بعد از خیزش زن ، زندگی آزادی ، یکی از معضلاتی که این جنبش را مورد آسیب قرار داد همانا مسئله رهبری آن بود که تاکنون هم بدونپاسخ مناسب مانده است ، جریانات راست و سلطنت طلب کوشیدند با بهره بردن از تشتت و تفرقه موجود در بین جریانات مترقی و چپ و بشکلی گسترده با حمایت رسانه ها خود را بعنوان رهبران اپوزیسیون معرفی نمایند و تا حدی هم توانستند نظر ها را به سمت خود بخصوص در بین مردم و کسانی که عمدتا از بینش سیاسی خوبی برخوردار نیستند جلب نمایند ، ولی این اقدامات بیشتر خود را در خارج کشور نشان داده است و گرچه در داخل کشور هم حامیانی پیدا کرده ولی نتوانسته فضای داخلی را آنچنان تحت تاثیر قرار دهد .
آنها برای توجیه رهبری خود و در پاسخ به کسانی که آلترناتیو اصلی و رهبران آنرا داخل کشور میدانستند می گفتند که چون در داخل امکان ابراز وجود ندارد پس آنها خود را صدای داخل می دانند و سعی دارند صدای داخل ایران را منعکس سازند گرچه این توجیهات تا حدی در آن مقطع منطقی بنظر میرسید ولی کم کم متوجه شدیم که نه تنها آنها بدنبال انعکاس صدای داخل نیستند بلکه سعی دارند خود را بر جنبش تحمیل کرده تا اهداف و مقاصد خود را پی گیری نمایند ، بخصوص دم خروس زمانی هویدا شد که اول بیانیه موسوی منتشر گردید و دوم منشور بیست تشکل مستقل صنفی و مدنی ایران که با عدم استقبال آنها و سکوتشان روبرو گردید و تنها جریانات دموکرات و چپ خارج کشور بودند که از آن دو رویداد حمایت همه جانبه نمودند ، ولی در داخل کشور بسبار تاثیر گذار بود و نشان داد برخلاف ادعای جریانات راست نیروهای قدرتمندی در داخل کشور هستند که میتوانند نقش هدایت را نیز بعهده گرفته و بشکلی منطقی در پیوند با مردم بتوانند جنبش را به پیش ببرند ،
این مطلب ضمنا تلنگری بود به نیروهای داخل کشور و بویژه آن طیف از هواداران و اعضا سابق بازمانده ازجریانات سیاسی دموکرات و چپ که بعد از سرکوبها در دهه شصت مجبور به مهاجرت گشته و اکنون در خارج کشور به فعالیت نه چندان قوی مشغولند .
این تلنگر بخصوص از این منظر دارای اهمیت است که این افراد در شرایط زندگی در داخل کشور قرار دارند و بیش از پیش نبود رهبری و سازماندهی مبارزات و فقدان یک جبهه واحد ضد استبدادی را درک کرده و ضرورت بوجود آمدن آنرا بخصوص در شرایط کنونی که هر آن امکان خیزش های دیگر بر اثر فشارهای اقتصادی وجود دارد احساس می کنند ،
اینکه جریانات چپ و دموکرات خارج کشور بعد از ۴۰ سال هنوز نتوانسته اند به اتحاد و توافقی در رابطه با جنبش دست یابند بحثی دیگر است که دلایل مختلفی دارد و از حوصله این گفتار خارج است ، ولی سوال اینجاست که آیا اگر در خارج کشور و در چارچوب احزاب و سازمانهای سباسی چپ و دموکرات این مهم صورت نگرفته آیا به معنی آنستکه در داخل کشور هم نمی توان به آن دست یافت ؟
شاید تا حدی این سوال غیر منطقی و گمراه کننده باشد و گفته شود که چطور میتوان جبهه ای داخلی بدون حضور فعال احزاب و سازمانهای سیاسی تشکیل داد ؟ در پاسخ باید گفت آیا میتوان همچنان نظاره گر اختلافات شما بود و دست روی دست گذاشت تا شاید روزی رهبران جریانات سیاسی در خارج کشور بر اختلافات خود فائق شوند و احتمالا اتحادی صورت گیرد ؟ آیا با این حجم از سکتاریسم و رفتار و گفتار حذف گرایانه میتوان به شما امید داشت ؟
مسئله مهم برای نیروهای صدیق و کسانی که همچنان به آرمانهای چپ در داخل ایران معتقد و متعهدند همانا مردم و مبارزات آنها برای کسب آزادی و عدالت اجتماعیست ، این هزاران هوادار جامانده درایران و در بین آنها نیروهایی که همجنان خود را جزئی از چپ می دانند و به انحا مختلف طی سالها مبارزه کرده و نگذاشته اند سنتهای چپ بکلی نابود شود و از خاطره ها محو گردد ، با وجودیکه هیچ ارتباط تشکیلاتی و سازمانی با جریانهای متبوع خود ندارند و اکثرا خود را چپ مستقل میدانند میتوانند بار یک جبهه داخلی را با کمک یکدیگر به دوش بکشند ، امروز فضای مجازی این امکان را برای ایجاد ارتباط با یکدیگر قرار داده و از آن میتوان برای همگرایی و اتحاد نهایت بهره را برد ، رفقا و دوستان زبادی هستند که طی این سالها در تشکل های مختلف کارگری و آموزشی و هنری و زنان و بازنشستگان و ... وجود دارندکه می توانند جمعیت متنابهی را مورد تاثیر قرار داده و در سازماندهی مبارزات مثمر ثمر باشند ، اگر نگاهی به خیزش اخیر و خیزش های گذشته بیندازبم می بینیم بشکلی غریزی اتحاد های نا نوشته ای در ببن فعالان سیاسی داخل کشور شکل میگیرد که متاثر از مبارزات خیابانی و همبستگی مردم با یکدیگر است شاید انعکاس این اتحاد نا نوشته را در فضای مجازی دیده باشیم که طی این مدت که جنبش بشکلی گسترده و مناسب در جریان بود کمتر برخورد سیاسی و اختلاف فکری با یکدیگر مطرح میشد و بیشتر هم و غم فعالان تقویت جنبش و حمایت از آن و گاه دادن
رهنمودهای مناسب بود ، پس چرا سعی نکنیم یک اتحاد نانوشته را در داخل ایران در بین فعالان چپ و دموکرات بشکلی سازمان داده شده و با برنامه با منطق خاص خود و غیر متمرکز تبدیل کنیم و سعی نماییم جبهه ای داخلی را که میتواند انگیزه را در بین جریانات خارج کشور هم ایجاد کند بوجود بیاوریم ، بسیاری از ما در این فضا یکدیگر را میشناسیم و تا حد زبادی خط سیاسی یک دیگر را نیز میدانیم ، از اینرو برای ما نه سختی دیدگاه سکتاریستی وجود دارد و نه بدنبال حذف یکدیگر هستبم ما اینجا گرچه ممکن است از خط سباسی خاصی هم حمایت کنبم ولی به شکل سازمان و حزب نیستیم ما همه فردیم و خود تصمیم گیرنده برای خود فارغ از بندهای تشکیلات میباشیم و در عین حال رویارویی با مشکلات و زندگی نسبتا همسان در پیوند با مردم و درد های مشترک ، ما را بیشتر به هم نزدیک کرده و همین امر میتواند نقاط مشترک فراوانی را در ما بوجود آورد ، ایجاد جبهه واحد داخلی یک ضرورت است که باید روی آن بیندیشیم و راهکارهایی برای ایجاد آن پیدا کنیم
دیدگاهها
با سلام و درود خدمت آقای…
با سلام و درود خدمت آقای سعادت عزیز !
گرچه بین نیروهای چپ داخل کشور هم کسانی که نفرتشان از اعمال بعضی افراد و جریانهای چپ که در تمام این سالها همه تلاششان خزیدن به زیر بال جناحی از حاکمیت بوده و تا حد دریوزگی مشروعیت پیش رفتند و اخیراً هم میکوشند که در زیر دم رضا پهلوی ، جایی برای خود دست و پا کنند ، کم نیستند ولی همانطور که شما به درستی فرمودید اکثریت قریب به اتفاق چپ داخل کشور ، صرفنظر از وابستگیهای سابق و تمایلات فعلی به جریانی خاص ، در مقاطع و مناسبتهای مختلف نشان دادهاند که میتوانند در عمل متحدین واقعی باشند . با آرزوی موفقیت برای اتحاد چپ داخل کشور .
فقط لازم است که این بیست…
فقط لازم است که این بیست تشکل به خودباورکنندکه میتوانندرهبری رابدست بگیرند.الان است که بایداطلاعیه هایی بادیدرهبری بدهند.ادبیات رهبری داشته باشند.وقتی خودراباورکنندکلماتی هم لاجرم انتخاب میکنندکه مردم آنهاراباورمیکنند.باورکنندکهدچه بخواهندیانه درجایگاه رهبرب نشسته اند.
افزودن دیدگاه جدید