ادبیات تریویال را بهتر میبود ادبیات "پیش پا افتاده" یا سرگرم کننده ترجمه میکردند و نه ادبیات مبتذل. در جوامع طبقاتی و صنعتی غرب آن بخشی از فرهنگ تولید رمان و نوول انبوه است که براساس کلیشه، پیشداوری، و تکرار موضوعات خاص، نوشته و عرضه میشود. تریویال واژه ایست فرانسوی به معنی روزمره گی و عامیانه. آن فرم و ژانری است قابل بحث که تاکنون بشکل ادبی و علمی کاملا تعریف نشده. نقد ادبی چپ اصطلاح ترجمه مبتذل برای ادبیات تریویال را قبول ندارد گرچه ادبیان لیبرال از آن استفاده میکنند. باید پرسید اصطلاح ادبیات مبتذل را چه کسانی در میان سوسیالیست های ایرانی مصطلح نمودند؟ رواج اصطلاح ادبیات متعهد در میان مبارزان کشورهای جهان سوم، غیر از سارتر، ممکن است از منتقدان ادبی روس مانند هرتسن و پلخانف گرفته شده باشد.
در تولید ادبیات انبوه و پرفروش در جوامع کاپیتالیستی چون هنرستیزی بورژوازی آشکار نمیشود، تجارتی کردن ادبیات، وادار نمودن نویسندگان به مکانیسم و قوانین تولید کتاب، بشکل کالایی سود آور، سوء استفاده از ادبیات برای تسکین، و برای منافع طبقاتی انحصاری بورژوازی، تولید ادبیات بی ارزش و غیر استتیک، زودگذر، استفاده ابزاری برای مغزشویی و حماقت جمعی، مستور میماند.
غالب آثار ادبی پیش پا افتاده، تریویال و سرگرم کننده بشکل نوول و رمان، و بدون ادعای استتیک ادبی و اهمیت آموزشی تربیتی، در مقایسه با هم، فاقد ارزشیابی خوب و بد هستند. در این آثار قهرمان داستان اغلب دچار خطر و ماجراجویی میشود، زندگی واقعی و مشکلاتش اهمیت و جایی در میان واقعیات صوری ظاهری و آبستراکت و هیجان زده ندارند.
سوسیالیست ها بر این باورند که اینگونه ادبیات از نظر زیباشناسی هنری، بی ارزش، تقلیدی، تکراری، و غیرخلاق هستند که در جوامع استثماری، علایق و منافع و اهداف سودجویانه و ایدئولوژیک طبقه حاکم را دنبال میکنند. "تریویال" واژه ایست بورژوایی برای توصیف خصوصیات تولیدات ادبی کم ارزش در جوامع طبقاتی سرمایه داری و در نقد ادبی و در علوم انسانی، عنوانی است تحقیرآمیز برای ادبیات صرفا سرگرم کننده که جزو ادبیات عالی و استتیک و ارزشمند نباشد. در اینگونه آثار به ظاهر و به نکات غیراستتیک و غیر جدی و مبتذل توجه میشود. اینگونه ادبیات هدف آموزشی ندارد بلکه بدلیل سودجویی تولید میشود در آن از کلیشه و پیشداوری برای سرگرم نمودن و یا برای به هیجان درآوردن و گذراندن وقت خواننده استفاده میشود. داوطلبان آن شناخت و دانش زیبا شناسی لازم را ندارند. نویسنده میکوشد مطابق انتظار و سلیقه خواننده برای پرکردن اوقات بیکاری وی و برای فرار از خستگی و از خودبیگانگی بنویسد. اینگونه ادبیات اغلب شامل نوول و رمانهایی است که ناشر به فرد نویسنده یا به گروهی از نویسندگان سفارش داده میشود تا بشکل جمعی کتابی را برای فروش تهیه کنند.
ادبیات تریویال یا سرگرم کننده از سال 1965 میلادی وارد تئوری نقد ادبی اروپا شد. مکتب ساختار گرایی گ.یا از نخستین حامیان آن بود. اینگونه ادبیات از سال 1920 میلادی مورد توجه خوانندگان، و از سال 1968 مورد توجه تحقیقات اجتماعی قرار گرفت، گرچه مانند ادبیات شفاهی منکر وجود هر نوع تئوری ادبی پیرامون خود است و فقط مدعی پاسخ به نیاز علاقمندان خاص خود، و نوعی ادبیات شماتیک، غلیظ و فشرده است. اینگونه ادبیات از میانه قرن 18 میلادی در میان اقشار اریستوکراتی و بورژوازی نوپای ساکن شهرها، مخصوصا میان زن ها، علاقمندانی یافت. مطالعه ادبیات سرگرم کننده عکس العملی است شخصی در مقابل از خودبیگانگی ناشی از محیط کار یا جامعه مدرن طبقاتی صنعتی. به این دلیل اشاره میشود که آن پدیده ای است اجتماعی و نه ادبی، چون فاصله انتقادی با جامعه را رعایت نمیکند، بلکه مشوق سازش خواننده با شرایط ناگوار اجتماعی خود است.
ادبیات تریویال آثاری است بیطرف و سازشکار که خود را با شرایط تطبیق میدهد و نویسنده نمی خواهد از وضعیت فرد در جامعه شکایت یا بحث و جدل کند و یا تغییری در آگاهی خواننده بوجود آورد، به این دلیل آن جهانی مطابق آرزوی خواننده تقدیم میکند تا جانشینی برای ارضاء جهان مورد دلخواه خوانند باشد. آن کمکی است به فرار خواننده از واقعیات و روزمرگی به جهان رویاها و آرزوهای شکست خورده. ادبیات تریویال یا سرگرم کننده تطابقی با فرم و محتوای شناخته شده نقد و علوم ادبی ندارد واغلب موضوعات تکراری و مبتذل و هیجانی شناخته شده مانند خیانت، ماجراجویی و عشق و ایمان و اعتقاد و غیره را بشکل کلیشه وار طرح میکند. از نظر گرامر، ساختار، و زبان، مانند ادبیات کم ارزش و گاهی غیر اخلاقی معیارها را رعایت نمیکند؛ یعنی نوعی هنر کیچ، جعلی، و غیراصیل است.
سوسیالیست ها و ساختارگرایان مواضعی گوناگون در برابر ادبیات مبتذل و سرگرم کننده دارند. گروه اول مخالف و منتقد، و گروه دوم طرفدار و مشوق، و گروه سومی که مدعی است اصلا اینگونه ادبیات وجود ندارد و نباید به چنین تقسیم بندی بها داد، گرچه ادبیات تریویال نیز دارای فرم، ارزش، و تکنیک خاص خود است و خواننده افسرده و بیکار و خسته را میتواند از نظر روانی رها و آزاد کند و آرام کند. مکتب جامعه شناسی فلسفی سیاسی فرانکفورت از سال 1968 میلادی؛ همراه با جنبش عظیم دانشجویی در اروپا، مدعی بود که اینگونه ادبیات جنجالی یا سرگرم کننده موجب مغزشویی و حماقت جمعی انسان میشود. از طرف دیگر اشاره میگردد، نقد ادبی که مصرف اینگونه ادبیات را تحقیر میکند، خود مشکوک است. شاید منظور این باشد که آن نقد، ایدئولوژیک است، یعنی نماینده ادبیات استالینیستی یا مائوئیستی بود.
در سالهای پایانی قرن 20، سازمانها و تشکیلات تحقیقاتی، مطالعاتی، آموزشی، روانشناسی، فرهنگی، اقتصادی گوناگون به تحقیق پیرامون ادبیات تریویال پرداخته و خواهان این شدند که بجای تحقیر و بایکوت و کیچ نامیدن آن، بهتر است جهت درک و فهم و دلیل وجودی اش، کوشش شود. ترجمه ادبیات تریویال یا مبتذل به ادبیات سرگرم کننده، کوششی بود برای توجه به جنبه های فرهنگی، ادبی، جامعه شناسی و غیرایدئولوژیک آن در مقابل ادبیات متعد یا ادبیات رئالیسم سوسیالیستی. بازار گرم فروش ادبیات سرگرم کننده در پایان قرن 18 میلادی شروع شد. مصرف روزانه دفترهای نوول و رمان یا بخش داستانی مطبوعات، از آنزمان با سرعت افزایش یافت. مثلا در آلمان در میانه قرن 18 میلادی سالانه 25 رمان یا نوول منتشر میشد، و در پایان قرن 18 حدود 150 رمان در سال بچاپ میرسید. هدف و انگیزه از مطالعه اینگونه ادبیات، آموزش و تربیت و آگاهی نبود بلکه مشاهده و تجربه زندگی قهرمان داستان و رفتار او. خواننده می خواست با تجربیات خیالی قهرمان داستان آشنا شود؛ بدون اینکه خودش مجبور باشد در حوادث و اتفاقات شرکت کند.
نوشتن اینگونه آثار نه تنها گاهی بشکل گروهی بلکه مطالعه آنان نیز گاهی بشکل جمعی، در میان اقشار مرفه اریستوکراتی و بورژوازی نوپای شهرها بود. اندیشمندان جنبش روشنگری نیز مخالف نویسندگان ادبیات تریویال بی ارزش و رمانهای مصرفی و سرگرم کننده بودند و به ناشرین آنان، کارخانجات رمان نویسی میگفتند. گروه دیگری امکان مطالعه ادبیات سرگرم کننده را بخشی از حقوق شهروندی جامعه طبقاتی میدانستند. لیبرالها اینگونه ادبیات را جزوی از فرهنگ ملی بشمار می آوردند و مدعی بودند که فرهنگ عوام از پروسه و جریان بوجود می آید و نه از تولیدات هنری-ادبی
در اکثر جوامع گلوبال کنونی ادبیات سرگرم کننده بیشتر و راحت تر از ادبیات روشنگر و استتیک در دسترس خوانندگان است. دو صفت ادبیات تریویال، کم ارزشی و عرضه انبوه برای کتاب پرفروش سال است. بعضی از نویسندگان از نام مستعار استفاده میکنند و کارگروهی آنان بدلیل تقسیم کار است. گروهی از منتقدین ادبی عنوان مبتذل و تریویال را نامشخص و صوری میدانند که مرزهای شناختی نامشخص است. در تئوری متن اشاره میشود که ادبیات میتواند در خدمت هومانیسم و اخلاق یا در خدمت ایدئولوژی و مغزشویی باشد.
دیدگاهها
آرام عزیزتنها عیب درمقاله…
افزودن دیدگاه جدید