به یاد روزی در تابستانی در آن سالهایی که آغاز مدرسهرو شدنم بود؛ در خانهی مادر ِمادرم (ننهجان)... و صدای گوشنواز قُل قُل سمار ذغالیاش در گزینه* ... ننهجان چادرشب به كمر میبست و كنار اجاق، رو به حیاط، بر روی پارچه كرباسی كه خودش بافته بود، نشسته بود و با سنگی قالب دستش، گردو میشكست در حالیکه زیر لب دوبیتی میخواند و از خاطرات و سختیهای زندگی میگفت... تا به اصطلاح سر ِمرا گرم کند!!! من اما ناغافل از طریق پشت بام خود را برروی شاخهی تنومند درخت گردوی حیاط رسانده بودم... گردوها همه در دسترس بودند و چه صفایی داشت آن بالا... کوچه و محله و حیاط ِ خانه مادری همه در دیدرس بود... خواهرم هم آن روز آنجا بود... ننهجان موقعی دریافت که من آن بالا هستم که کار از کار گذشته و شکار از دستش رمیده بود!... اما نه به عافیت، زیرا در پایین آمدن از آن مسیر، به ناگاه ُسر خوردم، افتادم و از هوش رفتم. و وقتی چشم گشودم مادرم را دیدم که بر سر و صورتم ِگل می مالید و به عادت همیشگی، البته نه از ته دل، نفرین میکرد:
«...الهی از نفس بیفتی! ای...چقدر هول و تکان بخورم از دست تو...»
صدای مادر خشمگین بود ولی من به آسودگی سر بر سینهاش تکیه داده بودم و غمی نداشتم... مادر آنجا بود، خواهرم نیز که در کنارمان لبخند میزد... و ننهجان نگران عاقبت کار...
خیلی زود هیچ اثری از خراشیدگی صورتم نماند...
میگویند عمده کردن ِگذشته و تاریخ ممکن است:
۱. تلاش ِعبث و بیهوده برای تکرار آن باشد و شاید هم
۲. فرارکردن برای فراموش کردن وضع فلاکت بار و یا
۳. تمسک به آن برای توجیه وضع امروز ما...
هرسه حالت به تعبیر «نیچه»(۱) سودمند نیست بلکه زیانبار است. تاریخ مواجهه آگاهانه و انتقادی با آن برای درک ِ روح واقعی تاریخ است... کاری که نویسندهای تاریخدان و فیلسوف به زیبایی انجام داد... او با این جمله، اهمیت تاریخ رابه روشنی بیان کرده... «...آدمیان هستند که تاریخ خود را میسازند ولی نه آنگونه که دلشان میخواهد یا درشرایطی که خود انتخاب کرده باشند، بلکه در شرایط داده شدهای که میراث گذشته است و خود آنان مستقیم با آن درگیرند...»
نویسنده كتاب «داشتن یا بودن»(۲)درجایی مینویسد: «جوامع بر دو اصل سازمان یافتهاند: پدرمداری و مادرمداری. اصل مادرمداری عشق بیقید و شرط است. محبت مادر به فرزندانش نه بدین سبب است كه آنان موجب خوشحالی او میشوند بلكه بدین دلیل است كه او مادر است و آنها فرزندان وی هستند. بنابراین عشق مادر را نمیتوان با رفتار خوب جلب كرد یا با گناه كردن از دست داد. عشق مادرانه از جنس شفقت است...»
___________________
۱- فریدریش ویلهلم نیچهFriedrich Wilhelm Nietzsche زاد ٔه ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴، درگذشتٔه ۲۵ اوت ۱۹۰۰ فیلسوف، جامعهشناس، آهنگساز و فیلولوژیست (لغتشناس کلاسیک) بزرگ آلمانی...
۲- اریش فروم Erich Fromm ۲۳ مارس ۱۹۰۰ درگذشته ۱۸ مارس ۱۹۸۰ روانکاو، جامعهشناس آمریکایی-آلمانیتبار... نویسنده کتاب داشتن یا بودن
*. َگزینه = انباری، مکانی در خانههای ییلاقی که ُخنک بود و مایجتاج عمده آنجا قرار داده میشد مثل نان، قند، آرد، روغن... و وسایل مربوط به تهیهی نان..
خرداد۱۴۰۲ اسد عبدالهی
افزودن دیدگاه جدید