هدف از این نوشتار انتخاب گزینهای مناسب با شرایط روز جامعه ایران در مبارزه برای رسیدن به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی است.
چهار دهه پر مخاطره را زیر استبداد رژیم اسلامی سپری كردهایم، طی این دوره تلاشهای بسیاری از طرف گروههای سیاسی و اجتماعی به اشکال مختلف برای بهبود زندگی مردم ایران انجام گرفته است اما متاسفانه هر بار با سركوب و خشونتی مضاعف از طرف حكومت اسلامی مواجه گشتهاند.
برای عبور از وضعیت اسفبار کنونی مردم ایران شاید بتوان راههای مختلفی را بیان و تصور نمود اما آنچه بیش از دیگر راهکار تاکنون مطرح و ارائه شده است عبارتند از:
ا/ اصلاح حکومت توسط افراد و یا جناحهایی از آن
2/ اصلاح رژیم از طریق مبارزات مسالمت آمیز
3/ اصلاح رژیم از طریق فشار دول قدرتمند وحمایتهای بین المللی
4/ استحاله، فروپاشی و یا گذر از رژیم از طریق گسترش مبارزات مدنی،انتخابات آزاد و رفراندوم
5/ سرنگونی حکومت با دخالت و کمک دولتهای قدرتمند
6/ سرنگونی حکومت از طریق انقلاب و مبارزات تودهای
برای انتخاب آگاهانه هر كدام از گزینههای فوق می بایست پارامترهای مختلفی را قبل از انتخاب مد نظر قرار داد، هر فرد یا گروهی طبعا گزینهای را انتخاب خواهد نمود كه به منافع فردی، طبقاتی و یا حزبیش نزدیك بوده و امكان دستیابی به آن با توجه به هزینههای احتمالی برایش قابل دسترس باشد. مهمترین عوامل تاثیرگذار در این انتخاب علاوه بر تحلیل از شرایط عینی جامعه، داشتن ارزیابی از تناسب نیروهای مداخله گر داخلی و خارجی در عرصه سیاسی و اجتماعی است.
انتخاب هر كدام از گزینههای فوق به عوامل مختلفی بستگی خواهد داشت، در وحله اول باید دانست برای چه هدف و نیازی مجبور به گزینش یكی از موارد فوق خواهیم بود.
همه شش مورد ذکر شده در زیرمجموعهای از گزینههای اصلاحی و یا انقلابی جای خواهند گرفت. بکارگیری هرکدام از این گزینهها در مبارزات سیاسی راهكارهای هستند كه افراد و یا گروهها متناسب با هدف كوتاه مدت و یا غایی خود بر می گزیند لذا قبل از گزینش راهكار مورد نظر باید علاوه بر توان نیروها، شرایط جامعه و قدرت حاكم را مورد ارزیابی قرار داد.
بنابراین باید تعریفی از دو گزینه اصلی یعنی اصلاح یا انقلاب ارائه گردد تا دریابیم شرایط امروز اجتماعی و اقتصادی كشور ایران با كدامیك از گزینههای مطرح شده مطابقت خواهد داشت.
گزینه اصلاح
اصلاح یا رفرم همانطور كه از نامش پیداست، یعنى تجدید فرم و شکل، دوباره شكل دادن، تجدید آرایش، این گزینه چون با روبنا و اشكال پدیدهها سروكار دارد قصد تغییر ماهوى و زیربنایى آنها را حداقل در کوتاه مدت نخواهد داشت، لذا ممكن است چنین اقداماتی از طرف مردم و یا بخشهایی از قدرت حاكم براى تغییر و تعویض برخى از جنبههاى حیات اقتصادى، سیاسى و اجتماعى بدون آنكه بنیاد نظام كهنه را دگرگون سازد و یا قدرت سیاسی را از طبقهای ارتجاعی به طبقه مترقی واگذار نماید درخواست گردد. اصلاحات راهكاری تدریجی، مسالمت آمیز و كم هزینه بوده و برای اصلاح بخشی از امور مفید و با كاربست مناسب و هوشمندانه از آن در موقع مناسب می توان از بسیاری بحرانها جلوگیری نمود.
اصلاحات ممكن است یك و یا چند بخش از حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی را در برگیرد و یا در بعضی از مواد قانونی ساختار موجود تغییراتی را خواستار شود. اصلاحات راهكاری است كه زمینههای قانونی و یا ظرفیت انجام آن باید از طرف قدرت حاكم قابل پذیرش باشد و یا حاكم قانع شود كه با انجام آن قدرت خود را از دست نخواهد داد و یا توسط آن می تواند بخشی از فشار مخالفین را بكاهد و یا از گسترش نارضایتی جلوگیری نماید، حكومتها در زمانهای معینی ناچارا و یا آگاهانه می توانند با پذیرش رفرم از بروز انقلاب جلوگیری كرده و یا در بین نیروهای انقلابی تفرقه و انحراف ایجاد نموده و یا انقلاب را به تاخیر انداخته و عقب برانند.
میزان پیشروی و موفقیت اصلاحات در یك جامعه علاوه بر نیروهای مدافع اصلاح و قدرت حاكم به عواملی همچون هدف از اصلاح و تغییرات نیز بستگی خواهد داشت. اصلاح می تواند در كلیت یك جامعه صورت نگیرد و تنها بخش محدودی از قوانین، روبناء، جغرافیای یك كشور و یا اختیارات دولتی، سیاسی، اقتصادی، مذهبی و ملی را پوشش دهد.
لنین رهبر انقلاب اكتبر می نویسند: مفهوم رفرم بدون شك با مفهوم انقلاب متناقض است، فراموش كردن این تناقض و عدم توجه به مرز میان این دو مفهوم موجب بروز اشتباهات جدی می گردد ولی این تناقض مطلق و این مرز جامد نیست بلكه زنده و متحرك است لذا در هر مورد مشخص باید آن را معین كرد. رفرم محصول فرعی مبارزه انقلابی است، انقلابیون از رفرم برای بیداری و تشكل تودهها و پیشبرد اهداف انقلابی خود استفاده می كنند، در جریان مبارزه برای تحقق این رفرمها تودههای مردم تجربه سیاسی مهمی كسب می كنند. چنانچه تناسب نیروهای تاثیر گذار در روند اصلاحات متناسب با مضمون نباشد، این حركت می تواند از اهداف خود دور گشته و یا با شكست مواجه گردد.
برای جذب و جلب تودهها در یك حركت اصلاحی، رهبران باید اهداف، برنامه و راهكارهای مشخص خود را در ارتباط تنگاتنگ با مردم پیگیرانه دنبال نمایند.
چنانچه راهكاری مسالمت جویانه متناسب با اهداف و شرایط اتخاذ شود از پشتوانه عمومی بیشتری برخوردار خواهد شد زیرا مردم به شركت در جنبشهای اعتراضی با هزینه كم راغبتر خواهند بود. البته عكس این موضوع نیز صادق است و آن اینست: چنانچه تاكتیك و مطالبات اصلاحی متناسب با اهداف نباشد و یا روزنههای اصلاح بطور عینی از طرف حاكمان سد شده باشد، جنبش مردمی نه تنها از اصلاحات سرخورده خواهد شد بلكه در اولین فرصت با استفاده از كمترین روزنهها با نیرویی به مراتب جسورتر وارد میدان شده و به شكلی رادیكال (انقلابی ) از موانع و حداقلهای اصلاحی خواهند گذشت.
انقلابیون تزهای اصلاح طلبان و رفورمیستها را كه معتقدند با اصلاحات تدریجی و مداوم می شود همه مشكلات جامعه بشری را در جوامع طبقاتی حل كرد و یا اینكه دیگر انقلاب و حزب انقلابی ضرورتی ندارد را مردود می دانند زیرا طبقه حاكم سعی می نماید به رفرمهایی تن دهد كه به سلطه و منافع آن صدمه نزند و از تحول بنیادی جلوگیری نماید، بنابراین تا زمانی كه جامعه طبقاتی است و حاکمان از انجام اصلاحات ضروی جلوگیری می کنند بحرانها و تضادهای طبقاتی تشدید شده و بخش بیشتری از اقشار جامعه به طرف فقر و فلاكت سوق داده می شوند.
گزینه انقلاب
انقلاب یك تحول كیفى و بنیادى، یك چرخش ساختاری و اساسى در حیات جامعه است. انقلاب عبارت است از سرنگونى یك نظام اجتماعى كهنه و فرسوده و جایگزین كردن آن با یک نظام و ساختار اجتماعى نو می باشد. انقلاب در ساختار، بنیان، محتوى و ماهیت پدیدهها دست مىبرد و آن را دستخوش دگرگونى و تغییر مىنماید، انقلاب مهمترین مرحله در تكامل حیات جامعه است، نتیجه ضرور و اجتناب ناپذیر تكامل جوامع منقسم به طبقات آشتی ناپذیر می باشد.
تاریخ بشر مملو از تحولات انقلابی در تمام عرصههای زندگی است، در طول تاریخ هرگاه بشر از مرحلهای گذشته و به مرحله بالاتری از تكامل و پیشرفت نائل گردید از آن به عنوان تحولی انقلابی یاد كرده است.
زندگی كنونی بشر حاصل انقلابات بسیاری در تمام شئون زندگیست، تاریخ جامعه بشری شاهد انقلابات عظیمی در نقاط مختلف دنیا بوده است، انسان اولیه توانست با بهره گیری از این روند انقلابی از كمون اولیه به نظام برده داری، فئودالی و سپس سرمایه داری گذر كند. علم و تكنولوژی كنونی بشر حاصل تلاشهای كمی و كیفی انسانهای بیشماری بوده است كه در طول تاریخ به آن غنی بخشیده اند، هرگاه علوم و یا تكنولوژی بشری با تحولات عظیم و چشمگیری همراه بوده است با افتخار تمام از آن به عنوان انقلابی در علم، صنعت، هنر و یا تكنولوژی یاد شده است. انقلاب صنعتی در اروپا، انقلاب كبیر فرانسه، انقلاب در قاره امریكا، انقلاب مشروطه، انقلاب اكتبر، انقلاب بهمن 57 و انقلاب رایانهای و دهها انقلاب دیگر در گوشه و كنار زندگی بشر سبب شده است تا جامعه امروزی در قیاس با دوران اولیه پیشرفته تر گردد.
باید دانست انقلاب به خودی خود صورت نخواهد گرفت و به شكلی اراده گرایانه بر اساس خواست و میل گروهی نیز تحقق نخواهد پذیرفت بلكه امكان وقوع یك انقلاب اجتماعی زمانی مهیا خواهد بود كه وضع انقلابی در جامعه پدیدار شود، از اینروی تضاد میان رشد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی شرایط مادی انقلاب را فراهم می آورد و در آن مرحله معین انقلاب اجتماعی ضرورت خواهد یافت. برای وقوع یك انقلاب اجتماعی علاوه بر شرایط مادی، تغییرات معین دیگری كه شرایط عینی و ذهنی نامیده می شود بهمراه نیروی پیشاهنگ ضرورت دارد و بقول لنین مجموعه این تغییرات عینی را وضع انقلابی گویند.
- سه مشخصه عمده وضع انقلابی را چنین ذكر می كند:1 - بحران ملی عمومی كه هم استثمار شوندگان و هم استثمارگران را در بر می گیرد. 2- تشدید فوق العاده فقر و نیاز تودههای زحمتكش. 3- تشدید قابل ملاحظه فعالیت تودههای زحمتكش در نتیجه بحران عمومی و اقدامات هیئت حاكمه.
وضع انقلابی معلول دگرگونیهای عینی معین در زندگی اجتماعی است، آنچه مهم است انقلاب بدون وضع انقلابی میسر نمی باشد ولی ازهر وضع انقلابی، انقلاب پدید نخواهد آمد برای آنكه امكان تحول انقلابی به تحقق بپیوندد عامل ذهنی نیز ضرورت دارد. علاوه بر نقش عوامل عینی و ذهنی در انقلاب باید به نقش رهبری انقلاب، اهداف و تاكتیكهای انقلابی نیز اشاره كرد، یك انقلاب اجتماعی تنها زمانی به اهداف خود می تواند دست یابد كه از وجود تشكلی آگاه، پیشرو، منسجم، پیگیر و از برنامهای انقلابی متناسب با اهداف انقلابیون برخوردار باشد، جنگها و یا دخالتهای قدرتهای خارجی می تواند در پیروزی و یا شكست یك انقلاب تاثیر گذار باشد. بقول لنین انقلاب مولود وضعی است كه در آن به تغییرات پیش گفته دگرگونی ذهنی یعنی توانایی طبقه انقلابی به اقدامات تودهای نیرومندی اضافه شود تا بتواند در هنگام بحران دولت كهنه را سرنگون سازد.
از نظر ماركس پایه اقتصادی و عینی انقلاب اینطور تعریف شده است: نیروهای مولده جامعه در مرحله معینی از رشد خود با مناسبات تولیدی موجود و یا به بیانی با مناسبات مالكیت كه در بطن آن رشد یافته اند در تضاد واقع می شوند، این مناسبات تولیدی به مانع و سدی در راه رشد نیروهای مولده مبدل می گردند، در این هنگام است كه مرحله انقلاب اجتماعی آغاز می شود، انقلاب آن تضاد موجود را حل می كند و آن مناسبات كهنه تولیدی را از بین می برد، انقلاب طبقه حاكم را سرنگون و طبقه دیگر را كه مدافع مناسبات تولیدی پیشرو است بقدرت می رساند.
مسئله اساسی هر انقلابی عبارت خواهد بود از كسب قدرت سیاسی و كوتاه كردن دست طبقه فاسد حاکم است كه راه تكامل و پیشرفت جامعه را سد می کند. مورد مهم دیگر که باید مد نظر قرار گیرد این است که انقلاب قرار است چه تضادهایی را حل کند و چه وظایف اجتماعی را انجام می دهد، چه قدرتی را ساقط و چه طبقهای را در راس انقلاب قرار خواهد داد تا نوع آن انقلاب مشخص گردد.
چنانچه انقلابیون پس از كسب قدرت سیاسی به اهداف اولیه انقلاب دست نیابند و با اصلاحات مداوم آنرا را تداوم نبخشند، بمرور حمایت تودههای مردم را از دست خواهند داد و خود در مقابل اهداف نهایی انقلاب خواهند ایستاد و نقش ضد انقلاب را ایفا خواهند نمود. گذار قدرت دولتی از دست هر طبقه به دست طبقه دیگر انقلاب نیست، باید توسط تودههای مردم انقلاب راه تكامل جامعه را بگشاید، انقلاب سراسر نظام اجتماعی و اقتصادی كهنه را عوض می كند و مناسباتی مترقی را جایگزین می نماید.
اکثر مستبدین و دیکتاتورهای حاكم نه تنها از اصلاحات و بهبود زندگی مردم طفره میروند بلکه بهمراه رفرمیستها با همه ابزار تبلیغی خود سعی دارند به مردم بقبولانند كه دوران انقلابات اجتماعی پایان یافته است و بشر می تواند با اصلاحات تدریجی مسیر متكاملی را در نظام طبقاتی سرمایه داری شاهد باشد، آنها انقلاب را معادل با تخریب و خشونت قلمداد می كنند تا مردم را از مبارزات انقلابی مایوس و گمراه نمایند، در حالی كه این آنها هستند كه سد راه ترقی و تحول در جامعه شده و تودهها را به فغان می رسانند. آنهایند كه مبارزات تحول خواهانه مردم را با خشونت هرچه تمامتر پاسخ می دهند و هر روز كه آنها به حاكمیت ارتجاعی و مستبدانه خود ادامه دهند سرمایههای بیشتری از مردم ویران خواهد شد و جبران هزینههای تخریب شده بر دوش مردم خواهد افتاد.
مخالفین انقلاب از رادیكال شدن مبارزات مردم در شرایط بحرانی وحشت دارند و در رسانهها توسط تئوریسینهای خود در نقد و نکوهش انقلاب داستانسرایی می كنند، در صورتیكه آنها در زمان انقلاب جانب ضد انقلابیون و جنایتكاران را خواهند گرفت و جنایتهای ضد انقلابیون را دفاع از دمكراسی و حقوق بشر قلمداد خواهند كرد.
آنها چشمهای خود را در هنگام كودتای نظامی و یا اشغال دیگر ملل توسط قدرتهای استعماری و امپریالیستی خواهند بست و از آن بعنوان صدور دمكراسی یاد خواهند كرد و با سرمایه عظیم مالی و رسانهای به شكلهای علنی و مخفی توسط نیروهای وابسته داخلی سعی خواهند كرد نظم داخلی كشورها را دستخوش تغییرات هدایت شده مطابق با منافع غیر مشروع خود بنمایند و با افتخار از آن بعنوان انقلاب مخملی، رنگی و یا بهار عربی نام می برند.زیرا از دید آنها انقلاب تنها زمانی خوب و ایده آل است که در جهت منافع نامشروع قدرتمندان رنگی و خودباخته گان مخملی باشد!
آری، دشمنان تئوری انقلابی خود تولید کننده انواع سلاح کشتار جمعی و خالق جنگهای بزرگ جهانی و منطقهای اند. آنها نه تنها انواع سلاحهای خود را در جنگها بکار میبرند بلکه آنها را بر روی شهروندان بی دفاع امتحان می نمایند. دشمنان تئوری انقلابی همزمان برای ساقط نمودن مخالفین و یا دیکتاتورهایی که مطابق طرحهای آنها پیش نمی روند و یا در نظم مورد دلخواه آنها اخلال می نمایند دست به تشکیل و سازماندهی عقب مانده ترین گروههای تروریستی با اعمال خشونت آمیز خواهند زد و از آن بعنوان بکارگیری خشونت یاد نمی کنند. فرماندهان تباهی و رنج در پارهای از مواقع به پاس جنایت خود از طرف این مدعیان دروغین مبارزات مسالمت آمیز صاحب نشانهای افتخار گشته و سرباز آزادی لقب خواهند گرفت.
ادامه دارد
دیدگاهها
با سپاس از شما مصطفی عزیز…
با سپاس از شما مصطفی عزیز.
در یک جنبش رو به رشد مردمي، انقلابيون اين حق را نخواهند داشت تا از مبارزات مستقل اصلاحي جلوگيري و تلاشهای آنان را محكوم نمايند بلكه بايد بطور منتقدانه آنها را به تداوم مبارزه علیه فساد و تبعض تشويق و از آنها در مقابل استبداد دفاع کرده تا توهم و ذهنیت آنها در عمل نسبت به ماهیت و ظرفیت اصلاح پذیری رژیم فرو ریزد.
انقلابيون با دفاع از اصلاح طلبان سكولار و حامیان تغییرات دمکراتیک ساختاری تنها در صدد جلب اعتماد آنها و تقويت جنبش خواهند بود آنها مجاز نخواهند بود جنبش اعتراضی را به دنباله روي از اصلاح طلبان هدايت كنند بلكه با حمایتهای منتقدانه خود می توانند رفرميستها را به ادامه مبارزه تشویق و همراهی با آنها را تا سطح جنبش ملي دمکراتیک ارتقاء دهند.
ديكتاتورها و دولتهاي استبدادي در مقابل مبارزات مردم براي تغييرات دمكراتيك ايستادگي کرده و براحتي قدرت را رها نخواهند نمود، مردم پس از بي ثمر بودن اشكال مختلف مبارزه مسالمت آمیز اصلاحي بناچار براي گرفتن حقوق خود به گزينه انقلاب روي خواهند آورد.
حكومتهاي ديكتاتوري و استبدادي تنها زماني ممكن است تن به رفرم و اصلاحات از بالا دهند كه پتانسيل توده ها براي انقلاب به حد انفجاري خود رسيده باشد، آنها زماني به تب راضي خواهند بود كه به مرگي گرفتار آيند. در این زمان چنانچه از سر ناچاري و یا مصلحت فرياد سر دهند "صداي پای انقلاب شما را شنيده ایم" کمتر کسی بدانها توجه خواهد كرد.
حزب اتحاد چپ دمکراتیک ایران…
حزب اتحاد چپ دمکراتیک ایران باید هم گزینه اصلاحات اجتمایی را از طریق جنبشهای مدنی مردم وهم گزینه تحولات بنیادی یعنی فراهم کردن شرایط ذهنی را از طریق تشکلهای کارگری بطور همزمان وادغام در یکدیگر پیش ببرد ویکی بدون دیگری مثمر نخواهد بود.
افزودن دیدگاه جدید