رفتن به محتوای اصلی

اسب_تروآ

اسب_تروآ

می‌گویند هرچه شخصیت‌های یک رمان بیشتر باشد؛ هم نویسنده و هم خواننده، قدرت تعامل بیشتری می‌یابند. نویسنده با همه‌ی شخصیت‌هایی که می‌آفریند وخواننده با سازگاری که با کُل قصه در خود می‌یابد و رمان «صدسال تنهایی» نمونه‌ای از این دست محسوب می‌شود. این رمان هم از نظر محتوا، هم از نظر ساختار و روابط اجتماعی و هم از نظر رابطه‌‌ی میان مدرنیته، سنت، اعتقادات مذهبی و باورهای اجتماعی بی‌نظیر است و مارکز^ در آن  درس بزرگی به حاکمان می‌دهد، البته اگر حاکمان اهل کتاب و خواندن باشند!؟ مهم‌ترین دغدغه‌ی مارکز بشریت و تغییر تفکر بشری و اسارت بشر در دامِ جهل و خرافات است. گابریل گارسیا مارکز، برای بشر موجودیتی قائل است که شاید هیچکدام از نویسندگان تا به کنون چنین جایگاهی برای انسان قائل نشده‌‌باشند. از نگاه مارکز، بشر چیزی جز باورهایی که به او تحمیل می شود؛ نیست‌ و  این باورها محصول اجتماع است...

هنگامی که انسان‌ها در اجتماع قرار می‌گیرند؛ ناخودآگاه با هجوم سیلی از داده‌ها روبرو می‌شوند که جریان فکری آنان را می‌سازد. اما این نکته را نیز نباید از خاطر برد که داده‌های اجتماعی در ذهن هر انسانی صُوَر مختلفی به خود می‌گیرد و این امر نیزدست‌کم در بیان آدم‌های متفاوت در این داستان به خوبی مشاهده می‌شود.

مارکز با خلق شخصیت‌های گوناگون در شاهکارش این نگرش را تقویت می‌کند که بایست همه‌ی اندیشه‌ها و تفکرات انسانی را مورد توجه و کنکاش قرار داد. اساسا قدرت ادبیات در همین نکته نهفته است. به همین دلیل کشورهایی که کتاب‌خوان‌ بیشتری دارند؛ به درک بهتری از درکنار هم بودن انسان‌ها رسیده‌اند. هیچگاه از ایمان‌شان نمی‌پرسند، نان‌شان می‌دهند و جان‌شان نمی‌گیرند. مارکز در خلال این اندیشه‌ و برای قوام یافتن این آزادگی و زندگی، نمادهایی را نیز مورد توجه قرار می‌دهد.

نخستین نماد  طرح خاطرات «گذشته» به عنوان بخشی از تاریخ... همراه با خیال‌پردازی به عنوان گوشه‌ای از«آینده»... و «حال» تعادلی است بین این دو.

 نماد دوم در رمان صدسال تنهایی طرح نیاز انسان به ارتباط و علم روزدنیاست که گوشه گیری و انزوا را مطرود می‌داند و آن را موجب تحمیق می‌شمارد.

 و سومین نماد «ماهی‌های طلایی»اند که نماد تغییرند...

و اما بهانه‌ی نگارش این یادداشت کوتاه: زمانی از امير نادری^^ پرسیده بودند که چگونه از فیلم «تنگنا» به فیلم «دونده» رسیدی و او پاسخ داده‌ بود با خواندن چندین و چند باره «صدسال تنهایی»!... تغييری كه بی‌شك با خواندن و دانایی افزون‌تر برای او فراهم گردید... و درود براو...

اين روزها با آنچه در خيابان‌ها و پياده‌روهای شهرهای ايران‌مان رخ داده‌ وعنقریب رخ می‌دهد؛ بيش از پيش به امير نادری و اين گفته‌اش می‌اندیشم...‌

^. گابریل خوزه گارسیا مارکز زادهٔ ۶ مارس ۱۹۲۷ در دهکدهٔ آرکاتاکا کلمبیا درگذشته ۱۷ آوریل ۲۰۱۴ رمان‌نویس، نویسنده، روزنامه‌نگار و ناشر. او برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ شد. او را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان «صد سال تنهایی» می‌شناسند که یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان در سبک رئالیسم جادویی است...

^^. امیر نادری زادهٔ ۷ خرداد ۱۳۲۴  آبادان. کارگردان و تهیه‌کنندهٔ سینمایی ایران. او در ژاپن زندگی می‌کند. «خداحافظ رفیق» سال ۱۳۵۰، «تنگنا» سال ۱۳۵۲و «دونده» را سال ۱۳۶۳ ساخت...

*.اسب تروآ به فرانسوی: Troieبه لاتین: Troianusبه انگلیسی: Trojan داستانی از جنگ تروآ بود، که در انه‌اید، شعر حماسی لاتین ویرژیل بیان شده بود. رویدادهای این داستان از عصر برنز پس از ایلیاد هومر و پیش از ادیسه هومر روی داد. با بهره از حیله جنگی بود که در پایان یونانی‌ها توانستند به شهر تروآ درون شوند و به رویارویی پایان دهند. در سرشناس‌ترین نسخه، پس از محاصرهٔ بی‌ثمر تروآ، یونانی‌ها پیکره‌ای عظیم از اسب ساختند تا مردانی منتخب را درونش پنهان کنند...

اسفند۱۴۰۱  اسد عبدالهی

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید