رفتن به محتوای اصلی

وضعیت دختران و زنان نوجوان و جوان در عرصه آموزش متوسطه و عالی

وضعیت دختران و زنان نوجوان و جوان در عرصه آموزش متوسطه و عالی
بخش دوم و پایانی

۲ - وضعیت آماری دختران و زنان جوان در سطح دانشگاه‌های کشور

بنا به آخرین گزارش موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت علوم که در اختیار ایسنا قرار گرفته، در ایران ۲۵۶۹ دانشگاه وجود دارد که از این میان تعداد ۵۳۰ واحد سهم دانشگاه آزاد بوده، ۳۰۹ موسسه غیرانتفاعی، ۱۷۰ مرکز فنی حرفه‌ای، ۴۶۶ مرکز پیام نور، ۹۵۳ واحد علمی کاربردی و ۱۴۱ دانشگاه دولتی (وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) در ۳۱ استان کشور ثبت شده است.

بر اساس آمار موسسه فوق، تعداد ۳ میلیون و ۷۹۴ هزار و ۴۲۰ دانشجو در دانشگاه‌های کشور مشغول تحصیل هستند که از این تعداد یک میلیون و ۷۲۳ هزار و ۲۶۹ نفر زن و ۲ میلیون و ۷۱ هزار و ۱۵۱ دانشجو مرد هستند و همچنین از کل جمعیت دانشجویی کشور، تعداد ۱ میلیون و ۵۵۰ هزار و ۷۰ دانشجو در دانشگاه آزاد اسلامی،‌ ۳۳۹ هزار و ۳۲۵ دانشجو در موسسات آموزش عالی غیردولتی و غیرانتفاعی، ۱۹۷ هزار و ۳۰۵ دانشجو در دانشگاه فنی حرفه‌ای، ۴۷۳ هزار و ۷۹۸ دانشجو در دانشگاه علمی – کاربردی، ‌۵۴۶ هزار و ۸۸۶ نفر در دانشگاه پیام نور و ۶۸۷ هزار و ۳۶ دانشجو در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری مشغول تحصیل هستند.

طبق گزارش مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در سال تحصیلی ۹۷ -۹۶ از کل تعداد دانشجویان ۴۶.۹ درصد در رشته علوم انسانی، ۲۸.۵ درصد در رشته‌های فنی - مهندسی، ۸.۲ درصد در رشته هنر، ۶.۶ درصد در علوم پزشکی، شش درصد در رشته‌های علوم پایه و ۳.۸ درصد نیز در رشته‌های علوم کشاورزی و دامپزشکی مشغول تحصیل بوده‌اند.

بر اساس آماری دیگر که توسط موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی ایران در سال تحصیلی ۱۳۹۶-۱۳۹۵ انتشار یافته، تعداد ۲۷۵ هزار و ۷۴۹ نفر در موسسات آموزش عالی کشور به تدریس اشتغال داشته‌اند که از این تعداد کادر آموزشی تمام وقت و پاره وقت موسسات آموزش عالی، ۳۳.۲ درصد زن و ۶۶.۸ درصد را مردان تشکیل می‌دهند.

در حال حاضر ۱۸ هزار و ۴۸۱ زن عضو هیئت علمی وزارت علوم، وزارت بهداشت و پژوهشکده‌ها هستند که از این تعداد ۳۵۰ استاد زن، ۱۴۰۴ دانشیار و ۸ هزار و ۳۵۲ استادیار زن هستند. در مجموع ۲۴ درصد اعضای هیئت علمی زن هستند. تعداد زنان در جایگاه هیئت علمی تناسبی با تعداد دانشجویان و دانش‌آموختگان زن ندارد. تحقیق ژاله شادی‌طلب و سمانه ابراهیم‌پور نشان می‌دهد که از مجموع اعضای هیئت‌های علمی تمام وقت دارای مدرک دکترا در مؤسسات وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ١٥.٨ درصد را زنان تشکیل می‌دهند. از این میان فقط ٣.٨ درصد به مرتبه استادی رسیده‌اند و در کل فقط ٥.٨ درصد استادان دانشگاه در ایران زن هستند.

تعداد دختران در مقطع کارشناسی از پسران بیشتر است. این نسبت در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا تغییر می‌کند. به طوری که تعداد دختران در مقطع دکتری کمتر است و ۳۷ درصد دانشجویان دکتری و ۳۵ درصد دانشجویان کارشناسی ارشد زن هستند. ۵۳ درصد دانشجویان علوم انسانی، ۶۸ درصد دانشجویان علوم پایه، ۲۳ درصد دانشجویان فنی و مهندسی و ۵۲ درصد دانشجویان کشاورزی زن هستند. به طور کلی ۵۷ درصد دانشجویان کل مقاطع و ۴۴ درصد دانش‌آموختگان کشور زن هستند. با وجود تعداد دانشجویان و فارغ‌التحصیلان زن همچنان تعداد پژوهشگران و اعضای هیئت علمی زن پایین است و تنها ۴ مجله تخصصی در خصوص زنان انتشار می‌یابند. در حال حاضر ۶ مرکز پژوهشی زنان در کشور فعالیت می‌کنند و ۴۸ درصد تعداد دانشجویان دختر هستند.

 

۳ ـ و ضـعـیت زنان و دختران جوان دانشـجو در دانشگاه‌ها

در ایران زنان از اواخر قـرن گذشته و در طول انقـلاب مشروطه به طرز چشمگیری، وارد زندگی اجتماعی شدند. اما حضور آنهـا به دلیل وجود مقـاومـت مراکز سـنتی و نـیز سطـح فـرهـنگ جامعـه نتوانسـته به نهـادی شدن این مشارکت مـنجـر شود. با ورود تکـنولوژی جـدیـد و مناسبات تازه اقـتصادی این مقـاومــت سـنتی تا حـد زیادی به تدریج شکـسته شد. بعـد از انقـلاب ۱۳۵۷ خانواده‌های سـنتی شـهری و روسـتایی و نیز تحـصیل کـرده‌ها هـر چـه بیشتر از قـبل به سرنوشت تحـصیلی فـرزندانشان به ویژه دخـتران خود حساس شدند و سعـی کردند با تقـبل هـزینه‌ها، دخـترانشان را برای تحـصیل در عـرصه آموزش مـتوسطه و عـالی در این مراکـز ثبت نام کنند. ولی حکومـت بعـد از انقـلاب به جـای تقـویت و تشویـق خانواده‌ها، به مذهـبی و اجباری کردن تمام شئون زندگی به خـصوص از سال ۶۰ به بعـد پرداخـت و بدین طریـق برای زنان و دخـتران مـشکلات زیادی را به لحآظ حقـوقی، اجتماعی، فـرهـنگی و... به وجود آورد. اما خـوشبخـتانه هـمه این مسائـل و مـشکلات باعـث مأیوس شـدن دختران دانش آموز و دانشجو از ادامه تحـصـیل نشد و آنان هـمواره در طـول این سال‌ها سعـی نمودند جای پای خود را در سـطح آموزش مـتوسطـه و عالی، روز به روز محـکمتر کـنند.

بعـد از انقـلاب فـرهـنگی، فـشارهای سیاسی و حقـوقی روز به روز در جامعه و در دانشگاه بر این زنان جوان افـزایش یافـت. در واقـع با اسلامی کـردن حقوق، سیاست، فـرهـنگ، زندگی و... جامعه، می‌خواستند زنان و دخـتران را به کنج خانه‌ها بفـرستند که خـوشبختانه با مقـاومت و مبارزه زنان در این عـرصـه موفـق نشدند. در مراکز آمـوزش عـالی سعـی کردند به اصطلاح با اسلامی کردن محـیط دانشگاه‌ها، روابط دخـتران و پسران را به شکـل توهـین‌آمیز و خشنی، به کنـترل خـود در آورند. انجمن‌های اسلامی دانشـجویی برای زمینی کردن قوانین اسلامی حکومت، برخوردهای غـلط، نادرست و خـشونت‌آمـیزی را در آن سال‌ها با دخـتران دانشجو انجام دادند و سعـی در ایجاد محـدودیت هر چه بیشتر در سطح مراکز آموزش عـالی، برای دختران جوان دانشـجو نمودند. در این سال‌هـا ده‌ها رشته دانشگاهی توسط مسئولین نهـادهای آموزشی به روی دختران دانشجو بسته شـد و بدین ترتیب آنهـا به جرم زن بودن نتوانستند در آن رشته‌ها به تحـصیل و آموزش عـلوم ادامه دهـند. در فـعالیت‌های ورزشی و هـنری امکانات به صورت نابرابر بین دختران و پسران تقـسیم شد. در این دوره کـنترل پلیسی و برخوردهای تحقـیرانه دائماً بالای سر دختران جوان دانشجو وجود داشته است و این روش‌هـا منجر به اخراج و پاک‌سازی تعـداد زیادی دختر دانشجو از مراکز دانشگاهی کشور شد. در این بین دختران دانشجو با مشارکـت خود همانند دیگـر اقـشار زنان به مـقـاومت و مـبارزه وسیع عـلیه تفـکر ضـد زن حکومت به اشکال گوناگون در تمام سطوح جامعـه پرداختند و جای تأکید دارد که دختران جوان دانشجو و دانش‌آموز و نیز فارغ‌التحـصیل شدگان زن، در مـبارزه با استبداد و دیکتاتوری مذهـبی در این سال‌ها نقـش اساسی داشته‌اند.

بعـد از انقـلاب چـنانچه گفـته شد محدودیت‌های سیاسی، حقـوقی، اجتماعـی و فـرهـنگی زیادی عـلیه زنان در جامعـه ایجاد گشت و در واقع این محدودیت‌ها برعـکس باعـث ترغیب بیش از پیش دختران به ادامه تحـصیل شد. در سال تحـصیلی ۸۰ – ۱۳۷۹ در رده‌های ابتدایی، راهـنمایی و متوسطـه بطور میانگین نزدیک به ۴۸.۳ درصـد دانش‌آموزان را دخـتران تشـکیل می‌دادند و در دورة متوسطه این نسبت به ۴۸.۸ درصد رسید. بنا به آمار از سال ۱۳۷۷به بعـد، هـر سال به تعـداد پذیرفـته‌شدگان دخـتر در کنکور سراسری کشور، افـزوده شده است. برای اولین بار در سال ۱۳۷۷، تعداد ورودی‌های دانشجویان دخـتر به میزان ۵۲.۱ درصـد و در سال ۸۰ به ۶۱.۵ درصد و در سال ۸۲ به سقـف بالاتر از ۶۲ درصـد رسیـده اسـت. اما در ادامه در دهه ۹۰ این روند به دلیل افزایش محدودیت‌هایی که حکومت برای دختران و زنان جوان به وجود آورد کاهش پیدا کرد. یعـنی اینکه در دانشگاه‌ها، دختران دیگر اکثریت دانشجویان را تشکیل نمی‌دهـند.

در فـعـالیت‌هـای صنـفی - سیاسی تا قـبل از خرداد ۱۳۷۶، دخـتران دانشجو به دلایل موجود در دانشگاه‌ها و نیز مردانه بودن انجمن‌های اسلامی دانشجویی، چندان فـعـالیت‌شان در مراکز آموزش عـالی به چشم نمی‌آمد ولی بعـد از خـرداد ۷۶، نقـش آنان روز به روز افـزایش یافـته است و حضـور آنها در عـرصه‌های مدنی، صنفـی، سیاسی، فـرهـنگی و ژورنالیستی بسیار رشد داشته است. این موضـوع را هـم باید تأکید کرد که تشکل‌های اسلامی دانشجویی به شدت تحـت فـشار این دخـتران دانشجو قـرار گرفتند و در این وضعیت دیگر نمی‌توانستند به حضور آنها در دانشگاه‌ها بی‌توجهی کنند. با این وجود هنوز تشکل‌های زنان یا دختران دانشجو به صـورت مستقـل در دانشـگاه‌ها فـعالیت ندارند. هنوز جو مردسالارانه در دانشگاه‌ها و فـضاهای دیگر، مانع در برابر فـعالیت‌های وسیع دختران دانشجو ایجاد می‌کند. از فـردای حـادثه کوی دانشگاه، دخـتران هـمچون پسران دانشجو به فـعالیت اعـتراضی و مدنی عـلنی عـلیه سرکوب دانشجویان و اصـلاح‌طـلبان رادیکال پرداختند. اما هر چه جلوتر می‌آییم به ویژه در این چند سال اخـیر در فـعالیت‌های مدنی، صنفی، اعـتراضی، کـنفرانس‌ها و سخنرانی‌ها حضور دختران و زنان جوان دانشجو بیش از پیش افـزایش یافـته است.

 

۴ ـ وضـعیت دخـتران و زنان فـارغ‌التحـصیل شده از مراکز آموزش عـالی

در سطور بالا نشان دادیم که با وجود محدودیت‌ها و موانع چشمگیر، بسیاری از زنان ایران با وجود تلاش‏های روزانه علیه شرایط تبعیض‌آمیز موجود موفق به کسب مدارج عالی تحصیلی در سطوح مختلف شده‏اند. اکثریت شرکت‌کنندگان آزمون سراسری در دانشگاه‏ها ‏زنان و دختران جوان هستند. اما با وجود این هنگامی که زنان به بازار کار وارد می‏شوند و یا برای ارتقای رتبه در محیط کار خود تلاش می‌کنند، این مسیر دشوار حتی سختر هم می‏شود.

میزان بیکاری در میان زنان دو برابر بیکاری در میان مردان است، در حال حاضر بنا به آمار رسمی از هر سه زن دارای مدرک کارشناسی یکی بیکار است. چنانچه پیشتر گفته شد زنان در ایران با مجموعه‌ای از موانع قانونی و اجتماعی مواجه هستند که نه تنها زندگی آنها بلکه معاش‌شان را نیز محدود می‏سازد و در نتیجه سبب نابرابری اقتصادی فاحشی در زندگی آنها می‏شود. با وجود این که زنان بیش از ۵۰ درصد فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها را تشکیل می‏دهند، نرخ شرکت آنها در نیروی کار فقط ۱۷ درصد است. در واقع دختران جوان دانشجو بعـد از اتمام تحـصیلات خـود به دلیل وضـعیت بد اقـتصادی و نیز فـرهـنگ حـاکم در جامعه به راحـتی جذب بازار کار نمی‌شوند. مشارکت آنها در بازار کار ایران، بسیار اندک است. در ایران تنهـا بین ۱۷ تا ۲۰ درصـد فـرصت‌های شغـلی کشور در اخـتیار زنان است. اما از هـمین تعـداد کم زنان شاغـل نیز بخـش عـمده آنها در مشاغـل رده‌های پایین به کار گـرفـته شده‌اند.

مدیریت یکی از مشاغـلی است که کاملا" در اخـتیار مردان قـرار گرفـته است و در حا ل حاضر در برابر هـر ۱۰ مرد تحصیل کرده تنها یک زن در برخی پست‌های مدیریتی قـرار گـرفـته است در واقـع میزان مشارکت زنان در مشاغـل موجود برای آنها و نیز فـرصت‌های شغـلی که برای زنان در جامعه ایجاد می‌شود، بسیار پایین‌تر از سطح تحـصیلی آنان است. این بخش از زنان امروزه در ایران با توجه به بحـران موجود اقتـصادی و نیز عـدم برنامه‌ریزی مناسب برای جذب آنان، عـدم پذیرش‌شان در بازار کار و ماهـیت مردانه برخی شغـل‌ها و ضعف‌های برنامه‌ریزی و سرمایه‌گـذاری زیربنایی که اصلا ربطی به توسعـه آموزش عـالی و افـزایش تعـداد دخـتران در دانشگاه‌ها ندارد علنا نمی‌توانند وارد بازار کار شوند. در سا ل ۸۰ ـ ۱۳۷۹، در حـدود ۷۰ هـزار دخـتر جوان از مـراکز آموزش عـالی فـارغ‌التحـصیل شدند که اگر به این رقـم تعـداد بیش از ۲۴۰ هـزار دخـتر دانش‌آموز که هـر ساله از دبیرستان‌هـا فـارغ‌التحـصیل می‌شوند را اضـافـه کنیم سالانه در ایران به بیش از ۳۰۰ هـزار شغـل جدید فـقـط برای زنان مورد نیاز است. این یک نیاز اجـتماعـی است که نمی‌توان به راحتی از کنار آن گـذشت.

هـر سال حـدود یک میلـیون جوان ایرانی به جمـع نیروی بیکار می‌پیوندند. این در حالی است که فـقـط برای ۳۰ تا ۳۵ درصد از آنان کار پیدا می‌شود. در حال حـاضـر بر اساس آمارهای موجود نرخ غـیررسمی بیکاری حـدود ۲۰ درصـد کە رو به افـزایش دارد برآورد می‌شود. در طول سه - چهار سال گـذشته صدها هـزار نیروی کار ماهـر و متخصص کشور مـهاجرت کرده‌اند که بخـشی از آنان زنان و دخـتران تحـصیل کرده بوده‌اند. امروزه، تورم و بیکاری در کشور بیداد می‌کند. تعـداد زیادی از زنان فارغ‌الـحصیل بیکار هـستند و متأسفانه جامعـه و سیستم حـکومتی، اجازه قـرار گـرفـتن زنان در جایگاه واقـعی‌شان را به آنـها نداده است. افزون بر این موانع و تبعیضات و قـوانین متعـصبانه و کورکورانه، بسیاری از زنان قـبل از ورود به بازار کار از کارکـردن منـصرف می‌شوند. به دلـیل نفوذ کم زنان در رده‌های بالای مـدیـریتی، نوعی بی‌اعـتمادی نسبت به توان و شایستگی، تخـصص و قـابـلیت زنان فـارغ‌الـتحصیل به وجود آمده است و حکومت جمهـوری اسلامی در تقـویت این بی‌اعـتمادی نسبت به زنان نقـش عمدە را داشته و دارد.

یکی از نابرابری‌های اساسی در جامعه، نابرابری در مشارکت اقتصادی است. جمهوری اسلامی از فردای انقلاب اسلامی، قوانین و مقررات تبعیض‌آمیز بسیاری در جامعه تصویب کرده تا با توسل به آنها بتواند میزان شرکت زنان در بازار کار را هرچە محدودتر ‏سازد. در واقع زنان در ایران با مجموعه‌ای از موانع قانونی و اجتماعی مواجه هستند کە این وضعیت باعث نابرابری اقتصادی فاحش آنها با مردان می‏شود. روشن است که دولت جمهوری اسلامی در به وجود آوردن این وضعیت نابرابر اقتصادی مسئولیت مستقیم دارد. قوانین تبعیض‌آمیز کشور علیە استخدام زنان هستند. باید با مشارکـت و مبارزە گسترده و پیگیر این فـضای ضـد زن را هـر چـه بیشتر تضـعیـف و از بین برد. به جرات می‌توان گـفـت که امروزه در جامعه ایران بدون مشارکـت گسترده زنان در فـرایـندهای اقـتصادی و اجتماعی، امکان دست یافـتن به توسعـه، واقعی عملی نیست.

علی صمد

پایان بخش آخر

 

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • No HTML tags allowed.
  • نشانی‌های وب و پست الکتونیکی به صورت خودکار به پیوند‌ها تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید