بخش هفتم
2.2 علل کار کودکان - ادامه
آسیب پذیری
یکی دیگر از عوامل مهمی که غالباً به کار کودکان منجر می شود، خطرات اجتماعی برای خانواده های تهیدست و استراتژی آنها برای "مدیریت ریسک" است. فقدان گزینههای در دسترس و قابل اتکا، مانند شبکههای تأمین اجتماعی میتواند عوامل «اجبار» آنان به کار کودکان شان را تشدید کند.
خانوادههای تهیدست همچنین در مواقع دسترسی محدود به اعتبار یا شوکهای درآمدی غیرمنتظره به اعزام کودکان شان به بازار کار روی میآورند. این گروه خانواده بر این باورند که بازدهی حاصل از کار کودکان بهطور قابل توجهی بیشتر از درآمد حاصل از تحصیل انان است.
همچنین مناسب است به پاره ای ارزیابیهای کیفی در چندین کشور، در بارۀ ارتباط بین استراتژی خانواده های تهیدست برای بقای خانواده و کار کودکان اشاره می کنیم. والدینی که برای بقای خانواده در تلاش اند، اگر گزینۀ دیگری نداشته باشند، ممکن است به کار کودکان متوسل شوند. استراتژیهای بقای خانواده، در بیشتر اوقات یک یا چند تا از حالات و موقعیتهای زیر را بهعنوان دلیل تصمیم خانواده برای اعزام کودکان به بازار کار کودک ذکر میکنند: خانوادههای بزرگ، خانوادۀ تک سرپرست، مادران شاغل.
خانوادههایی که دارای فرزندان زیادی اند اغلب قادر به تأمین نیازهاِی همه آنان نیستند، یا خود را قادر به این امر نمیدانند و در نتیجه، فرزندان مجبور میشوند برای کمک به والدین خود کار کنند. بزرگسالانی که سرپرستی یک خانوادۀ تک سرپرست تهیدست را بر عهده دارند و قادر به یافتن کار نیستند، و با این یا آن مشکل سلامتی یا مشکل دیگری دست به گریبان اند، گزینه آنها اغلب این است که برای بقای خانواده به کار کودکان متوسل شوند. بسیاری از زنان در کشاورزی یا در بازارهای غیررسمی کار می کنند. این گروه مادران، هنگامی که مراقبت از کودکان خردسال و مدرسه برای کودکان بزرگتر در دسترس یا مقرون به صرفه نباشد، غالباً فرزندان خود را به سر کار می برند. این کودکان به تدریج کار کودک را با کمک به مادران خود شروع می کنند و در نهایت به بدترین اشکال کار کودک گرفتار میشوند، زیرا والدین آنها، آنان را بر پایۀ وعدههای دروغین به واسطهها «میبخشند» یا «می فروشند» تا زندگی بهتری را نسبت به آنچه در خانه دارند، برای آنان فراهم آورند.
سایر حالات و موقعیتهائی که کودکان را به بدترین اشکال کار کودک سوق می دهد، خانواده های ناکارآمد، زنان سرپرست خانوار، مشکلات شخصی، تبعیض جنسیتی، شیوه های سنتی ازدواج یا تمایل کودکان برای کسب درآمد سریع است. کنجکاوی خود کودکان و مصرفگرایی فراگیر اغلب تعیینکننده روشهائی است که کودکان را – اعم از دختر یا پسر – به کار یا مهاجرت سمت می دهد یا گرفتار قاچاقچیان انسان می کند.
یافتههای تحقیق همچنین نشان میدهد که پسران بیشتر در معرض فشار همسالان اند، در حالی که دختران تحت تأثیر فشار همسالان و نیز خانواده اند.
در بسیاری از موارد کودکان به دلیل شرایط بحرانی و ناامنی ها، جنگ و درگیریها، و بلایای طبیعی مجبور به کار می شوند، رویدادهائی مانند سونامی 2004 یا زلزله پاکستان در سال 2005، و گسترش بیماری ایدز در بعضی از جوامع. در اغلب موارد این کودکان اند که بیشترین تأثیر و پیامدها را از بحرانها می گیرند؛ واقعیتی که آنها را در معرض خطر بیشتری برای کشیده شدن به بازار کار کودکان قرار میدهد. درگیریها و بحرانهای اقتصادی همچنین منجر به بروز فزاینده برخی از بدترین اشکال بی قید و شرط کار کودکان شده اند. برای نمونه استفاده از کودکان در درگیریهای مسلحانه و قاچاق کودکان برای تغذیه صنعت سکس بین المللی، پدیده های در حال گسترش بوده اند.
بحران اقتصادی
نکتۀ تحقیق شده ای است که نزول اقتصاد و/یا پیشبرد برنامه های ریاضتی منجر به افت معیشت برای خانواده های تهیدست و کاهش سرمایه گذاری عمومی در آموزش و کیفیت آن می شود. در نتیجه جذابیت تحصیل برای کودکان کاهش می یابد و این در حالی است که هزینه آن نیز افزایش یافته است. نزول اقتصادی همچنین به معنای رکود یا کاهش متوسط درآمدهاست. این قبیل پیامدها، زمانی که بحران و نزول اقتصاد دامن بخشهایی را می گیرد که تهیدستان را استخدام میکنند - بهویژه کشاورزی و صنایع کاربر - تأثیر بس منفیتری به بار می آورند.
افزودن دیدگاه جدید