*فصلنامه ی مُروا- وضعیت فکری، سبک زندگی و دغدغههای اصلی جوانان در دورهی آغاز فعالیت سیاسی شما چگونه بوده است؟
مریم سطوت- دغدغه جوانان محصل در سالهای 53 و 54 ورود به دانشگاه بود. دانشگاه دری بهسوی زندگی بهتر بود. ورود به دانشگاه کار سادهای نبود. اگر وارد میشدی زندگیات تا 5 سال روشن بود و اگر نمیشدی، با سؤال «چه کنم» مواجه بودی. ورود به دانشگاه یک پرستیژ بود. دانشجو احترام خاصی داشت. بخش بزرگی از دانشجویان به فعالیتهای اجتماعی علاقهمند شدند و در مبارزات دانشجویی شرکت داشتند. این گروه از دانشجویان خواستار مشارکت در حیات سیاسی اجتماعی بودند و اولین سد در برابر آنها ساواک و استبداد بود.
*فصلنامه ی مُروا- شما میدانید که بخشهای بزرگی از جوانان در جامعه وارد دانشگاه نمیشدند آنها چه رویکردی داشتند و در زندگی و جامعه بیشتر با چه موضوعاتی مشغول بودند؟
مریم سطوت- اگر جوانی وارد دانشگاه نمیشد، که تعدادشان هم زیاد بود (چراکه دانشگاه ظرفیت تعداد دیپلمهها را نداشت)، تازه اول مشکلات بود. اغلب جوانها مشغول کار میشدند. که البته کار بدون تخصص حقوقش کم بود. برای اینکه تخصصی بگیرند در کلاسهای شبانه برای گرفتن مدرکی مانند ماشیننویسی، حساب داری یا... میرفتند. البته بسیاری هم از کلاس نهم به مدارس فنی میرفتند و کارگر فنی میشدند که حقوقشان از دیپلمه بیتخصص بیشتر بود. همه اینها البته به فرهنگ خانواده وابسته بود، یعنی خانواده از جوان خود چه درخواستی داشت. در این عرصه کمتر جوانی امکان انتخاب فردی داشت. خانواده تسلط بالایی بر رفتار جوانان بهخصوص دخترها داشت. به همین دلیل بسیاری از تصمیمات دور از چشم خانواده گرفته میشد. مثلاً در کلاسهای شبانه بسیاری کلاس تئاتر یا عکاسی را انتخاب میکردند که ازنظر خانواده خرج بیخود بود. باید اضافه کنم که جوانان در ایران و در این سنین زیر چتر مالی خانواده بودند. به همین دلیل برای تصمیماتی که میگرفتند به خانواده حساب پس میدادند. مثلاً من برای اینکه از زیر این فشار خانواده خارج شوم کلاس ماشیننویسی رفتم تا با این محمل سرکار بروم و بخشی از مخارجم را بدون پاسخگویی به خانواده تأمین کنم.
*فصلنامه ی مُروا- چه موضوعاتی بهعنوان یک زن جوان و فعال در عرصهی سیاسی و اجتماعی برای شما در آن دوره مطرح بود؟ آیا مسائل مورد توجه و علاقهی شما با جوانان و زنان جوان هم سن و سال خودتان متفاوت بود؟ اگر پاسخ آری است چرا متفاوت بود؟
مریم سطوت- من در یک خانواده تودهای بزرگشده بودم و با جوانان مشابه خودم در تماس بودم. در دبیرستان جوانان به پارتی میرفتند و دوستپسر داشتند. شوهای تلویزیونی و هنرپیشهها و مد مورد علاقه جوانان بود. در دبیرستان من با کمتر کسی مواجه شدم که به سیاست علاقه نشان دهد. بعدها در دانشگاه و در گروه تئاتر با تیپهایی آشنا شدم که به تئاترهای روشنفکری و سیاسی علاقه نشان میدادند. به تئاتر علاقه پیدا کردم. در دانشگاه با محافلی که کار تئاتر و سینما میکردند در ارتباط قرار گرفتم. شاید اگر رابطهای با چریکها پیدا نمیکردم در کار بازیگری باقی میماندم.
دختران همکلاسی من در مدرسه مجله زن روز و جوانان میخواندند. پدرم مخالف این مجلهها بود. معتقد بود مطالب این مجلات بنجل و فاسد کننده است. یکبار سر کلاس از یک همشاگردی روزنامه زن روز را گرفتم و نگاه کردم. موضوعات شامل: دختری گم شد و بلایی که سرش آمده، دختری گولخورده و حامله شده، شرایط شرکت در مسابقه دختر شایسته و... در خود هیچ کششی برای خواندن آنها ندیدم. مجله فردوسی و سپید سیاه را پدرم میگرفت و من هم میخواندم. در این مجلات داستانهای بسیاری چاپ میشد که مورد علاقه من بود، مثلاً اینجه ممد، داستانهای عبید زاکانی و یا شعرهایی از فروغ و... پدرم "کتاب هفته" را که با کمک شاملو سالها قبل چاپ شده بود جمع کرده بود و برای خواندن در اختیار من میگذاشت. آنجا با رومن رولان، جک لندن، امیل زولا و بسیاری دیگر از نویسندگان آشنا شدم. در حاشیه بگویم که من تا بعد از انقلاب هیچ فیلم ایرانی ندیده بودم. پدرم مخالف دیدن فیلمهای ایرانی بود. میگفت تجارتی است. اما تمام فیلمهای خوبی را که خارجی بودند و به نمایش در میآمدند ما را همراه میبرد. چندی قبل 100 فیلم کلاسیک قرن گذشته را در تلویزیون نشان میدادند. متوجه شدم که تقریبا همه را من دیدهام.
این را هم بگویم که پدرم مخالف پارتی و دیسکو رفتن بود و من مجبور بودم مخفیانه به دیسکو بروم. البته برادرم همیشه همراهم بود. برادرم 2 سال از من کوچکتر بود اما خانواده با بودن او خیالش راحت بود. این هم از محسنات برادر داشتن بود.
*فصلنامه ی مُروا- در دورهای که شروع به فعالیت سیاسی کردید و برای چه به سیاست جلب شدید؟
مریم سطوت- به دلیل تودهای بودن پدرم، با مسائل سیاسی از جوانی آشنا شدم. زاویه توجه ام، فرهنگ و ارزشهای انسانی و عدالتطلبانه آنها بود. او از حزب، تفکر عدالتخواهانه، صداقت، مبارزه ... حرف میزد. رمانهایی که میخواندم همه از مبارزات مردمی علیه دیکتاتوری بود. معلوم بود که در من اثر خواهد داشت. اما پشت همه اینها همچنان میگفت «سیاست پدر و مادر ندارد» شدیداً با هر حرکت یا صحبت سیاسی در ملأعام مخالف بود. میگفت ساواک کوکاکولا برای سیاسیها باز میکند، یعنی شکنجه با شیشه کوکاکولا. پدرم بهشدت از ساواک میترسید و ما را هم میترساند. او از فداییان خبری نداشت. تمام محاکمه گلسرخی را که از تلویزیون پخش شد، تماشا کرد. وقتی حکم اعدام را خواندند اشک از چشمانش سرازیر شد.
*فصلنامه ی مُروا- ویژگیهای سیاسی و اجتماعی فضای جهانی و داخلی که در آن دوران موجب جلب و جذب شما بهعنوان یک زن جوان به فعالیت سیاسی و اجتماعی شد، چه مسائلی بودند؟
مریم سطوت- تعریفهای پدرم از شکست حزب توده و سرخوردگی آن نسل در من نیروی قوی برای ادامه راه و رسیدن به آن جامعه ایده آلی که پدرم برای آن مبارزه کرده بود را تقویت میکرد. فکر میکردم باید راه پدرم را دنبال کنم به پایان برسانم اما این بار با جنبش چریکی. رادیو میهنپرستان از مبارزات فلسطین، الجزایر، ویتنام، آمریکای لاتین میگفت و برای من پیوستن به این حرکات جزئی از آرزوهایم شده بود. بهعنوان زن محدودیتی نمیدیدم که نتوانم مانند لیلا خالد و جمیله بوپاشا باشم.
*فصلنامه ی مُروا- چرا از میان نحلههای مختلف سیاسی، شما به جریانات چپ و مارکسیستی گرایش پیدا کردید؟ چه فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را بهصورت علنی در دورهی قبل از پیوستن به سازمان چریکها انجام میدادید؟ چرا فعالیت علنی را رها کردید و به فعالیت مخفی روی آوردید؟
مریم سطوت- از دبیرستان با مجاهدین و بعد ها با فداییها تماس یافتم. فعالیت علنی من تنها با گروه تئاتر در دبیرستان و در دانشگاه بود. با رابطه با سازمان تئاتر را کنار گذاشتم. زندگی سیاسی اولویت بیشتری برای رسیدن به اهداف عدالتخواهانهام بود. در دبیرستان به دلیل دوستی با یکی از همکلاسیهایم که در ارتباط با مجاهدین بود قرار گرفتم. بعد از حدود یک سال به دلیل اختلافات فرهنگی که با آنها داشتم، ارتباطم را قطع کردم. بعدها در دانشگاه با یک گروه هوادار فداییان در ارتباط قرار گرفتم. و از همین طریق به سازمان وضل شدم. در دانشگاه تئاتر بازی میکردم و در ارتباط با محافل فعال در تئاتر و سینما بودم و در فعالیتهای علنی دانشجویی شرکت نداشتم. در ضربات فروردین سال 55 به من گفته شد که تلفن محل کارم لو رفته است و از من خواسته شد مخفی شوم.
*فصلنامه ی مُروا- چه اختلافات فرهنگی با مجاهدین خلق ایران پیدا کردید که ارتباطتان را با آنان قطع شد؟
مریم سطوت- رادیو میهنپرستان از مجاهدین و فداییان مشترک برنامه پخش میکرد. میدانستم که آنها هم به مبارزه مسلحانه اعتقاد دارند و همین کافی بود. من با افکار کمونیستی بزرگشده بودم نمیتوانستم اعتقادات مجاهدین را قبول کنم. من در یک خانواده غیرمذهبی و در شرایط آن زمان برای یک دختر خیلی باز بزرگ شده بودم. آنها همه در خانوادههای مذهبی بزرگ شده بودند و نگاهشان به زن، به رفتار یک دختر و کلا اظهارنظرهایشان در قبال مسائل مختلف زندگی با آنچه من قبول داشتم فاصله زیادی داشت. آنها افراد صادق و پاکی بودند و همین ابتدا برایم جذاب بود و سایر مسائل اهمیت زیادی نداشت اما وقتی رابطه نزدیکتر وجدیتر شد این تفاوتها روشنتر شد.
*فصلنامه ی مُروا- چرا به سازمان چریکها پیوستید؟ چه موضوعاتی باعث شد که شما جلب و جذب سازمان چریکهای فدایی خلق شوید؟ جامعه و خانواده چه برخوردی با زنان جوانی که به مبارزه مخفی روی میآوردند، داشت؟ بهعنوان یک زن جوان چه ارزشها، تفکرات و سمتگیریهای برنامهای یا سیاسی در سازمان باعث شد که شمارا مجاب کند که زندگی مخفی وزندگی در خانههای تیمی را بهعنوان روش مبارزه قبول کنید؟
مریم سطوت- من میخواستم در مبارزه سیاسی شرکت کنم تنها سازمان فعال در آن زمان با فکر مارکسیستی فداییان بود. من بعد از جدایی از مجاهدین تنها امکان را پیوستن به فداییان میدانستم. از فداییان اطلاعم در ابتدا همان اطلاعات عمومی اعلامشده بود. برای من در آن زمان که هیجده ساله بودم، چپ بودن، مبارزه آنها علیه دیکتاتوری و امپریالیسم و مبارزهجوییشان کافی بود. آن زمان در آرزوی پیوستن به سازمان و شرکت عملی در مبارزه بودم. نه از دشواریهای زندگی مخفی اطلاع داشتم و نه به این دشواریها فکر میکردم.
*فصلنامه ی مُروا- چگونه با سازمان در ارتباط قرار گرفتید؟
مریم سطوت- با داییام که چند سال بزرگتر از من بود به انجمن ایران و شوروی میرفتیم. در آنجا با یکی از دوستان او آشنا شدم. خیلی زود متوجه شدم در یک گروه سیاسی فعالیت مخفی دارد. از این طریق در ارتباط با آنها و بعد در ارتباط با سازمان قرار گرفتم.
*فصلنامه ی مُروا- در چه سالی مخفی شدید؟ آیا مخفی شدن شما منجر به ورود به خانههای تیمی چریکها شد؟ وقتیکه مخفی شدید به عضویت سازمان درآمدید؟ طریقه عضوگیری و تفاوتش با عضوگیریها بعد از انقلاب چگونه بود؟ فعالیت در خانههای تیمی چگونه بود؟ روابط بین اعضای تیم، مسئول تیم با اعضا و نیز رابطه زنان و مردان چریک بر چه پایهای استوار بود؟ میانگین سنی اعضای تیمی که شما در آن بسر میبردید چند سال بود؟ چهکارهای را در تیمهایی که بودید انجام میدادید؟ سطح تحصیلات و مشاغل اعضای تیم قبل از مخفی شدن چه بود؟ احساس شما از زندگی مخفی چه بود؟
مریم سطوت- در خرداد سال 55 مخفی شدم و مدتی در خانه تکی یکی از رفقا بودم. از این زمان به عضویت سازمان درآمدم. بعد از انقلاب فکر کنم عضوگیری از طریق دو فرد آشنا که عضو سازمان بودند صورت میگرفت. در خانههای تیمی کارها شامل انتشارات، خرید وسایل انتشاراتی / نظامی، رابطه با هواداران، مطالعه، تمرینات ورزش / نظامی و ساختن مثلاً نارنجک بود. در خانه تیمی از 3 تا 5 نفر زندگی میکردند و مسئول تیم رابطه با مسئولهای دیگر داشت. هر عضو تیم هم یک قرار ثابت با یکی از رفقای تیم دیگر داشت تا در صورت ضربه خوردن تیم بتواند با تیم دیگر رابطه برقرار کند. رابطه سازمان با دخترها و پسرها کاملاً برابر بود و تفاوتی میان آن ها نمیگذاشت. هر فرد یک رفیق بود چه پسر و چه دختر. هیچکدام از دیگری و نام واقعی فرد دیگر اطلاع نداشت. میانگین سنی میان 20 تا 25 سال بود. اکثراً از دانشگاه آمده بودند، اما افراد کارگر یا کارمند هم میان رفقا بودند. اوایل زندگی مخفی، برایم محدودیتهای تیمی سخت بودند اما بعداً به آن عادت کردم. من در کتابم «مادی نمره بیست» جریان مخفی شدن و روزهای بعد از آن را تشریح کردهام.
*فصلنامه ی مُروا- شما در کتابتان جریان مخفی شدن را توضیح دادهاید ولی داستان را از سال 56 و یک سال بعد از مخفی شدن شروع کردهاید. البته فیدبکهایی به دوره قبل دادهاید ولی چرا به این یک سال نپرداختهاید؟
مریم سطوت- بدشانسی آوردم و مخفی شدنم همزمان با ضربات سنگین سال 55 بود. شاخهای که من در آن سازماندهی شده بودم بهطور کامل ضربه خورد و اکثر اعضا آن کشته شدند. ارتباط من و مسئولم با سازمان قطع شد. این دوران تا برقراری ارتباط مجدد دوران سختی بود. با یک زن و شوهر در یک اتاق در یکخانه در جنوب شهر تهران زندگی میکردیم. تا ارتباط بعدی با سازمان حدوداً 5 ماه طول کشید.
*فصلنامه ی مُروا- آیا اصل برابری میان زنان و مردان در خانههای تیمی مطرح بود؟ آیا تبعیض میان چریکهای زن و مرد گذاشته میشد؟ رابطه مردان با زنان در خانههای تیمی چگونه بود؟ چرا فعالیتهای عملیاتی به عهده مردان بود و زنان در بیرون کمتر عملیات انجام میدادند؟
مریم سطوت- من دخترهای بسیاری دیدم که مسئول تیم بودند. من هم مسئول یک تیم شدم. دو دختر را هم میشناسم که در رهبری بودند. تبعیضی در این عرصه وجود نداشت. در عملیات نظامی میدانم که چند زن شرکت داشتند. البته برخی مردها که در فلسطین در عملیات نظامی شرکت کرده بودند و تجربه داشتند، بیشتر برای عملیات انتخاب میشدند.
*فصلنامه ی مُروا- شما گفتید دوست داشتید کار سیاسی کنید. لطفا توضیح دهید فدائیان چه فعالیت های سیاسی فعالی را در جامعه و در دانشگاه انجام می دادند؟
مریم سطوت- در دانشگاه طرفداران فداییان در اتاق کوه و انتخاب مسئولین دانشگاه و رابطه با استادان شرکت داشتند. من در این فعالیتها شرکت نداشتم و بدون شرکت در این فعالیتها با فاصله تلاشهای آنها را شاهد بودم. فعالیت مشخص من در دانشگاه تئاتر و رفتوآمد با محافل هنری بود. کار اصلی من در گروهی بود که مخفی کار می کرد و اعلامیهها و کتابهایی را که از رادیو میهنپرستان پخش میشد نشر و پخش میکرد.
*فصلنامه ی مُروا- درواقع عدالتخواهی، مبازره علیه دیکتاتوری و امپریالیسم امریکا، و صداقت و فداکاری و از جانگذشتگی بر سر آرمانها موجب جذب شما به سازمان چریکها شد؟ در آن دوره زمانی طیفهای دیگر مخالف شاه مانند جبهه ملی ایران، نهضت آزادی ایران و حزب توده ایران وجود داشتند. چرا شما به آن جریانات و راههای مبازرهشان جذب نشدید بهویژه اینکه شما در یک خانواده تودهای بزرگشده بودید؟ چرا مبارزه این جریانات نامبرده در آن دوران نتوانسته بود نیروی بزرگ فدائیان که در طیف وسیعی از آزادیخواهان جوان و مخالف دیکتاتوری تحت عنوان گروههای هوادار فعالیت میکردند را به سمت خود جلب کند؟ چریکها که بهشدت در مبارزه آسیبدیده بودند و در سال 55 مجدداً رهبریشان را برای بار سوم از دست میدادند توسط فعالین سیاسی، نویسندگان، فرهنگیان و دانشگاهیان و روشنفکران و در خارج از کشور توسط کنفدراسیون موردحمایت واقع میشدند؟ دلیل این حمایتها چه بود؟
مریم سطوت- در آن زمان تودهایها و جبهه ملی فعالیتی که به چشم بیاید نداشتند. همهکسانی که در دانشگاه فعالیت میکردند هوادار فداییان بودند. روی دیوارها شعار به نفع آنان نوشته میشد. اعلامیههای آنها در این یا آن گوشه به دیوارها نصب و یا پخش میشد. حتی بعد از ضربات 54 و کشته شدن عده بسیاری از فداییان در دانشگاه بهخصوص در دانشگاه صنعتی دانشجویان دست به اعتصاب زدند و به خاطر رفقا سر کلاس نرفتند. در آن زمان هیچ جریان سیاسی در سطح جامعه در ایران فعال نبود. یا حداقل من اطلاعی ندارم.
*فصلنامه ی مُروا- در آستانه انقلاب تیم چریکی که شما در آن فعالیت میکردید چه فعالیتهایی را پیش میبرد؟ با سرنگونی حکومت در 22 بهمن 1357 در برابر موج وسیع حمایت نوجوانان و جوانان چه احساسی داشتید؟ چه موقع از خانههای تیمی بیرون آمدید؟ نگاه خانواده، فامیل، دوستان و آشنایان و کلا جامعه به زن چریک چه بود؟ تصویر و برخورد هواداران به چریکهای زن چگونه بود؟ احساسات خودتان را با باز شدن ستاد سازمان در دانشگاه فنی و در خیابان میکده بیان کنید؟ طیف گستردهای از زنان و دختران جوان به سمت به هواداری از سازمان برخاستند. برخورد آنان با شما زن های چریک چگونه بود؟
مریم سطوت- ما یک تیم انتشارات بزرگ بودیم. کتاب نبرد خلق و اعلامیههای قبل از انقلاب در تیم ما چاپ میشد. ما یک دستگاه زیراکس بزرگ داشتیم که میتوانست سریعاً اعلامیه را چاپ و دست مردم برساند. قبل از انقلاب باور نمیکردم که میتوانم روزی را ببینم که شاه نباشد و بشود به شکل علنی کار کرد. یا بتوانم به خانه مادریم بازگردم. هضم اینهمه برایم راحت نبود. یعنی باور نمیکردم. در آن روزها فکر میکردم که مانند 28 مرداد امکان بازگشت شاه بازهم وجود دارد. اولین ملاقاتم با خانواده بعد از سه سال روز راهپیمایی فداییان از دانشگاه بود. میان خانواده احترام بسیار داشتم. آنها با دیدن من همه به گریه افتادند. اعلامیه باز شدن ستاد فداییان در دانشکده فنی را من به رادیو تهران بردم. در میان راه که حکومتنظامی بود چندین جا جلو مرا گرفتند. وقتی اسلحه کمری مرا دیدند و فهمیدند که چریک هستم راه را با احترام بسیار باز کردند. در جلو ستاد فنی هواداران بسیاری جمع شده بودند. برای آنها کافی بود که چریکها را ببینند. برای آنها چریک افسانهای بود. اما تصور آنها از یک چریک، همان چریک فلسطینی بود با اسلحهای روی دوش و لباسی برزنتی. به طبع لباس ما یا لباس من بسیار معمولی بود. تنها وقتی کمربند شامل اسلحه مرا میدیدند باور میکردند که چریک هستم.
*فصلنامه ی مُروا- در مقطع انقلاب شروع به فعالیت در عرصه جوانان و نوجوانان کردید. دلایل شما برای فعالیت در این عرصه چه بوده است؟ چرا فعالیت با نوجوانان و جوانان مرکز فعالیت شما شد و نه به عنوان مثال فعالیت در عرصهی زنان؟
مریم سطوت- بهطور اتفاقی در عرصه جوانان و دانشآموزان مشغول شدم. درست اولین شبی که ستاد فداییان تشکیل شد، اولین گروهی که به ستاد مراجعه کردند چند دانشآموز بودند. آنها از روابط خود در میان دانشآموزان تعریف کردند. سازمان در آن زمان هنوز برنامهای برای گروههای دانشآموز نداشت. آنها اولین رابطه فداییان با دانشآموزان شدند. در آن روز با توجه به مراجعات بخشهای مختلف سازمان در حال تشکیل بود. داوطلب کار با دانش آموزان شدم و مسئولین هم استقبال کردند. از طریق دانش آموزانی که به ستاد مراجعه کرده بودند با مدارس و بقیه هواداران خیلی سریع رابطه گرفتیم و سازمان دانش آموزان پیشگام تشکیل شد.
*فصلنامه ی مُروا- چرا در عرصه زنان فعال نشدید؟ نگاه سازمان در آن دوران نسبت به فعالیت زنان چگونه بود؟ چرا فعالیتهای سیاسی و برنامهای سازمان برای مبارزات برابری خواهانِ رنان سازماندهی نشد. چرا از تشکل مستقل زنان و فعالیتهای مستقل آنان حمایت همهجانبه صورت نگرفت و فقط به صدور اعلام برگزاری تظاهرات تشکلهای زنان بسنده شد؟ در تظاهرات زنان از فردای انقلاب بخش بزرگی از اعضا و هواداران سازمان شرکت کردند اما سازمان اعلام حمایت علنی نکرد. دلیل این کار چه بود؟
مریم سطوت- هیچگاه در بخش زنان فعال نبودم. برخلاف تصوری که آن زمان خیلی قوی بود. بعدها هم مطرح شد که زنان باید در سازمانهای زنان متشکل شوند و از این طریق برای حقوق زنان فعالیت کنند و تواناییهای خود را برای شرکت در فعالیتهای اجتماعی تقویت کنند. من معتقد بودم که دلیلی ندارد همه زنان حتماً در فعالیتهای مربوط به زنان شرکت کنند. مگر نمیتوان با فعالیتهای عمومی سیاسی برای گسترش حضور زنان فعال بود. در نگاهی دوباره به آن روزهای انقلاب لازم دیدم دراینباره هم بنویسم. بعد از انقلاب باوجود تعداد زیاد زنان توانا تمامی مسئولان سازمان مرد بودند و در سطح کمیتههای ایالتی هم معمولاً یک زن حضور داشت که تنها مسئولیت کمیسیون زنان به او محول میشد.
در مورد فعالیتهای مشخص سازمان در رابطه با زنان شما باید از زنهایی که در این عرصه فعال بودند سؤال کنید. بعد از انقلاب اتحاد ملی زنان تشکیل شد که همه فعالان زن چپ در آن حضور داشتند و زنان سازمان نقش تعیینکننده در شکلگیری آن داشتند البته تا آنجا که من اطلاع دارم اختلافات و انشعابات درون سازمان در این تشکل نیز منعکسشد و تأثیر منفی در عملکرد آن داشت و منجر به انشعاب و جدایی گردید. فعالین زن سازمان نقش مهمی در برگزاری تظاهرات زنان در مخالفت باحجاب و دیگر تظاهرات آن زمان داشتند و این با اطلاع و تائید رهبری سازمان بود. تا آنجا که می دانم سازمان معتقد بود حضور مستقیم سازمان در این اقدامات موضوع را سیاسی کرده، فشار را بر زنان افزایش داده و تأثیر منفی خواهد داشت ولی در همه موارد برخورد مثبت کرده و در نشریه کار حرکات آنها را منعکس میکرد. تعجب میکنم از اینکه مرتب میشنوم که سازمان به دلیل مبارزه با امپریالیسم به این حرکات اهمیت نمیداد. در ابتدای انقلاب چنین نبود.
*فصلنامه ی مُروا- در فضای سیاسی آن دورهی انقلاب مسائلی چون موضوع جنسیت و مبارزه برای برابری میان زنان و مردان تا چه حد در مرکز توجه شما بهعنوان یک زن جوان سیاسی و عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران مطرح بود؟
مریم سطوت- در روزهای اول انقلاب مسائلی چون برابری میان زنان و مردان به صورتی که امروز طرح است برای سازمان و حتی من مطرح نبود. آنچه من در عمل دیدم تعداد بسیار فعالان دختر در عرصه دانشآموزی و دانشجویی بود. فعالانی که به سمت فداییان سمپاتی داشتند و در تشکلها مشغول کار شدند.
البته در عمل با تفاوت برخورد بین زنان و مردان در درون سازمان مواجه شدم نکته ای که قبل از انقلاب ندیده بودم و این امر مرا خیلی رنج میداد. اولین بار با مشاهده لیست هفده نفره کمیته مرکزی و مشاورین که یک زن در میان آنان حضور نداشت با این مسئله مواجه شدم. در سال 59 انتخابات کمیته تهران انجام شد در آن جلسه من و چند تن از زنانی که قبل از انقلاب زندانی بودند و تجربه و توانایی داشتند حضور داشتند. همه ما کاندیدا بودیم اما نام هیچ کدام از ما در فهرستی که توسط مسئولین این تشکیلات پیشنهاد و انتخاب شد وجود نداشت. تنها مردها انتخاب شدند که آشکارا تجربه و توانایی کمتری داشتند.
بعدها در تشکیلات جوانان پیشگام زمانی که مسئول تشکیلات بودم، پیشنهاد دادم که دو نفر از اعضا کمیتهها در همه سطوح زن باشند. با توجه به اینکه معمولاً اعضا کمیتهها 5 نفر بود به معنای سهمیه 40 درصدی بود و در بعضی کمیتهها که اعضا 6 یا 7 نفر بودند سهمیه زنان بین سی تا چهل درصد میشد. این پیشنهاد توسط هیات اجرایی جوانان پیشگام تائید شد و این نسبت با بالا کشیدن دخترها در همه ایالات در سطح کمیته ایالتی، کمیته شهر و کمیتههای ناحیه اجرایی شد. به عنوان مسئول تشکیلات در کار نظارت بر تشکیلات به همه ایالات و شهرهای بزرگ مسافرت کرده و میکوشیدم در هر جا که این امر عملی نشده است، آن را عملی کنم. یعنی در تشکیلات جوانان پیشگام شاید برای اولین بار امر سهمیهبندی چهلدرصدی در عمل اجرایی شد. هرچند آن زمان اصلاً از امر سهمیهبندی و درصد آن آگاه نبودم. این ضرورت را در عمل متوجه شده بودم. بیعدالتی میدیدم که اینهمه دختر فعال وجود دارد و پسرها مسئول شوند. در دخترها نظم، اراده مستحکم برای جمع و جور کردن و پیگیری کارها را بیشتر میدیدم. لازم به ذکر است که از نسبت اعضای دختر این سازمان من آماری ندارم ولی تصور میکنم که در صد اعضا هم چیزی بین سی تا چهل در صد بود.
*فصلنامه ی مُروا- شما گفتید شما تغییراتی را برای حضور بیشتر دختران و زنان جوان در ردههای تشکیلاتی به وجود آوردید؟ کمیته اجرائی که این پیشنهاد شمارا مورد تائید قرارداد چه کسانی بودند؟ آیا در میان این کمیته اجرائی زنان هم حضور داشتند؟ چرا این تغییرات در بخشهایی دیگر سازمان دنبال نشد؟ در این زمینه مشکلات حقیقتاً چه بود؟
مریم سطوت- اعضا کمیته اجرایی جوانان به جز مهدی فتاپور که از طرف سازمان مسئول بود عبارت بودند از رضی تابان، مرتضی میثمی و من. برخی دیگر که زنده هستند شاید مایل نباشند نامشان این جا بیاید.
مسئولین تشکیلات سازمان از تصمیم ما مطلع بودند. اما در عمل ما زنی در سطح کمیتههای شهرها و استانها ندیدیم مگر بهعنوان مسئول زنان. بعدها در خارج کشور سازمان پذیرفت یک زن در ترکیب بیست و چندنفره اعضا و مشاورین کمیته مرکزی قرار گیرد. برای سازمانی که سی درصد فعالینش زن هستند این رقم غیرقابل توجیه است. تازه سهسال بعد از خروج از کشور، دو زن بهعنوان مشاور کمیته مرکزی پذیرفته شدند ولی هیچ مسئولیتی به آنان واگذار نگردید.
به دلیل بیاعتمادی که به توانایی زنان در سازمان وجود داشت که در مثالهای بالا شرح دادم، سازمان جوانان در پیشبرد طرحش با مشکلات زیادی مواجه بود. بخش عمدهی اعضای کمیتههای شهری، مسئول کمیتههای پایینتر بودند. در نتیجه برای حضور مثلاً دو زن در کمیتهی ایالتی باید دو زن مسئول شهرها میشدند و مطابق اساسنامه سازمان مسئول جوانان شهر اتوماتیک عضو کمیته شهر قلمداد میشد. ما یک دختر را بهعنوان مثل مسئول کمیته شهر جوانان یا کمیته ناحیه تهران انتخاب میکردیم و کمیته متناظر حزبی معتقد بود او شایستگی حضور در کمیته مزبور حزبی را ندارد و اینیکی از موضوعات کشاکش در سفرهای من به شهرستانها بود. در تهران در مواردی مسائل سیاسی هم افزوده میشد و برخی مسئولین در سالهای 60 یا 61 بهخصوص در تهران تصور میکردند کمیته رهبری جوانان بهاندازه کافی با خط مشی سازمان در قبال جمهوری اسلامی و وحدت با حزب توده یگانه نیست و در پذیرش مسئول جوانان به کمیته ناظر حزبی اکراه داشتند. این دو امر دستبهدست هم
داده و مشکلزا میشد.
*فصلنامه ی مُروا- سازمان دانشجویان و دانشآموزان و جوانان پیشگام در چه زمانی تشکیل شدند و چه مسائلی را در مرکز فعالیت خود قراردادند؟
مریم سطوت- بر پایه هستههای دانشجویی و دانشآموزی که چند ماه قبل از انقلاب تشکیلشده بود، تشکیلات پیشگام به وجود آمد. مسائل آنها مشکلات درون مدرسه، به وجود آوردن فضایی برای شناخت حق دانشآموز و به وجود آمدن امکانات مثلاً روزنامهدیواری در مدرسه و شرکت مدرسه در بحثهای فعال اجتماعی بود. سازمان دانشجویان پیشگام قبل از انقلاب در تداوم فعالیتهای گذشته دانشجویی و در شمار تشکلهای افقی تشکیل شد و مسئول رسمی نداشت. مجموعهای از فعالین دانشجویی دانشگاههای مختلف در هدایت آن نقش داشتند. سازمان دانشآموزان پیشگام چند ماه بعدازانقلاب تأسیس شد. در ابتدا مسئولین این سازمان عمدتاً اعضا سازمان دانشجویان پیشگام عضو سازمان بودند. بعد از بسته شدن دانشگاهها این دو سازمان در هم ادغام شد و سازمان جوانان پیشگام تأسیس گردید.
*فصلنامه ی مُروا- شما چه مسئولیتهایی را در پیشگام دانشآموزی، دانشجویی و جوانان داشتید؟ چه کسانی در رهبری این تشکلها حضور داشتند؟ چند درصد رهبری این تشکلها زن و مرد بودند؟
مریم سطوت- از طرف سازمان رضی تابان بهعنوان مسئول دانشجویان پیشگام تعیین شد. در ماههای اول قبل از تأسیس این سازمان من مسئول برقراری ارتباط و سازماندهی دانش آموزان بودم. مسئول هر دو تشکل از طرف سازمان مهدی فتاپور بود. بعد از تعطیلی دانشگاهها این دو تشکیلات یکی شد و تشکیلات جدید، سازمان جوانان پیشگام نام گرفت. من عضو هیات اجرایی و مسئول تشکیلاتی سازمان جوانان پیشگام بودم.
*فصلنامه ی مُروا- اعضای پیشگام (دانشآموزی، دانشجویی و ...) چه تعداد بود؟ نقش و نفوذ و قدرت دختران جوان در این تشکلها تا چه سطحی بود؟ چند درصد از مسئولین این تشکلها در ردههای مختلف سنی زن یا مرد جوان بودند؟
مریم سطوت- از تعداد اعضای سازمان دانشجویی و دانشجویی پیشگام اطلاع ندارم. به دلیل پراکندگی تشکیلاتی این دو سازمان تعداد اعضا این دو تشکل را نمیتوان دقیقاً تخمین زد. در سالهای 60 و 61 بعد از تشکیل سازمان جوانان پیشگام؛ این سازمان بهسرعت توسعه یافت و اعضا آن در حوزههای جدید سازماندهی شدند. قبل از ضربات اعضا این سازمان حدوداً ده هزار نفر بودند.
*فصلنامه ی مُروا- وقتی از تشکل نوجوانان و جوانان صحبت میکنیم علاقهمند هستیم بدانیم پیشگام دارای چه مختصات سیاسی و تشکیلاتی بود که آنها را با جریانات دیگر متمایز میکرد؟ چه برنامههایی را سازماندهی میکرد؟ سبک زندگی و مطالبات نوجوانان و جوانان دوران انقلاب(بحث ما تا مقطع انشعاب اقلیت و اکثریت است) چگونه در فعالیتهای تشکلهایی که شما از مسئولین آن بودید بازتاب مییافت؟ برنامههای شما برای جلب و جذب نوجوانان و جوانان و دختران جوان به این تشکلها چگونه بود؟
مریم سطوت- دانشجویان و دانش آموزان پیشگام همان خصوصیات اعضا سازمان مادر را داشتند و نمیتوان مرز روشنی بین آنان ترسیم کرد. بخش مهمی از کادرهای این سازمان در سال 58 به تشکیلات سازمان منتقلشده و مسئولیتهای مهمی در سازمان گرفتند. سازمان جوانان پیشگام بخش عمده محصل غیرمذهبی و چپ را جلب کرد. دیگر سازمانها در مقایسه با پیشگام خیلی ضعیف بودند. ازنظر رفتاری الگوی آنها تا حد زیادی دانشجویان عضو پیشگام بود.
*فصلنامه ی مُروا- در عرصه جوانان و نوجوانان برنامه پیشگام چه بود؟ شما با چه سیاستها و برنامههایی میخواستید نوجوانان و جوانان را به سمت پیشگام جلب و جذب کنید؟ من یادم میآید برنامههای گردشگری کوه که آخر هفته برگزار میشد و دختران و پسران در آن برنامهها باهم آشنا میشدند، یکی از فعالیتها بود. یا برنامه سینما، پارک رفتن و...، موضوعاتی که امروز در میان دختران و پسران مطرح هستند در آن دوره مطرح نبودند. روابط بستهتر بود و کنترل و تعصبات خانوادگی و فرهنگ جامعه و حکومت اسلامی به قدرت رسیده موانعی را در ارتباط با جوانان ایجاد میکرد. شما مسئولین پیشگام چه راهبردهایی را برای جلب جوانان در عرصه عملی انجام میدادید؟ اینها مهم اند که خوانندگان مصاحبه شما فرق امروز و آن روز را بتوانند تشخیص دهند؟
مریم سطوت- برنامه پیشگام بخشی مطالعاتی بود. لیست کتابهایی برای مطالعه، طرح اینکه چگونه مطالعه شود، پخش روزنامه دانشآموزی و پخش اعلامیههای سازمان مادر، برنامه گردشگری در کوه میان گروههای پسر و دختر و بحث فعال درباره کتابهایی که خوانده میشد، مورد بحث قرار میگرفت. سؤالات دانش آموزان درباره سیاستهای سازمان فدایی. برای این برنامهها به طبع دخترها مشکلات خودشان را داشتند و اغلب یا با برادرانشان شرکت میکردند یا دخترهایی بودند از خانوادههای متوسط شهری. البته برنامههای کوه یکروزه بود و همین برای اکثر دخترها و حتی پسرها عملیتر میبود. بعد از انقلاب روحیه ای به وجود آمده بود که حتی خانوادهها با خروج بچههایشان و فعالیت سیاسی آنها مشکلی نداشتند. روحیه انقلاب و پیروزی حس خوبی به همه میداد. همین علتی بود که دست بچهها را بیشتر باز میگذاشت. البته آن روزها که میگویم تنها دو یا سه سال بیشتر طول نکشید و دوباره جو دستگیری و فشار بالا رفت.
*فصلنامه ی مُروا- نشریه نبرد دانشآموز و نبرد دانشجو در کشور انتشار مییافت. تیراژ این نشریات چقدر بود؟ چند درصد از نویسندگان آن زن و مرد بودند؟ آیا تشکلهای مربوط به پیشگام از استقلال فعالیت برخوردار بودند یا زیر نظر سازمان چریکهای فدایی فعالیت میکردند؟ رابطه و نفوذ سازمان چریکها در پیشگام چگونه بود؟
مریم سطوت- ازآنجاکه دانشجویان در دو سال اول بعدازآن انقلاب جلب فعالیتهای سیاسی شده بودند، نشریه نبرد دانشجو عمدتاً به بحثهای نظری سیاسی میپرداخت و به همین دلیل ازنظر مضمون خیلی نزدیک به نشریات اصلی سازمان بود و به همین دلیل برد زیادی پیدا نکرد. بعد از چند شماره و با بسته شدن دانشگاه انتشار آن متوقف شد. اما مخاطب نشریه نبرد دانشآموز، دانشآموزان بودند. و مضامینش اساساً با دیگر نشریات سازمان تفاوت داشت. مطالب با زبان ساده نوشته میشد از بحثهای نظری تئوریک در این نشریه پرهیز میشد. بخشی از نشریه جنبه آموزشی داشت و به این دلایل برد زیادی پیدا کرد مثلاً چگونه کتاب بخوانیم یا فلسفه به زبان ساده، اقتصاد به زبان ساده. تا زمان ضربه به سازمان بهطور مرتب انتشار مییافت. در سال 61 تحریریه این نشریه با نشریه مشابه حزب توده همکاری نزدیک داشتند. از حرکت مشترک دانش آموزان پیشگام و حزب توده بولتن داخلی تهیه میشد که به فعالیت دانش آموزان در محل میپرداخت. مثلا چگونه تیم فوتبال در محل ایجاد کنید یا تئاتر محلی و خیابانی کدام است و ... جوانان حزب توده تجربه بیشتری در عرصه کار با دانش آموزان داشتند. پیشگام زیر نظر سازمان فداییان بود. از سال 59 و بعد از تشکیل سازمان جوانان پیشگام، اساسنامه سازمان فداییان نیز با استفاده از تجربیات احزاب کمونیست تکمیل شد. در این دوره رابطه سازمان جوانان و تشکیلات سازمان مادر تعریفشده بود. سازمان جوانان همانند خود سازمان فداییان یک هیرارشی سازمانی داشت (کمیته مرکزی؛ کمیته ایالتی؛ کمیته شهر؛کمیته ناحیه و کمیته محل و واحد پایه.) در این چارچوب سازمان جوانان همانند یک تشکیلات مستقل سازمانیافته بود و کمیسیونهای ضرور مثل آموزش، کارگری، تحریریه و غیره زیر نظر هر کمیته تشکیل میشد. درعینحال هر ارگان این سازمان یک رابطه موازی با کمیته حزبی مشابه داشت و مسئولش عضو کمیته متناظر حزبی بود. مثلاً کمیته ایالتی هم زیر نظر هیات اجرایی سازمان جوانان بود و هم در ارتباط با کمیته ایالتی سازمان و مسئول جوانان ایالت عضو کمیته ایالتی سازمان. بهاینترتیب نظارت سازمان نیز از طریق کمیتههای متناظر بر سازمان جوانان اعمال میشد.
*فصلنامه ی مُروا- آیا به مسائل دختران جوان در «نبرد دانشآموز» پرداخته میشد؟ اگر آری لطفاً کمی توضیح دهید چه مسائلی بیشتر مدنظر نویسندگان نشریه بود؟ چند درصد نویسندگان این نشریه دانشآموز یا دختر جوان بودند؟
مریم سطوت- دو تن از نویسندگان نشریه دختر بودند. مطالبی در رابطه با دختران دانشآموز و مسائل آنها درج میشد ولی به یاد ندارم بخشی بهطور مشخص تحت عنوان مسائل دختران دانشآموز در نشریه وجود داشته است.
*فصلنامه ی مُروا- علاوه بر پیشگام ما با جریان ملیشیای دانشآموزی و تشکل دانشجویان مسلمان که وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران بودند و نیز تشکلهای نوجوان و جوانان وابسته به حزب تودهایران و نیز با جریانات وابسته به حکومت مواجه هستیم. نقش و نفوذ این جریانات در میان دانشآموزان و دانشجویان تا آغاز انقلاب فرهنگی چگونه بود؟ چه رابطهای میان آنها وجود داشت؟
مریم سطوت- در یک سال اول بعد از انقلاب روابط سازمان با مجاهدین نزدیک بود. تشکلهای پیشگام نیز با تشکلهای دانشجویان مسلمان در رابطه بودند و همکاری میکردند. در زمان شکلگیری سازمان جوانان پیشگام فداییان اکثریت و مجاهدین از هم دور شدند و جوانان پیشگام و تشکلهای دانشجویان و دانشآموزان مسلمان رابطهای باهم ندارند. در این دوره رابطه نزدیکی با حزب توده وجود داشت و در سال 61 در همه ردهها جوانان پیشگام با رده مشابه جوانان دمکرات وابسته به حزب توده رابطه داشتند، همکاری میکردند و جلسات مشترک داشتند.
*فصلنامه ی مُروا- آیا میتوان سازمانهای وابسته به پیشگام ( دانشجویی، دانشآموزی و جوانان) را تداوم مبارزات دانشجويان و جوانان در نيمه دوم دهه 40 و دهه 50 تلقی کرد؟ رابطه یا برخورد پیشگام با مبارزات دانشجويان در دهه 30 و اوايل دهه 40 چگونه بود؟ آیا تجربيات پيشين مبارزات دانشجويي و دانشآموزی و ... موردتوجه پیشگام قرار میگرفت؟ لطفاً در هر مورد توضیح دهید؟
مریم سطوت- تشکلهای دانشجویی در سالهای 40 و 50 تشکلهای تودهای دانشجویی هستند که نیروهای مختلف در آنها حضور دارند. شرایط در دوران انقلاب تغییر کرده است. پیشگام یک تشکل تودهای دانشجویی یا جوانان نیست. پیشگام سازمان دانشجویی و جوانان فداییان است. تشکل تودهای دانشجویی تا زمان بسته شدن دانشگاهها بهعنوان انجمن نمایندگان دانشجویان در بخشی از دانشگاهها وجود دارد و آن انجمنها را باید با تشکلهای سابق مقایسه کرد و نه پیشگام را. به دلیل وزن بالای فعالیت سیاسی و توجه بخش عمده دانشجویان به این فعالیتها وزن انجمن نمایندگان دانشجویان در مقایسه با سازمانهای جوانان احزاب مثل پیشگام؛ دانشجویان مسلمان؛ انجمنهای اسلامی دانشجویان، دانشجویان دمکرات(حزب توده ایران) و دانشجویان مبارز (خط سه) ضعیفتر است.
*فصلنامه ی مُروا- اگر امروز به فعالیتهای دوران انقلاب برگردید چه تغییری در نوع فعالیت در عرصه نوجوانان و جوانان در عرصه دانشآموزی و دانشجویی و جوانان انجام میدهید که متمایز از فعالیتهای آن دوره است؟ ارزیابی امروز شما از تجربه آن دوران فعالیت سازمان جوانان، دانشآموزان و دانشجویان پیشگام چیست؟
مریم سطوت- اگر یکبار دیگر مسئولیت دانشآموزان به من محول شود در وحله اول برنامه آموزش را که مدرسه ناتوان از انجام آن است بالا خواهم برد. بعد به ورزش در مدارس خواهم پرداخت و در نهایت مسافرتهای گردشی با دانشآموزان را سازمان خواهم داد. دانش آموزان از هم بسیار یاد می گیرند. در جهت تشکل و در کنار هم قرار گرفتن آن ها باید کوشید. در هر شکلی این امر مفید خواهد بود. چه در تیم های ورزشی و جه در تیم های هنری یا کتاب خوانی و...سیاست در مرحله بعدی برنامههای من قرار خواهد گرفت.
افزودن دیدگاه جدید