد اعظمی بخاطر این زحمت درد نکند که بیگمان توام با درد و آلام جسمی و روحی بوده است.

بهزاد کریمی ٨ اردیبهشت ١٤٠١ برابر با ٢٨ ماه آوریل ٢٠٢٢  

       

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید