از دهه ۱۹۶۰ ، ژان لوک گدار یکی از کسانی بود که مرز محدودیت های زیبایی شناسی و روایت گری هنر هفتم را به عقب راند و تجسم موج نو در این هنر شد . او امروز سه شنبه ۱۳ سپتامبر۲۰۲۲ در سن ۹۱ سالگی در خانه خود شهر رول -سوییس با اراده خود (خودکشی کمکی )در گذشت.
پدرش پل گودار پزشک فرانسوی که شهروندی سوییس را پذیرا شده و مادرش ادیل مونود دختر یک بانکدار و بسیار ثروتمند فرانسوی بود .
با شروع جنگ جهانی اول پدر و مادرش او را به سوییس میفرستند و او در آواخر دهه ۱۹۴۰ به پاریس بازمیگردد و در دانشگاه سوربن این شهر مشغول تحصیل و مردم شناسی خوانده و فارغ التحصیل میشود.او در جدل و شورش با خانواده پروتستان خود به سینما روی می آورد و با دوستان جوان و همفکر خود مثل ژاک ریوت ،اریک رومر ،کلود شابرول ،فرانسوآ تروفو شروع به کاوش در نهفته های پنهان سینمای آن روز نمودند .
خانواده که مخالف سینما و آن را برای خانواد عیب میدانستند ، در سال ۱۹۵۲ پول جیبی و کمک هزینه زندگی او را کاملا قطع نمودند .او با دوستان همفکرش ماهنامه “لا گازت دو سینما “ را راه اندازی میکنند .و بعد از بسته شدن آن او و همکارانش شروع به همکاری با مجله “کایه دو سینما “( دفتر سینما ) مینمایند .
او دو بار ازدواج نموده و هر دو همسر او بازیگر سینما بودند .آنا کارینا و آن ویازمسکی که در فیلمهای زیادی از او ایفای نقش نمودند .
گودار و دوستانش در پاریس بعد از جنگ زیر نفوذ زیاد اگزیستانسیالیستم ژان پل سارتر و آلبرت کامو که در آن سالها در اوج بودند قرار گرفتند .
کار نویسندگی در مجله در آمد زیادی برایش ندارد و بنابراین برای گذران زندگی دست به سرقت میزند و بعد از دزدی از همسایگان و نزدیکان پول دارش ،دفتر مجله “کایه دو سینما “ را سرقت مینماید .مادر به کمکش میآید و کاری برایش در سوییس دست وپا میکند ولی او از کار فرما هم دزدی میکند و با شکایت او سرو کارش با قانون کشیده و زندانی میشود .پدر متمول او خسارت وارده را پرداخت و او را از زندان آزاد و به آسایشگاه روانی در سوئیس تحویل میدهد .او کمی بعد آزادی ،کاری در کارگاه سد سازی به عنوان کارگر پیدا و خانواده را برای همیشه ترک میکند .او بعد ها از این زندگی کارگری و کار در سد سازی فیلمی به اسم “عملیات بتن “ به تصویر میکشد .گودار دوستان خود در مجله که دیگر از شکل گاهنامه به ماهنامه تبدیل شده و در سردبیری آن هم تحول انجام گرفته و اشخاصی مانند رفیق سابقش فرانسوا تروفو در آن کار میکردند ،پیدا و شروع به همکاری با آنها مینماید و اولین فیلمهای کوتاه خود را با حمایت “کایه دو سینما “ میسازد .
او را فرزند نا آرام موج جدید میخوانند .هم او بود که در سال ۱۹۶۰ برای مبارزه با نهادهای خشک و قدیمی قدرت به شکل علنی از تکنیسنهای عضو سندیکای قدرتمند. س- ژ -ت خواسته بود که در نطق تلویزیونی ژنرال دوگل خرابکاری کنند .همو بود که جلوی اخراج رییس مترقی سینما تک فرانسه را که توسط فرمان اندره مالرو وزیر فرهنگ وقت که تحت فشار نیروهای راست مجبور به این کار شده بود ،رابگیرد .و باز هم او بود که با همکاری چند تن از همکارانش در ماه مه ۱۹۶۸ در اوج جنبش دانشجویی آن سال ،فستیوال کن را تعطیل نمود .هم او بود که ……
همه این عوامل باعث میشود که سینما را به قبل گودار و بعد از سینمای گودار تقسیم میکنند .
او تنها نمی رود. او مانند مرگ انسانهای استثنایی، چیزی از آگاهی جمعی را با خود می برد . اول از همه ، فقدان او که یکی از بزرگترین فیلمسازان تمام دوران، با آن تصاویر تکان دهنده و صدا برداری هایی که یادگارش کماکان در خاطره معاصران اش می ماند ، با دامنهای نفوذ بینالمللی و حوزهای از تأثیر که کمتر فیلمسازی تاکنون به این امر دست یافت.
و ثانیا ، همانطور که او آن را تجسم کرده بود ، تصویر موج نو بعد از او به طور قطعی از کار خواهد افتاد . لحظه نمادینی که در نهایت آنچه را که «مدرنیته سینمایی» نامیده ایم، تا زمانی که او هنوز زنده بود، در کتاب بزرگ لحظات سینمائی ثبت شده است .
نویسنده کامل فیلم هایش، او اغلب در عین حال کارگردان، فیلمنامه نویس، دیالوگ نویس است و در مونتاژ فیلم هم تسلط دارد. او گه گاهی هم در فیلمهایش در نقشهای کوچک ظاهر میشود ، گاهی نه به عنوان یک بازیگر، بلکه به عنوان یک سوژه مداخله گر. او علاوه بر اینکه تهیه کننده و نویسنده فیلم میباشد ، منتقد سینما و نظریه پرداز سینما نیز هست.
. در کنار این فعالیت، او فیلمهای کوتاه ۱۶ میلیمتری ساخت: عملیات بتون (۱۹۵۴)، مستندی درباره ساخت سد “گراند دیکسانس “در سوئیس، “زن شیک پوش” (۱۹۵۵)، با الهام از نویسنده بزرگ فرانسه گی دو موپاسان و بدون هیچ بودجه ای تولید کرده ، “همه پسران پاتریک نامیده میشوند”، داستانی که با اریک رومر نوشته شده و” یک تاریخ آب “ (۱۹۵۸) که او از روی تصاویر فیلمبرداری شده توسط فرانسوا تروفو و در نهایت “شارلوت و دوست پسرش” (۱۹۵۸)را ویرایش کرده است.
در سال ۱۹۵۹ با ساخت فیلم “از نفس افتاده” به سراغ فیلمهای بلند رفت. این فیلم با موفقیت زیادی روبرو شد و به یکی از فیلم های پایه گذار موج نو تبدیل شد. در طول دهه ۱۹۶۰، او پروژه های خود را چند برابر کرد و چندین فیلم در سال ساخت. او در سال ۱۹۶۰ فیلم “سرباز کوچولو “را که فیلمی در مورد جنگ الجزایر میباشد و فیلم “یک زن زن هست “هست را میسازد که فیلمی در مورد ادای احترام به کمدی موزیکال را فیلمبرداری کرد. سپس فیلم گذران زندگی (۱۹۶۲) را کارگردانی کرد، فیلمی درباره زن جوانی که روسپی گری می کند،”تفنگداران “(۱۹۶۳)، فیلمی جدید او درباره جنگ، و “تحقیر “درباره دنیای سینما. او در سال (۱۹۶۴) با ساخت فیلم “دسته جدا افتادگان “ و زن متاهل به کارش ادامه میدهد. در سال ۱۹۶۵ او فیلم “آلفاویل” را کارگردانی کرد، ماجراجویی عجیب لامی کسیون، یک فیلم علمی تخیلی را کارگردانی میکند و سپس “پیرو خل و چل “، فیلمی که بسیاری از متخصصان آن را شاهکار او میدانند. او سپس فیلم “زنانه مردانه” را ساخت، فیلمی درباره جوانان، مدل ایالات متحده آمریکا، “ دو یا سه چیزی که درباره او می دانم”، فیلمی دیگر که در آن دوباره به موضوع تن فروشی (روسپیگری )پرداخته است ، و سپس فیلم های “بانوی چینی” و “تعطیلات آخر هفته” (۱۹۶۷-)را میسازد .
گدار حالا دیگر تبدیل به یک فیلمساز مهم و یک چهره برجسته و درجه یک در جهان هنری و روشنفکران شده است . در سال ۱۹۶۸، وقایع انقلابی ماه مه، که توسط او در برخی از فیلم های قبلی اش پیش بینی شده بود، زمان مناسبی برای گسست از سیستم سینما است. گدار از نظر سیاسی رادیکال تر شده و به حاشیه رانده شده است. او با ژان پیر گورین برای ساختن سینمای سیاسی تلاش می کند و فیلم هایش را با نام مستعار جمعی «گروه زیگا ورتوف» امضا می کند. در این دوره فیلم های او کم تر به نمایش در می آمد. از سال ۱۹۷۴، او با شریک زندگی خود “آن ماری میه ویل”، کار با ویدیو را تجربه و شروع به کار با تلویزیون مینماید و از سینما دوری میگزیند .
ولی گودار در اواخر دهه ۱۹۸۰ با فیلم “هرکس برای خودش” یا (زندگی ) به سینما باز میگردد. با این بازگشت ژان لوک گودار جایگاه مرکزی خود را که در دهه ۱۹۶۰ کسب کرده بود، دوباره به دست می آورد.
از اواخر دهه ۱۹۸۰ ، او خود را وقف یک سری فیلم-مقاله با عنوان تاریخچه سینما کرد که در سال ۱۹۹۸ آن را به پایان رساند تلاش او این بود که تاریخ سینماتوگرافیک سینما را به تصویر بکشد . در در سالهای ۲۰۰۰، او کار سینمایی خود را با ”ستایش عشق “در سال (۲۰۰۱ )، “موسیقی ما “ (۲۰۰۴) و “سوسیالیسم “ (۲۰۱۰) ادامه داد. او همچنین قصد برپایی یک پروژه نمایشگاهی را در مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو در پاریس داشت . این پروژه بسیار بلندپروازانه سرانجام رها شده و بجایش نمایشگاهی با عنوان «سفر در اتوپیا» یا (سفر به مدیره فاضله) به وجود آمد. در جستجوی یک قضیه گمشده”ژان لوک گودار ۱۹۴۵-۲۰۰۵”که مدل ها و ماکت ها نمایشگاه برنامه ریزی شده اولیه را به نمایش میگذارد .
ژان لوک گدار برنده خرس طلایی جشنواره برلین در سال ۱۹۶۵ برای آلفاویل و همچنین دو خرس نقرهای (بهترین کارگردانی در سال ۱۹۶۰ برای فیلم نفسگیر و خرس نقرهای خارقالعاده در سال ۱۹۶۱ برای یک زن یک زن است). او همچنین شیر طلای افتخاری را در سال ۱۹۸۲ در جشنواره فیلم ونیز و شیر طلایی بهترین فیلم را برای فیلم کارمن در سال ۱۹۸۳ دریافت کرد. همچنین جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم کن برای خداحافظی با زبان در سال ۲۰۱۴ . او همچنین جایزه افتخاری سزار (جشنواره داخلی فیلم های فرانسه )در سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۹۸ و جایزه اسکار افتخاری در سال ۲۰۱۰ برای کل دوران حرفهایاش. او همچنین در سال ۲۰۱۸ نخل طلای ویژه ای را برای “کتاب تصویر “و تمام آثارش در هفتاد و یکمین جشنواره فیلم کن دریافت کرد.
گدار در اوایل کار به عنوان منتقد فیلم در نشریهٔ «کایه دو سینما» مینوشت. در نقدهایش از جریانِ اصلیِ سینمای فرانسه _ که به قراردادها و کلیشه های پذیرفته شده ی فیلمسازی بیش از نوآوری و تجربه بها می داد _ انتقاد میکرد چندی بعد، او و منتقدان همفکر او شروع به ساخت فیلمهای خودشان کردند و علاوه بر سینمای فرانسه، قراردادهای سنتی هالیوود را نیز به چالش کشیدند.گدار برای نخستین بار برای فیلم بلند ازنفسافتاده مورد تحسین جهانی قرارگرفت. این فیلم توانست به استقرار موج نوی فرانسه کمک کند.
کارهای گدار مکرراً به تاریخ سینما ارجاع و به فیلمهای پیشتر از خود ادای احترام میکنند. این فیلمها اغلب نظرات سیاسی او را بیان میکند؛ نظریاتی که ملهم از اگزیستانسیالیسم و فلسفه مارکس است که او به آنها علاقه داشت. از زمان سینمای موج نو، به بعد عقاید سیاسی او چندان افراطی نبودهاست، و فیلمهای اخیرش در مورد بازنمایی و تعارض انسانی از دیدگاه یک اومانیست و مارکسیست است. .
برای علاقه مندان ایرانی گودار بد نیست بدانیم که ژان لوک گدار در اواخر عمر در فیلم مستندی با ابراهیم گلستان هم ظاهر شده است.
از گودار میتوان و باید بیشتر نوشت .نام او با سینمای متعد و موج نو عجین خواهد ماند .
تهیه و تدوین
احمد باقری
۱۳،۰۹،۲۰۲۳
افزودن دیدگاه جدید