ـ هدفتان از وحدت چیست؟
ـ به نظر من هدف از وحدت، عمدتاً به هم گرویدن نیروهای میانه چپ است، نیروهایی که از زاویە انتقاد به تجربه اتحاد شوروی و تجارب نزدیک به آن مینگرند، و درصددند نمونهای از سوسیالیسم بنا نهند که بر آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی استوار باشد، تجربهای که بازتولید سیستم اقتصادی ـ اجتماعی خود را از رأی و تمایل مردم اخذ میکند و نه از ضرورت ایدئولوژی و یا اتوریته غیر انتخاباتی یک حزب سیاسی و یا یک ایدئولوژی.
همچنین هدف از وحدت تنها و تنها به دورهم جمعکردن تنها یک نیرو یا گرایش خاص از چپ نیست. به نظر من طبیعی و حتی فراتر از این لازم و ضروری است که در چنین جریانی طیفهای متنوع وجود داشته باشد، و یا در جریان زندگی و پراتیک روزمرە آن جریانهای فکری و سیاسی متنوعی شکل بگیرند، اما به شرطی که پایه و گرایش اصلی آنان بنا نهادن سوسیالیسم و بازتولید آن بر اعتقاد بر همان دو پایه اصلی باشد که در بالا بدان اشارە کردم.
بیگمان در چنین جریانی، ایجاد وحدانیت در کار سیاسی روزانه و درازمدت، مستلزم روندهایی است که در آن باید از خرد جمعی حداکثر استفادە بشود، و کمتر تمایلی در جهت تحمیل خواست از طریق اهرمهای بوروکراتیک وجود داشته باشد.
همچنین این وحدت، علاوە بر گرایشهای میانه چپ، باید تلاش کند دربرگیرندە آن برنامهای باشد که بتواند به معضلات عدیدە کشور ما، بویژە در بعد خواستههای دمکراتیک، هم جواب بدهد، ازجمله در زمینه خواستههای ملی ـ قومی که از ضرورت عاجل در لحظه کنونی برخوردارند.
«نیروهای میانه چپ» یا «گرایشهای میانه چپ» را چگونه تعریف میکنید؟
ـ بە نظر من نیرویی است میان کمونیسم و جناح راست سوسیالدمکراسی. جناح چپ سوسیالدمکراسی، سوسیالیستها و نیز سوسیالیسم دمکراتیک همان گرایشهای چپ میانە هستند. مشخصات اساسی این گرایش، درهمآمیزی عدالت اجتماعی با دمکراسی و آزادی است. و نیز اعتقاد آن بە روشهای مسالمتآمیز و تودەای ـ مدنی در مبارزە. گرایش چپ میانە تلاش میکند باهمە تئوریهای حوزە چپ تماس خلاقانە برقرار کند و اساساً منش آن دگماتیک نیست. در این گرایش مقولە 'خرد جمعی' از ارزش بیشتری برخوردار است. چپ میانە، ارگانهای مردمی، کارگری و مربوط بە زحمتکشان را در تأثیرگذاری بر قدرت و دستگاههای آن ارج بیشتر مینهد، و اساساً درک آن از قدرت یک درک افقی و نە عمودی است. هرچند نمیتوان بهطورکلی خصیصە 'عمودی' را رد کرد. در نگرش چپ میانە بە نظر من ارادەگرایی رخت برمیبندد و اهتمام بیشتری بە روندهای عمیق اجتماعی ـ اقتصادی دادە میشود.
ـ به نظر شما اين پروژه، با جنبش ملی ـ قومی چه پیوندی میتواند داشته باشد؟
ـ خوب بود این پروژە میتوانست از همان ابتدا جریانات مربوط به جنبشهای ملی ـ قومی را به خودش جلب میکرد، چنانچه آنها هم میتوانستند به سهم خود به تشکیل یک جریان چپ نسبتاً متحد سرتاسری یاری رسانند، و به سهم خود هم خواستههای خود را در آن متبلور میکردند. اما متأسفانه این کار صورت نگرفته و یا صورت گرفته و اما موفقیتی نداشته است، و فکر کنم علیرغم انتقادی که بدان وارد است، ولی نمیتوان آن را یک نقص جدی دانست. کما اینکه ما در دورانی زندگی میکنیم که جامعه متأسفانه از هر لحاظ اتمیزە شدە و بمانند قبل فاقد توانائی لازم جهت ایجاد جنبشهای مطالباتی و سیاسی سرتاسری و قوی.
به نظر من این پروژە در مسیر تکوین بیشتر خود باید بیشتر با جنبشهای ملی ـ قومی تماس برقرار کند و کار بدان جا برسد که این جنبشها بتوانند خواستههای خود را در چنین جریانی بازیابند. و در این مسیر باید دو کار عمدە صورت بگیرید: اول فرموله کردن اساسیترین خواستههای ملی ـ قومی در برنامه این حزب جدید، و دوم جذب فعالین ملی ـ قومی بدان. که این جذب میتواند هم بهصورت فردی و هم بهصورت سازمانی صورت بگیرد.
اگر هدف ایجاد ایرانی دمکراتیک و پلورالیستی است پس باید این دمکراسی و پلورالیسم در چنین حزبی از همان ابتدا وجود داشته باشد.
ـ چگونه میتوان نقش و نفوذ مطالبات ملی – قومی را در اين پروژه تأمین کرد؟
ـ فکر کنم علاوە بر دو موردی که در جواب سؤال دوم مطرح کردم، حضور مستقیم حزب جدید درصحنه مطالبات ملی ـ قومی، و پیشبرد یک نقش جدی فکری ـ تحلیلی درزمینهٔ مطالبات ملی ـ قومی و نیز تحلیل شرایط مشخص اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در مناطق ملی ـ قومی از اهمیت والایی برخوردارند. متأسفانه در لحظه کنونی، احزاب چپ سرتاسری بیشتر از طریق نزدیکی به احزاب و جریانات ملی ـ قومی درصدد حضور در این جنبشهایند. یعنی یک حضور غیرمستقیم. درحالیکه ما به حضور مستقیم نیازمندیم. و فکر کنم از چنین امکانی هم بهرهمندیم. و این امکان هم از ضرورت به هم پیوستن جنبشهای ملی در یک بستر سرتاسری برمیخیزد که تنها احزاب سرتاسری از چنین امکانی بهرەمتدند. نگاە کنید، تلاشی صورت گرفته برای ایجاد یک نهاد سرتاسری در قالب 'کنگرە ملیتهای ایران فدرال' که تاکنون نتوانسته جواب بدهد. بدو دلیل خیلی سادە: اولاً به دلیل عدم وجود احزابی که بر مبنای اتنیک فارس زبانها تشکیل یافته باشد، و دوما بدین دلیل که چنین کنگرەای اساساً توجه ندارد که ایران تنها یک سرزمین متشکل از اتنیکهای جدا از هم نیست. چنین تشکلی فراموش کردە است که در ایران مکانیسمی از وحدت در میان ملیتها وجود دارد که مانع از آن میشود ما ایران را تنها سازوکارەای از ملیتهای از هم جدا بافته تصور بکنیم. و این درست همانجایی است که یک حزب سرتاسری میتواند با حضور خودش ضرورت وجودی خودش را درزمینهٔ خواستههای ملی ـ قومی اثبات کند.
و بهعنوان نکته آخر باید عرض کنم که حضور فکری و سیاسی در عرصه زبانی ملیتها در ایران، از اهمیت فوق العادەای برخوردار است. چنانچه میدانید زبان پایه اصلی احساس هویت ملی است و بنابراین یک حزب جدید چپ باید بتواند در عرصه رسانهای به این نیاز پاسخ درخور و مناسب بدهد.
ـ به «مکانیسمی از وحدت در میان ملیتها» در ایران اشاره کردید. این مکانیسم کدام است؟
ـ بە نظر من مشخصات این مکانیسم اینهایند:
ـ ایران یک سرزمین و کشور تاریخی است،
ـ ایران نزدیک بە صدسال است در مسیر ایجاد دولت مدرن قرارگرفتەاست، و اگرچە هنوز راە باقی است اما در این صدسال پیوندهای فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و سیاسی فراوانی ایجاد شدەاند. برای حل مسئلە ملی در ایران باید بە این تاریخ توجە نشان داد. زمان مدیدی است ما از قرن نوزدهم فاصلە گرفتەایم. متاسفانە بعضی دوستان هنوز با یک ذهنیت کلاسیکی بە مقولە حل مسئلە ملی ـ قومی در ایران مینگرند کە این روند کار را فقط پیچیدەتر از آنی کە هست میکند.
اما همزمان معتقدم کە این نباید بە دلیلی برای رشد و تقویت پانایرانیسم و یا شوینیسم ایرانی تبدیل شود. برعکس باید زمینەای شود برای ایجاد اعتماد بیشتر میان مردمان این کشور، بویژە هنگامیکە خواستەهای ملی ـ قومی از جانب ملیتهای تحت ستم مطرح میشوند. متاسفانە امر تاریخی بودن سرزمین ما ایران بە ملکە ذهنی بعضی دوستان تبدیل شدە و نقطە حرکت برای حل مسئلە ملی را تنها آن قرار دادەاند. در صورتی کە ایران برای یک فرد چپ نە یک امر مقدس بلکە باید یک مقولە تاریخی فرض شود، همانطوریکە در میان فعالان ملی ـ قومی هم بە امر ایدەهای ملی نباید مقدس مآبانە نگاە شود. بە نظر من اگر مسئلە احساس تعلق مطرح است، برای حل مسئلە ملیتها در ایران ما باید مجهز بە دو احساس تعلق باشیم، یکی احساس تعلق بە ایران و دیگری بە ملیتی کە از آن برخاستەایم. احساس تعلق بە ایران در میان طیفهای گوناگون، اشتراک و احساس اطمینان درست میکند، و احساس تعلق بە خاستگاە ملیتی، وظایف ما را در به دست آوردن حقوق ملی یادآور میشود. اشتراک در عین افتراق و افتراق در عین اشتراک. این است همان کلمە رمز حل مسئلە ملی در ایران.
چهار شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۲ اوت ۲۰۱۷
در مطلب بالا به پرسش های نادر عصاره پاسخ داده شده است.
افزودن دیدگاه جدید