رفتن به محتوای اصلی

تحول اجتماعی بزرگی در ایران رخ داده است!

تحول اجتماعی بزرگی در ایران رخ داده است!

جنبشی که با قتل مهسا امینی اوج گرفت بیش از سه ماه و نیم است که با افت و خیز ادامه دارد. این امکان که با سرکوب بتوان مردمانی را به سکوت کشاند که کودکانش با مرگ بر دیکتاتور زبان می گشایند، بسیار دشوار است. اگر تاریخ را منجمد و از موقعیت عکسی گرفته شود، تعادل قوا به گونه ای است که نه مردم در لحظه می توانند حکومت را به زیر کشند و نه جکومت قادر است جامعه را به روال گذشتە بازگرداند. اما اگر زندگی را ایستا نبینیم به درک دیگری از موقعیت سیاسی می رسیم. در معادلات اجتماعی بررسی اوضاع سیاسی بدون توجه به گذشته آن و ترسیم چشم اندازش، گمراه کننده است. مسیر حرکت جنبش انقلابی مردم ایران به شکل خطی نیست اما اوج گیرنده است. همه شواهد نشان می دهد که جنبش انقلابی در نبرد کنونی ظرفیت نیرومند شدن دارد، در حالیکه پیکر حکومت با گذشت زمان لاغرتر  و فرسوده تر شده است.
این جنبش به دستاوردها و پیروزی هائی دست یافته که غیر قابل بازگشت اند. اکنون تحول اجتماعی  بزرگی در کشور رخ داده است. برای نخستین بار نمادها و نشان های مذهبی در جنبش کنار زده شده اند و جنبش انقلابی سکولار ایران متولد شده است. در تاریخ کشورمان هیچگاه نمادها و نشانه های مذهبی تا این حد کمرنگ و غایب نبوده است. در تمامی خیزش ها و انقلابات، از انقلاب مشروطه گرفته تا انقلاب بهمن، از جنبش ملی کردن نفت تا خیزش های متعدد پس از انقلاب، همواره حرکات با نمادهای مذهبی توام بودەاند. از سال 96 به این سو این نشانه ها کنار گذاشته شدند و در جنبش "زن، زندگی، آزادی" حرکت معکوسی نیز علیه این نشانه ها شکل گرفت که عمامه پرانی یکی از نمودهایش بود. از دیگر نشانه های این تحول اجتماعی بزرگ، نقش و احترامی است که زنان پیدا کرده اند. احترام به حقوق این نیروی بالنده، امروز در ذهن و روان نه تنها مردان کشور که زنان نیز، حک شده است. برای نخستین بار زنان ایران پیشتاز جنبش انقلابی اند. شاید این ویژگی پس از پیروزی بر رژیم فاسد حاکم به عنوان اولین انقلاب به پیشتازی زنان در جهان ثبت شود. نشانه مهم دیگر این تحول بزرگ، پس زدن حجاب اجباری است که یکی از اصلی ترین نمادهای ایدئولوژیک حکومت جمهوری اسلامی است. مردم در این حرکت حجاب را به عنوان نماد سلطه بر زنان به آتش کشیدند و اجازه نحواهند داد بار دیگر چرخ تاریخ به عقب بازگردد. همین که حکومت برای رعایت حجاب به نان زنان تعرض می کند و زنان زیادی را از کار بیکار نموده است، خود گویای بسته شدن پرونده حجاب اجباری در اذهان مردم است.
 به لحاظ سیاسی نیز اتوریته و اعتبار حکومت چنان شکسته شده است که در هر نقطه ای که بایستاد مردم در نقطه مقابلش صف می کشند. جنبش مردم گر چه در این لحظه نتوانسته است حکومت را به زیر کشد، اما چندان هم دست خالی نیست. توازن قوا به سود جنبش تغییر کرده است. ترس عامل مهم تداوم سلطه قدرت حاکم فرو ریخته و در دل حاکمان جا خوش کرده است. مهمتر اینکه امید به شکستن شیبشه عمر رژیم در دل مردم در حال نیرو گرفتن است و این همان رازی است که سرکوب را برای به سکوت کشاندن جامعه کم اثر می کند. جمهوری اسلامی سرنگون نشده اما نبرد هم پایان نیافته است، مبارزه ادامه دارد. مدتهاست این رژیم با پول و با زورش بر مردم حکومت می کند. منبع پولی حکومت تضعیف شده و در چشم انداز بازهم بیشتر تضعیف خواهد شد. دلاری که امروز از مرز چهل و چند هزار تومان گذشته است نشانه وضع فلاکتبار اقتصادی حکومت و افت بسیار شدید قدرت خرید مردم است. در جنبش انقلابی کنونی که راه خیابان به روی مردم گشوده شد، عموم حرکات راه به خیابان باز کردند. این شکل مبارزه به تنهائی برای زمین گیر کردن حکومت کافی نیست. باید این اعتراضات حداقل با اعتصابات سراسری گره بخورند. در این چند ماهه اعتصابات هر چند وجود داشته است، اما عمومی و سراسری نشدند و مراکز تولید را در بر نگرفتند. با تضعیف بودجه حکومت، فشار اقتصادی مردم را به اعتصاب خواهد کشاند. جنبش انقلابی به رغم اینکه حمایت اکثریت بالای مردم را داشته و دارد اما این نیرو هنوز مستقیم و فعالانه وارد میدان نشده است. در این چند ماهه حکومت با بالا بردن حقوق کارکنان توانسته بود تا حدی آنها را ساکت نگهدارد. اما وضعیت خراب اقتصادی آنان را سیل وار به مبارزه می کشاند. در چشم انداز به دلیل اوضاع فلاکتبار اقتصادی خطر بروز شورش ها و تهاجم به فروشگاهها را باید جدی گرفت.
حکومت نیروی معینی دارد. طی این چند ماه نیز آنها را بسیج کرده به میدان آورده است. این نیرو چشم انداز ندارد. خسته و فرسوده است.از سوی دیگر لایه های پائینی ارگان های سرکوب در تماس با مردمند و بحران اقتصادی گریبان آنها را نیز گرفته است. روحیه آنان در جریان مبارزه چند ماهه، تضعیف شده و آثار عذاب وجدان در آنها دیدە می شود، تردید به جانشان افتاده و در حال ریزش اند. فرسایش نیروهای متشکل در ارگان های رسمی سرکوب، استفاده از "لباس شخصی" ها را افزایش داده است. این نیرو که از میان بزه کاران گزینه و توسط نیروهای امنیتی آموزش و سازماندهی می شوند، بدون اینکه وجودشان رسما اعلام شود بجان مردم انداحته شده اند. حکومتی که خود برای کنترل جامعه دستە جات شبە فاشیستی ایجاد می کند اعتماد بە نفسی برایش باقی نمی ماند. افزون براین، ترس از آینده در دل برخی از مراجع و علما اسلامی افتاده و آنها را به مخالفت با رهبر جمهوری اسلامی کشانده است.
 بزرگترین نقطه قدرت حکومت پراکندگی و چند دستگی نیروی اپوزیسیون است. رهبران میدانی در شهرها و محلات و برخی مراکز دانشگاهی شکل گرفته و در میدان حضور دارند و اعتراضات را سازماندهی و رهبری می کنند. هر زمان که لازم می بینند و موقعیت ایجاب می شود مردم را بە اعتراض و اعتصاب و سرپیچی مدنی فرا می خوانند و با این اقدامات ضربه ای به روحیه رژیم وارد می کنند. اما برای کاشتن امید در دل مردم می بایست اعتماد ایجاد کرد. ضروریست مبارزه مردم چشم انداز پیدا کند. یعنی هم حرکات میدانی هماهنگ شود و هم برنامه حداقلی طرح و مورد پشتیبانی قرار گیرد. اعتماد مردم را برنامه روشن برای آینده پس از جمهوری اسلامی و نیروی توانمند جلب می کند. گفتگو برای ایجاد مرکزی برای هماهنگی نیروهای معتقد به دموکراسی گام نخستی است که می بایست برداشته شود. وظایف این مرکز در اساس از دل نیاز جامعه ایران بیرون می آید و با مرز چغرافیائی تعریف نمی شود. یکی از ارکان دموکراسی احزاب و سازمانها هستند. هر طرحی که با دور زدن تشکل ها بخواهد به دموکراسی برسد ناموفق می ماند (در باره مختصات این مرکز هماهنگی در آینده خواهم نوشت).
 اکنون حکومت شمشیر را از رو بسته و سرکوب و رعب را تشدید کرده است. تا کنون هیچ قتلی را نپذیرفته است. بە ادعای حکومت تمامی جانباختگان یا خودکشی کرده اند یا توسط مردم به قتل رسیده اند. اعدام ها هم در تکمیل پروژه ایجاد وحشت در دستور قرار گرفته است. قتل و اعدامها نه تنها برای انداختن وحشت در دل مردم بلکه برای دادن روحیه به نیروی سرکوب انجام می گیرد. حکومت می خواهد اعلام کند هنوز قادر و تواناست. مهمتر از این ها، حکومت با دستگیری های گسترده و اعدام زندانیان و افزودن بر احکام اعدام هدف مهم دیگری هم دارد. از یکطرف کادرهای موثر را بخاطر ضربه به تداوم جنبش دستگیر می کند و از طرف دیگر می خواهد جنبش را از مسیر اصلی خود منحرف نماید. دستگیری های گسترده و افزایش احکام اعدام با این هدف هم هست که مبارزه مردم برای براندازی رژیم را صرفا متوجه و محدود به مبارزه برای آزادی زندانیان و تغییر احکام اعدام کند. در سندی که هک و منتشر شد، تشدید فعالیت گشت ارشاد برای منحرف کردن مبارزه مردم در دستور قرار گرفته بود. ارزیابی آنها این بود که اعتراضات و اعتصابات بخاطر مسائل اقتصادی گسترده می شود بدین خاطر رژیم با عمده کردن حجاب می خواست اذهان را از اعتصابات دور کند. اما قتل مهسا آتش به خرمن خشم مردم زد و اعتراضات را از کنترل آنها خارج نمود.
اکنون می بایست هوشیارانه اقدام کنیم. لازم است ضمن فراموش نکردن مبارزه برای آزادی زندانیان و لغو حکم اعدام، مبارزه علیه موجودیت جمهوری اسلامی به حاشیه نرود. بدانیم که موجودیت این حکومت خطری است برای جان و امنیت ملت.
سخن پایانی این که اگر جنبش مردم ایران انقلابی است، اگر جنبش بازگشت پذیر نیست، می بایست تمامی مفاهیم سیاسی در ارتباط با قدرت متناسب با این ارزیابی بازنگری شود. زمانی که از ضرورت اعتصابات سراسری در ایران صحبت می کنیم هدف تمرکز فشار است روی جمهوری اسلامی. در چنین شرایطی سیاست ما می بایست فشار حداکثری به جمهوری اسلامی را در تمامی عرصه ها بازتاب دهد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید