رفتن به محتوای اصلی

آيا تنها حکومت است که شکل مبارزه را تعيين می کند؟

آيا تنها حکومت است که شکل مبارزه را تعيين می کند؟

در برنامه اتاق کلاب هاوس هفته گذشته مطرح شد اين حکومت است که شکل مبارزه را تعيين می کند. اين نگاه تازگی ندارد و قبلأ هم بارها از جانب برخی فعالان سياسی مطرح شده است. اين حکم چقدر با واقعيت انطباق دارد؟ آيا تجارب موفق کشورها در گذار به دموکراسی آن را تائيد می کند؟ آيا اپوزيسيون بايد به شکل مبارزه تحميلی حکومت تن دهد يا می تواند ابتکار را به دست گرفته و شکل مطلوب و نتيجه بخش مبارزه را انتخاب کند؟ آيا می توان رويکرد به مبارزه خشونت آميز برخی نيروها را با رويکرد حکومت به خشونت توجيه کرد؟

اين نگاه از جهات مختلف قابل نقد است:

۱. حکومت های سرکوبگر و مستبد، مبارزات مسالمت آميز مردم را سرکوب می کنند، معترضين را در خيابان ها می کشند، زندان ها را از آن ها پر می کنند، زندانيان را برای اعتراف گيری و پرونده سازی شکنجه می کنند و برپايه پرونده ساختگی محاکمه و به زندان های سنگين محکوم و يا اعدام می کنند. با اين حکم که حکومت ها است شکل مبارزه را تعيين می کنند، قاعدتأ اپوزيسيون و جنبش های اجتماعی در حکومت های مستبد، بدون امکان انتخاب مبارزه مسالمت آميز را داشته باشند، بايد به کاربرد قهر روی بيآورند. در حالی که در تعداد زيادی از کشورها اپوزيسيون و جنبش های اعتراضی در برکناری حکومت اقتدارگرا به خشونت روی نيآورند و با مبارزات مدنی و خشونت پرهيز موفق شدند که از حکومت اقتدارگرا گذر کرده و به دموکراسی دست يابند.

۲. در موج سوم دموکراسی ميان سال های ۱۹۷۴ و ۱۹۹۰ در ۳۰ کشور که دارای رژيم های غيردموکراتيک بودند، نظام دموکراسی برقرار شد. در سال ۱۹۹۷ از ۱۹۱ کشور در جهان ۱۱۷ کشور دارای رژيم های اساسأ دموکراتيک بودند. در حالی که در سال ۱۹۷۴ از ۱۵۰ کشور ۴۱ کشور دارای رژيم های دموکراتيک بودند. در اکثر کشورهائی که در اين دوره به نظام های دموکراتيک پيوستند، گذار از اقتدارگرایئ در شکل مسالمت آميز صورت گرفت. اين امر نشان می دهد، جنبش ها و اپوزيسيون شکل مبارزه خود را براساس کاربرد خشونت حکومت ها تعيين نکردند.، بلکه با بسيج سياسی مسالمت آميز به هدف خود که استقرار دموکراسی بود، دست يافتند و ابتکار عمل را خود به دست گرفتند.

۳. حکومت های اقتدارگرا با توسل به خشونت به سلطه خود ادامه می دهند. بهمين خاطر نهادهای متعدد سرکوب را تشکيل می دهند، آن ها را به سلاح ها و تجهيزات مدرن تجهيز می کنند و بودجه های سنگينی برای اين ارگان ها اختصاص می دهند. اپوزيسيون و جنبش های اعتراضی نه می تواند سازمان های مسلح قدرتمند تشکيل دهند، نه به سلاح های و تجهيزات مدرن مجهز شوند و نه بودجه آن را دارند. بنابرين در مبارزه خشونت آميز نمی توانند برحکومت پيروز شوند. برعکس متحمل تلفات سنگين انسانی می شوند و زمينه را برای گسترش سرکوب فراهم می کنند.

۴. در مبارزه بين حکومت و مردم و اپوزيسيون هر دو طرف تلاش می کنند ميدانی را برای مبارزه انتخاب کنند که نقطه قوت آن ها است تا ضربه سنگين به طرف مقابل وارد کنند. نقطه قوت حکومت در ميدانی است که می تواند از ارگان های سرکوب و سلاح های مدرن بتواند بهره گيرد. به همين خاطر می کوشد که جنبش ها و اپوزيسيون را به خشونت سوق دهد.  ميدان مطلوب و خواست حکومت کاربرد خشونت توسط  مخالفين است. اما نقطه قوت جنبش ها و ميدان مطلوب آن ها و نقطه ضعف حکومت، جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی و مبارزه مدنی است. اين موضوع در مورد جمهوری اسلامی و جنبش زن، زندگی ، آزادی صادق است. نبايد اجازه داد که جمهوری اسلامی ميدان مبارزه را انتخاب و به جنبش تحميل کند. نقطه قوت جنبش انقلابی مهسا در مبارزه خشونت پرهيز و مبارزه مدنی است.

۵. مبنا قرار دادن اين حکم که حکومت شکل مبارزه را تعيين می کند، برخورد منفعل و تن دادن به انتخاب شکل مبارزه توسط حکومت است. در عين حال به معنی آن است که حکومت جنبش و اپوزيسيون را بدنبال خود می کشاند و آن ها هم به شکل مبارزه تحميلی حکومت تن می دهند.

۶. مبارزه خشونت آميز پيآمدهای سنگينی دارد. از جمله تلفات انسانی سنگين. حکومتی که در جنبش مهسا بيش از ۵۰۰ نفر را کشت و تعدادی را اعدام کرد، در صورت دست به سلاح بردن مخالفين به کشتاری مشابه دهه ۶۰ دست خواهد زد. در چنين صورتی مسئوليت کشتارها تنها برعهده حکومت نيست، بلکه مخالفين هم مسئوليت دارند.  سازمان مجاهدين در کشتارهای دهه ۶۰ مسئول است. 

۷. مارکس در قرن نوزده از امکان انقلاب مسالمت آميز در برخی کشورها سخن می گفت: "ما می دانيم که نهادها، رسوم و سنت های کشورهای گوناگون را بايد در نظر گرفت و انکار نمی کنيم که کشورهائی مانند امريکا، انگلستان و اگر با نهادهای هلند آشنائی داشتيم شايد اضافه می کردم هلند وجود دارند که در آن ها کارگران می توانند احتمالأ با وسائل مسالمت آميز به هدف خود دست يابند" او در سال ۱۸۸۰ اعلام می کند، اگر تحول به سوسياليسم در انگلستان با يک انقلاب خشونت آميز روبرو شود "گناه آن تنها به گردن طبقات حاکم نيست، بلکه طبقه کارگر نيز مقصر است".

۸. جنبش ها و نيروهای اپوزيسيون نبايد تن به شکل مبارزه ای بدهند که حکومت می خواهد برآن ها تحميل کند. آن ها بايد ابتکار عمل را در دست گيرند، ميدان مبارزه را خود انتخاب و به حکومت تحميل کنند. کاری که جنبش مهسا انجام داد و خيابان و دانشگاه و مبارزه مدنی را بر حکومت تحميل کرد. کاری که هم اکنون توسط زنان ايران عليه حجاب اجباری با نافرمانی مدنی صورت می گيرد.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید