3. تغییرات اقلیمی و کار کودک: مجاری تأثیرات کلیدی - ادامه
6. تخریب یا خسران زیرساختهای اساسی خدماتی
حوادث حاد مرتبط با اقلیم که در هماهنگی با تأثیرات آهستهتر تغییرات حاشیهای دما (مانند بالا آمدن سطح دریاها، فرسایش ساحل و غیره) عمل میکنند، میتوانند زیرساختهای خدمات اساسی ضرور برای رفاه کودکان - مانند مدارس، امکانات بهداشتی، جاده ها و سایر راه های حمل و نقل، شبکه های برق و آب - را تخریب کنند یا به آنها آسیب برسانند.
این آسیبها می توانند به ویژه از مجاری معینی بر کار کودکان تأثیر بگذارند. مثلاً تخریب زیرساختهای مدرسه یا زیرساختهای حملونقل مورد نیاز برای رسیدن به مدرسه، میتواند مدرسه را از دسترس خارج کند یا به طور قابل ملاحظه ای زمان رفت و آمد به مدرسه را طولانیتر کند. در نتیجه مدرسه در مناطق آسیبدیده، بدیل چندان مناسبی علیه کار کودکان نیست. اختلال در شبکههای آب و برق میتواند به معنای صرف وقت بیشتر کودکان برای آوردن آب و هیزم سوخت برای خانوادههای خود، و در نتیجه زمان کمتری برای مدرسه و مطالعه باشد. یک خطر ایمنی برای کودکان درگیر در کار کودکان، چه در محل کار و چه در راه خانه تا محل کار، محیطها و خیابانهای تاریک و کم نور اند. به طور کلی، آسیب به زیرساختهای خدمات اولیه میتواند فعالیت اقتصادی و معیشت را مختل کند و شرایط خانوادههایی را که پیشتر هم در موقعیتهای آسیبپذیر قرار داشته اند، وخیمتر کند، و خطر توسل به کار کودکان را به عنوان یک استراتژی برای بقا افزایش دهد.
سیاست های تعدیل تغییرات اقلیمی
تلاشها برای تعدیل وضع اقلیم هدف کاستن یا ممانعت از انتشار گازهای گلخانهای به جو را تعقیب می کنند. این تلاشها کاهش انتشار CO2 از طریق انتقال مصرف انرژی از زغال سنگ، نفت و گاز به انرژی های تجدیدپذیر، تغییر کاربری خاک، جنگل کاری و احیای جنگل، کشاورزی هوشمند/ارگانیک اقلیم بنیان، حمل و نقل پایدار، مدیریت زیست محیطی مؤثر پسماند، و تغییرات گوناگون در عرصۀ صنعت را شامل می شوند. اقدامات صورت یافته در همۀ این زمینه ها ارتباط بالقوه ای با کار کودکان دارد.
تعدادی از فعالیتهایی که شامل کار کودکان می شود، در گذار به انرژی پاک تحت تأثیر قرار خواهند گرفت. مثلاً حذف تدریجی زغالسنگ و تعطیلی معادن زغالسنگ، کار کودکان در معدن زغالسنگ را - که شکلی از کار کودکان همراه با شرایط کاری معمولاً بسیار خطرناکی است - کاهش میدهد.. با این حال، پیشبینی اثرات کلی ترک استفاده از زغال سنگ و سایر سوختهای فسیلی بر کار کودکان دشوار است. از نظر تاریخی بسته شدن معادن زغال سنگ اغلب با مشکلات اقتصادی قابل توجهی در مناطق آسیب دیده همراه بوده است. اگر خانواده های این کودکان هیچ گونه بهبودی را در استانداردهای زندگی شان نبینند، احتمال این که کودکان شان را برای کار در بخشهای دیگری بفرستند، کم نیست. تدابیر متخذه توسط دولتها برای اطمینان از "گذار عادلانه" از زغال سنگ، نقش تعیین کننده ای در نتیجۀ این تدابیر بر کار کودکان شاغل در این دست فعالیتهای ایفا می کند.
سیاستهای مشوق گذار به اقتصاد سبز، یارانه برای وسایل نقلیه الکتریکی و ذخیره انرژیهای تجدیدپذیر، نیز بالقوه ارتباط مستقیمی با کار کودکان دارند. استخراج کبالت و سایر مواد معدنی کمیاب زیزمینی که به ویژه برای تولید باتریهای ذخیره انرژیهای تجدیدپذیر و تأمین انرژی خودروهای الکتریکی مورد نیاز است، تقاضا برای کار کودکان را در شرایطی مانند جمهوری دموکراتیک کنگو تشدید میکند. گزارشها از کار کودکان در معادن کبالت حاکی از شرایط کاری بسیار خطرناک آن اند، و شکایات قانونی علیه تعدادی از شرکتهای بزرگ به دلیل به کار گرفتن کودکان در زنجیره تأمین کبالت، این وضع را ثبت کرده اند. به طریق مشابهی، هم مشوقهای دولتی و هم سیگنالهای بازار موجب تقاضای فزاینده ای برای سوختهای تجدیدپذیر، مثل بیواتانول مشتق شده از نیشکر، شده است؛ عرصه ای که در آن کار کودکان به فراوانی رخ می دهد.
مقررات دقیق دفع زباله های الکترونیکی در سطح ملی - و حتی مهمتر از آن، در سطح بین المللی - به عنوان بخشی از تلاشهای گسترده برای مدیریت مؤثر زباله های زیست محیطی، اهمیت مستقیمی برای جلوگیری از رشد بیشتر کار خطرناک کودکان دارد که مدیریت زباله های کالاهای الکترونیکی را، به ویژه در کشورهای کمتر صنعتی ایجاب می کند. در حال حاضر مشارکت گستردۀ کودکان، حتی در سنین 5 سالگی، در بازیافت نامنظم و غیررسمی زباله های الکترونیکی در زباله دانیهای مخصوص مواد معدنی خاکی کمیاب مورد استفاده در باتریها و سایر محصولات الکترونیکی یک واقعیت است. سازمان بهداشت جهانی نشان داده است که این کودکان در معرض بیش از 1000 ماده مضر با عواقب شدید فوری و طولانی مدت برای سلامتی شان اند. اهمیت پیشگیری از نقض حقوق کودک در این بخش، توسط گزارشگر ویژۀ "عواقب مدیریت سالم زیستمحیطی و دفع مواد و ضایعات خطرناک برای حقوق انسانی" مورد تأکید قرار گرفته است. او بر تعهدات دولتها و مسئولیت صاحبان مشاغل برای جلوگیری از مواجهۀ کودکان با مواد سمی تأکید دارد و مشخصاً با اشاره صریح به کار کودکان بر این تعهد و مسئولیت انگشت می گذارد.
با حرکت اقتصادها به سمت "شیوه های چرخشی" و دوستدار محیط زیست – که این نیز باز پاسخی به سیگنالهای بازار و مشوقهای دولتی است - به احتمال بسیار زیاد تغییرات ساختاری قابل توجهی در کل بخشهای اقتصادی به وقوع می پیوندند، که پیامدهای غیرقابل پیش بینی ای را برای کار کودکان به همراه خواهند داشت. مثلاً تقاضا برای پنبه خام به دلایل زیست محیطی (و تولید نیز به دلیل حساسیت به تغییرات اقلیمی) محتملاً کاهش می یابند، در حالی که تقاضا، برعکس، برای پنبه بازیافتی و پارچه های مصنوعی افزایش می یابد. اگرچه بسیاری از کودکان در سراسر جهان در بخش پنبه کار میکنند، اما پیشبینی تأثیر کلی کاهش این صنعت بر کار کودکان دشوار است: این روند می تواند تقاضا برای کار کودکان را کاهش دهد، اما این امکان نیز وجود دارد که این صنعت در تلاش برای بقای خود از طریق کاهش هزینه های نیروی کار، کودکان بیشتر و کارگران بزرگسال کمتری را، که از حقوق بیشتر و منظم تری برخوردارند، به کار گیرد. علاوه بر این، حتی اگر تقاضای کار کودک در یک صنعت کاملاً از بین برود، معلوم نیست که همه کودکان الزاماً به مدرسه روی آورند، و نه به مشاغل دیگری در بخشها یا صنایع دیگر.
افزودن دیدگاه جدید