رفتن به محتوای اصلی

ویژگی نوین در جنبش "زن، زندگی، آزادی"

ویژگی نوین در جنبش "زن، زندگی، آزادی"

زن
زن، در شعار "زن زندگی آزادی"، حتی اگر تامین حقوق زنان را تداعی کند، از این فراتر می رود و معنای دیگری را حامل است. در اینجا، مردان نیستند که  حقوق زنان را تامین و آنان را مورد حمایت خود قرار می دهند. قرار نیست کسانی، حقوق زنان  را تامین کنند. اگر چنین بود، آن حقوق یا آن تامین کنندگان در شعار بیان می شدند. اما برعکس، در این شعار زن بیان شده است. زن، بعنوان یک ضلع از شعار سه ضلعی "زن، زندگی، آزادی" و در راس شعار قرار دارد. در این شعار، با "زن"، چه چیزی بیان می شود؟ جرقه ای که این شعار را برانگیخت، مرگ غم انگیز مهسا امینی بود. مهسا در مرکز "گشت ارشاد" درخیابان وزرا تهران، یعنی مرکز نیروی انتظامی بگیر و ببند و کنترل حجاب اجباری بقتل رسید. همه می دانند خیزشی که جرقه مهسا برانگیخت، ریشه های عمیق دارد. شعار زن، علیه حجاب اجباری، در واقع علیه آن عقیده و اراده ای است که زن را از گزینش آزاد فردی مانع می شود، اراده ای که نابودی فردیت و اندیشه و اراده مستقل زن را می جوید.  
بدیهی است که جلوگیری از زن در گزینش فردی و آزادانه پوشش، و دیگر ممنوعیت ها، از نگاه دین و اخلاق مردسالارهدفی را دنبال  کند. نقصان و نیستی فردیت اعم از فردیت زن یا مرد، با تابعیت  از دیگری جایگزین می شود. فرد، در صورت برخورداری از فردیت مستقلش، فردی است برای خود، و با فکر و اراده خود سرنوشت خود را تعیین می کند. بر عکس چنانچه چیزی یا کسی، یا فکری در میان باشد که فرد تابعیت از آن را، خواسته یا نا خواسته بپذیرد، با آن یگانه  شود، در آن تثبیت  شود، در آن محو  شود، فرد، فردیت خود را، یعنی فکر و اراده خود را از دست می دهد. فردی که تابع می شود، از خود، و از فکر خود بی خود است و تحت تسلط فکر و اراده دیگری قرار می گیرد. قدرت ها، ادیان و ایدئولوژی ها با تابع کردن افراد، آنان را به مالکیت و تحت کنترل خود در می آورند. ادیان و ایدئولوژی ها مالک مومنان و معتقدان می باشند.
بر این مبنا، حجاب اجباری و دیگر اجبارات بر زنان، ناقض اندیشه و اراده و گزینش آزادانه  آنان و برای محو فردیت زن است. در مقابل شعار زن در "زن، زندگی، آزادی"، رهایی  زن و اندیشه و اراده و گزینش اوست.   این شعار، وجود  زن را بعنوان فرد صاحب اندیشه و اراده، بعنوان سوژه و کنشگر اعلام و مطالبه می کند. دخالت هر دین، باور، عرف، ایدئولوژی و مکتبی را در فردیت زن و نقصان و نیستی این فردیت طرد می کند. آنچه در مقابل چشم همگان است که در خیابانهای کشور با شجاعت  نمایش داده می شود حضور زن  بعنوان فرد، سوژه و کنشگر اجتماعی است. زن، خود مستقل وارد کارزار می شود و بهای این حضور را با جانش می پردازد. حضور زن با فردیت و اندیشه و اراده مستقل،  آلترناتیوی است در طرد دخالت در فردیت زن. شرط فردیت مستقل زن، سلب حق دخالت است در سرنوشت او، از سوی مردسالاری  بروایت  دینی  یا با قواعد اخلاقی. بدیهی است که سلب دخالت دین سالاری حاکم بر ایران در سرنوشت زن و فردیت او، سلب دخالت آن در فردیت، اعم از فردیت زن و مرد نیز میباشد. بیاد داشته باشیم مدرنیته، پیشرفت، ترقی و دموکراسی، با پیدایش فردیت و کنار زدن جوامع سنتی، سلسله مراتبی و کل باورغیر قابل تصور است.  شعار زن در "زن زندگی آزادی"،  یار و یاور استقلال فرد و تنوع اندیشه و بلوغ  است که پیشرفت بسوی آزادی و دموکراسی را در پی دارد. زن در "زن زندگی آزادی"، مخالفت صرف با مردسالاری و یا نظام دین سالار نیست بلکه مطالبه ای مثبت  و مشخص  است. این مطالبه مثبت و مشخص، بر هر ساختار قدرت سیاسی و بر هر پندار سیاسی و اخلاقی مقدم است. بنا به این خصلت مثبت و مشخص و خود بنیاد شعار زن، اعتبار هر نظام سیاسی، و هر قانون اساسی و هر خط و مشی و سیاستی به تقدم و قبول بی قید و شرط فردیت مستقل زن  و به حذف هر دخالتی در اختیارات او بستگی دارد و با این معیار محک می خورد.

زندگی
 زندگی در شعار "زن، زندگی، آزادی" نشان خیزشی است علیه نظام و عملکرد حکومت اسلامی که عقب مانده از زمانه و ضد انسان مدرن است. نظام و عملکردی که موانع گوناگون اقتصادی و فرهنگی  را در راه برخورداری اکثریت وسیع ایرانیان  از یک زندگی معمولی ایجاد کرده است. با شعار زندگی، اعلام می شود که زندگی تنها بقا و محدود به بخورونمیر نیست. امکانات مادی برای یک زندگی شایسته انسان ایرانی، برای زندگی در رفاه و با سلامتی و با هوا و فضای سالم لازم هستند، امکاناتی که در نتیجه یغما و فساد و نظامیگری و رانت خواری حاکم، نایابند و نتیجتاً روز بروز بر اکثریت محروم از این حداقل ها افزوده شده  است. هم اکنون اکثریت بزرگی از طبقه حقوق بگیر و کارگر و کارمند و اقشار متوسط، از  زندگی درخور محروم شده اند. شعار زندگی، ضمن خواست امکانات مادی که لازمند، رفع موانع معنوی و فرهنگی را نیز فریاد می زند. افراد، دختر و پسر، زن و مرد، پیر و جوان به شادی، زیبایی، تفریح، رقص و آواز، اندیشیدن، هنرمندی، آفرینندگی، کنشگری،  مهربانی، دوستی، دوست داشتن و دوست داشته شدن، به عشق، به پوشش و خوردن و آشامیدن آزاد و لذت بردن بنا به انتخاب و اختیار خود و به نظایر اینها نیاز دارند. در شعار زندگی همین چیزهای معمولی مطالبه می شوند که رژیم اسلامی مردم را از آن ها محروم ساخته تا به "بهشت اجباری" ببرد. مردم با شعار زندگی، عطای بهشت اجباری حکومت اسلامی را به لقای آن می بخشند. شعار زندگی مانند شعار زن نیز، بر هر ادعای ناجی و بر هر شکل و ساختار قدرت سیاسی اولویت دارد و اعتبار هر منجی و نظامی، هر قانون اساسی و  هر سیاستی به  قبول و اولویت شعار زندگی بسته است.

آزادی
 آزادی در شعار "زن، زندگی، آزادی" حضور مستقل و آزاد درعرصه عمومی را مورد نظر دارد. فردیت اعم از زن یا مرد،  اندیشه و اراده متکی به خود چه فردی و چه جمعی، و اختیار در گزینش سبک زندگی، اندیشه و اهداف متنوع را، دین سالاری حاکم مانند هر رژیم مستبد دیگری، در عرصه عمومی تحمل نمی کند، وگرنه در عرصه خصوصی، در خانه و گردهمایی های محدود دوستانه، نه می تواند نه اصراری می ورزد بر محدود کردن این ها. در عرصه عمومی است، در ادارات و مراکز شغلی، تحصیلی، تفریحی، هنری، اجتماعات و خیابان ها و پارک ها و نظایر اینها ست که اجبارات مختلفی در برابر اندیشه، اراده و زندگی و گزینش فرد و جمع ایجاد کرده اند. بنابراین مقصود از شعار آزادی، سلب دخالت دین سالاری حاکم  و هر استبدادی است در آزادی های فردی و جمعی شناخته شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر. این شعار مانند دو شعار  زن و زندگی نیز بر هر ادعای ناجی و بر هر شکل و ساختار قدرت سیاسی اولویت دارد و اعتبار هر مدعی و نظام سیاسی، هر قانون اساسی و هر سیاستی  تنها پای بندی به  آزادی  و حقوق بشر برای مردم ایران در عرصه عمومی است.
جنبش مردمی کنونی به پیشتازی جوانان ایران، در کنار شعار "زن زندگی آزادی"، شعارهای دیگری نیز در ارتباط با همبستگی ملی میان اقشار و طبقات مختلف و اقوام و ملیت های و مذاهب و فرهنگ های رنگارنگ ایرانی اعلام کرده است. بر آن ها نیز ویژگی مثبت و مشخص و خود بنیاد ناظر است و عناصری غیر فعال نیستند وابسته به ادعاهای کلی مربوط به ساختار قدرت و قانون و سیاست کلی گویانه. در اثر این ویژگی منحصر به فرد و نوین در شعارها و طبعا در جنبش، وفاقی ملی در حال پیدایش است. وفاقی برای ساختن ایران فردا نه بر اساس شخصیت کاریزماتیک یا نظام سیاسی منجی گونه و ناجی از بالا. بلکه وفاقی با اولویت دادن به خواست هایی ملموس و ساده ولی عمیق و دلپذیر مانند زن، زندگی آزادی. این جنبش با حساسیت از اتحاد و وفاق خود مراقبت می کند و از هر گونه رویکرد سنتی و حکومت محوری، هر گونه رقابت خود محورانه که به ریزش نیروها بیانجامد دوری می جوید. بلوغی که در گفته های رهبران جوان این جنبش به خوبی منعکس شده است. افزایش اتحاد در صفوف مردم و تشدید اختلاف در صفوف حاکمیت سرکوبگر و آدمکش، منطق گزینش اقدامات اعتراضی و معیار سنجیده بودن آن ها می باشند.

برای کوتاه کردن سخن، به جوانب دیگر این شعارها نمی توان در اینجا پرداخت و تحول و تکامل آن ها را نیز باید در آینده انتظار کشید، در هنگامی که حمایت عاطفی کنونی توده های ده ها میلیونی مردم، حمایت کارگران، کارمندان، اقشار متوسط، متخصصان و متفکران به حمایتی عملی تبدیل می شود. آن چه مسلم است تحول و تکامل این شعارها، ویژگی منحصر بفرد و نوین آن ها را نفی نخواهد کرد، مثبت بودن، مشخص بودن و خودبنیاد بودن.
 بسیار مهم است تاکید شود که اندیشه و افکار سیاسی سنتی و نگاه از بالا به تغییر و تحول اجتماعی و به انقلاب، ویژگی نوین جنبش کنونی را درک نمی کند. این نگرش کماکان کنشگران این جنبش را، توده ای می بیند شیدا برای قدرت گرفتن و حاکم شدن این یا آن گرایش و ساختار قدرت. بلوغ و ابتکارات این جنبش را از پشت عینک سنتی نمی توان درک کرد. یک طرف نگرش و جماعات سنتی، تصاحب این جنبش نوپا را، خیالپردازی می کند و فضای مجازی را پرچم و تمثال باران می کند و سویه دیگری با همان نگاه از بالا، نفی خیالپردازی رقیب  را با خیالپردازی دیگر جایگزین می کند. تئوری ها و افکار و اندیشه های سیاسی گذشته ما باید نوسازی شوند. از جنبش و جوانان در صحنه بیاموزیم. کاهش رنج های ملت ایران را  تسریع کنیم. با ندیدن ویژگی نوین جنبش کنونی به وفاق همگانی و مبارزات آن کمک نمی شود.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید