هممیهنان گرامی!
هنگامی که از روز دادخواهی 8 مهر 2021 جمعهی خونین زاهدان سخن می گوییم، از آن" رسای توفانی بلندی" آگاه می شویم که قرنها در آتشفشان تفتانِ این کشور و از بخشی ویژه از سرزمین پهناور ایران، بیرون جهیده تا در کورهی مقاومتی شگرف، آتشی پابرجاتر بر افروزد.
چنین بود که در توفان تهاجم حکومت دینی و ارتجاعی برای خاموش کردن شعلهی گُر گرفتهی انقلاب بزرگ ژینایی، شخصی از تبار "رادمان ماهُک و همّل جیند و جمّا جێهلش" به نام مولوی عبدالحمید، بدل به صدای رسایی از این انقلاب شد. او از برآوردن فریاد اعتراض مردمان تا یک سال و اندی باز نماند و آن را بلندتر از هر شهر و روستایی در کشور به گوش همگان رساند. وی پشتوانهی توان و دلیریِ مردم غیور بلوچ را داشت و دارد که نه تنها نگذاشت ندای دادخواهی به خاموشی گراید بلکه توانست قامت، شهامت و عدالتخواهی و میهندوستی بلوچ را به نمایش نهد.
فریاد برحقِ همین مردم بود که یگانگی ملّی را برای نخستین بار با فریادِ "بلوچستان کردستان، جانم فدای ایران "سر داد تا مردم شهرهای مرکزی را نیز همصدای خود کند. این فریاد، پاسخ سراسری "بلوچستان کردستان، چشم و چراغ ایران" - این بند زیبا و زرّینِ - را گرفت و بدینسان یگانگی ملّی جامهی عمل پوشید.
اینگونه بود که جانفشانی بیش از چندین ده تن از جانبخشان تحصیلکردهی نسل نخستین بلوچ در انقلاب بهمن در یادها زنده نگهداشته شد و خاطرهی آن روزی از سال 60 که با جانبخشی بیش از 150 تن در کمتر از یک ساعت ثبت تاریخ است، تجدید گردید تا حقیقت ادامهی مقاومت حق طلبانهی این مردم دیگربار آشکار شود.
مردم بلوچ در همیشهی کشورش مقاوم ایستاده است و مجازات حق طلبیاش را از جمله در حکومت "مرید و مرادی" شیعهی "دوازده امامی برحقهی" صفویه در پانصد و اندی سال پیش و به فرمان فرّ ایزدی و شاه درویشی اسماعیل صفوی دیده است. حکومت آن سلطان، که مردم شهرهای تبریز و سمنان و دامغانِ ولایت خراسان را با قتل عام از میان می برد.
پس از آن نیز فاجعهی بلوچ کشی دورهی قاجار رخ میدهد که در تاریخ می خوانیم. هنگام یورش به قلعهی تاریخی بمپور بود که قوای دولتی آنچنان خون ریزی تاریخی از مردم آن دیار بیادگار گذاشت که تا امروز نقش در دفتر تاریخ است. در این جنایت، ظل الله ایران فرمان داد که هر سرباز اگر بدون چند سر بلوچ نصب بر سرنیزه به دارالخلافه بازگردد کشته می شود. پس از چنین فتحی خونین نیز فرمان دادند که همهی اسیران بلوچ در شهرهای شمالی و خلیج فارس فروخته شوند. هر چند که بعدها میرزا تقی خان، برخی از این اسیرانِ را به جبران آن شرمندگی تاریخی می خرد و آزاد می سازد.
می بینیم که در هریک از این رویدادهای تلخ جنایت پیشگی ملّاییّت و شاهی، بارگاه دین شریک اصلی این جنایتهاست، چون که همهی دستورات قتل و غارت برطبقِ فتوای دینی انجام یافته اند. منظور از یادآوری این دو رویداد دهشتناک که نه توسط بیگانگان ستمگر خارجی، بلکه به دست خود حکومتگران داخلی انجام یافتهاند، این بود که بدانیم:
جمعهی خونین زاهدان، تکرار بدتر همان کشتارهای ستمگرانه ای است که نخستین آن در پانصد و اندی سال توسط شیعیان دوازده امامی صفویه بر مردم مسلمان سنّی کشور در دو بخش شمالی و جنوبی آن روا رفته و دیگری آن کشتار خونینی که تقریبا دویست سالِ پیش، در دورهی قاجار، هنگام تخریب آن قلعهی تاریخی بدانگونه خونین و شرم آور روی داده است. امّا رویداد دهشتناک جمعهی خونین زاهدان ضمن تشابه با یورشهای خونین دورهی صفوی و قاجار، در همسانی با داغ دهشتناک ناشی از این نیز هم است که امر دادخواهی مردم نه پاسخ دادگرانه بلکه واکنشی جنایت کارانه یافت.
درست بدانگونه که در دورهی قاجار مرسوم این بوده است که اگر رعیتی جرئت میکرد تا بخاطر ظلم روا رفته دادخواهی به دیوان برد، خود میبایست به جرم توهین به قدرقدرتی ظل الله تاوان شلّاق خوردن ببیند، در حکومت ملایی کنونی هم همین است: قتل و قتال مکرر.
دادخواهی علیه رویداد ستمگرانهی زاهدان، اندر حاکمیت ظلّ اللهی ملّایان شیعهی امام و اُمتی که "اسلام ناب محمدی" و "عدل علی" نام گرفته است، خود مستوجب جزا دیدن شد. در این حکومت، شاکیان و دادخواهان را فقط مانند زمانهی ظل الله های ناتوان دورهی قاجار خیزران نمی زنند، بلکه آنان را از زمین و هوا و از پشت بامها به رگبار مسلسل و بمب و نارنجک می بندند. خیزرانهای دورهی عقب ماندهی ظل اللهی برای تلافی توهین بر ناعادل بودن "حکومت الهی" کافی نیست، نیاز به بسی دردناکتر را دارد.
از این رو بود که دیدیم در دادخواهی 8 مهر 1401 مردم بلوچ هنگامیکه مردم چابهار از تجاوز ناموسی افسری از این حکومت به دختری روستایی شکایت می کنند، مسئولین نظامی عدالت پرور ملّایان دینی، آنان را مانند گذشتهی ظل الله های قاجار شلّاق نمی زنند بلکه به شیوهی بسیار مدرن در کمتر از یک ساعت، 120 کشته و 400 زخمی از نمازگذاران را خونین بر زمین سوخته می اندازند. شباهت دورانی این دو دادخواهی و بکارگیری خشونت در آنها اما، دو تفاوت ریشه ای نیز دارد که همانا "زمان" بکارگیری و کیفیت وسایل و اسباب در انجام خشونت است.
1ـ تفاوت نخست اینکه، دادخواهی های گذشته در زمانهی بسیار عقب مانده جرمی تلقی می شد مستوجب زجر چوبی ساده یا خیزرانی که بر پشت شاکی می نواختند و در آن از منشور حقوق بشر و قوانین آن خبری نبود. اکنون اما ملّایان دین به نام رحمت الهی در دورهی حقوق بشر خون میریزند.
2ـ تفاوت دوم هم اینکه تنبیه دادخواه در حکومت شرع امروز، بسیار پیشرفته و تکامل یافته است و در آن دیگر به شلّاق که سامانه ای است عقب مانده بسنده نمی شود و بجای آن شاکی را از سه جانبِ زمین، هوا و پشت بامها با هلیکوپتر و مسلسل و تیربار به رگبار می بندند. کشتار هم چنان سریع انجام می پذیرد که در کمتر از یک ساعت نه یک تن، که بیش از صد تن را میکشند و صدهای دیگر را زخمی و خونین میکنند.
تفاوت تبصره ای آن نیز با دادخواهی گذشتگان در این است که شما خوانندهی عزیز چنین اشکالی از دادخواهی را در زمان و خویش و با چشمان خود در جمعههای خونین زاهدان و تکرار آن را در خاش بطور زنده مشاهده کردید. شکایت مرحلهی دوم را که هفتهی پس از دادخواهی مردم شهید زاهدان در خاش صورت گرفت، مامورین ظلّ الهی اسلامی بی هیچ هراسی از پاسخگویی در قصاص 26 تن بصورت رگبار دادند.
اکنون که دوسال از آن جنایات میگذرد، این خود مدرکی بزرگ است که هنوز شکایتی به دولت اسلامی ملّایان به عنوان دادخواهی نرسیده است! چرا که مردم بلوچ را نه تنها هیچ اعتمادی به این حکومت خونریز نیست که نمی خواهند هم تجربهی جمعهی خونین زاهدان و جنایت خاش به دست خونخواران تکرار شود. حکومت ملایان هم که از یکسو میکشد و از سوی دیگر دم از "داد علی" میزند، هیچ اصراری بر دریافت شکایت بلوچستان ندارد تا رسیدگی به دادخواهی کند. در دید این حکومت، بلوچ همیشه مجرم است و سزای عمل او کشتار. پس دیگر چه جای دریافت شکایت از او؟!
آری، بین دو طرف این تضاد تاریخی فقط دیوار بی اعتمادی که هر روز هم بر ارتفاع آن افزوده میشود عمل نمیکند، بلکه فاصلهی دریای خون برقرار است. فریاد دادخواهی زاهدان و خاش و دهها مشابه آنها نه تنها خاموش نیست، بل فریادی است پایا و رو به تعالی که در دل و مغز مردم بلوچ و مردمان ایران زمین جریان دارد. این دادخواهی در هر خانه و کاشانه بلوچستان جا گرفته است که میماند و صدای آن را همه روزه در جابجای بلوچستان و نیز در هرجایی از جهان میتوان شنید که خود را صدای مردم بلوچ میدانند.
امسال نیز در سالگرد جمعهی خونین زاهدان، مراکز متعددی قربانیان آن جنایات را یاد کردند و بر ابراز بیزاری خود نسبت به خونریزان حاکم تاکید ورزیدند. از جمله در شهر کلن آلمان زیر چادر حزب چپ و در شهر استکهلم که توسط حزب مردم بلوچستان بنحو چشمگیر برپا شد و در آنها حزب چپ ایران همراه با احزاب و سازمانهایی چون حزب دمکرات کردستان، کومله و دیگر سازمانها و احزاب شرکت کردند.
پیروز باد انقلاب رنسانسی همیشه در حرکت وخروشان ژینایی ما. برقرار باد جمهوری ایران سکولار و دموکراتیک و فدرال ایران فردای ملت بزرگ ایران.
ازیز دادیار 18 اکتبر 2024
افزودن دیدگاه جدید